kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۵۹۵
تاریخ انتشار : ۰۲ آبان ۱۳۹۳ - ۲۰:۲۸
بازخوانی کارنامه عبدالرحمن برومند و خاندانش- ... وتن‌فروش-12 مروری بر ادعاهای متناقض خواهران برومند

دروغ‌های آشکار(پاورقی)

در پروژه امید تقریبا آلبوم کاملی از تروریست‌ها وجود داشت؛ کسانی مثل شهریار شفیق فرزند اشرف پهلوی و دلال اسلحه1 در کنار تعداد بیشماری از اعضای سازمان مجاهدین خلق یا به قول مردم ایران سازمان منافقین؛ یک بار دیگر لادن و رؤیا جا پای پدرشان می‌گذاشتند. دهه شصت بود که شاپور بختیار و عبدالرحمن برومند در نهضت مقاومت ملی از یک سو و مسعود رجوی در سازمان مجاهدین خلق(منافقین) از سوی دیگر هرکدام دفتری در بغداد راه اندازی کردند و در جنگ میان ایران و عراق به صدام مشاوره می‌دادند.2 با این حساب حالا لادن و رؤیا مشغول حمایت از دوستان قدیمی پدرشان بودند.

Research@kayhan.ir

سازمان مجاهدین خلق(منافقین) به علت اقدام‌های مسلحانه، ترور دانشمندان و مسئولان و کشتار مردم، یک گروه تروریستی به حساب می‌آمد، آنها حتی تا سال ۲۰۱۲ در فهرست سازمان‌های تروریستی ایالات متحده قرار داشتند3 با اینکه لادن یک بار مجاهدین خلق را به طعنه پوپولیست نامیده بود4 اما این بار در کنار خواهرش اصرار داشتند هر طور که شده در بنیاد برومند به دفاع و حمایت از آنها بپردازند. در واقع ایالات متحده با سندسازی‌های امثال بنیاد برومند توانست مقدمات خارج شدن سازمان مجاهدین خلق(منافقین) را از لیست گروه‌های تروریستی فراهم کند و دفتری برای آنها در واشنگتن و در چند کیلومتری کاخ سفید تأسیس کند.5
این کارِ لادن و رؤیا در حمایت از تروریست‌های مجاهدین خلق در کنار ژست‌های حقوق بشری‌شان مبنی بر مبارزه مسالمت آمیز و بدون خشونت، به راحتی می‌توانست محتوای یک فیلمنامه طنز را فراهم کند. یک بار رؤیا با همان ژست مسالمت آمیز و بدون خشونت در هافینگتون پست نوشت:
پدرم اعتقادی به مبارزه مسلحانه نداشت.6
تقریبا از هر زاویه‌ای که نگاه کنیم حرف‌های رؤیا یک دروغ آشکار به نظر می‌رسد، چون پدرش سال ۱۳۶۴ در تشریح فعالیت‌های مبارزاتی‌اش علیه ایران به صدای آمریکا(VOA) گفت:
مسلما عملیات مسلحانه انجام خواهد شد.7
دفعه بعد رؤیا حتی دست به ادعایی بزرگ‌تر زد و گفت:
پدرم آن مدت یک بادیگارد داشت که با او این طرف و آن طرف می‌رفت، اما می‌گفت این راه صحیحی نیست، بخواهند بکشند بادیگارد را هم می‌کشند و انسان دیگری هم کشته می‌شود [...] پدر من حاضر به زندگی مخفی نبود. حتی پلیس فرانسه جلیقه ضدگلوله‌ای به او داده بود که همان طور آویزان مانده بود و استفاده نمی‌کرد. یک هفت تیر هم به پدرم داده بودند، اما تصور اینکه پدرم آن هفت تیر را در دست بگیرد عجیب بود.8
حرف‌های رؤیا در وصف شجاعت پدرش بیشتر به رؤیای یک دختر از مرد آرزوهایش شباهت دارد، چون در تناقضی اساسی با واقعیت قرار داشت. ۱۶ شهریور ۱۳۵۸ عبدالرحمن با وحشت در گزارشی که به سالتزمن مأمور سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (CIA) ارائه می‌داد، گفت:
بختیار هم ا‌کنون از حمایت پلیس فرانسه برخوردار است، اما او این‌طور نیست و از کوشش جهت ترورش می‌ترسد.9
مبالغه‌هایی از این دست را اگر به حساب نوع پیشرفته‌ای از تزویر و نفاق نگذاریم حداقل باید به حساب همان جوشش احساسات دخترانه در نحوه واژگون کردن وقایع گذاشت. لادن نیز در این زمینه کمی به خواهرش شباهت داشت. تحلیل‌های او از شرایط ایران، گاهی کاملا هیجانی و متناقض به نظر می‌رسید. یک بار که نتوانست خشمش را نسبت به مردم انقلابی سال ۱۳۵۷ کنترل کند، با صراحت آنان را ترسو خطاب کرد:
مردان شجاع دیروز موش‌صفتانه سر تعظیم فرو آوردند.10
او حتی چشمش را بر انتخابات ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ که در آن مردم ایران رأی آری به جمهوری اسلامی دادند بست و نوشت:
شعار جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر، بحث راجع به نظام آینده کشور را فیصله داد.11
شاید بهتر باشد اگر قصد مخالفت با حکومتی را هم داریم حداقل نگاهی واقع‌بینانه به اوضاع بیندازیم. این‌طور چشم بستن بر رویدادهای تاریخی حداقل از لادن برومند که فارغ‌التحصیل رشته تاریخ است دور از انتظار به نظر می‌رسد و بیشتر نشانگر یک نوع گره روانی است؛ و یا یک جور تعصب کور. این درست همان چیزی بود که لادن و رؤیا هر دو به یک اندازه از آن بهره می‌بردند. این نکته را حتی امیلی بلات هم فهمید. بلات که مدیر قانون‌گذاری شورای ملی ایرانیان و آمریکاییان(NIAC) بود، در توصیف رؤیا برومند نوشت:
خانم برومند یک تجربه بسیار غم‌انگیز با رژیم ایران داشته و همین مسئله او را به شدت رادیکال و افکارش را عمیقاً افراطی کرده است.12
معمولا سرویس‌های اطلاعاتی از فرزندان عوامل خود نیز دعوت به کار می‌کنند. به نظر می‌رسد هرگونه پیشنهاد این چنینی به لادن و رؤیا اشتباه فاحشی برای سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا(CIA) محسوب شود، با این کار آنها تحلیل‌هایی می‌شنوند که به نحو بی‌سابقه‌ای وهمیات و واقعیات را با هم آمیخته است. البته این اشتباه از CIA چندان بعید نیست، چون حتی آنجا هم مدیران نادان حضور دارند. یک بار لادن در مخالفت با انقلاب اسلامی مردم ایران و در تأیید شاپور بختیار نوشت:
تا انتخابات آزاد صورت نگیرد، اراده ملی تجلی‌گاه خود را نخواهد یافت [...] تظاهرات خیابانی و ابراز نارضایتی مردم نمی‌تواند جایگزین انتخابات آزاد باشد.13
این در حالی بود که یک سال بعد در تناقضی آشکار با این ادعایش از تجمع‌های خیابانی پس از انتخابات ۱۳۸۸ حمایت کرد و گفت:
بهترین کاری که شهروندان ایرانی به شکل کلانش به قول روشنفکران مدرن ما انجام دادند واکنش به انتخابات ۸۸ بود یعنی همه با هم از خانه‌هایشان بیرون آمدند.14
حتی خواهرش رؤیا آن‌قدر هیجان زده بود که با دیدن تجمع‌های خیابانی پای مانیتور اشک می‌ریخت.15