kayhan.ir

کد خبر: ۴۹۶۰۷
تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱۳۹۴ - ۱۸:۰۴
واقعه معراج در ادب فارسی

ای نقش تو معرج معانی

 فرهاد فرقه
معراج رسول‌الله(ص) به گواهی اسناد یک سال یا یک سال و نیم پیش از هجرت در دوشنبه، شب سیزدهم ربیع‌الاول، یا نوزدهم رمضان از کعبه یا خانه «ام‌ هانی» دختر ابوطالب انجام شده است. این واقعه که قرآن کریم در دو سوره الاسراء (17)، آیه یکم سوره النجم (53)، آیات هفتم به بعد به آن اشاره کرده از شگفت‌ا‌نگیزترین وقایعی است که در زندگی رسول‌خدا(ص) پیش آمده و گواه این شگفتی، اظهارنظرها و سخنانی است که از روز تحقق این واقعه تا عصر ما در این باره گفته و نوشته‌اند و نگاهی کوتاه به تاریخ، سیره پیامبر(ص) و کتاب‌های تفسیر قرآن مجید گواه صدق این مدعاست.
این واقعه به قدری از نظرگاه عقل آدمی شگفت می‌نماید که از همان سال‌های عهد رسول(ص) و صحابه، متاسفانه برخی به تاویل آن روی آورده و آن را رویایی صادق برشمرده‌اند که بر دیدگان محمد(ص) گذشته است. دلیل این شگفتی نیز معلوم است.
از آن تاریخ تاکنون همه کوشش‌ها برای این بوده است که بشر و خصوصا مسلمانان به فهمی عقلانی و بشری از این حادثه الهی دست یابند و همین راه را برای تامل در این باره گشوده و سبب شده تا معراج علاوه بر روایت دینی خویش، روایتی عرفانی و هنری نیز بیابد و این همان جایی است که معراج را با ادب فارسی و با هر چه که ماهیتی هنری دارد پیوند می‌زند.
معراج دو سویه است: سری در زمین دارد و سری در آسمان؛‌ ماهیتی تا حدی مبهم که عرصه را برای تفسیر و تحلیل، تاویل و از نگاهی هنرمندانه، به تخیل می‌گشاید و همین جاست که ادب فارسی و شاعرانش از آن سود می‌برند؛ خصوصا شاعرانی که هم زاهدند و هم عابد؛ کسانی که دین زندگی آنهاست و به حدیث «الشعراء أمراء الکلام» دل خوش می‌دارند؛ به خدا و رحمت او امید بسته و از خوف او گریسته‌اند. این  شاعران رسول‌خدا(ص) را رحمت عالمیان و چراغ روشن هستی می‌نامند. آنان مایلند تا کتابشان را به نام خدا و رسول وی بیارایند و بیاغازند اما درباره خدا و رسول(ص) چه می‌توانند گفت که بیش از معراج بتواند هم عقل و اندیشه و دینداری آنان را رضا کند و هم دل و احساسشان را سیراب سازد؟
انعکاس معراج در ادب فارس در خور اعتناست؛ ظاهرا نخستین بار اشاره به معراج رسول‌الله(ص) در بیتی از دیوان منوچهری دامغانی آمده است:
یکی درویش را نعمت، دوم محبوس را راحت
سوم بیراه را عطفت، چهارم دیده‌ی اعمی
یکی معراج نیکویی، دوم ساماح پیروزی
سه دیگر چشمه‌ی کوثر، چهارم حیه تسعی
پس از وی اشاره به تعبیر معراج را به گواهی ادبیات زیر در نزد بسیاری از شاعران می‌توان یافت که به چند نمونه اشاره می‌شود:
فخرالدین اسعد گرگانی:
مگر چون سر ز فرمانش نتابم
ز چرخ همتش معراج یابم
امیر معزی:
بر آسمان شده‌ای از زمین به قدر بلند
چنان کجا شب معراج، مصطفی به براق
قوامی رازی:
ز فر صاحب معراج باشد اینکه تو را
براق علم به میدان دین خرامانست
انوری ابیوردی:
 شهسوار سراسری در شبی، هفت آسمان
بر براق تیز تک ره چون به پیمود و برید
مفصل‌ترین روایت معراج تا پایان قرن ششم از آن سنایی است که علاوه بر تلمیحات پراکنده‌ای که به داستان معراج، در دیوان وی یافته می‌شود، در باب سوم حدیقه پس از نعت رسول اکرم(ص)، رحمت جهانیان، سخن را به صفت معراج ایشان می‌کشاند:
بر نهاده ز  بهر تاج قدم
پای بر فرق عالم و آدم
سنایی 41 بیت را در توصیف معراج می‌سراید. پس از سنایی در سال‌های میانی قرن ششم، خاقانی شروانی این ارادتمند سنایی، شاید به اثرپذیری از وی در مثنوی تحفه العراقین هنگام نعت خاتم‌النبیین(ص) ماجرای معراج را چنین یاد‌آور می‌شود:
میدان ازل ندیده باری
بر پشت فلک چنو سواری
آن شب که سپهرش آفرین کرد
کا حسنت سوار آسمان گرد
برقمه قبه فلک رفت
تا قله قبله ملک رفت
بر شد به دمی از این حباله
زان سوی فلک هزار ساله
شاعر پس از این بیت‌ها، در بیست و سه بیت به توصیف براق می‌پردازد: براق را اسب آسمانی می‌داند که در مرتع قدسیان چریده و سال‌ها پیش از آدم(ع) ساکن بهشت بوده است، در حرکات چون جن است اما رویی چون روی آدمیان دارد؛ عذارش بمانند ناهیدست و خوی و خصلتش به مشتری می‌ماند، نفسی معطر دارد؛ خستگی نمی‌شناسد و از شیر آسمان نیز هراسی به خود راه نمی‌دهد. اما بخش پایانی سخن خاقانی توصیف راه معراج است که چنین آغاز می‌شود.
احمد به چنین براق میمون
زین دارالحرب راند بیرون
روایت خاقانی از سلف خویش سنایی شاعرانه‌تر و خیال‌انگیزتر است اما باید منتظر ماند تا با ظهور نظامی معراج رنگی دیگر بیابد. با ظهور نظامی گنجه‌ای، توجه به معراج پیامبر(ص) شکلی خاص به خود می‌گیرد. نظامی در هر پنج گنج خویش به معراج رسول خدا(ص) می‌پردازد. در اولین سروده خویش، مخزن‌الاسرار پس از نعت رسول اکرم(ص) معراج را مطرح می‌کند و با این عنوان حدود 70 بیت می‌سراید:
نیم شبی کان ملک نیمروز
کرد روان مشعل گیتی‌فروز
شاعر در دومین اثر خویش، خسرو و شیرین، در خلال نعت رسول‌الله(ص) در بیت‌هایی به معراج توجه می‌کند:
سریر عرش را نعلین او تاج
امین وحی و صاحب سر معراج
سپس در پایان کتاب پس از بیان نامه پیامبر(ص) به خسرو پرویز در 43 بیت به شرح واقعه عروج آسمانی رسول‌الله(ص) و جزئیات آن اشاره دارد:
شبی رخ تافته زین دیر فانی
به خلوت، در سرای ام هانی
این شاعر توانا در لیلی و مجنون، حدود 60 بیت را به بیان معراج اختصاص می‌دهد:
ای نقش تو معرج معانی
معراج تو نقل آسمانی
در هفت پیکر که چهارمین گنج گنجور گنجه است باز هم عنوان معراج دیده می‌شود:
چون نگنجد در جهان تاجش
تخت بر عرش برد معراجش
در شرفنامه، شاعر پس از نعت خواجه کائنات، به معراج ایشان می‌رسد و مفصل‌ترین توصیف خویش را از این واقعه عظیم و خیال‌انگیز در حدود 80 بیت به رشته نظم می‌کشد:
شبی کآسمان مجلس‌افروز کرد
شب از روشنی دعوی روز کرد
در اقبالنامه، شاعر به شکل روشن و با عنوانی مستقل از معراج سخنی نمی‌گوید، او در خلال نعت حضرت محمد(ص) به سفر آسمانی ایشان اشاره دارد:
محمد که بی‌دعوی تخت و تاج
زشاهان به شمشیر بسند خراج
غلط گفتم آن شاه سدره سریر
که هم ناجور بود و هم تختگیر
تنش محرم تخت افلاک بود
سرش صاحب تاج لولاک بود
اما دلیل این همه توجه به واقعه معراج چیست؟ چرا نظامی این شاعر توانای توصیف‌گر از حیات رسول خدا بیش از هر چیز به معراج او دل می‌بندد و در هر پنج گنج حدود 300 بیت را به یادآوری این واقعه اختصاص می‌دهد؟
بی‌شک نظامی در معراج‌سرایی علاوه بر اثرپذیرفتن از سنایی و خاقانی و بیان ارزش شب در کسب معرفت، به خیال‌انگیزی فوق‌العاده معراج توجه دارد و به قدری بدان دلبسته است که وقتی از شب‌های مراقبه و مکاشفه و معرفت‌اندوزی خویش یاد می‌کند، آن شب‌ها را به شب معراج مانند می‌کند:
روز سفید آن، نه شب داج بود
بود شب اما شب معراج بود
نظامی با طرح معراج و پیوند آن با معارفی نظیر قرآن، حدیث، تاریخ اسلام، فلسفه، کلام، نجوم، طب و عرفان که جان مصفایش از آن بهره‌مندی داشت، خیال‌انگیزی کلام شعر خویش را بدان حد می‌رساند که بسیاری از خوانندگان را از همراهی با خویشتن باز می‌دارد و سرانجام سخن را با لطافتی شاعرانه به وحدتی عارفانه می‌کشاند.
این اشعار که تامل در هر جزء آن رهنمون خواننده به دنیایی از هنر و فرزانگیست، همه گواه نبوغ شاعر بزرگی چون نظامی است که موضوعی را سرمایه سخن خویش می‌سازد که در نوع خود تازه نیست اما این قابلیت را دارد تا از منظر هنر و با دیدی شاعرانه بدان نگریسته شود و به روایتی نو عرضه گردد و این کار نشانی دیگر از ابتکارات شاعرانه اوست. نظامی با آنکه از سر تواضع و بدون شک به سبب احترام سنایی و خاقانی، خویش را از سلف معراج‌سرایان می‌خواند، بر این گمان است که تک ابلق سخن در این باب پیش از وی به تمامی رسیده است. اما به گواهی میراث ادبی که به ما رسیده است و سابقه سالار معراج‌سرایان و برترین آنهاست. او با انتخاب معراج هم بار دیگر علم دینداری خویش را برمی‌افرازد و ارادت خویش را به رسول(ص) و اصحاب و یاران فرزانه  وی اعلام می‌دارد، خصوصا آنجا که معراج را با ذکر نام آنان پایان می‌دهد- و هم از سویی شاعری خویش را به اثبات می‌رساند و با وجود همه محدودیت‌ها که موضوع بر سر راه وی می‌نهد باز هم از بیان شاعرانه ماجرای معراج سربلند بیرون می‌آید و این توانایی در مقایسه با سروده‌های دو سلف نامدار وی؛ سنایی و خاقانی در باب معراج هم از کمیت و هم از کیفیت به خوبی هویداست.
 نظامی با انتخاب مضمون «معراج» و ارائه آن از منظر هنر به کاری دست می‌یازد که کسی قبل از وی توفیق و توانایی آن را نداشته است.
ـــــــــــــــــــــ
منابع:
1- تحفه‌العراقین خاقانی شروانی. تصحیح و تعلیقات یحیی قریب. تهران: سپهر، 1333.
2- تحلیل هفت‌ پیکر. محمد معین. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1338.
3- خسرو و شیرین. تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، به کوشش سعید حمیدیان. تهران: قطره.
4- دیوان اشعار قطران تبریزی. به سعی محمد نخجوانی. تبریز: شفق، 1333.
5- شرف‌نامه. نظامی گنجوی. تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی. به کوشش سعید حمیدیان. تهران: قطره، 1376.
6- اقبال‌نامه. نظامی گنجه‌ای. تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی. به کوشش سعید حمیدیان. تهران: قطره، 1376.