kayhan.ir

کد خبر: ۴۴۰۳۵
تاریخ انتشار : ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۷:۱۴
چرا سینمای استراتژیک در ایران کمرنگ است(بخش پایانی)

دکترین فرهنگی و تولد سینمای استراتژیک(گزارش روز)

امروزه، پاشنه آشیل فرهنگی ما، حفظ «ارزش‌های دینی و ملی» است. درگذشته‌ای نه چندان دور برای تسلط بر تمدن‌های دیگر رسم بر این بود که با سپاهیانی مجهز به انواع سلاح‌های سنگین به جنگ با دیگر کشورها برای تصرف خاک آنها می‌رفتند. اما امروزه همین دولت مردان سلطه گر دیروز، امروز با سلاح فرهنگی در جنگی نرم در تمدن و فرهنگ دیگر کشورها رخنه کرده‌اند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر فرزانه انقلاب در یکی از رهنمودهای فرهنگی شان با عنوان «ناتوی فرهنگی» به آن اشاره دارند

لیلا کریمی

رهبر معظم انقلاب اسلامی اذعان دارند که «باند‌های بین‌المللی زر و زور که برای تسلط بر منافع ملت‌ها سازمان نظامی ناتو را تشکیل داده بودند، اکنون برای نابودی هویت ملی جوامع بشری و تحقق بیشتر اهدافشان در پی تشکیل «ناتوی فرهنگی» هستند تا با استفاده از امکانات زنجیره‌ای متنوع و بسیار گسترده رسانه ای، سررشته تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورها و ملت‌ها را به دست بگیرند که باید هشیارانه این مسئله را زیر نظر داشت.
رهبر فرهیخته انقلاب همواره با رهنمودهای فرهنگی خود مسیر را برای هدف گذاری و برنامه‌ریزی‌های مدون فرهنگی مدیران و مسئولان فرهنگی مشخص کرده و می‌کند اما آیا امروز ما می‌توانیم بگوییم که سینمایی با برنامه و استراتژی مشخصی داریم؟ می توانیم ادعا کنیم به «سینمای استراتژیک» دست یافته ایم؟
محمد تقی فهیم، منتقد سینما در تعریف افق‌های سینمای استراتژیک در ایران می‌گوید: «سینمای استراتژیک  باید بتواند در عین ترسیم و بازسازی و  دراماتیزه کردن گذشته پر بار ایران به نفع آینده و افق‌های پیش روی کشور کار کند. در این چارچوب همه موضوعات و دست مایه‌ها باید مورد استفاده قرار گیرد و در سینمای استراتژیک محدودیت موضوع -  سیاسی، اقتصاد، فرهنگ، علم، تاریخ، نظامی و...- معنا پیدا نمی‌کند؛ باید تحت نظارت درست و متعهدانه به سمت سینمای استراتژیک رفت.»
عدم سینمای استراتژیک در ایران
این منتقد از نبود سینمای استراتژیک در ایران می‌گوید و می‌افزاید: «به هرحال خلط میان سیاست و فرهنگ همواره وجود داشته است و سیاستمداران به جای اینکه از فرهنگ برای اهداف درازمدت و کوتاه مدت کشور بهره ببرند، در پی حفظ و نگه داشتن صندلی‌های خود هستند. مسئله دوم اینکه سینما طی سال‌های اخیر به ویژه پس از جنگ در واقع به نوعی غرق در فرهنگ دیگر بخش‌ها شده است وبه  یک نوع مصرف زدگی تبدیل شده  ودنبال جمع کردن سرمایه کلان و... است. متاسفانه در حوزه فرهنگ این اتفاق افتاد چون  بودجه‌ها دولتی است و تعهد لازم در برخی مدیران و فیلمسازان وجود نداشته است تا بتوانند  بودجه‌های دولتی را به نفع سینمای استراتژیک استفاده کنند و بیشتر به نفع موقعیت مالی خودشان  بودند. در این سال‌ها رقم‌های بالای بودجه دولتی به فیلم‌هایی اختصاص داشته که خروجی آن علیه منافع ملی بوده است.»
برای استراتژیست نبودن سینمای ایران، همین 200 کلمه بس !
محمد صادق باطنی، کارگردان وفعال فرهنگی با عنوان اینکه برای توصیف استراتژیک بودن سینمای آمریکا دو میلیون کلمه هم کفایت نمی‌کند،اما برای اثبات «استراتژیک نبودن سینمای ایران» همین 200 کلمه بس است، می‌گوید: «دقیقا در زمانی که ما بایست تلاش کنیم با ادبیات خودمان سیر نزولی رشد جمعیت را صعودی کنیم، همه فیلمهای‌مان راجع به خیانت است و مشکلات فرزندداری، در سینمای ایران، هیچ خانواده جوان خوشبختی را پیدا نمی‌کنیم که فرزند داشته باشد و همواره دقیقا زمانی که با تمام وجود به این جمع بندی رسیده ایم که در یک فیلم، زن مظلوم بایست از مرد ظالم خود جدا شود و طلاق بگیرد، پای یک بچه مزاحم در رحم مادر به میان می‌آید!»  در فیلم‌های ایرانی مقابله با شیطان که هیچ، حتی قرار نیست سینما خدمتی بکند به تثبیت باور مخاطبین به خدا...  می‌توان گفت سینمای ایران کاری با این حرفهای غیراستراتژیک ندارد!»
این کارگردان ادامه می‌دهد: «همچنین در سینمای ایران درست زمانی‌که بایست جوانانمان را آماده جنگ در برابر دشمن واقعی کنیم، سیل فیلمهای ضد جنگ، راهیِ سینمای ایران می‌شود. فیلمهایی که نظام جمهوری اسلامی را مانع رشد مردم می‌داند و دشمنان غربیِ این نظام را دوستانی خیالی معرفی می‌کند که پناه بردن به آغوش آنها، آخرین راه نجات جوانان ایرانی هستند!»
به گفته وی ؛ مثال‌هایی که درباره موضوعات استراتژیک ایران و آمریکا گفته شد،  تنها موضوعات استراتژیک ایران و آمریکا نیستند، اما همین چند مثال کافی است تا بتوانیم به کمک آن یک سینمای استراتژیکِ مسئله محورِ به درد بخور برای حل مشکلات یک کشور را از یک سینمای پرادعای بی‌خاصیتِ بی‌تفاوت نسبت به مسائل یک کشور تشخیص دهیم.
سیستم مدیریتی سینمای ایران وعدم رفتار استراتژیکی   
جهانگیرالماسی، بازیگر پیشکسوت سینما و تئاتر با اشاره به اینکه در سیستم مدیریتی سینمای ایران، میلی به رفتار استراتژیکی نیست، نظرات خود را این طور بیان می‌کند: «هرگز درمدیریت «سازمان‌های دولتی» میلی به اجرای رفتار سیستماتیک مدیریتی ندیدم چون همه فردگرا هستیم. یاد نگرفتیم بخشی از مسئولیت بزرگ‌تر را به عهده بگیریم.»
وی با انتقاد از برنامه‌های طنز در تلویزیون می‌گوید: برنامه‌های طنز در تلویزیون مثل« در حاشیه»  اصرار دارد «ملت ایران» را عقب افتاده و نادان و کج و معوج نشان دهد. سریال مهران مدیری از سرمایه گذار تا بازیگران ( دکتر‌ها ) تا این حد عقب مانده‌اند که روابط اولیه خودشان را نمی‌توانند، تنظیم کنند ؛ پس چگونه توانسته‌اند سر دیگران کلاه بگذارند. آدم‌های کلاه‌بردار در دنیای معاصر باهوش و هوشمند هستند و برای خودشان استراتژی دارند. این گونه طنزها جامعه را گمراه کرده و الگوسازی غلط ارائه می‌دهد. تلویزیون باید به شناسایی گرگ‌هایی  که منافع ملی ما را از بین می‌برند، بپردازد و نه اینکه شخصیت‌های انتزاعی و تخیلی از افراد نشان دهد. مثلا چگونه می‌شود داروهای وارداتی ما توسط پزشکان بیآید ؟ این سرمایه‌ها از کجا می‌آید؟ و... این موارد را باید تلویزیون نشان دهد نه اینکه لهجه‌های شهرستانی را مسخره کند تا مردم به آنها بخندند. این بدان علت است که هیچ استراتژی در صدا و سیما وجود ندارد.»
مدیریت سینما یعنی استراتژِی
به گفته الماسی ؛ مدیریت کردن یعنی استراتژی و برنامه در درون سیستم داشتن. یک مدیر اول باید سازمان خود را بشناسد و قدرت و توانمندی ونیروهایش را شناسایی کند. تصویری به دنیا از مردم ایران نشان دهیم  که برای پنج سال آینده هم حرف داشته باشیم.
سید محمد حسینی، سردبیر سینما رسانه هم ازعدم نگاه استراتژیک در صدا و سیما سخن به میان می‌آورد و ادامه می‌دهد: «امروزه شما وقتی  نام «سیستان و بلوچستان» را می‌شنوید، اولین فکری که متبادر می‌شود  مواد مخدر وجنگ و کشتار و آدم ربایی و... است. صدا و سیما با ذهن شما کاری کرده که این گونه بیندیشید. در حالی‌که سیستان و بلوچستان خاستگاه رستم و همان جایی است که اولین خون خواهی سید الشهدا در آنجا اتفاق افتاد و این ذهنیت افراد از سیستان و بلوچستان به خاطر فقدان نگاه استراتژیک مدیران رسانه ما است. نگاه استراتژیک درست در جهت منفی استفاده می‌شود اما آمریکایی‌ها به صورت دیگر عمل می‌کنند. آمریکایی‌ها اولین قومی هستند که لهجه‌ها را مسخره نمی‌کنند و به نوعی به هم آوایی رسیدند و در سینمای استراتژیک به جایی رسیده‌اند که از لهجه‌های مختلف ایرلندی، اسکاندیناوی، بریتیش برای کاراکترهای فیلم هایشان بهره می‌برند. و این کاراکترها عموما محبوب می‌شوند و این نگاه استراتژیک باعث می‌شود سینمایی شکل بگیرد که امروز داعیه جهانی دارد.»
وی می‌افزاید: «فقدان نگاه استراتژیک در ایران باعث می‌شود ما به همه مناطق یکپارچه ایران به صورت جزیره‌ای نگاه کنیم. امروز وقتی می‌خواهیم یک شخصیت طنز و غیرمتعارفی را به تصویر بکشیم حتما باید لهجه داشته باشد و این به مفهوم نداشتن نگاه استراتژیک است؛ سینمای استراتژیک باید به منافع ملی نگاه کند. یعنی تمام پای‌بست و وجود جامعه و کشور را واحد در نظر بگیرد و برای آن برنامه‌ریزی دقیقی کند و همه عناصر را به کار گیرد تا منافع ملی کسب شود.»
جهانگیر الماسی، بازیگر؛ مهم‌ترین مشکل در سر راه برنامه‌های استراتژیک را وجود مدیران سطح بالای ناظر بر یک سازمان می‌داند که به خود فریبی درباره سازمانشان دست می‌زنند .
وی می‌گوید: «از مدیران ارشد بپرسید چه فرقی بین معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان سینمایی جمهوری اسلامی ایران وجود دارد ؟ سینمای کشور نیازمند این بود که از طریق یک سازمان مستقل مدیریت شود که امروز خود را بشناسد و برای فردا طرح داشته باشد و راه‌های رسیدن به آن را طراحی کند. ما هیچ جا از سازمان سینمایی کشور چیزی نمی‌خوانیم. معلوم نیست چرا این سازمان سینمایی کشور تاسیس شد ؟ هنوز هم در الفاظ، معاون وزیر ارشاد، مقدم بر رئیس سازمان سینمایی کشور است. آقای شمقدری الان باید پاسخگو باشد که چرا یک سازمان سینمایی تاسیس شد؟  چه تفاوتی سازمان با معاونت ارشاد دارد؟ فقط ما سازمان را توسعه می‌دهیم یا اینکه اهدافی برای آن تعریف شده بود؟ مثلا در برنامه پنجم توسعه ملی چگونه به آن جایگاه می‌خواهیم برسیم ؟ من بر سر مفاهیم بحث دارم.»
به گفته وی ؛ نهادهای اجتماعی در حال نوگرایی و تغییر هستند و هم گام با جامعه باید رشد کنند باید به روز باشیم و این به روز بودن یعنی استراتژی داشتن. باید هدفمند جلو برویم و همواره در حال رسیدن به موقعیت تازه با تحلیل درست باشیم.
عدم هدف گذاری در حوزه فرهنگ
 محمد تقی فهیم اذعان دارد که هدف گذاری درستی در حوزه فرهنگ نداریم و بیشترین آسیب در سینما از ناحیه مدیران بوده و هست.  وی می‌افزاید: «در درجه اول متولیان فرهنگی کشور مسئول هستند و باید یک سیستم قانون مند برای رسیدن به استراتژی فرهنگی داشته باشند ودر این مسیر هدفمند با اجرای قوانین به اهداف دست یابند ؛ و حتما بازخواست و پیگیری در این رابطه باشد .لازم به ذکر است ؛ دست مدیران سینمای همیشه در زمینه آماری پر است مثلا این تعداد فیلم ساختیم و همایش و جشنواره و.. برگزار کردیم اما نتیجه نهایی که باید تولید فرهنگ باشد، وجود ندارد.»
فهیم می‌افزاید: «امروز کشورهای آمریکا، هند، آلمان، انگلیس، روسیه در زمینه سینمای استراتژیک به شدت در حال فیلم‌سازی هستند. لذا این جزو مدیریت فرهنگی و برنامه‌های کلان کشور باید باشد. اما چگونه رسیدن به این سینما و فیلم‌های استراتژیک در حرف نمی‌شود بلکه باید در عمل معلوم شود.» امروزه نگاه استراتژیک در همه عرصه‌های فرهنگی باید لحاظ شود. حال چگونه باید سینمایی استراتژیک داشته باشیم و از کجا شروع کنیم ؟ منتقدان و دست اندر کاران فرهنگی باید به آن پاسخ دهند.
سینما در ایران را
نه استراتژِیک و نه ایدئولوژیک ببینید !
سید محمد حسینی؛ برای رسیدن به یک سینمای استراتژیک در ایران مبنای آن را نه استراتژیک و نه ایدئولوژیک  می‌داند بلکه به آن «دینی» نگاه می‌کند ودر این مورد  می‌افزاید: «مبنای سینمای استراتژیک، آمریکایی است. یعنی اگر بخواهیم تعریف جدی از سینمای استراتژیک بدهیم باید نگاهمان به آمریکایی‌ها باشد اما من معتقدم باید نگاهمان فراتر از این باشد ؛ نه ایدئولوژیک و نه استراتژی، بلکه دینی نگاه کنیم. یعنی ایرانی باید مبنایی قرار گیرد تا انسان‌ها را  به رشد عقلانیت و علمانیت در جامعه دعوت کند. همان که حضرت  امام فرمودند: صدا و سیما یک دانشگاه است. اگر ما این تعریف را بپذیریم که نپذیرفته ایم؛ با این تعریف تمامی تهیه کنندگان ما اساتید طراز اول دانشگاه‌های کشور هستند. چون تعداد افرادی که فیلم آنها -  تهیه‌کننده - را می‌بینند، بسیار بالا است. چگونه باید قصه گفت ؟ در آیه‌ای از سوره یوسف 9 شرط برای قصه گویی آمده است ؛ در قصه اصل اساسی عبرت است .به عقیده من این آیه کلیدی است و یک مانیسف بزرگ برای مسئولین رسانه‌ای کشور ما است که به عنوان نصب العین خود می‌توانند قرار دهند. چرا ما باید از   واژه‌هایی چون ایدئولوژیک اسلامی استفاده کنیم؟ من این واژه را نمی‌فهمم ؛ ترکیب نامتقارنی است و هیچ ربطی به اسلام ندارد چون دین به دنبال سیطره بر خلق نیست و... لذا باید از - ایدئولوژیک و استراتژیک - دامن بشوییم و برویم به سمتی دیگر که به شدت آرمان خواهانه است.»
 وی با مثالی ملموس از دهه 60 سینمای ایران ادامه می‌دهد :" سریال به یادماندنی " بوعلی سینا" کیوان رهگذر را دیدیم. این سریال کاملا استراتژیک بود. تا قبل از پخش این سریال به هر کدام از کودکان سرزمینمان می‌گفتیم؛  انشا بنویسید در آینده می‌خواهید چه کاره شوید ؟ معمولا دو شغل اصالت داشت. دکتری و خلبانی؛ اما بعد از پخش این سریال واژه «دانشمند» بر سرزبان‌های بچه مدرسه‌ای‌ها افتاد. آنها می‌نوشتند که ما می‌خواهیم، دانشمند شویم؛ این یعنی استراتژی ؛ بدین صورت که جامعه را به سمت علم آموزی سوق داد. سینما باید بتواند اقشار مختلف جامعه را جذب و نظام انگیزشی آنها را احیا کند و در حوزه انگیزش‌های درونی افراد جامعه، بتواند آنها را به خود اقناعی برساند که به دنبال تلاش برای رسیدن باشند. لازم به ذکر است در سال‌های بعد - با امکانات و تجهیزات  بیشتر-  راجع به دانشمندان دیگر - از جابر ابن حیان گرفته تا غیاث الدین جمشید -  فیلم ساختند ؛  اما چرا همچنین حسی در جامعه ایجاد نشد ؟ کجای کار می‌لنگد ؟ ما دانشمند را در فیلم درست نشان ندادیم ! مثلا درباری بودن" غیاث الدین جمشید" را به تصویر کشیدیم. "
دکترین فرهنگی  
سهیل سلیمی، نویسنده و کارگردان هم برای رسیدن به سینمای استراتژیک از «دکترین فرهنگی» نام می‌برد و می‌افزاید: «برای رسیدن به سینمای استراتژیک باید دکترین فرهنگی داشته باشیم  و در قالب دکترین فرهنگی، استراتژی‌های متعدد  وجود دارد که یکی از آنها «استراتژی سینما » است. تا زمانی که دکترین فرهنگی نداشته باشیم نمی‌توانیم واژه فرهنگ را در حوزه‌های مختلف کاملا دکترینال تعریف کنیم و فراتر از آن پارادایمی باید عمل کنیم.  باید دکترین فرهنگی در ایران مشخص شود تا به استراتژی‌های فرهنگی برسیم. خطری که عمدتا این مباحث را تهدید می‌کند این است که بسیاری از دوستان مفاهیم سینمای استراتژیک را با یک سری مفاهیم سینمای دینی خلط مبحث می‌کنند و در یک پدیده بزرگی که جامعیت بسیاری دارد؛ آن را در حد یک ژانر و موضوع تقلیل می‌دهند. این باعث می‌شود که اصل موضوع از دست برود و پرداختن به آن بی‌معنی شود.  باید زیر ساخت‌های فرهنگی از پایه و دوران کودکی درس داده شود، نه اینکه به زور بگوییم آی مردم باید سینمای استراتژیک داشته باشیم. از دل این کودکان آموزش یافته، سینماگرانی بیرون بیایند که فیلم‌های استراتژیک  بسازند.»
محمد تقی فهیم هم از زاویه دیگر به موضوع نگاه می‌کند و می‌گوید: «باید یک برنامه مدون با پیگیری مداوم طراحی شود. شاید در زمینه‌های سیاسی و اقتصادی و ... این اتفاق افتاده ولی باید در عرصه فرهنگ هم این اتفاق بیفتد. چرا یک مدیر سینمایی نتوانسته چند فیلم مردم پسند در حوزه استراتژیک نظام بسازد ؟ جشنواره‌هایی در بغل گوشمان برگزار می‌شوند چون جشنواره  جوان بین‌المللی فیلم ابوظبی که چند سالی است، برگزار می‌شود. در این مدت کوتاه توانسته است با برگزاری جشنواره  شروع به سرباز گیری از کشورهای دیگر کند. اما دریغ، سال هاست جشنواره بین‌المللی فیلم فجر برگزار می‌کنیم اما هنوز نتوانسته ایم ؛ کشوری نزدیک به فرهنگ و سیاست‌های استراتژیک کشورمان پیدا کنیم. چه کسی پاسخگو است؟»