kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۸۳۰۹
تاریخ انتشار : ۲۳ شهريور ۱۳۹۹ - ۲۲:۰۱

یاس همرنگ ارغوان شده بود (به جای گفت و شنود)




امروز به روایتی با سالروز شهادت امام زین‌العابدین، حضرت سجاد علیه‌السلام همزمان است. امام بزرگواری که رسالت سنگین حفظ امانت عاشورای حسینی‌(ع) از گزند تحریف دشمنان و فریب‌خوردگی کج‌اندیشان را بر شانه‌های مبارک خود داشت. صحیفه‌اش ترجمان هدایتگر قرآن و حیات طیبه‌اش خورشیدی فرا‌روی راه‌گم‌کردگان بود. ستون گفت و شنود امروز را در سوگ حضرتش به سروده‌ای از شاعر متعهد کشورمان آقای وحید قاسمی اختصاص می‌دهیم.

قسمت این بود بال و پر نزنی
‌مرد بیمار خیمه‌ها باشی
حکمت این بود روی نی نروی
راوی رنج نینوا باشی
 
چقدر‌گریه کردی آقاجان
مژه‌هایت به زحمت افتادند
قمری قطعه قطعه را دیدی
ناله‌هایت به لکنت افتادند
 
سربریدند پیش چشمانت
دشتی از لاله و اقاقی را
پس گرفتید از یزید آخر
علم با شکوه ساقی را!؟
 
کربلا خاطرات تلخی داشت
ساربان را نمی‌بری از یاد
تا قیامِ قیامت آقاجان
خیزران را نمی‌بری از یاد
 
خون این باغ، گردنِ پاییز
یاس همرنگ ارغوان می‌شد
چه خبر بود دورِ طشت طلا
عمه‌ات داشت نصفِ جان می‌شد
 
تا نگاهت به دشنه‌ای می‌خورد
جگرت درد می‌گرفت آقا
تا جوانی رشید می‌دیدی
کمرت درد می‌گرفت آقا
 
جمل شام پیشِ رویت بود
خطبه‌ات تیغ ذوالفقارت بود
«السلام علیک یا عطشان»
ذکر لب‌های روضه‌دارت بود
 
پدرت خواند از سر نیزه
تا ببینند اهل قرآنی‌اید
عاقبت کاخ شام ثابت کرد
که شما مردمی مسلمانی‌اید
 
سوخت عمامه‌ات، بمیرم من
سوختن ارثِ مادری شماست
گرچه در‌ بندی از تو می‌ترسند
علتش خویِ حیدری شماست
 
خون خورشید در رگت جاری
از بنی‌هاشمی، یلی هستی
دست‌های تو را به هم بستند
هرچه باشد تو هم علی هستی
 
کاش می‌مُردم و نمی‌خواندم
سر بازارها تو را بردند
نیزه‌داران عبای دوشت را
جای سوغات کربلا بردند