kayhan.ir

کد خبر: ۴۹۱۶۷
تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱۳۹۴ - ۱۹:۰۸

لمپنیسم فرهنگی هدیه سازمان سینمایی دولت به مردم در ماه رمضان!


آرش فهیم

اکران همزمان سه فیلم با محتوایی سرشار از لمپنیسم در ماه مبارک رمضان، عملکرد به شدت تناقض‌آمیز جدید سازمان سینمایی دولت است. آنچه مدیریت سینمایی دولت یازدهم در پیش گرفته است، تقویت دو جریان منحط فیلمفارسی و سینمای پوچگرای شبه‌روشنفکرانه است. در دو سال گذشته، از طرفی شاهد کاهش تولید فیلم‌های دفاع مقدسی و با درونمایه ملی و استراتژیک هستیم که بازخورد این ضعف در عدم برگزاری جشنواره فیلم مقاومت در سال جاری بروز یافته است. از طرف دیگر هم، تولید آثاری با رویکرد لمپن و سخیف و در کنار آنها، آثار مبتذل افسرده و جشنواره‌ای رو به افزایش است. سیاست‌های فرهنگی دولت یازدهم در عرصه سینما سه شاخصه عمده را نشان می‌دهد؛ این سیاست‌ها در درجه اول موجب در تنگنا قرار گرفتن سینمای ملی شده است. در مرحله بعد، سازمان سینمایی دولت با راه‌اندازی گروه موسوم به «هنر و تجربه» به حیات مصنوعی سینمای شبه‌روشنفکری کمک می‌کند. مرحله جدید سیاست‌های سینمایی دولت، مجال دادن به تولید و نمایش کمدی‌های غیراخلاقی است.
شرایط به این ترتیب است که ماه مبارک رمضان که موقعیت زمانی مناسبی برای نمایش فیلم‌هایی با درونمایه دینی و معنوی است، با برنامه‌ریزی مدیران سینمایی دولت، به اکران نازل‌ترین آثار شبه طنز سینمایی اختصاص یافته است. به طوری که سه فیلم، از نوع کمدی لوده و با درونمایه لمپنیستی، اکثریت قریب به اتفاق سالن‌های سینما را دربر گرفته‌اند.
 گرچه نمایش فیلم‌هايي در ژانر كمدي در سینما و تلویزیون، امري طبيعي و به يك معنا لازم به نظر مي‌رسد، اما آنچه نگران‌كننده است، تبديل شدن نوع خاصي از كمدي نازل و فاقد بنیه فرهنگی به عنوان اصل و معیار است.
اما چنین فیلم‌هایی چه هزینه‌هایی را برای فضای فرهنگی کشور در پی دارند؟
حداقل تأثیر منفی این گونه آثار، تغییر و تحریف در تعریف کمدی است. طبق تعریف، کمدی و به طور کلی طنز، طرح موضوعات مهم اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی با زبانی ظریف و لطیف و البته گاهی تیز و برنده است. اما فیلم‌های مذکور، بیشتر به یک نمایش روحوضی مدرن شباهت دارند تا طنز واقعی. کمدی موجود در این آثار، از نوع سرگرمی تخدیرآمیز است که تنها برای ساعاتی مخاطب را از دنیای واقعی جدا کرده و او را غرق در فراموشی و ناآگاهی نمایند.
بدون تردید، فیلم‌های لمپنیستی به نمایش درآمده در اکران ماه رمضان، با کمدی در معنای واقعی کلمه منافات دارند. این فیلم‌ها، نه تنها در پی آگاهی اجتماعی و فرهنگی و سیاسی مخاطب خود نیستند، که فتح گیشه و سود اقتصادی یگانه مقصود از ساخت چنین آثاری است.
 اما تفاوت کمدی و طنز حقیقی چیست؟ فرق طنز متعهد با آنچه در فیلم‌های مورد بحث جریان دارد چیست؟ برای یافتن پاسخ این گونه پرسش‌ها، باید به اصول و بنيادهاي هنر و سينماي انقلاب، آنچنان كه در آرا، گفتارها و نوشته‌هاي بزرگان مكتب انقلاب آمده است رجوع كرد.
طبق مبانی نظری هنر دینی، خنده و تفنن نمي‌توانند به عنوان هدف استفاده شوند، بلكه بايد وسايلي باشند براي رسيدن به اهدافي والا و متعالي؛ به اين معني كه برخي از نكات را که در قالب‌هاي جدي نمي‌توان گفت، طنز و كمدي، مي‌توانند به طرح آن کمک کنند. در بسياري موارد، بيان حرف حق و آگاهي‌بخشي به مخاطب، به وسيله اين قالب موثرتر خواهد بود. اما متأسفانه سينماي كمدي امروز ايران و همچنین برخی از سریال‌های طنز تلویزیونی، مسيري كاملا خلاف اين جهت را مي‌روند. غفلت مخاطبان و دور ساختن آنها از انديشيدن و خودآگاهي در فضايي معنوي و آرمانگرايانه، كاركرد اصلي اين گونه سينمايي در ايران شده است. بسياري از حركات و كلمات مورد استفاده در آثار کمدی ايراني، بدون شك با دين در تضاد هستند. شادي برخاسته از چنين آثاري، همراه با انتقال نوعي سبك‌عقلي و روحيه خودباختگي در مقابل ضدارزش‌هاست.
وقتي از مسايل مضموني و محتوايي در سينما صحبت مي‌كنيم عده‌اي اعتراض مي‌كنند و مي‌گويند سينما قبل از اين كه بتواند به ترويج و اشاعه آموزه‌هاي اعتقادي دست بزند، بايد از نظر صنعتي و تكنيكي درست شود و يا اين سخن كه سينما بدون جذب مخاطب و بازگشت سرمايه رو به نابودي خواهد رفت. اين نكات درست هستند، اما با نگاهي عميق به مسئله مي‌توان درك كرد كه جريان سينماي کمدی ايران در سال‌هاي اخير- كه البته شروع آن از دوران حاكميت فرهنگي غرب‌زدگي تساهل‌جوي اصلاحات بود- منجر به پايين آوردن سطح سليقه مخاطبان سينما شده است. وقتي ذائقه بينندگان به چنين فيلم‌هايي عادت كرد، آن وقت بايد شاهد بي‌تماشاگر ماندن ساير فيلم‌ها بود؛ هر چند از نظر صنعتي و فني تكامل يافته باشيم.
طنز سبك و بي‌هدف جذابيتي كاذب دارد كه مخاطبان خود را موجوداتي فاقد تعادل روحي و رواني مي‌پندارد و با تحميق مردم، زمينه را براي عوام‌زدگي و ميانمايگي آماده مي‌سازد و چنين مسئله‌اي نتيجه‌اي جز استثمار روحي و فكري جامعه براي «تاجران سينمايي» نخواهد داشت.گذشته از تمام اين مسايل، کمدی لمپن، باعث به انزوا كشاندن سينماي ارزشي و متفكرانه است و چنين روندي، در درازمدت به اضمحلال و زوال سينما مي‌انجامد؛ نكته مهم اين است كه اكثر اين فيلم‌ها داراي شباهت سبكي و ساختاري هستند و اين مسئله نوعي ركود و يكنواختي را بر سينما تحميل كرده است.
اين معضل، نه تنها فرصتي براي بازسازي بدنه سينماي ايران و آشتي دادن مخاطبان نيست، بلكه تهديدي عليه فرهنگ جامعه محسوب مي‌شود؛ به خصوص اين كه مي‌دانيم تعداد زيادي از اين نوع آثار در نوبت اكران هستند و تعداد بسيار بيشتري نيز در مراحل مختلف توليد قرار دارند.