روزهای رفته بیشمار شد، نیامدی(چشم به راه سپیده)
من نیز هستم؟
این روزها که میگذرد هر روز
احساس میکنم که کسی در باد
فریاد میزند
احساس میکنم که مرا
از عمق جادههای مهآلود
یک آشنای دور صدا میزند
آهنگ آشنای صدای او
مثل عبور نور
مثل عبور نوروز
مثل صدای آمدن روز است
آن روز ناگزیر که میآید
روزی که آسمان
در حسرت ستاره نباشد
روزی که آرزوی چنین روزی
محتاج استعاره نباشد
ای روز آفتابی
ای مثل چشمهای خدا
ای روز آمدن
ای مثل روز، آمدنت روشن
این روزها که میگذرد هر روز
در انتظار آمدنت هستم
اما با من بگو
که آیا من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟
قیصر امینپور
کوچههای خسته
آقا بیا به خاطر باران ظهور کن
ما را از این هوای سراسیمه دور کن
وقتی برای بدرقه عشق میروی
از کوچههای خسته ما هم عبور کن
افسرده از هجوم هوسهای عالمیم
آقا دل شکسته ما را صبور کن
آقا بیا به حرمت مفهوم انتظار
اشعار ساده دل ما را مرور کن
کی میرسد شبی که تو از راه میرسی
این باغهای شبزده را غرق نور کن
یا صاحبالزمان قدمت خیر، العجل
یعنی که ای تمام عدالت ظهور کن
زهرا غلامزاده
آبروی فردا
نظر ز راه نگیرم مگر که بازآیی
دوباره پنجرهها را به صبح بگشایی
تمام شب به هوای طلوع تو خواندم
که آفتاب منی آبروی فردایی
تو رمز فتح بهاری کلام بارانی
تو آسمان نجیبی بلند بالایی
چه میشود که شبی ای نجابت شرقی
دمی برآیی و این دیده را بیارایی
به خاک پای تو تا من بگسترم دل و جان
صبور سبز! بگو از چه سمت میآیی
هجوم عاصی طوفان به فصل غیبت تو
چه سروها که شکسته و چه ریخت گلهایی
مصطفی علیپور
آفتاب صبح
باز آی بیتو برندمد آفتاب صبح
خورشید را مگر تو گذاری به قاب صبح
ای فارق سپیده ایمان، ز شام کفر
باشد غیاب روی تو ما را غیاب صبح
ای یادگار فاطمه، ای وارث حسین
ای از تبار روشنی، ای همرکاب صبح
ای ساقی زلال صفا، بیحضور تو
شد ساغر سپیده تهی از شراب صبح
ای آفتاب صادق حق جلوهای، که سوخت
در حسرت نگاه تو، چشم پرآب صبح
ای مقتدای رویش گلهای روشنی
باز آ که بیتو، برندمد آفتاب صبح
همایون علیدوستی
چشم دریایی
چه زیباست روی تو در خواب دیدن
فروغ نگاه تو در آب دیدن
چه زیباست رخسار خورشیدی تو
پس از پردهداری مهتاب دیدن
چه زیباست در چشمه نور چشمت
شکوفایی روشن ناب دیدن
چه زیباست دور از شکوه حضورت
نگاه تو در چشم احباب دیدن
چه زیباست تصویر روحانی تو
به یکباره در پیکر قاب دیدن
چه زیباست در خلوت دل نشستن
جمال تو دور از تب و تاب دیدن
چه زیباست در جستوجویی عطشناک
لب عاشقان تو سیراب دیدن
چه زیباست در چشم دریایی تو
نگاه خروشان گرداب دیدن
چه زیباست در اقتدای نمازم
تو را در تجلای محراب دیدن
چه زیباست گر پا گذاری به چشمم
نشستن کناری و سیلاب دیدن
عباس براتیپور
قصه بلند روزگار
دل به داغ بیکسی دچار شد، نیامدی
چشم ماه و آفتاب تار شد، نیامدی
سنگهای سرزمین من در انتظار تو
زیر سم اسبها غبار شد، نیامدی
چون عصای موریانهخورده دستهای من
زیر بار درد تار و مار شد، نیامدی
ای بلندتر ز کاش و دورتر ز کاشکی
روزهای رفته بیشمار شد، نیامدی
عمر انتظار ما، حکایت ظهور تو
قصه بلند روزگار شد، نیامدی
عبدالجبار کاکایی