چاپ دوم داستان یک روحانی که بساط خانبازی را جمع کرد(اخبار ادبی و هنری)
چاپ دوم کتاب «از دامن مادر»؛ روایتهایی از زندگی روحانی شهید سیدمهدی اسلامیخواه، نوشته محمد حکمآبادی به همت انتشارات «راهیار» منتشر و روانه بازار نشر شد.
این کتاب، روایتهایی است از دامن مادر تا معراج شهادت سید مهدی اسلامیخواه: طلبهای مبارز و خستگیناپذیر که برای تحصیل و تبليغ، فرسخها و مدتها از خانهاش دور میشد. آشنایی با افرادی چون سیدعلی اندرزگو، در نگاه و مشی سیاسی سید مهدی تأثیر فراوانی گذاشت.
شهید سیدمهدی اسلامیخواه چهاردهم آذر 1360 در بستان، بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
در بخشی از کتاب میخوانیم:جهادیها برای برگزاری اردو رفته بودند یکی از روستاهای جنوب سبزوار. خان روستا با نوچههایش جلوی ماشین جهاد را گرفته و راهشان نداده بودند. بچهها برگشتند و خبر به سیدمهدی رسید. با بچههای جهاد رفت آنجا. اهالی روستا که ماشین جهاد و یک روحانی را دیدند، سفرۀ دلشان را باز کردند: «دیروز، خان چند تا از بچههای روستا رو به درخت بست و کتک زد. این، دفعۀ اولش نیست. روزگار ما رو سیاه کرده.» سیدمهدی رفت جلوی در خانۀ خان. صدایش زد. خان آمد جلوی در. سیدمهدی توی چشمهای خان زل زد و گفت: «میگن دیروز چند نفر رو به درخت بستی و کتک زدی. راسته؟» خان سرش را تکان داد و جواب داد: «آره زدم. تو سر پیازی یا ته پیاز؟!» تا خان خواست به خودش بیاید، سیدمهدی یقهاش را گرفت و دادش هوا رفت. تا جلوی طویله کشیدش و انداختش داخل طویله. درِ طویله را قفل زد تا صبح. نوچههایش جرأت نکردند حتی جلو بیایند. خان، دیگر خانبازی را گذاشت کنار و اهالی، نفس راحتی کشیدند.