در سوگ سردار ابراهیم حاجیمحمدزاده، تبیینگر خستگیناپذیر خط امام و ولایت فقیه
عاشق در مجاهده، صادق در مبارزه
سه سال پیش، وقتی خبر در گذشت حاج حسن شایانفر رسید باورش برای تک تک بچههای کیهان سخت بود؛ حالادرست سه سال بعد از آن، یک خبر دیگر بر سر بچههای کیهان آوار شد: «سردار ابراهیم حاجیمحمدزاده درگذشت.» انگار پاییز برای کیهان فصل آه و اندوه است.
سردار ابراهیم محمدزاده بیشک یکی از کمنظیرترین چهرههای تاریخ انقلاب است. او که دوران نوجوانی و جوانی را در مشهد گذراند با حضور در کانون نشر حقایق اسلامی که زیر نظر محمدتقی شریعتی اداره میشد، به مجالس فکری و انقلابی راه یافت. از همین دوران، مبارزه با ظلم به یکی محکمترین پایههای فکریاش تبدیل شد. با موفقیت در آزمون ورودی دانشگاه به تهران آمد و به تحصیل در رشته مهندسی برق دانشگاه علم و صنعت تهران مشغول شد و همزمان از مجالس درس و بحث آیتالله سید اسماعیل شفیعی در مسجد بازار تهران بهره میبرد.
رشد و بلوغ در خانوادهای مذهبی و مستضعف، عدالت اجتماعی را از اصلیترین دغدغههای مبارزاتیاش کرده بود و شاید به همین دلیل بود که او در حالی که رفاقتی با مسعود رجوی، محمد حنیفنژاد و... داشت در اولین کنش سیاسی خود در ایام جوانی وارد سازمان مجاهدین خلق شد. حضور ابراهیم محمدزاده اما در سازمان چندان دوام نیاورد. او که رابط سازمان با قم بود و در اسناد سازمان مجاهدین خلق (منافقین) از او با عنوان «ابراهیم قمی» یاد میشد اندکی بعد متوجه انحراف فکری و عقیدتی سازمان شد؛ از این تشکیلات فاصله گرفت و سعی کرد تا آنجا که میتواند مرتبطین با خود و به خصوص علما و روحانیون قم را از نفاق سران سازمان مطلع کند.
پس از این جدایی او مدتها به زندگی مخفی روی آورد و سپس وارد مبارزه و فعالیت در قالب گروههای مذهبی شد. بعد از ضربه ساواک به سازمان منافقین و دستگیری عوامل و اعضای آن؛ دوستان سابقش نام او را هم به عنوان یکی از مرتبطین سازمان فاش کردند. اندکی بعد محمدزاده پس از روزها شکنجه طاقتفرسا در کمیته ضدخرابکاری ساواک با حکم در بیدادگاه رژیم پهلوی راهی زندان قصر شد. با این حال او همچنان به مبارزه ادامه داد؛ این بار اما برای او مبارزه با نفاق سازمان مجاهدین خلق (منافقین) آغاز شده بود. در زندان تا جایی که میتوانست به بحث و روشنگری پیرامون ماهیت سازمان پرداخت که حاصلش بیش از یک سال بایکوت توسط عناصر سازمان در زندان و جراحات بدنی جبرانناپذیر بود.
در آستانه به ثمر رسیدن نهضت اسلامی مردم ایران، آزاد شد. محمدزاده که رابطهای دوستانه با محمدعلی رجایی در زندان داشت از این رهگذر به حلقههای اولیه و تأثیرگذار مبارزان انقلاب راه یافت. او را میتوان یکی از اولین بنیانگذاران سپاه پاسداران در پادگان جمشیدیه تهران لقب داد که در مجلس اول شورای اسلامی به دفاع از اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پرداخت. با پیروزی انقلاب و بروز ناامنیهای مرزی و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران افق دیگری از مبارزه در برابر او قرار گرفته بود.
همزمان که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در میدان جهاد به مبارزه با آشوبگران داخلی و رژیم تجاوزگر بعث مشغول بود. ابراهیم محمدزاده با تحلیلی هوشمندانه از شرایط روز کشور به فکر تقویت فکری و اندیشهای این نهاد انقلابی افتاد. او با راهاندازی دفترسیاسی سپاه، بازوی معرفتی سپاه را در کنار بازوی تسلیحاتی و نظامیاش تشکیل داد. حالا سران و شخصیتهای برجسته و ائمه جمعه سراسر کشور مشتاقانه منتظر نشریه محرمانه «رویدادها و تحلیلها» مینشستند تا از تازهترین مسائل داخلی و خارجی و بهروزترین تحلیلها و گزارشها با خبر شوند. اندکی بعد گام مهمی در عرصه تاریخ انقلاب برداشت و با ایده حفظ و حراست از تاریخ جنگ و ضبط و ثبت عملیاتها و وقایع؛ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ را پایهگذاری کرد.
ابراهیم محمدزاده از یک سو در جلسات سیاسی سران نظام در کنار آیتالله خامنهای و هاشمی رفسنجانی مینشست از سویی دیگر در شورای فرماندهی سپاه با عالیترین فرماندهان نظامی نظیر محسن رضایی همنشین بود، و همزمان در جلسات خصوصی فلسفه و غربشناسی سید احمد فردید شرکت میکرد و با رضا داوری اردکانی هم مباحثه میشد. از این منظر دغدغههای نظری او با حضور در عرصه عمل ترکیب میشد و او همانطور که از مرادش؛ امام خمینی(ره) آموخته بود در پیادهکردن عرفان نظری در میدان عمل کوششی خستگیناپذیر داشت. درست در زمانی که عبدالکریم سروش به عنوان چهرهای اندیشمند در میان جوانان انقلابی جا باز کرده بود، محمدزاده با بررسی آثار و اندیشههای او به التقاطی تازه در مسیر انقلاب پی برد و با سفر به قم نظرش را با آیتالله جوادیآملی در میان گذاشت. شاید همین گفتوگو بود که انگیزه آیتالله جوادی را برای رد غیرمستقیم آراء و اندیشههای سروش در سخنرانیها و جلسات درس مستحکم کرد.
نام «برادر خراسانی» در کنار «برادر حسین» و «برادر معصومی» برای زندانیان دهه شصت نامی آشناست. ابراهیم محمدزاده همان «برادر خراسانی» بود که در کنار حاج حسین شریعتمداری و حاج حسن شایانفر در بخش فرهنگی زندان قزلحصار به مباحثات فکری پیرامون اندیشه سیاسی چپ با عناصر گروهک تروریستی منافقین و جریانات شبه روشنفکری میپرداخت. حاصل آن روزها بازگشت بخش قابل توجهی از جوانان حقطلب و فریبخورده به آغوش جامعه بود. جوانانی که اسیر قدرتطلبی و رادیکالیسم سیاسی سران نفاق شده بودند اما بیان مستدل و دلسوزانه مسئولان فرهنگی زندان بارقهای برای بازنگری اندیشههای گذشتهشان را فراهم آورد و پس از آزادی تبدیل به سرمایهای انسانی در خدمت جمهوری اسلامی شدند.
ابراهیم محمدزاده را میتوان اولین بازنشسته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز نامید. او که پس از بازنشستگی به عرصه تولید و کارآفرینی روی آورده بود همچنان دغدغههای سیاسی و فکریاش را حفظ کرد. از جدیترین منتقدان دولتهای سازندگی و اصلاحات بود و نظراتش را صریح و بیپروا در اولین فرصت به مسئولین و دوستانش منتقل میکرد. سال 1385 و با شروع دولت نهم بود که بار دیگر حضوری مستقیم در عرصه فکر و سیاست را تجربه کرد و به کیهان آمد. او تمام وقتش را به پژوهش در افکار و اندیشههای امام خمینی(ره) اختصاص داد. ارائه مقالات متعدد و راهگشا در تبیین سیره حضرت امام(ره) ثمره این مقطع از زندگی ایشان است. او در کیهان به محور جلسات و حلقههای فکری با هدف تبیین اندیشه امام(ره) برای نسل سوم انقلاب تبدیل شد. ابراهیم محمدزاده، سختکوش و خستگیناپذیر در ششمین دهه از زندگیاش حالا داشت نسل جدید انقلاب را برای میدان مبارزه فردا آماده میکرد. او با مبارزه آمیخته شده بود و لحظهای از جدال حق و باطل غافل نبود. ابراهیم محمدزاده مصداقی از این جمله ماندگار حضرت امام(ره) بود که «تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم.»
محمدزاده با تکیه بر سرچشمه زلال اندیشه امام خمینی(ره) و تسلط بینظیرش بر سخنان و منظومه فکری حضرت روحالله و بهرهگیری از اساتیدی در عالیترین سطوح فلسفه و عرفان در کنار تجربه مبارزاتی و اجرائیاش، به شناختی عمیق از جهان شرق و غرب رسیده بود. او که مجذوب در پیر جماران بود همچون مرادش تنها راه نجات جهان معاصر را رجوع به اسلام ناب محمدی(ص) میدید، توصیه همیشگیاش بهرهگیری از روحانیت اصیل و پیروی از ولایت فقیه بود، در فراق امام غایبمان حضرت بقیهًْالله(عج) میسوخت و مشتاقانه به انتظار فرج ایستاده بود.
این روزها اتاق شماره 52 مؤسسه کیهان در فراق حاج حسن شایانفر و حاجآقا محمدزاده آرامتر از همیشه است. دست تقدیر با قدرت آرزوهای ما را میچیند و جای خالی عزیزانمان را به رخمان میکشد. پاییز است و هوا بارانی؛ نه صدای شوخطبعیهای حاج حسن به گوش میرسد و نه صلابت کلام حاجی محمدزاده تا با سخنان امام(ره) گرد بیخیالی و فراموشی را از روزمرگیهایمان بزداید. پاییز برای کیهان فصل آه و اندوه است اما زمان باقی است؛ مبارزه جریان دارد و تا مبارزه هست، ما هستیم.
... خدایشان بیامرزد و با شهدا و صالحین محشورشان کند.