kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۱۵۵۱
تاریخ انتشار : ۰۴ آبان ۱۳۹۹ - ۲۰:۳۳
آینده تحولات غرب آسیا و اخراج آمریکایی‌ها از منطقه- بخش دوم

خروج آمریکا از عراق گرفتار بازی‌های سیاسی



منطقه غرب آسیا طی ماه‌های آینده، روزهای حساس و تعیین‌کننده‌ای را به خود خواهد دید.
بدون شک غرب به‌صورت کلی در تمام جبهه‌های این حوزه شکست خورده و در یک نگاه کلان، طی دو دهه اخیر تنها به عقب‌نشینی در برابر قدرت منطقه‌ای ایران مشغول بوده است. قدرتی که یک روز با حمله به عراق و افغانستان قصد داشت با محاصره ایران، شرایطش را به ملت بزرگ ایران تحمیل کند، نه تنها در دستیابی به این هدف توفیقی نداشت، که با فضاحت کامل در هر دو جبهه شکست خورد و وادار به خروج مفتضحانه و عقب‌نشینی گردید.
 این اما پایان ماجرا نبود و سایه نشین‌های سازمان سیا طرح جنگ نیابتی را برای زمینگیر کردن ملت‌های منطقه روی میز گذاشتند. چنگ‌انداختن به راهبرد جنگ نیابتی با تکیه بر جیب‌های گشاد گاوهای شیرده منطقه، در واقع جایگزینی برای طرح شکست خورده خاورمیانه جدید و پیامد دفن استراتژی حمله نظامی مستقیم به ملت‌های منطقه بود.
بر این اساس، خلق هیولای داعش، پاتک هوشمندانه آمریکا به جریان بیداری اسلامی در کشورهای منطقه بود. داعش اما با تمام توان و توازن وحشت مهیبی که ایجاد کرده بود در زیر چکمه‌های فرزندان رشید مقاومت جان داد تا آمریکا و هم پیمانانش بار دیگر کیش و مات شوند.
 حمله بزدلانه و تروریستی به سردار بزرگ اسلام؛ حاج قاسم سلیمانی، نمود عجز ایالات متحده در تقابل با قدرت منطقه‌ای ایران در صحنه میدانی بود. آمریکا در پی آن بود تا با حذف نماد اصلی مقاومت، نمود قدرت این جبهه مقدس را نیز رو به افول و خاموشی ببرد. تحولات در فردای شهادت حاج قاسم اما مطابق خواست آمریکا پیش نرفت و امروز رسانه‌های آمریکایی از تصمیم این کشور برای تعطیلی سفارت خود در بغداد خبر می‌دهند.
 روزنامه واشنگتن پست اخیرا در همین زمینه نوشته است آمریکا به دولت عراق و شرکای دیپلماتیکش گفته که قصد دارد تا به طور کامل سفارتش در بغداد را تخلیه و آن را به اربیل منتقل کند، مگر آنکه عراق حملات گاه و بیگاه به مقرهای دیپلماتیک آمریکا را کنترل و متوقف کند!
این روزنامه آمریکایی در ادامه به نقل از احمد ملا طلال، سخنگوی مصطفی الکاظمی، نخست‌وزیر عراق نوشته است:« امیدواریم که دولت آمریکا این تصمیم را مورد بازبینی قرار دهد. گروه‌هایی قانون شکن هستند که تلاش می‌کنند تا این رابطه را متزلزل کنند و تعطیلی سفارت می‌تواند پیامی مثبت برای آنها باشد!»
مقاومت بی‌فایده برای نگه داشتن آمریکا
 الکاظمی و دولتش مشخصا در برابر تحولات میدانی که در جهت خروج آمریکایی‌ها از عراق بر طبق مصوبه پارلمان است، مقاومت می‌کنند. ولی در نهایت آنچه مسیر آینده را مشخص می‌کند نه لابی‌های سیاسی کاظمی و آمریکایی‌ها که واقعیات صحنه و میزان
تاب آوری آمریکایی‌ها در برابر ضربات مهلک گروه‌های مقاومت عراقی است. مسائل اما چنین بسیط و خطی نیست، بلکه به مراتب پیچیده و پرابهام است.
 نقطه بحرانی واقعیت در واقع از اینجا شکل می‌گیرد که دل کندن از نفت منطقه‌ای که آمریکایی‌ها خاورمیانه می‌نامند، چندان هم برایشان آسان نیست. بر این اساس، تعطیلی سفارت هم با توجه به تعیین بازه 90 روزه برای اجرای آن می‌تواند تنها یک بازی رسانه‌ای باشد. واقعیت البته این است که آمریکایی‌ها تحت فشار هستند و به شهادت رساندن حاج قاسم، توازن فشار معمول بر علیه حضور مخرب آنها در منطقه را به حد زیادی افزایش داده است.
الکاظمی چگونه بر کرسی نخست‌وزیری تکیه زد؟
هر اتفاقی که در آینده رخ دهد اما شناخت جریان دوستدار آمریکا در سطح عراق یک نیاز حتمی برای نخبگان و جامعه ایرانی است. واکاوی نحوه به قدرت رسیدن این افراد نیز در جای خود نیازمند کاوش و بررسی کارشناسانه است. جریانی که به خوبی می‌داند آمریکا طی حمله به عراق تنها 500 هزار کودک عراقی را قتل عام کرده ولی باز هم حضور این جرثومه تباهی را برای ثبات! عراق ضروری می‌داند، نیازمند شناخت دقیق است.
حمیدرضا علیپوریک کارشناس سیاسی به گزارشگر کیهان می‌گوید: «ما به عنوان کشوری که روزانه از سوی آمریکایی‌ها تهدید می‌شویم، به عنوان کسانی که می‌دانیم آمریکایی‌ها قبلا بارها و بارها به صورت غیررسمی و رسمی، مراد اصلی از حضورشان در عراق و افغانستان را محاصره و حمله نظامی به ایران معرفی کرده‌اند، حق داریم از ناسپاسی نخست‌وزیر عراق گله مند باشیم و باید جریان منتسب به این فرد را بشناسیم. اکنون مسئله خروج آمریکایی‌ها از عراق تبدیل به یک بازی رسانه‌ای شده که بین الکاظمی و آمریکایی‌ها پاسکاری می‌شود.»
وی تصریح می‌کند: «مسئله اصلی اما کم و کیف حضور آمریکایی‌ها در عراق نیست، بلکه خروج کامل و همیشگی آنهاست. امری که علی‌رغم تصویب در پارلمان، به مذاق آقای نخست‌وزیر و تیم او خوش نیامده است. این در حالی است که عوارض حضور آمریکایی‌ها در عراق منحصر به حوزه سیاسی و نظامی نیست، بلکه هدایت جریان فرهنگی ضداسلام و ضددین، رواج مسائلی چون همجنس بازی و تاکید بر گسترش فرهنگ غربی در بستر حرمت شکنی و اهانت به مقدسات اسلامی، بخش دیگری از برنامه بلندمدت آمریکا در عراق بوده است.»
اما سیدهادی سیدافقهی کارشناس مسائل منطقه در همین زمینه به گزارشگر کیهان می‌گوید:«حضور آمریکایی‌ها برای فرهنگ و میراث ملی مردم عراق مضر است.»
 سیدافقهی در عین حال به نکته ظریفی که در سر کار آمدن الکاظمی وجود دارد اشاره کرده، می‌گوید:«نباید در فهم این مسئله، دچار خطای محاسباتی شویم. آمدن مصطفی الکاظمی نه نشانه قدرت و اعمال نفوذ آمریکا، بلکه نشانگر اختلاف در درون جریان‌های سیاسی عراق است. جریانات سیاسی متاسفانه به دلیل رقابت‌های منفی و تقسیم غنائم و لجبازی‌هایی که با همدیگر داشتند، نتوانستند روی افراد دیگر توافق کنند و در نتیجه شرایط هم به سمتی رفت که مرجعیت داشت عصبانی می‌شد و تاکید داشت به دلیل شرایط کرونا زده کشور، بحث اغتشاشات و فعال شدن دوباره هسته‌های خفته داعش، مسئله نخست‌وزیر زودتر حل شده و این خلاء پر شود. لذا قرعه به نام آقای الکاظمی افتاد. این نشانه اقتدار آمریکا نبود بلکه بی‌عرضگی و اختلاف یا تمامیت خواهی برخی جریانات سیاسی عراق بود.»
سرانجام تلخ جریان سازش با آمریکا
برخی کارشناسان معتقدند بعید نیست الکاظمی طعمه جدید آمریکا برای اعلام عادی ‌سازی روابط با رژیم کودک کش صهیونیستی باشد! هرچند پر واضح است که شرایط داخلی عراق و ترکیب جامعه سیاسی آن هرگز این امکان را به آقای نخست‌وزیر نخواهد داد.
گام برداشتن در جهت تجزیه عراق با اعلام انتقال سفارت به اربیل اما می‌تواند به عنوان یکی از گزینه‌های مطرح برای سرکیسه کردن الکاظمی توسط آمریکا از رهگذر دوستی، سازش و مذاکره تلقی شود. آمریکایی‌ها پیش از این سعی داشتند با قوه قاهره نظامی و طرح خاورمیانه جدید، غرب آسیا را تجزیه کرده و کشورهای کوچکی در منطقه‌ایجاد کنند تا قدرت و قوت ملت‌ها را تحلیل ببرند. بعد از جنگ 33 روزه اما این طرح شکست خورد و برای همیشه دفن گردید. اما یک کارشناس منطقه‌ای در این باره به گزارشگر کیهان می‌گوید: «تجربیات تاریخی به ما می‌گوید آمریکا با تکیه بر حماقت جریان سازش در کشورهای اسلامی، این توانایی را دارد که در عین ضعف و ناتوانی، حرکت‌های مهمی علیه منافع مردم منطقه صورت دهد.»
معضلی به نام رژیم کودک کش صهیونیستی
تلاش برای اعلام عادی ‌سازی روابط برخی کشورهای خلیج‌فارس با رژیم کودک کش صهیونیستی، تلاشی دیگر در همین جهت است که علیرغم کاربرد انتخاباتی موقت برای ترامپ و نتانیاهو، در صورت عدم توجه به آن می‌تواند عواقب وخیمی برای منطقه داشته باشد.
دکتر علی اصغر زارعی کارشناس مسائل منطقه در همین زمینه به گزارشگر کیهان می‌گوید:« بدون داشتن یک تحلیل از روند تحولات شاید نتوانیم به تحلیل درستی از اکنون منطقه دست پیدا کنیم. در دوره جرج بوش هم ما شاهد بودیم طرح‌هایی برای تقویت جبهه سازش و اسرائیل در دستور کار قرار گرفت. بعد طرح معامله قرن را مطرح کردند که همه این طرح‌ها برای جلوگیری از فروپاشی رژیم صهیونیستی و همچنین تجزیه منطقه به دولت‌های کوچک است.»
 زارعی درباره عادی ‌سازی روابط امارات و اسرائیل می‌گوید:« اتفاق جدیدی نیفتاده است، بلکه همکاری‌های گسترده‌ای که قبلا وجود داشته اکنون علنی شده است.»
زارعی با اشاره به همکاری‌های اطلاعاتی گسترده رژیم سعودی و امارات با دستگاه اطلاعاتی اسرائیل در جریان جنگ‌های بین نوار غزه و رژیم صهیونیستی، تاکید دارد این اعلام عادی ‌سازی چیز جدیدی نبوده است.
این کارشناس مسائل منطقه با بیان اینکه طرح عادی ‌سازی بیش از همه برای ترامپ و نتانیاهو به دلیل استفاده انتخاباتی کاربرد دارد، به گزارشگر کیهان می‌گوید:« ترامپ با طرح معامله قرن و رسمیت بخشیدن به تجاوزگری‌های اسرائیل در اراضی اشغالی جولان که حتی مورد قبول متحدین اروپایی آمریکا هم واقع نشد، طرح انتقال پایتخت به قدس شریف را اجرایی کرد که از همان روز نخست، ناکام ماند. امروز گفتمان مقاومت از چنان قدرتی برخوردار است که مبارز یمنی را با دست خالی در مقابل ائتلاف مجهز عربی-غربی- عبری نمی‌توانند وادار به سازش کنند. اهمیت اصلی در واقعیت میدانی و واقعیت موجود در یمن است نه در اعلام روابطی که از قبل هم وجود داشته است. دست برتر قطعا گفتمان مقاومت و تفکر حضرت امام(ره) است و قطعا رژیم‌های سازشکار سرنوشتی بهتر از سرنوشت اسرائیل نخواهند داشت.»
تغییر همیشگی معادلات توسط جریان مقاومت
فارغ از میزان اهمیت اعلام عادی ‌سازی روابط برخی کشورها با رژیم صهیونیستی اما مسئله اصلی را می‌توان تداوم اصرار جبهه مقاومت بر حقوق طبیعی مردم فلسطین و مخالفت با اساس رژیم صهیونیستی به عنوان خطر اصلی امنیتی در سطح منطقه غرب آسیا دانست. واقعیتی که طی تمام 40 سال گذشته ساکنان اسرائیل را از فکر توسعه نیل تا فرات به درون حصارهای بتنی و پناهگاه‌های زیرزمینی کشانده است.
 زارعی در همین زمینه به گزارشگر کیهان می‌گوید:« دو جریان اساسی و عمده در منطقه برابر هم صف‌آرایی کرده‌اند؛ یک جریان مردمی و ملت‌های منطقه و یک جریان منحط وابسته که عمله نظام سلطه در منطقه است و برای منافع نظام سلطه از فروش و بخشش منافع ملت‌های خود هم ابایی ندارد.»
این کارشناس مسائل منطقه با اشاره به تاریخ جنگ‌های اعراب و اسرائیل و تغییر نهایی و همیشگی معادلات جنگ توسط جریان مقاومت تاکید می‌کند:« بعد از تشکیل اسرائیل در 14 می‌1948 و در جنگ‌های سه گانه بین اعراب و اسرائیل، متاسفانه ما شاهد بودیم که کشورهای عربی در همه این جنگ‌ها شکست خوردند که بدترین آنها جنگ شش روزه 1968 بود که امید بسته بودند جمال عبدالناصر بتواند اراضی اشغالی را از دست اسرائیل آزاد کند ولی در جنگ بعد هم که در 1973 در زمان سادات رخ داد باز هم شکست خوردند.»
زارعی در ادامه می‌گوید:« پس از این شکست‌ها پرونده مبارزات برای آزادی سرزمین‌های اشغالی و قدس شریف به نوعی بسته شد و روند سازش کلید خورد که نهایتا در دوره کارتر دموکرات، سادات را وادار کردند تا در سال 1978 پیمان ننگین کمپ دیوید را امضا کند و اولین ضربه اساسی به پیکره فلسطین و جهان اسلام وارد شد. در آن مقطع، ابتدا مقاومت‌های زیادی شکل گرفت اما آمریکایی‌ها به تدریج و با وعده و فشار بخش قابل توجهی از کشورهای عربی را با حربه ایران هراسی و شیعه هراسی، در دایره سازش تدریجی خود قرار‌دادند که دولت اردن هم در پروسه سازش قرار گرفت.»
 این کارشناس مسائل منطقه با بیان اینکه نکته مهم این است که علیرغم این تحولات و بعد هم آقای عرفات در چرخه خیانت وسارش قرار گرفت، اینها نتوانست شرایط را در منطقه به نفع رژیم صهیونیستی تغییر دهد، می‌گوید:« این مسئله متاثر از گفتمان مقاومتی بود که امام راحل(ره) طراح و پیش قراول آن بود. همین مسئله باعث شد یک مقاومت قوی و قدرتمندی در منطقه و خصوصا در فلسطین اشغالی شکل بگیرد و با انتفاضه‌های اول و دوم ما روند شکل گیری قدرتمند مقاومت در سرزمین‌های اشغالی و محیط‌های پیرامونی آن را شاهد بودیم. لذا برآیند انقلاب اسلامی و گفتمان ناب حضرت امام(ره) باعث حرکت فزاینده‌ای در مقابل رژیم‌های منحط طرفدار روند سازش شد. حزب‌الله در لبنان و جریانات دیگر در مناطق دیگر که امروز تبدیل به جریانی قدرتمند با عنوان محور مقاومت شده که مورد حمایت ملت‌های منطقه است. به صورتی که امروز جریان مقاومت در وضعیت بسیار خوبی قرار دارد و به بزرگترین تهدید برای اسرائیل بدل شده است.»