kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۹۰۰
تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱۳۹۳ - ۲۱:۴۸

ننگ پاک‌نشدنی! (نگاه)

باورش سخت بود. در پایتخت شیعه پرچم عاشورا آتش گرفته بود. عاشورا یک نام نیست، یک روز نیست، بخشی از یک عقیده نیست، عاشورا همه دین است، همه انسانیت، همه زندگی یک ملت، ملتی که عاشقش شد، به پایش جان داد، برایش زیست و تاریخ‌ساز شد. ناباورانه دیدیم که یک ملت لگدمال شده. چگونه می‌شد باور کرد وسعت این فاجعه را. درست در قلب عزای حسینی دوباره یزیدیان از پس تاریخ هزارساله جان گرفته بودند و دوباره حسینیان را به هماوردی می‌خواندند.
فاطمه جعفریان

عاشورای 88 را می‌گویم بعد از گذشت پنج سال هنوز هر عاشورا که می‌رسد سنگینی‌اش را می‌شود احساس کرد. اینجا پایتخت سعودی نیست پایتخت آل خلیفه نیست اینجا پایتخت انقلاب اسلامی است. هنوز عطر شهادت در پس نام کوچه‌هایش به مشام می‌رسد هنوز می‌شود پیوند عاشورا و این شهر را دید. بوی محرم که می‌آید کوچه‌های شهادت همه مست می‌شوند و عجبا که هیچ اختلافی به این یکی کارگر نیست. مردم این شهر هر که باشند با هر مرام و مسلک و عقیده‌ای به آن عشق می‌ورزند و پای سفره‌اش مهمان می‌شوند. آیا در طول تاریخ بشر می‌توان چنین سفره کریمانه‌ای را سراغ گرفت؟
باورش سخت است روز عاشورا به عزادار حسینی سنگ زدند، باورش سخت است حرمت یک ملت را وقیحانه شکستند و خداجو نام گرفتند، باورش سخت است این همه حقد و کینه در پس تاریخ هزارساله چگونه توانست اینجا اینگونه سربرآورد و در قلب شیعه و در ظهر عاشورا خودنمایی کند؟ هیچ اختلاف عقیده‌ای حرمت‌شکن عاشورا نیست و نخواهد بود آنچه حرمت می‌شکند نفاق است و عجبا از خصلت شگفت این روز. عاشورا رسواکننده است و چه زیبا باز هم یزیدیان رسوا شدند و رسوایی‌شان بر فراز تاریخ این سرزمین ماندگار شد.
و حالا بعد از گذشت پنج سال از آن روز سوالی بزرگ خودنمایی می‌کند چرا هنوز کسانی مرز خویش را با عاملان فاجعه عاشورای 88 روشن نکرده‌اند؟ فاین تذهبون به کجا می‌روید. عاشورا عین سیاست است اما باور کنید که این سرمایه انسانیت را نمی‌توان در چارچوب‌های بسته سیاست‌زدگی‌ها و جناح‌بندی‌ها جای داد. این سرمایه برای این قالب بسیار بزرگ است. چراغی که در کربلا روشن شد تا دنیا باقی است به عنوان سنجه‌ای برای تشخیص حق و باطل برای همه بشریت می‌درخشد و هیچ بازی سیاسی را یارای مقابله با آن نیست. ایستادن در برابرش رسوایی می‌آورد و همراهی‌اش ماندگاری، چگونه می‌توان این را دانست و در برابر عاملان بی‌حرمتی 88 عاشورا نایستاد؟! هیچ وجدان آگاه و بیداری نیست که یزیدیان را بستاید و عقوبتشان را نخواهد. وای بر سیاست‌زدگی‌هایی که بر وجدان آدمی غبار می‌پاشند.
در کارزار این جهان که هر ثانیه‌اش و هر ساحتش میدان نبردی است برای حق و باطل، اگر غافل شویم و اسیر در چارچوب‌های تنگ زمان و مکان و منفعت، طولی نمی‌کشد که می‌فهمیم همسان همه رسواشدگان تاریخ در کنار عذاب وعده داده شده الهی در حال نظارت  قضاوت آیندگانی هستیم که یا به خیانت متهممان می‌کنند یا علامت سوالی بزرگ در برابر ناممان در کتاب‌های تاریخشان می‌نگارند که مگر حقیقتی آشکارتر از عاشورا برای تصدیق وجود داشت و مگر تکلیفی روشن‌تر از نبخشیدن عاملان بی‌حرمتی عاشورای 88 بود که کسانی برای منافع چند روزه حزبی و گروهی آن را به فراموشی سپردند.
ندای هل من ناصر ینصرنی ندای بیدارگر وجدان‌هایی است که در فراسوی زمان در میان تاریکی‌ها به دنبال نور می‌گردند و این نقطه اتصال همه حق‌جویان جهان است که با این ندا از تمام تفرقه‌ها آزاد شوند و یکصدا به راه حق بشتابند. راهی که می‌تواند درمانگر این روزهای ما باشد. روزهایی که گاهی در آن صدای حقیقت در میان جدال‌های بی‌مورد سیاسی گم می‌شود و فراموش می‌شود که بنا به کلام نغز کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا نوای لبیک یا حسین را نه در عاشورای سال 61 هجری که در همه زمان‌ها و مکان‌ها می‌توان فریاد زد و در برابر همه یزیدیانی که همیشه از دل تاریخ حسینیان را به هماوردی می‌طلبند قد علم کرد.