kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۴۰۳۶
تاریخ انتشار : ۱۸ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۹:۵۷

عوامل کمرنگ شدن آموزه‌های دینی در مردم(پرسش و پاسخ)



پرسش:
چه علل و اسبابی موجب کمرنگ شدن آموزه‌های دینی در افکار و اعمال مردم در هر جامعه‌ای می‌شود؟
پاسخ:
لزوم شناخت آسیب‌ها
برای اینکه بدانیم چه علل و اسبابی تأثیر آموزه‌های دینی را در نفوس مردم کمرنگ و ضعیف می‌کند و از نفوذ آنها می‌کاهد، باید همانند شناختن نوع بیماری‌های جسمی قبل از معالجه، موانع تأثیر آموزه‌ها و تعالیم دینی در روحیه و نفوس مردم شناخته شود. همه می‌دانیم یکی از مسائلی که مورد اعجاب محققین و مورخین جهان قرار گرفته است شدت و سرعت تأثیر دین مبین اسلام در عصری که ظهور کرد می‌باشد. هم به سرعت و در مدت کم نفوذ کرد و هم تأثیرش به گونه‌ای عمیق و شدید بود که انقلاب‌ها و تحولات فرهنگی و سیاسی که بعدها پیش آمد نتوانست آن را متزلزل کند. حال ضروری است موانع و آسیب‌های تضعیف کننده تأثیرگذاری تعالیم و آموزه‌های دینی را بررسی کنیم.
انواع دیدگاه‌ها
1- منقضی شدن عصر دین
برخی معتقدند تعالیم و آموزه‌های دینی در عصر و زمانی تأثیرگذار بود که روح عصر و زمان آن طور ایجاب می‌کرد اما در حال حاضر آن روح عصر و زمان دینی تدریجاً منقضی شده و علم و دانش و آگاهی‌های تجربی انسان‌ها جایگزین آن شده است.
2- منقضی شدن ابزار دین
عده‌ای معتقدند که دین به منزله ابزاری از ابزارهای زندگی بوده و طبیعی است که هر روز جای خود را به ابزاری بهتر و کاملتر می‌دهد. بنابراین ابزار دین مربوط به مقتضیات آن عصر و زمان بوده و در حال حاضر مقتضیات عصر جدید تغییر کرده و ابزارهای کاملتر و قویتری همچون علم و تکنولوژی و... جایگزین آن شده و ابزار دین کارآیی خودش را در این شرایط از دست داده است.
3- فراهم شدن مقتضیات خوشگذرانی و شهوترانی
عده‌ای معتقدند بشر طبعاً میل به شهوت و آزادی دارد و تعالیم و آموزه‌های دین برخلاف مقتضای میل و رغبت طبیعی انسان است و برای او قید و بند و محدودیت ایجاد می‌کند. بنابراین مردم تا وقتی که شرایط و بسترها و زمینه‌های اعمال شهوات و عیاشی و خوشگذرانی فراهم نیست، به سوی دین گرایش پیدا می‌کنند و دل خود را با معانی و افکار دینی خوش می‌کنند، اما به محض اینکه شرایط و مقتضیات محیطی انسان عوض شد و علل و اسباب شهوترانی و خوشگذرانی فراهم آمد به طور طبیعی انسان به دنبال همان چیزی می‌رود که مقتضای میل و طبیعت و رغبتش است، و دیگر سراغ تعالیم و آموزه‌های دین نمی‌رود.
4- قساوت قلب در اثر ارتکاب گناه و تکرار آن
عده‌ای دیگر معتقدند در اثر ارتکاب جرم و گناه و مظالم فراوان و تکرار آن، انسان قساوت قلب پیدا می‌کند و در نتیجه حجاب و حالتی در روحش پیدا می‌شود که تعالیم و آموزه‌های وحیانی و سخن حق را نمی‌پذیرد، و حالت رقت و خشوع نسبت به حق از میان می‌رود و مواعظ و نصایح هم در او تأثیر نمی‌کند.
5- حجاب خیالات و اوهام
عده‌ای دیگر معتقدند: خیالات و اوهام انسان، به نوبه خود یک دیوار و حجاب ضخیم دیگری در او ایجاد می‌کند که مانع تأثیرگذاری تعالیم و آموزه‌های وحیانی در قلب او می‌شود، و درک و پذیرش حقیقت را بر او سخت می‌کند. چنین فردی می‌خواهد باقلاب جهل و اوهام، خود را با اشیاء و موجودات مربوط کند به همین جهت فاصله‌اش همواره با حقیقت زیادتر می‌شود و در عمل بهره‌ای از حقیقت نمی‌برد. بنابراین زمانی که مردم بین خودشان و تعالیم و آموزه‌های وحانی حجاب و مانعی از جهل و خیال و اوهام قرار دهند، به طور طبیعی نفوذ دین در قلب و روح آنها از بین می‌رود.
نقد برخی دیدگاه‌ها
امروزه محققین بزرگ که در اعماق روح بشر دقیق شده‌اند این معنا بر آنها روشن شده که دین جزو سرشت و فطرت آدمی است. روگرداندن از دین جنبه موقت و استثنایی دارد. بنابراین دین جزء متن زندگی و اساس روح اجتماعی انسان است، نه ابزار زندگی که قابل تعویض و تبدیل به چیز دیگر باشد. از طرفی این تعبیر که دین مطلقاً مخالف میل و رغبت و شهوت و قید و محدودیت است صحیح نیست زیرا دین با استفاده افسارگسیخته از امیال،‌ شهوات و غرایز مخالف است و استفاده از آنها را در چارچوب ضوابط و محدودیت‌های عقلانی و وحیانی قرار می‌دهد که در نهایت رشد و تعالی انسان را به همراه دارد. عامل حجاب خیالات و اوهام و عامل قساوت قلب در اثر ارتکاب جرم و گناه و مظالم از مهم‌ترین عوامل کمرنگ شدن تعالیم و آموزه‌های دینی در نفوس و افکار و اعمال مردم در هر جامعه‌ای خواهد بود که با آیات و روایات هم انطباق دارد. عوامل دیگری نیز در این رابطه وجود دارد مانند: نحوه عملکرد مسئولین هر جامعه و نحوه ارائه آموزه‌های دینی و نوع تربیت خانوادگی افراد و...