kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۲۰۷۷
تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱۳۹۹ - ۲۲:۲۵

عظمت رهبری در ایران(زلال بصیرت)



انقلاب اسلامی پدیده‌ای بی‌نظیر در کشور ما بلکه در تاریخ کشورهای اسلامی و چیزی شبیه به معجزه بود. رهبری فرمودند جریانات انقلاب، هر روزش معجزه بود.
متأسفانه، بعد از چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز آن‌گونه که باید حق مسئله رهبری جامعه اسلامی ادا نشده است، اجمالا همه می‌دانیم که علی‌رغم تلاش‌های پیامبر اکرم(‌صلی‌الله‌علیه‌واله) که از همان روز اول دعوت علنی مردم به اسلام، ‌علی‌(ع) را به‌عنوان جانشین معرفی کردند و تا روزهای آخر عمر نیز بر آن تأکید داشتند، امت اسلامی به انحراف کشیده شد و هنوز جنازه ایشان دفن نشده بود که عده‌ای جمع شدند تا خودشان برای رهبری جامعه اسلامی تصمیم بگیرند؛ گویا هیچ توصیه‌ای در این‌باره از پیامبر نرسیده بود! بسیاری از مردم نیز از روی ناآگاهی و بی‌بصیرتی توصیه پیامبر را نادیده گرفتند. تنها چند نفر بودند که متوجه اهمیت این موضوع بوده و خواستند در مقابل این عمل بایستند و مقاومت کنند، اما تلاششان به جایی نرسید.
غربت دین و روحانیت در دوران پهلوی‌ها
در طول 1400 سال، این مسئله مورد ابهام و غفلت قرار گرفته بود، در دوره پهلوی اول، آثار دین در کشور محو می‌شد و مدارس علمیه خالی از طلبه شده و به‌عنوان انبار کالاهای بازاری‌ها به شمار می‌رفت؛ حتی لباس روحانیت ممنوع شده و حجاب را از سر زنان بر می‌داشتند. از طرفی با حیله‌های شیطانی، حقایق دین را تضعیف و تحریف کرده و حتی روحانیون را متهم کرده و در نظر مردم سبک می‌کردند. بقدری در این زمینه تبلیغ شده بود که در آن دوره حتی متدینان نیز نگاهی‌ترحّم‌آمیز به روحانی داشتند! از دین نیز فقط مقداری آداب فردی باقی‌ مانده بود؛ یعنی فقط نماز و روزه برای مردم مانده بود و عزاداری سیدالشهدا(ع) که نمی‌شد آن را از مردم جدا کنند، البته همان عزاداری نیز به‌صورت مخفیانه صورت می‌گرفت. این وضع چندان طول نکشید و با واقع شدن جنگ جهانی دوم و‌ اشغال ایران توسط روس‌ها و انگلیس و آمریکا، پهلوی اول تبعید شد. آنها فقط پسر پهلوی را به‌عنوان سنبلی نگه داشتند تا ظاهرا حکومت کند، اما واقع این بود که وی در حکومت نقشی نداشت و حکومت دست بیگانگان به‌خصوص انگلیسی‌ها بود. همچنین برای طبیعی جلوه‌دادن اوضاع سعی کردند که نوعی آزادی را شکلی در جامعه‌ترویج کنند و با‌ ترویج اعلامیه حقوق بشر و آزادی در جهان وضع، اندکی بهتر شد؛ البته یکی از اهداف آنها نیز تخریب و تحریف و شبهه‌افکنی در دین به بهانه آزادی بود.
برخی روحانیون دلسوز از همین فرصت بسیار ناچیز و محدود برای بازگشایی حوزه‌ها بهره بردند. عنایت امام زمان(عج) و فداکاری رهروان واقعی ایشان سبب شد تا زمینه برای رشد حوزه صورت بگیرد، اما همچنان میراث دوران پهلوی، در جامعه باقی مانده بود؛ چرا که بسیاری از متدینان، سالخورده شده یا فوت کرده بودند، بسیاری از جوان‌ها نیز در وضع غربت اسلام رشد کرده بودند و زمینه‌ای برای فراگیری حقایق دین نداشتند.
اراده الهی بر این تعلق گرفته بود که کسانی که به استضعاف کشیده شده بودند، رشد کنند و کسانی‌تربیت شوند که حاضر باشند همه زندگی‌شان را فدای دین کنند. در این بین تلاش‌های علمای با تقوا و با تدبیر زمینه را برای احیای دین فراهم کرد، اما هنوز وضع، نامناسب بود؛ یکی از مسائلی که به شدت‌ ترویج می‌شد و تا حد زیادی تأثیرگذار هم بود، تبلیغ جدایی دین از امور اجتماعی بود؛ این تبلیغات در درون دانشگاه که محل‌تربیت نخبگان بود و حتی حوزه‌ها نیز رسوخ کرده بود و لذا برچسب «سیاسی» بودن برای روحانیون و متدینان، اتهام به شمار می‌رفت.
امام حدود 55 سال پیش، حرکتی را آغاز کرد. او یک روحانی بود که ظاهرا از نظر اسباب ظاهری و قدرت و ثروت، از همه اقرانش عقب‌تر بود و زندگی روزانه‌اش به سختی اداره می‌شد؛ نه ثروتی داشت و نه حزبی؛ حتی در درون حوزه نیز غریب بود، اما احساس وظیفه کرد که اسلام واقعی را به جامعه معرفی کند و حاضر شد تا آخرین نفس پای آن بایستد اما حتی در حوزه‌ها نیز عده‌ای با ایشان مخالف بودند.
سربلندی امام در امتحانات سخت الهی
حضرت امام(ره) 15 سال امتحانات الهی را با سربلندی پشت‌سر گذاشت، سنت الهی این است که کسانی که می‌خواهند در این دنیا به مقامی ‌برسند، باید مورد امتحان قرار گیرند؛ برای مثال حضرت ابراهیم‌(ع) به امتحانات متعددی مبتلا شد که آخرین آنها ذبح فرزندش بود و پس از این امتحانات به مقام امامت رسید. امام(ره) نیز 15 سال امتحان ‌داد؛ از هنگامی‌که نیمه‌شب ایشان را دستگیر کرده و اصلا نمی‌دانست ایشان را به کجا می‌برند تا زمانی که اسماعیل (حاج آقا مصطفی) خود را از دست داد. حاج آقا مصطفی حاصل عمر امام و به تعبیر ایشان مجتهدی فهیم و شجاع بود، اما امام از این امتحان نیز سربلند بیرون آمده و صبورانه، فقدان فرزندش را لطف خفیه الهی دانست که به پیروزی انقلاب اسلامی منجر می‌شود. وقتی امام(ره) از پاریس به ایران آمد، استقبال از او، به حادثه عظیم تاریخی تبدیل شد؛ طولی نکشید که روزنامه‌های مستقل آن روز نوشتند که شخصیت سال جهان امام خمینی(ره) است. او آمد و امامت امت را برعهده گرفت.
شاید بسیاری از افراد، حتی به ذهنشان هم خطور نمی‌کرد که روزی، انقلاب شود و اسلام حاکم شود. پس از پیروزی انقلاب نیز دنیا علیه ایران بود و حتی در 8 سال دفاع مقدس، از فروش سیم خاردار به ما خودداری کردند؛ اما امروز کار به جایی رسیده است که از سلاح‌های ایرانی می‌ترسند و اعتراف می‌کنند که میلیاردها دلار در خاورمیانه خرج کرده‌اند ولی هیچ فایده‌ای نداشته و دائم شکست خورده‌اند. این مسائل حجت را بر ما تمام می‌کند که نگاهمان فقط به اسباب ظاهری نباشد.
آیت‌الله خامنه‌ای، رهبری بی‌همتا در جهان
 برخی منتظر بودند که امام(ره) از دنیا برود و زمینه را تغییر دهند، حتی نزدیکان و دلسوزان، دغدغه آینده انقلاب پس از امام را داشتند، ولی باز هم خداوند بر مردم مستضعف منت گذاشته و امامی‌برای آنها قرار داد، کسی که وقتی به قم رفت، آیت‌الله حائری به قدری ایشان را دوست داشت که گویا برای ایشان درس خصوصی می‌گفت و ناگفته پیدا بود که ایشان در تحصیل، بسیار موفق خواهد بود؛ اما امتحانی برای ایشان پیش آمد و از این امتحان نیز سربلند بیرون آمد. پدر ایشان بیمار شد و ایشان به‌خاطر پدر به مشهد برگشت.
بعد از وفات امام(ره) در مجلس خبرگان ایشان تقریبا به اتفاق آراء به رهبری برگزیده شد، ولی ایشان هرگز از این مسئله خوشحال نشد، بلکه تلاش کرد تا این‌بار مسئولیت بر شانه ایشان نیاید، اما وقتی تکلیف بر ایشان محرز شد، پا در این راه گذاشت و خدا بار دیگر به ما نشان داد اگر کسی خودش را به خدا سپرد و فقط برای خدا گام برداشت، او را یاری می‌کند. بر اساس آنچه از ایشان سراغ دارم، زندگی ایشان نمونه است؛ و الله العلی العظیم در عالم اسلام نظیری برای رهبر معظم انقلاب سراغ ندارم. علم، تقوا، فراست، دوراندیشی، تدبیر، حلم، سماحت، صبر، شجاعت در ایشان جمع شده است در حالی‌که اگر یکی از آنها در هر فردی باشد، او را در عالم ممتاز می‌کند. اگر بیش از این بگویم، متهم به اغراق گویی می‌شوم، اما اگر می‌شد که آنچه از ایشان می‌دانم را بگویم، متوجه می‌شدید که این سخنان، اغراق نیست. این سنت خداست که هر کس برای خدا کار کند، به اندازه ظرفیتش از نصرت الهی بهره‌مند خواهد شد، باید سعی کنیم از صبح که از خواب برمی‌خیزیم به‌دنبال شناخت و انجام وظایف باشیم، به‌دنبال این باشیم که در قبال دوست و دشمن و جامعه، خدا از ما چه می‌خواهد. حتی دشمنان نیز ناچار به عظمت چنین رهبری اعتراف می‌کنند، یکی ازشخصیت‌های مهم جهان گفته بود که تا ایران چنین رهبری دارد، شکست نخواهد خورد؛ البته او نیز دوست ما نیست و به‌دنبال منافع خودش است، اما نمی‌تواند در مقابل این عظمت سکوت کند.
خداوند نیز هر نعمتی را به هر کسی نمی‌دهد؛ لیاقت مردم سبب شده تا چنین رهبری نصیبشان شود؛ همچنان که اگر مردمی، لیاقت نداشته باشند، حتی در زمان حضور ائمه‌(ع) نیز افراد دیگری بر آنها مسلط می‌شوند.
ابتدا باید وظایف خود را بشناسیم و سپس دیگران را دعوت کنیم، باید روح همه این دعوت‌ها خدا باشد و ببینیم خداوند از ما چه می‌خواهد. با هم همکاری کنیم و کار گروهی و تشکیلاتی انجام دهیم، اما بر اساس موازین اسلامی. اگر ما چنین باشیم بهتر می‌فهمیم که چرا رهبری فرمودند من به آینده خوش‌بینم. ایشان از طرفی به وعده خداوند اطمینان دارد که فرمود «ولینصرن الله من ینصره» (و خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری می‌کند)(1) و «لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون» (او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا آن را بر همه آیین‌ها غالب گرداند)(2) و از طرف دیگر بصیرتی خداوند به ایشان داده است و می‌تواند آینده را به خوبی ‌ترسیم کند.
 سخنرانی آيت‌الله مصباح يزدي (دام‌ظله) در گردهمایی سه دهه بصیرت
و مقاومت رهبری؛ مشهد؛ 97/12/4
_____________________
1. حج/40  _  2. توبه / 33
زلال بصیرت روزهای  پنج‌شنبه منتشر می‌شود.