احیای اموات...!
علیرضا چخماقی
اینکه به رسم تکریم از درگذشتگان یاد شود و اگر سجایای اخلاقی و محاسنی هم داشتهاند گفته یا نوشته و منتشر شود؛ صدالبته کاری است پسندیده و قدرشناسانه و از هر نظر درست و منطقی ...
اما اگر فرد درگذشته، نه تنها از حداقل ویژگیهای انسانی و اخلاقی بیبهره و بلکه در جهت خلافِ آن، به هرزگی و بدنامی و خیانت و وطنفروشی شهره بوده باشد، آنگاه، آیا باز هم عقل سالم و نفس سلیم، اجازه میدهد تا در اوصاف چنین فردی، داد سخن سر دهیم و حتی زبان و قلم را به تعریف دروغین و ستایش بیجای وی آلوده سازیم؟... حداکثر مطلب این است که در غیاب اینگونه خطاکاران، بگوییم خداوند از سر تقصیرات عمدی آنها درگذرد و گناهان آشکارشان را ببخشاید... این مقدمه کوتاه، حکایت بعضی رسانههای مکتوب و مجازی داخل و خارج است که سقف نگرش و افق دیدشان، آنقدر کوتاه و تاریک است که جز سر کردن در تاریکی و زیستن در پیله خودساخته جهل و بیخبری، هرگونه زندگی کردن در عالم واقعی و کنار آمدن با حقیقت، برایشان آزاردهنده و دشوار است؛ اینان همچون خفاشان، از نور گریزانند و خوکرده به تاریکی، مغروق در دریای توهماند و خفته در اعماق چاه گذشتهای مبهم و دلخوش به آیندهای موهوم ....
همّ و غم ایشان، فرار از بیداری خود و دیگران است و تخصص ناشیانهشان احیای اموات...!
و آن وقت، با این پیشزمینۀ مالیخولیایی، کافی است از بتهای دست ساختهای که در قاموس چنین افرادی عنوان سیاستمدار یا هنرمند را یدک میکشند، یکی بپوسد و فروریزد تا ناله سر دهند و مویهکنان و با آه و افسوس، اسطورهاش بنامند!...
نمونههای اینگونه احیای اموات و زندهکردن فسیلهای دوران گذشته، اعم از نوع سیاسی یا گونۀ هنری و ادبی آن، در رسانههای مکتوب و مجازی ما فراوان دیده میشود که آخرین آنها سوگواری ماهنامۀ فیلم است در مرگ بازیگر- خوانندهای موسوم به مرجان که در زمان خود، مرزهای وقاحت در نمایش عریانی اندام در سینما را درنوردید و بعد از آن هم با عضویت در فرقۀ خیانتکار و جنایتپیشه منافقین و تبلیغ برای آنان، بیش از پیش بر ننگ و رسوایی خویش افزود و بر او رفت آنچه که رفت.
البته مجلّۀ فیلم در مقاله خویش، تنها چیزهایی را که از قلم میاندازد و پنهان میکند، همین دو نکته اخیر یعنی تننمایی و هرزهگی مرجان در سینما و همراهی بعدی وی با سازمان تروریستی منافقین است .... خب مجلّه خودشان است، به کسی چه مربوط؟!...