در گفت وگو با مدرس زبانهای خارجی مطرح شد
محتوا و شکل کتابهای آموزشی زبان باید تغییر کند
مصاحبه و تنظیم از: ملک خانی
اشاره:
روزنامه کیهان در مطلبی با عنوان «زندگی به سبک کلاس زبان»، چاپ شده در بیست و هفتم مردادماه، به آسیب شناسی کلاسهای زبان در مؤسسات آموزشی و ترویج فرهنگ غربی در لوای آموزش زبان پرداخت. در آن یادداشت اشارهای داشتیم برموسسات و متخصصانی که در گوشه و کنار کشور حساسیت امر را درک کردهاند و در این راستا فعالیتهایی هرچند محدود داشتهاند. در ادامه همان مطلب، برآنیم تا نگاهی داشته باشیم به تجربههای اهل فن در کاهش این آسیبها و در این رهگذر گفت وگویی ترتیب دادهایم با جناب آقای صادقیان، دانش آموخته و مدرس زبان انگلیسی که با همکاران خود قدمهای مثبتی در بومیسازی محتوی کتابهای آموزشی زبان برداشتهاند.
آقای صادقیان با همکاران خود در «مؤسسه آموزشی - فرهنگی مهر نصیر»، به آموزش زبانهای خارجی با رویکرد اسلامی و استفاده فرهنگی از آن در فضای مجازی همت گماشتهاند. ارائه زبان خارجه با رویکرد اسلامی و استفاده از متون اسلامی به عنوان دروس آموزشی، ایجاد فضایی با موازین شرعی و اسلامی، تدوین وسایل و کتب آموزشی با رویکرد اسلامی و آموزش زبان به صورت کاربردی از جمله اهداف مؤسسه مهر نصیر است. این موسسه مستقر در قم همچنین تمرکز ویژهای بر زبان آموزی کودکان انجام داده و در این مسیر موفقیتهایی هم کسب کرده است. مصاحبه پیشرو، ماحصل تلاشهای چندین ساله فعالان و دغدغهمندان بومیسازی مقوله آموزش زبان خارجه است.
جناب آقای صادقیان! برای شروع بحث، با توجه به اینکه شما مدتی در جایگاه دانشجو ومدت زمانی در مقام استاد در کلاسهای آموزش زبان حضور داشته اید از فضا و روند این کلاسها و آنچه دغدغه بومیسازی زبان را در شما ایجاد کرد بفرمایید.
عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما؛ راجع به سوالتان، باید گفت درنگاه اول این کتابها عموماً تالیف خارج از کشور هستند و برای ایران و ایرانی ساخته نشدهاند و به همین دلیل هم، زمان ارائه گاهی از لحاظ ساختار آموزشی، طرز بیان و تدریس و گاهی از نظر محتوی با مشکلاتی مواجه میشویم. بالطبع انها برخی کارها را مجاز میشمرند که در فرهنگ ما ناپسند است و بالعکس. تضادی که حتی در رفتارهای روزمره و معمولی بیان شده در کتاب مانند خوردن و پوشیدن و معاشرتهای روزانه دیده میشود. اما مهمتر آنکه در کلیه این کتابها یک ایدئولوژی و جهت دهی فرهنگی نهفته است، چرا زمانی که قرار است این کتاب در کشورهای مختلف مورد تدریس قرار بگیرد آنها مبادرت به نوشتن کتابی با همان فرهنگ نمیکنند ؟ آیا از فرهنگهای دیگر اطلاعی ندارند یا اینکه میخواهند فرهنگ خودشان را به دلایل معلوم به سراسر جهان منتقل کنند؟
این فرآیند در واضحترین شکل خود از عکسهایی که درون کتاب کار شده آغاز میشود، به طور مثال کمتر جایی را در کتابهای آموزشی وارداتی میتوان پیدا کرد که دوتا پسر را با هم ببینیم و حتما یک دختر و پسر یا دوتا دختر و دوتا پسر داخل تصاویر وجود دارند .
البته گاهی ویرایشهای ابتدایی برای انتشار آنها در ایران و گذر از برخی ممیزیها صورت میگیرد که فایده چندانی ندارد. مثلاً جایی داشتیم دختر وپسر بالای استخری ایستادهاند و تصمیم دارند شنا کنند. تصاویر بعدی حذف شده اما دیالوگها باقی مانده !یا مثلاً وقتی داخل استخر هستند نمای مقطعی داریم از دوتا سر که این کار را خندهدار و سوال برانگیزتر کرده است.
بُعد دیگر، اخلاقیات و رفتارهایی ست که در این کتابها به آن پرداخته میشود؛ بر فرض یک خواننده یا بازیگر یا رقاص را معرفی میکنند و به معرفی رفتار و زندگی او میپردازند و هرچه هم که سن مخاطب بالاتر میرود عمق این مطالب بیشتر میشود .
به غیراز این کتابها آیا منابع دیگر در آموزش زبان استفاده میشوند؟
بله، فیلمهای آموزشی ،موسیقی و فضاهای مجازی که در موردش صحبت خواهیم کرد .
فیلمها همان مطالب کتاب را به صورت ملموستر به خورد دانش پژوه میدهند. حتی کلاسهایی هست که کاملاً مبتنی بر موسیقی هستند، مخصوصاً در حوزه خردسال که به کودک میگویند نگاه کنید و اشاره کنید و همراه سی دی بخوانید ! آموزشی با ریتم موسیقی و رقص، با این استدلال که این گونه آموزش از لحاظ روانشناسی ماندگاری بیشتری در ذهن فرد دارد. اما آیا هدف ما باید آموزش و ماندگاری زبان به هر قیمتی باشد ؟ آسیبهای این آموزش در طولانی مدت چه خواهد بود ؟
عدهای معتقدند که آموختن فرهنگ هر کشور در یادگیری زبان ان کشور اهمیت به سزایی دارد و نمیتوان زبانی را جدا از فرهنگ آن کشور فراگرفت. نظر شما در این رابطه چیست ؟
البته این کلام در جای خودش متین است اما باید جایگاه و موقعیت رابه درستی شناخت و تبیین کرد. ببینید ! زمانی بنده به عنوان مثال ادبیات فرانسه میخوانم و برای شناخت و فهم آنها باید اطلاعات کاملی از فرهنگ فرانسه حتی در گذر تاریخ به دست بیاورم، اما نکتهای که اینجا مورد غفلت قرار میگیرد سن افراد است. کودک خردسال که هنوز فرهنگ خودش را نمیشناسد و عموماً از فرهنگ تعریف مشخصی ندارد مسلماً قدرت تفکیک و شناخت فرهنگ مقابل و خوب و بد آن را هم نخواهد داشت. از لحاظ روانشناسی فرد تا سن 15 سالگی خیلی در شناخت درست و غلط توانایی تمیز ندارد و معمولاً آنچه با آن مواجه میشود را به عنوان اصول میپذیرد و افکارش را بر پایه آنها استوار میکند، اما شخصیت فرد بعد از این سن معمولا شکل گرفته و آمادگی بیشتری برای تمیز افکار مختلف پیدا میکند؛ با این اوصاف آیا درست است ما در سنینی که کودک دوران تربیتی خودش را پشت سر میگذارد او را با انبوهی از گزارههای درست و غلط و گاه ضد فرهنگ خود رو برو کنیم ؟
به عنوان نمونه ما در کلاسهای خودمان داشتیم که وقتی نوجوانها با برخی مطالب کتاب رو برو میشدند میگفتند«استاد این دوست دختر داره» ! بچه دوازده سیزده ساله روی این نکات حساس است.
اشکالی که عموماً به بومیسازی وارد میکنند این است که کتابهایی که آموزش و پرورش در راستای آموزش زبان تالیف میکند کمترین بازدهی را دارند و این را نمونهای از ناکارآمدی بومیسازی در روند آموزش زبان به حساب میآورند. نظر شما در این زمینه چیست ؟
بله،اتفاقاً پایان نامه تحصیلی من درزمینه کتابهای آموزش زبان مدارس بود. مشکل اصلی اینجاست که کتابهای مدارس به جای رویکرد فهم متون، رویکردی حفظی در پیش گرفتند و دانشآموزان یک سری جملات را حفظ میکنند. شاید حتی فرد نداند کلمه «یور»چه معنایی دارد و فقط در کتاب خوانده و حفظ کرده که«واتس یور نیم؟» یعنی اسمت چیه ! از طرف دیگر، روند یادگیری شیوه بمباران اطلاعات است، نه پلهای و قدم به قدم و آرام. این هم به مسئلهای تبدیل شده برای اینکه دانش اموز جای فهم و تحلیل متون سعی کند مطالب را صرفاً به خاطر بسپرد. شیوه تألیف کتابهای زبان مدارس جای بررسی و موشکافی دارد که البته وقت کم و حجم زیاد مطالب هم در ناکارامدی آن بیتاثیر نیست .
در مورد چرایی و چگونگی بومیسازی کتابهای زبان توضیح بفرمایید.
بومیسازی کتابها بحث مفصلی دارد، سادهترین تعبیرش این است که چیزی که در فرهنگ و جامعه ما وجود دارد را در قالبهای مناسب و حتی موجود ارائه کنیم که اکثراً هم مشکلی را ایجاد نمیکند. در تک تک متون کتابها مسلماً ما، ما به ازایی داریم که میشود ارائه نمود. میتوان مطالب بیضرر و یا فرهنگهای مناسب غرب هم در آن گنجانده شود. همان طور که رهبر انقلاب هم فرمودند ما با کل فرهنگ غرب مشکل نداریم، این فرهنگ خوبیها و بدیهایی دارد که باید تفکیک شود. ما میتوانیم نکات مثبت را لحاظ کنیم و حتی فرهنگهای بیضرر و خنثی را هم در کتاب قرار دهیم .
البته استاد هم میتواند نقش موثری در انتقال مناسب مفاهیم ایفا کند. برای مثال زمانی که در درسی خوک معرفی شده بود ما با این مقدمه شروع به درس دادن میکردیم که اگر گفتید آن چه حیوانی هست که نجس است و گوشتش برای ما حرام ؟ یا مشابه آن در زمینه رقص یا مشروب و ... اما مگر چه تعداد از چنین اساتیدی در زمینه آموزش زبان داریم ؟ برای همین مناسبترین گزینه همان تغییر و اصلاح منابع آموزشی ست .
پس از سنین تربیت که ذهن فرد با فرهنگ و گزارههای درست شکل گرفت اشکالی ندارد که او را - با یک دید انتقادی البته - با کل فرهنگ غرب مواجه و آشنا کنیم. البته این هم با این پیشفرض درست است که فرد سنین کودکی و نوجوانیش را در بهترین حالت سپری کرده باشد و گزارههای درست و منطقی در ذهنش جاگرفته باشد اگر نه باز هم همین مشکل را خواهیم داشت. حداقلش این است که چاقوی اول را ما بر پیکرش وارد نکردیم ! ابتدا یک سپر به دستش دادیم و فرستادیم توی میدان یا اینکه اول به فرد شناکردن را آموختیم و بعد انداختیمش در آب !
به عنوان آخرین سوال از تجربیات موسسهای که در آن فعالیت میکنید در زمینه بومیسازی برایمان بگویید.
البته این نقطه شروع کارماست و ان شاءلله به جاهای مناسبی هم میرسد. در سطوح اولیه در حال تغییر تصاویر کتابها هستیم. در مرحله بعدی محتوی در دست تغییر است که فعلا به دست اساتید در کلاس اصلاحات مورد نیاز انجام میشود .داستانهای دینی را وارد سیستم آموزشی کردیم که طرحهای گرافیکی جذابی هم برای کودکان دارند. کتابهایی با این عناوین
I want to fast ” "I want to pray” "The champion of islam "know ali. کتابی برای آموزش الفبای انگلیسی به کودکان در مرحله تصویرسازی و ویراستاری است که در آن اسامی انبیای الهی، میوههای قرآنی، حیوانات قرآنی و مکالمات کاربردی و ساده مذهبی گنجانده شده است. کتاب اول آموزش مکالمه انگلیسی ویژه کودکان بر پایه فرهنگ اسلامی هم در دست چاپ است .
کارهای تطبیقی هم انجام دادهایم، مثلاً کتابی است با نام 504 واژه ضروری که معروف است واکثراً میخوانند. ما504 واژه دینی رانوشتیم که درآن واژههای کلیدی دینی مذهبی رامعرفی کردهایم و در دست چاپ است . برای طلاب هم دوره آموزش زبان داریم که منابع آن با توجه به سن و پیشینه تحصیلی شان همان کتابهای موجود است، البته سعی بر آن بوده کتابهای مناسبتر از لحاظ فرهنگی را انتخاب کنیم، اما فعلاً قالب آموزش همان قالب رایج است. در کنار آن اصطلاحات و لغات دینی و محتوی قرآنی را آموزش میدهیم و طلبه باید در پایان درس بتواند محتوی تبلیغی صحیحی را به زبان مورد نظر ارائه دهد و بر موضوعات مورد نیازش در تبلیغ متمرکز شود.
البته در این سطح هم نماندیم و در حال گسترش فعالیت در فضاهای مجازی هستیم،به طور مثال آموزش استفاده از شبکههای اجتماعی، چت رومها، ساخت وبلاگ و ... به دانش پژوهان برای استفاده بهینه از اندوخته هایشان انجام شده.
راه اندازی سایت، سازماندهی گروهی در ترویج اندیشههای امام و رهبری در سطح بین الملل از دیگر فعالیتهای ماست.
یعنی اهتمام اصلی شما آموزش در راستای تبلیغ و نشر اسلام و تعامل با کشورها و فرهنگهای مختلف است ؟
بله ! البته هر آموزشی باید در درجه اول اهداف مناسبی را برای خود تعریف کند و آموزش زبان فی نفسه نباید ارزش تلقی شود که متاسفانه در جامعه ما این اتفاق افتاده است، شاید به سبب تبلیغات غلط. یعنی عدهای امروز فقط صرف اینکه بگویند ما زبان دوم بلدیم سراغ یادگیری آن میروند و شاید هیچ گاه از آن استفاده کاربردی هم نکنند ! ما در بیانی از حضرت آقا داریم که اسپانیا پتانسیل خوبی برای تبلیغ اسلام دارد و زبان اسپانیایی برای طلاب جای کار دارد؛ این یعنی هدف گذاری و آگاهانه پیش رفتن. بر همین مبنا ما در موسسه، آموزش زبانهای مختلفی چون فرانسه ،آلمانی ،اسپانیایی، پرتقالی برزیلی، عربی هم گنجاندهایم.
از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید بسیار متشکرم و از خداوند میخواهیم بر توفیقات شما و همکارانتان بیفزاید .
متشکرم.