kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۲۲۵
تاریخ انتشار : ۰۴ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۸:۵۵
مسیری که هرگز تحریم نشد

آغوش باز آمریکا برای بورسیه های ایرانی!

در شرایطی که جنگ درون گروهی آشکار میان افراطی ترین جریان های حامی دولت یازدهم و کابینه به علت عدم حضور شخص رئیس جمهور روحانی در جلسه استیضاح فرجی دانا، وزیرعلوم سابق، کماکان ادامه دارد تلاش هایی از سوی افرادی همچون جهانگیری معاون اول دولت برای مدیریت فضا آغاز شده است.


گروهی عدم حضور رئیس جمهور در جلسه استیضاح را نشانه ای از تصمیم جدی دولت برای پشت پا زدن به جریان افراطی اصلاحات می دانند که هزینه‌های زیادی با ایجاد بحث های انحرافی در اطراف کابینه ایجاد کرده است. در مقابل این هجمه‌ها جهانگیری و برخی از نزدیکان دیگر روحانی با داغ نگاه داشتن پرونده بورسیه های وزارت علوم در دولت دهم سعی در بالانس گمانه های پیرامونی دارند. علی رغم مهم بودن احتمالات مطرح شده اصل ماجرای حساسیت شدید گروه هایی از سیاسیون که اتفاقا از بیشترین نزدیکی با جریان حداقلی مطالبه گر "سازش با آمریکا" نیز برخوردار هستند بر سر پرونده بورسیه‌ها قابل بررسی است.
3000 بورسیه  بی سواد؟!
سوالاتی که اکنون میان جامعه نخبگانی و دانشگاهیان در فضای شبکه های اجتماعی و بحث های خودمانی مطرح می شود خود موید همین موضوع است. آیا همه 3000 بورسیه وزارت علوم در دولت دهم "معدل پایین" ، "کم سواد" و "بی کفایت" بوده اند؟! علت اصرار بر کل "لیست بورسیه ها" به جای نام آوردن از پنجاه، صد یا حتی مثلا پانصد نفر از افراد لیست مذکور چیست؟ چرا در اقدامی ضد‌امنیتی کل لیست مذکور با اصرار معاون فرجی دانا توسط یکی از بدنام ترین افراد رسانه ای باند مهدی هاشمی در محیط ناامن اینترنت منتشر شد؟ چرا اصرار بر ابقاء و تثبیت گروهی ثابت از اساتید دانشگاه، روسای دانشکده ها و بیش از 140 مدیر فعال در فتنه در محیط علمی کشور تا این اندازه برای جریانی خاص مهم است؟! به نحوی که شخصی مثل فرجی  دانا با همه القابی که ثناگویان اصلاحاتی به وی نسبت می دهند "باید" به پای این پرونده بدون حمایت رسمی شخص رئیس جمهور و دولت قربانی می شد؟!
شبکه انتشار دانش یا ...؟!
کلید این ماجرا در بررسی طرح های وزارت خارجه آمریکا با هدف جذب نخبگان کشورهای مهم و تاثیر گذار در آینده جهان با انگیزش تربیت و حفظ جریان نخبگانی است. در صفحه اصلی وزارت خارجه این کشور به وضوح از طرح‌هایی همچون "تحصیل در آمریکا"، "پروژه تبادل"، "طرح آیرکس"، "برنامه فولبرایت" و "بورسیه هیلاری کلینتون" پرده برداری شده است. در قالب همه این برنامه ها دولت آمریکا "موظف است" قراردادهایی با دانشجویان نخبه معرفی شده توسط حاکمیت کشورهای هدف و یا مسیرهای کشف علمی دیگر منعقد ساخته و حمایت و تربیت و پایش و ارتباط‌گیری با این افراد را برای همیشه ادامه دهد.
با این مقدمه می توان این گونه تصور کرد که آمریکایی‌های مهربان به تنهایی وظیفه انتشار علم در جهان را برعهده گرفته و حتی حمایت مالی از دانشجویان مستعد ایرانی، افغان یا حتی اروپایی را به جان خریده اند! مروری کوتاه بر روابط خصمانه آمریکا با ملت ها و دولت ها در جهان پایه های سست چنین تحلیلی را به آسانی نابود خواهد ساخت. ما در دنیایی زندگی می کنیم که سل پس از قریب به 70 سال از اکتشاف داروی آن هنوز در مناطق مختلف جهان قربانی می گیرد اما آمریکا به عنوان ابرقدرتی جهانی حاضر به ریشه کنی حتی یک بیماری در سطح بین المللی نشده است! در دنیایی که آب، غذا، دارو و حتی واکسن بیماری های مرگبار در آن رایگان نیست پشت پرده برنامه "هدایت و حمایت نخبگانی" وزارت خارجه آمریکا چه می تواند باشد؟
تحریم نفت و گاز و هسته ای!
بازگردیم به پرونده بورسیه های ایرانی! در سایت فارسی وزارت خارجه آمریکا در ذیل توضیح طرح "Education USA" یا "تحصیل در آمریکا" آمده است: "طبق بند 501 مصوبه کاهش تهدید ایران، روادید شهروندان این کشور که در بخش هایی مثل نفت، گاز طبیعی، انرژی هسته ای یا حوزه دانش هسته ای و مهندسی هسته ای خواهان دریافت ویزا هستند، مورد پذیرش واقع نخواهد شد و ویزای تحصیلی در چنین مواردی صادر نمی شود."
پس حمایت از تحصیل در آمریکا دست کم برای متقاضیان ایرانی دارای محدودیت هایی است! واضح است دولتی که ایران را از تامین قطعات هواپیماهای مسافربری باز می دارد و حتی در مراحلی از تحریم ها دست بر محصولات استراتژیکی همچون گندم به عنوان قوت غالب مردم و دارو به عنوان نیازی غیرقابل چشم پوشی می گذارد انگیزشی قوی از بازگذاردن مسیر حضور بورسیه‌های ایرانی از ابتدای انقلاب تا کنون وجود داشته است. بخشی از این اهداف را می توان در قالب جذب و به کار گیری نخبگان ایرانی در کرسی‌های علمی خود آمریکا توجیه کرد اما با این حساب وزارت خارجه آمریکا نباید طرح "بازگشت نخبگان" را با مفهوم قطعی حمایت از مهاجرت معکوس متخصصین تربیت شده در بهترین دانشگاه های آمریکایی به ایران و برخی کشورهای دیگر ارائه می داد!
مهاجرت معکوس
براساس طرح 50 ساله وزارت خارجه آمریکا مهاجرت معکوس نخبگان کشورهای جهان سوم پس از تربیت در سیستم ابداعی غرب با قابلیت تبدیل نیروهای وطن پرست بومی به شهروندان جهانی معتقد به آرمان ها و ارزش های فراملی موجب می شود "عقبه گفتمانی" در طرح های ملی کشورهای دیگر همیشه در دست اقلیت یک درصدی سیستم لیبرال سرمایه داری باشد. با چنین برنامه ریزی اگر بنا باشد در کشوری مثل ایران، حتی 70 سال پس از اکتشاف نفت نیز هیچ برنامه علمی برای مدیریت منابع، درآمدها و حتی تلاش برای بومی سازی مدل "قراردادهای نفتی" وجود نداشته باشد تنها کافی است عقبه ای از پیش تربیت شده برای مدیریت برخی واحدهای حیاتی و حساس، حمایت و تعبیه و هدایت شوند. علی رغم این که اغلب "نخبگان جهانی شده" نیز لزوما خائن و بی وطن نیستند و حتی بعضا میل درونی شدیدی به اصلاح سیستم ملی خود دارند به علت مجهز شدن نامحسوس به برنامه هایی از پیش تعیین شده به طور معمول قادر به کنترل مبادی فکری و ذهنی خود نیستند.
در حال حاضر بیش از 200 مرکز متعلق به بهائیان، سلطنت طلبان و انواع فرقه ها و گروه های سیاسی معاند از خود ایرانیان مقیم خارج از کشور وظیفه ارتباط گیری با دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا و اروپا را برعهده دارند که در طول هر ترم تحصیلی از 500 تا بیش از 15 هزار دلار به هر دانشجو کمک هزینه تحصیل و اقامت هدیه می‌کنند. به این لیست مجموعه بسیار بزرگی از اندیشکده‌های علمی- سیاسی و تجاری را اضافه کنید که به صورت آشکار با دولت متبوع خود در ارتباط هستند و وظیفه دارند از بورسیه های ایرانی حمایت علمی و مالی به عمل آورند.
گزینش مدیران آینده جهان
در حقیقت سیستم "تربیت نخبگانی" آمریکا با هدف مدیریت برنامه های آینده نگرانه جهان سوم و کشورهای در حال توسعه است که با روی گشاده اقدام به عضوگیری جهانی می کند. در دست داشتن فکر و نقشه های مدیران آینده جهانی هدفی ارزشمند است که صرف میلیاردها دلار هزینه در مسیر عملیاتی شدن آن برای آمریکا حقیقتا صرفه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دارد.
اما چنین سیستمی در صورتی موفق عمل خواهد کرد که مبادی ورودی آن در کشورهای دیگر کنترل شده عمل کنند. اگر بنا باشد آمریکا هزینه اقامت، تحصیل و بهره مندی دانشجویان ایرانی از بخشی قابل توجه از علم جهان اول را تقبل کند و در انتها "نخبگان انقلابی ضد‌لیبرال سرمایه‌داری" با انگیزش های قوی ملی در تقابل با چالش‌های فراملی دریافت کند که کل سیستم فشل است! در واقع با چنین برنامه ریزی آمریکایی ها فقط هزینه "مسلح شدن" نخبگان ایرانی به علم روز را پرداخت کرده اند و با دست خود ابزار برتری جویی را به ملت های تحریم شده‌ای همچون ایران بخشیده اند!
کنترل شاهراه حیاتی
بر اساس اخبار و اطلاعات منتشر شده در خود آمریکا، سیستم بسیار بسته تر از آنچه ما تصور می کنیم عمل می‌کند! گزینش، معرفی، حمایت و هدایت نخبگان شناسایی شده در کشورهایی مثل ایران به دست سرپل های تربیت شده خود سیستم مشهور به "انتشار دانش" در دوره های قبل در مبادی دانشگاهی و علمی صورت می گیرد. پس حفظ شبکه اساتید دانشگاه، مدیران وزارت علوم و حفظ ساختار شرکت های دانش بنیان کمین کرده در اطراف دانشگاه از اهمیتی فوق العاده برخوردار است که قربانی شدن امثال فرجی دانا را قطعا توجیه می کند.
بنا نیست هیچ دانشجویی بدون طی مسیر هدایت نخبگانی مورد اطمینان آمریکایی ها از جانب وزارت علوم در قالب لیست بورسیه ها به جهان اول معرفی شود که اگر چنین شود به زودی آمریکایی ها ناچار خواهند شد عطای چنین پروژه ای را به لقایش ببخشند و پذیرش دانشجویان بورسیه ایرانی را هم تحریم کنند!
انقلابیون کم سواد!
فرجی دانا در دفاعیات خود به صراحت از تغییرات ایجاد شده در قانون بورسیه ها انتقاد کرد. به طور مثال در بخشی متذکر شد: "از سال 85 مبنای کار به تدریج به سمتی می‌رود که در سال 87 با بندی مواجه می شویم که در آن بند می آید افرادی که دارای سوابق و خدمات برجسته درعرصه ایثارگری، فرهنگی،‌آموزشی و فن آوری می باشند می بایست پس از تشکیل پرونده در اداره کل دانشجویان خارج برجسته بودن آنها احراز گردد."
البته وی در خلطی که از نگاه تیزبینانه نمایندگان ملت نیز دور نماند در ادامه بحث تلاش می کند به نوعی به القاء این موضوع بپردازد که اضافه نمودن این بند به معنای حذف شرایط علمی و بورسیه نمودن دانشجویانی است که صرفا از معدل 12 یا 13 برخوردار هستند و به قول معروف از صلاحیت علمی برخوردار نیستند.
فرجی دانا همچنین با ذکر موارد ثبت شده در قانون اعلام می کند: " :درگزارش بورسیه ها ی ما هدف از اعزام که برای دوستان مبین است تامین هیات علمی مورد نیاز دانشگاهها [است] که با هدف تامین هیات علمی در مناطق محروم و هدف اعزام بود. قانون اعزام در سال 64 مبنای کار است و آئین نامه‌هایی که شورای بورس مرجع آن بوده است."
تقابل ساختگی تخصص و تعهد
پس این گونه می توان نتیجه گرفت که حقیقتا در وزارت علوم نیز برای بخش بازگشت نخبگان و به کارگیری بورسیه هایی که نظام نیز برای تامین بخشی از هزینه های تحصیل آنها مایه گذاشته، برنامه هایی وجود دارد. با این حساب با هزینه کرد حداقلی ما و حداکثری آمریکایی‌ها تربیت هیئات علمی، مدیران، وزیران و وکلای آینده کشور به دست سیستمی سپرده می شود که حتی در مبانی انسانی نیز از اشتراکی با سیستم ایرانی- اسلامی برخوردار نیست. تاکید بر عدم در نظر گرفتن "بنیه فکری انقلابی" گزینش شوندگان برای تکیه زدن بر مناصب مدیریتی آینده جامعه در این مرحله مهم خود یک ممیزی جالب توجه است که با همه مبانی تئوریک جمهوری اسلامی در بحث انتخاب و تربیت مدیران تضاد دارد!این همان بحث کلیدی "جدایی تخصص از تعهد" مورد نظر جبهه تکنوکرات های حزب کارگزاران سازندگی است که در این دعوای کلیدی در قالب ظریف و دغل بازانه شرط معدل و تعهد انقلابی بورسیه هادر تقابل با یکدیگر، مطرح شده است. گویی هر آن که از تعهد انقلابی و سوابق ایثارگری برخوردار است فاقد شرایط علمی است و 3000 بورسیه سوپر انقلابی معدل 12 در دولت دهم به خارج اعزام شده اند! جالب اینجاست که طیف مذکور هرگز برای بورسیه‌های دوره کارگزاران و اصلاحات که بعضا با مدارک اهدایی دانشگاه آزاد و به صورت جهشی بر سر دوره های دکترا و پسا دکترای انگلیس و آمریکا به خرج دولت فرود آمدند، گریبان  چاک نداد! در شرایطی که تلاش می شود عملا فکر گنجاندن شرط "تعهد" برخلاف ریل گذاری عالمانه امام خمینی (ره) از سیستم تربیت مدیران آینده کشور در آمریکا و انگلیس، حذف شود، مبادی و زیرساخت‌های ارتقاء درجه شهروندی و حمایت شغلی و سازمانی از نخبگان فراملی در مرحله بازگشت به کشور کاملا شکل گرفته است. به نحوی که مجموعه ای از شرکت های دلالی مرتبط با شرکت چندملیتی خارجی در کشور تنها حاضر به استخدام نیروهایی هستند که توسط گلوگاه های همین سیستم تربیت و تایید شوند.
 با این حساب توپ ثروت و قدرت به ندرت و با در نظر گرفتن احتمالات دور و دراز ممکن است مجددا به دست نخبگان ملی جویای راهکارهای بومی متکی به اقتصاد و سیاست درون زاد بیفتد. افشای عقبه اقتصادی سیستم "انتشار دانش" را به شماره بعد موکول می کنیم.