نگاهی به سریال«تهران»
بازتـاب تحقیـر رژیـم صهیونیـستی توسـط ایـران
امیرقریب
در حدود یک سال اخیر شاهد تولید دومین اثر جاسوسی+ اسرائیل علیه ایران با موضوع انجام فرایندهای خرابکاری در تهران هستیم. فیلم «اپراتور» با موضوع جاسوسی هستهای و اخیراً نیز مینی سریال «تهران» با محوریت جاسوسی و خرابکاری نظامی ساختهشده است. انگیزه تولید این محصولات از یک منظر میتواند جبرانکننده بخشی از وجه آسیبدیده اسرائیل در افکار عمومی باشد.
معرفی سریال
تا زمان نگارش این مطلب پنج قسمت از هشت قسمت مینی سریال تهران، در ژانر جاسوسی و درام، از شبکه تلویزیونی KAN 11 اسرائیل پخششده است. یک مأمور جوان موساد به نام «تامار رابینیان» با بازی «نیو سلطان» به تهران اعزام گردیده تا با هک سیستمهای شبکه برقرسانی و پدافند هوایی ایران، شرایط را برای یک عملیات نظامی هوایی مهیا سازد و درنهایت جنگندههای رژیماشغالگر قدس یک رآکتور هستهای ایران را با موشک منهدم نمایند، ولی این عملیات طبق برنامهریزیهای از قبل تعیینشده پیش نرفته و ضمن شناسایی «تامار» وی مورد تعقیب مأمور وظیفهشناسی به نام «فراز کمالی» با بازی «شائون توب» قرار میگیرد. در حواشی این تعقیب وگریز خرده داستانهایی نیز شکل میگیرد، مانند ارتباطگیری مأمور موساد با آشوب گران و مخالفین داخلی جمهوری اسلامی ایران، به تصویر کشیدن غیرواقعی سیستم انتظامی (پلیس) و قضائی ایران، متوحش جلوه دادن پلیس و مردم انقلابی، ناراضی بودن عموم مردم از نظام و....
میزانسن و لوکیشنهای غیرواقعی
و ضعف ساختاری
مینی سریال «تهران» در آتن تصویربرداری شده و هر از گاهی نیز تصاویر ضبطشدهای از ایران و تهران همچون وصلهای ناجور در لابهلای آن به نمایش گذاشته میشود. به جهت شرایط منحصربهفرد فرهنگی ـ اجتماعی ایران، بهسختی میتوان فضای جغرافیایی و اتمسفر مشابه ایران را در کشورهای دیگر برای بازسازی ایران و لوکیشنهای تهران پیدا نمود، لذا شرایط برای بازسازی بسیار سخت میگردد و عوامل تولید میبایست با تلاش بیشتر موقعیتهای مشابه را خلق نمایند که در مینی سریال تهران این مهم در حداقل خود به سر میبرد شاید این موضوع برای یک غیرایرانی که تاکنون تصویری از ایران در ذهن ندارد مهم نبوده و اصلاً قابل تمیز نباشد ولی قطعاً برای یک ایرانی این موضوع در میزان باورپذیری کار مؤثر است. نهایت تلاش عوامل تولید برای بازسازی تهران را میتوان خلاصه در این موارد دانست: استفاده مداوم از یک صندوق صدقات با پایه سیار، استفاده از پلاکهای خودرو و موتور طرح جدید ولی غیرواقعی، استفاده از گاری لبوفروشی، چند خانم چادری، پوستر فراخوان جشنواره بینالمللی قصهگویی و کادربندی خاص تصویر بهنحویکه سطح معابر، پلاک و آرم خودروها و... دیده نشود؛ ظاهراً کارگردان هیچ حساسیتی نسبت به سایر ابنیه و نمادهای غیربومی تهران که مانند دم خروس بیرون زده، نداشته است.
استفاده از بازیگرانی که حضور در ایران را تجربه نکرده و یا مدتها از سکونتشان در ایران میگذرد، موجب آن میشود که در بیان دیالوگها با مشکل اساسی روبرو شده و نتیجه کار تولید گفت وگوهای تصنعی و غیرواقعی است که باورپذیری نقشها را به شکل چشمگیری کاهش داده و این موضوع در عدم برقراری ارتباط مؤثر و مثبت مخاطب فارسیزبان با سریال بسیار مؤثر است و حتی در ابتدا کار انگیزه دنبال نمودن سریال را از بیننده سلب مینماید.
فراز کمالی مسئول رسیدگی به پرونده جاسوسی در ابتدای فیلم در کنار علائم و نمادهای ناجا دیده میشود و مکاتباتش با سربرگ و آرمی از ناجا است که بهدرستی هم از کار درنیامده است ولی در سکانسهای بعدی و در زمان ارائه گزارش به مافوق خود، پرچم سپاه پاسداران را در کنار مافوق میبینیم که گویای وابستگی این افراد به سپاه پاسداران است و از این به بعد شاهد آن هستیم که هویت فراز کمالی از یک شخصیت پلیس به یک پاسدار کوچ مینماید.
خطاهای ساختاری متعدد دیگری در تولید این مینی سریال وجود دارد، مانند استفاده از آهنگ عربی در تیتراژ، تعویض چهره مضحک مأمور موساد و تبدیلشدن به ژیلا کارمند شرکت برق، استفاده مسعود تبریزی جاسوس موساد از خودروی آرم دار آژانس مسافرتی مرتبط با خودش در مأموریت نجات تامار، قتل شوهر ژیلا و... و رهگیری آسان او توسط نیروهای امنیتی ایران.
سیستم امنیتی قوی ایران
در این سریال ضدایرانی که سراسر مطالب موهن و دارای ایران هراسی است، ولی سیستم امنیتی ایران قوی، چابک و زیرک ترسیمشده است. البته این یک روش و شگرد زیرکانه است که برای ترسیم قدرت نیروهای خودی میبایست، دشمن را قوی ترسیم نمود و در ضمیر ناخودآگاه مخاطب توانمندی ویژه و خارقالعاده نیروهای خودی که بر دشمن قدرتمند فائق آمدهاند شکل گیرد، ولی فیلمساز صهیونیست تا نیمهراه بهخوبی پیش رفته ولی نیمه دوم که توانمندی سرویس موساد میباشد را تا قسمت پنجم نتوانسته به رخ بکشد و آنها از قافله موفقیت عقب هستند، لذا در ذهن مخاطب علاوهبر ایران هراسی، خشونت پلیس و نیروهای انقلابی توانمندی دستگاه امنیتی ایران و وظیفهشناسی یک مأمور سپاه پاسداران به نام فراز کمالی نمایش داده میشود که به علت پرونده جاسوس موساد همراهی همسرش برای جراحی مغز به فرانسه را لغو نموده و میهنپرستانه در محل کار باقی میماند.
القاء ایران هراسی
یکی از وظائف مستتر در این سریال ترسیم چهره متوحش و مخدوش از نیروی پلیس و نیروهای انقلابی است، بهطورکلی بخشی از سناریو این مینی سریال به ایران هراسی میپردازد که میتواند برای مخاطبی که با ایران و فضای حاکم آشنا نبوده تا حدودی تأثیرگذار باشد. بهعنوان نمونه در القاء ایران هراسی میتوان به این موارداشاره کرد: وحشت زوج اسرائیلی در زمان فرود اضطراری هواپیما در تهران، اعدام یک مجرم در ملاء عام و متأثر شدن مأمور موساد، برخوردهای زننده مأمورین پلیس علیالخصوص در زمان قتل کارمند شرکت برق و بازجویی از کارمندان، برخورد نیروهای پلیس و نیروهای انقلابی با تجمعکنندگان مقابل دانشگاه، ضرب و شتم مأمور موساد توسط نیروهای انقلابی به علت شرکت در تجمع مقابل دانشگاه بدون آنکه بدانند مأمور موساد است، ایجاد فضای خفقان در سراسر فیلم و اوجگیری آن در لحظه گزارشدهی دخترخاله انقلابی «تامار» (مأمور موساد) علیه پدر و مادرش در مقابل مأمور سپاه پاسداران و بازداشت والدینش براساس گزارش وی.
تعریف و ترسیم آزادیهای
مطلوب صهیونیست و فعالان ضدانقلاب
نکته حائز اهمیت در این سریال که چندمین گل به خودی برای سازنده آن نیز محسوب میگردد، نحوه و کیفیت زندگی مخالفان جمهوری اسلامی ایران و حامیان دموکراسی به سبک غرب و اسرائیل است. عدهای جوان لاابالی که انتهای مبارزات دموکراسی و آزادی طلبانهشان به پارتیهای شبانه، فروش و مصرف مواد مخدر، قرصهای اکستازی، ارتباطات ناسالم و ناگفتنیهای دیگر ختم میشود.
جمعبندی
در انتهای تحلیل مینی سریال صهیونیستی و ضدایرانی «تهران» میتوان اینطور جمعبندی نمود که مینی سریال تهران یک محصول بسیار ضعیف و سراسراشتباهات فاحش ساختاری است، هرچند این سریال بهنوعی محصول موساد است ولیکن ظاهراً موساد علیرغم لافهای گزاف شناخت زیادی از داخل ایران ندارد که نتوانسته محصولی نزدیک به واقعیت تولید نماید، البته این موضوع فارغ از سیاهنماییهای تعمدی و پروپاگاندای رسانهای است که در آن علیه جمهوری اسلامی ایران ایجاد شده است. درمجموع دیدن حتی یک نوبت این سریال برای مخاطب عام فاقد ارزش بوده و اتلاف زمان محسوب میگردد. ولیکن نباید از حیث پایبندی جامعه صهیونیست به نمادشناسی و الگوسازی بیتفاوت از کنار این اثر گذشت، این احتمال با درصد بالا متصور است که این سریال تکهای از یک پازل بزرگتر است، ادعای حمله به تأسیسات هستهای نطنز در تیرماه سال جاری، ترور سردار حاج قاسم سلیمانی در بهمن 98، تحرکات منطقهای و... همه در کنار هم میتواند بخشهایی از یک سریال واحد باشند، لذا نهادهای امنیتی ـ نظامی و بسترهای تصمیمساز و مدیران تصمیم گیر میبایست رفتار اسرائیل و رویکرد شبه هالیوودی او در آمادهسازی اذهان عمومی پیش از وقوع رخداد را مورد توجه و پالایش قرار دهند، زیرا امپریالیسم و سلطهگران جهانی قبل از اقداماتی که احتمال واکنش جهانی و افکار عمومی علیه آن وجود دارد، با مقدمه چینیهایی از قبیل نگارش کتاب و انتشار اخبار، فیلم و سریال ذهنها را با موضوعات حاد، غیر بشری و... آشنا و آموخته میکنند و کمکم بعد از گذر زمان که افکار عمومی با آن رخداد بهصورت انتزاعی آشنا و عجین گردید، اقدام اصلی صورت میگیرد، آنگاه است که واکنش خاص و حقیقی از جامعه جهانی برنمیخیزد زیرا مدتهاست با آن موضوع آشناست و حساسیت جدی برانگیخته نخواهد شد، این تجربه را در جهانگشاییهای خاورمیانهای عمو سام و هالیوود بسیار دیدهایم.
از سوی دیگر ضمن تأکید ویژه بر خلاء بسیار مهم فقدان تولید محصولات ضدصهیونیستی در صنعت سینما و صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران و نیاز به برنامهریزی و ورود جدی تولیدکنندگان شجاع و خوشذوق، نگارنده پیشنهاد مینماید محصولات ضدایرانی ـ اسلامی مانند فیلمهای 300، اپراتور، سنگسار ثریا و حتی سریال بسیار ضعیف تهران توسط مجموعههای فعال فرهنگی ترجمه و دوبله و با بهرهگیری از نظرات کارشناسان صاحبنظر در این عرصه، محصولات در قالب یک بسته تحلیلی غنی به مخاطبین عرضه گردد، بدیهی است این اقدام در میدان نبرد، تک دشمن را پاتک نموده و قدمی مثبت در خنثیسازی اهداف شوم آنها و آگاهی بخشی و غنیسازی ذهن مخاطبین و افسران جنگ نرم خواهد بود، بدون تردید دوران این تفکر گذشته است که این دست اقدامات را ترویج بیشتر آثار ضدایرانی بدانیم، در عصر دهکده جهانی دسترسی به محصولات متنوع به فاصله زدن یک دکمه و دانلود آن است، پس چهبهتر که مبادی ذیصلاح خوراک فکری سالم در اختیار مخاطبین قرار دهند.