ارزش انسان، به اندازه مفید بودن برای جامعه(خوان حکمت)
يک بيان نوراني جزء سفارشهاي رسمي وجود مبارک حضرت امير(ع) است و از کلمات مبسوط آن حضرت است، جداگانه نيست؛ آن اين است که: «قِيمَهًُْ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ»(1) ارزش هر کسي به چيزي است که خوب ميتواند آن را انجام بدهد نه «ما يعلمه».اين جمله نوراني حضرت را نميشود براي آن ارزش گذاشت، اصلاً قيمت ندارد، يک؛ و هيچ کلمه حکيمانهاي هم هموزن اين نيست، دو؛ و با هيچ کلمهاي هم مقرون نميشود، همسان نميشود، چون هيچ چيزي به قد و اندازه آن نيست، سه. چرا؟ براي اينکه حضرت نفرمود ارزش هر کسي به علم اوست، علم چيز خوبي است، اما ارزش هر کسي به هنر اوست. چه هنری؟ هنرِ نفع رساندن و کار خير کردن، چقدر انسان ميتواند به جامعه خير برساند؟ گاهي با يک عمل، با يک حرف، کل جامعه را نجات ميدهد.
توجه به مشکلات مردم، کفاره برخی گناهان
بعضي از گناهانند که کفاره مشخصي دارند،کسي روزهاي را نگرفته کفاره دارد، فلان کار را نکرده فديه دارد، در حج مثلاً سر را تراشيده قبل از خروج از محراب مثلاً بايد کفاره بدهد، اينها مشخص است. بعضي از گناهان است که هيچ چيزي کفاره آن نيست مگر يک اصل و آن خیر رساندن به جامعه است: «إِنَّ مِنَ الذُّنُوبِ ذُنُوباً لَا يُكَفِّرُهَا صَلَاهًٌْ وَ لَا صَوْمٌ قِيلَ يَا رَسُولَ اللهِ فَمَا يُكَفِّرُهَا قَالَ الْهُمُومُ فِي طَلَبِ الْمَعِيشَه»؛(2) چقدر اين کلام پیامبر اکرم(ص) مبارک است. فرمود بعضي از گناهان است که کفارهاش اين است که آدم بايد روزه بگيرد، بعضي از گناهان است کفارهاش اين است که بايد فلان رکعت نماز بخواند، بعضي از گناهان است که مثلاً بايد حج برود، فرمود بعضي از گناهان است که هيچ کدام از اينها يعني نماز آن مشکل را حل نميکند، روزه آن مشکل را حل نميکند، حج آن مشکل را حل نميکند. اگر فشار اقتصادي بر يک خانه يا خاندان يا ملت و امتي آمد، کسي اولاً غصه بخورد که چرا مردم ندارند که هموم داشته باشد؛ دوم اهتمام بورزد که اين بار را از دوش مردم بردارد، خوابش نميبرد که يک عده اختلاسي يا نجومياند، خوابش نميبرد که يک عده احتکارياند، خوابش نميبرد که يک عدهاي در اثر فقر با دست خالي ميروند، او اهتمام ميورزد که تمام کوشش را بکند که هر کس خانه ميرود با دست پر برود، پيش زن و بچهاش خجالت نکشد؛ این اهتمام،کفاره برخی گناهان است ،اين حرف بوسيدني نيست؟ هر گناهي را که با نماز و روزه حل نميکنند، بعضي از گناهان است که کوشش و تلاش، فکر فهم که من چگونه اين مشکل مملکت را حل کنم با اينکه همه چيز در اين مملکت هست، چه کار کنم که عدهاي ندزدند، چه کار بکنم که عدهاي اختلاس نکنند، راه را ببندم. اين بيان بوسيدني نيست؟ حالا شما مدام نماز بخوان، اين کفاره آن کار نميشود، مشکل مردم را حل نميکند. نماز يک اثر خاصي دارد، روزه يک اثر خاصي دارد، حج يک اثر مخصوصي دارد؛ اما فهم اقتصادي که مشکل جامعه را حل بکند اين يک اثر مخصوص دارد، فرمود بعضي از گناهان هستند که کفاره آن فقط به فکر مردم بودن است. اين حرفها بوسيدني نيست؟ به اين حرفها خدا قسم ياد نميکند؟
ارزش انسان به میزان نفع او به جامعه
فرمود: «قِيمَه كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ»؛ البته علم چيز خوبي است کمالات ديگر هم چيز خوبي است اما آن اساس ارزشگذاري را که اميرالمؤمنين(ع) بيان ميکند ميفرمايد که از ما چه کاري براي مردم برميآيد؟ مشکل مردم را حل کنيم، اين غده بدخيمي که پيدا شد به نام طلاق يا آن محروميتهايي که تأخير در ازدواج است، همه اينها بليّه است. آدم بتواند هم غصه بخورد که چرا جامعه اينطور است، هم همّت بورزد که اين مشکل را حل کند؛ فرمود ارزش هر کسي به هنر اوست. صدر اين جمله اين است که
«النَّاسُ أَبْنَاءُ مَا يُحْسِنُونَ»(3) انسانها فرزند هنرشان هستند، هنر در اين است که آدم از نداري مردم غصه بخورد، يک؛ اهتمام داشته باشد همت بورزد براي رفع آن مشکل، دو.
اين بيانات را که سيد رضي(رض) در کلمات قصار نقل کرده است در کتاب شريف تمام نهجالبلاغه جزء وصاياي خود حضرت است. در کتاب شريف تمام نهجالبلاغه صفحه 153 آمده: «النَّاسُ أَبْنَاءُ مَا يُحْسِنُونَ وَ قِيمَه كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ» ارزش هر کسي به آن مقدار نفع و حُسن و احساني است که هم نسبت به خود روا ميدارد، هم نسبت به جامعه که درد جامعه را درد خود بداند، اين ميشود هنر؛ نفرمود ارزش هر کسي به علم اوست، علم يک فضيلتي است خوب است؛ اما مادامي که به عمل ننشيند و مشکل خود و ديگري را حل نکند ،آن ارزيابي اساسي را از دست خواهد داد.
ضرورت اصلاح خطاها و رفتارهای اخلاقی
با مراجعه به عالمان و حکیمان
اين جملههاي نوراني را که حضرت به عنوان حکمت ياد کرده است اين نکته را به همراهش داشت که اين مال شماست گم کرديد برويد پيدا کنيد. در بخشهاي دیگرحضرت فرمود که «عَجِبْتُ لِمَنْ يَنْشُدُ ضَالَّتَهُ وَ قَدْ أَضَلَّ نَفْسَهُ فَلَا يَطْلُبُهَا»(4) اين از بيانات نوراني آن حضرت است، فرمود مردم گاهي قلم و خودکار و دفترچه خودشان را گم ميکنند، يک اعلاميهاي میدهند که من فلان دفترچه را گم کردم، يا فلان قلم را گم کردم، اما خودشان را گم کردند نميروند نزد کسي بگويند که مرا پيدا کن و مرا سر جايم بنشان! کسي که بيراهه ميرود، خودش را گم کرده است ، چنین شخصی نميرود نزديک حکيمي که او را راهنمايي بکند بگويد من الآن کجا هستم؟ اينکه من ميبينم اينها با فطرت من سازگار نيست. وقتي انسان به آن بيماري شديد مبتلا نشود يک مختصري که اين غذا آلوده باشد بالا ميآورد، اگر کسي دو بار بالا آورد معلوم ميشود که اين غذا مناسب نيست. بعضيها هستند که نه، اصلاً آلوده شدهاند. ولی بعضيها هستند که يکي دو بار که ـ خداي ناکرده ـ کار خلاف کردند ميبينند که دارند بالا ميآورند و خوابشان نميبرد که اين چه کاري بود که من کردم؟ چرا اين حرف را زدم؟ چرا قلب کسي را درد آوردم؟ معناي آن اين است که دارد بالا ميآورد. آن وقت ميرود به اهلش مراجعه ميکند که آقا مرا پيدا کن، مرا سرجايم بنشان که من راحت راحت باشم، اين عصاره فرمايش حضرت است که فرمود خودشان را گم کردند ولي نميروند نزد کسي بگويد که من الان گم شدم، اين کارهايي که ميکنم اينها مال من نيست، اين حرفي که ميزنم مال من نيست، من با اينها موافق نيستم، با اين رفقا که رفت و آمد دارم ميبينم که تهِ دلم با اينها مشکل دارم، با اينها راضي نيستم مرا پيدا کن، سرجايم بنشان.
بيانات حضرت آيتالله جواديآملي (دامظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 9/8/98
مرکز اطلاعرسانی اسرا
__________________
1. نهج البلاغه صبحی صالح، حکمت81.
2. الدعوات (للراوندي)/ سلوه الحزين، النص، ص56.
3. الکافی(ط ـ الإسلاميه)، ج1، ص51.
4. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص329.
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.
توجه به مشکلات مردم، کفاره برخی گناهان
بعضي از گناهانند که کفاره مشخصي دارند،کسي روزهاي را نگرفته کفاره دارد، فلان کار را نکرده فديه دارد، در حج مثلاً سر را تراشيده قبل از خروج از محراب مثلاً بايد کفاره بدهد، اينها مشخص است. بعضي از گناهان است که هيچ چيزي کفاره آن نيست مگر يک اصل و آن خیر رساندن به جامعه است: «إِنَّ مِنَ الذُّنُوبِ ذُنُوباً لَا يُكَفِّرُهَا صَلَاهًٌْ وَ لَا صَوْمٌ قِيلَ يَا رَسُولَ اللهِ فَمَا يُكَفِّرُهَا قَالَ الْهُمُومُ فِي طَلَبِ الْمَعِيشَه»؛(2) چقدر اين کلام پیامبر اکرم(ص) مبارک است. فرمود بعضي از گناهان است که کفارهاش اين است که آدم بايد روزه بگيرد، بعضي از گناهان است کفارهاش اين است که بايد فلان رکعت نماز بخواند، بعضي از گناهان است که مثلاً بايد حج برود، فرمود بعضي از گناهان است که هيچ کدام از اينها يعني نماز آن مشکل را حل نميکند، روزه آن مشکل را حل نميکند، حج آن مشکل را حل نميکند. اگر فشار اقتصادي بر يک خانه يا خاندان يا ملت و امتي آمد، کسي اولاً غصه بخورد که چرا مردم ندارند که هموم داشته باشد؛ دوم اهتمام بورزد که اين بار را از دوش مردم بردارد، خوابش نميبرد که يک عده اختلاسي يا نجومياند، خوابش نميبرد که يک عده احتکارياند، خوابش نميبرد که يک عدهاي در اثر فقر با دست خالي ميروند، او اهتمام ميورزد که تمام کوشش را بکند که هر کس خانه ميرود با دست پر برود، پيش زن و بچهاش خجالت نکشد؛ این اهتمام،کفاره برخی گناهان است ،اين حرف بوسيدني نيست؟ هر گناهي را که با نماز و روزه حل نميکنند، بعضي از گناهان است که کوشش و تلاش، فکر فهم که من چگونه اين مشکل مملکت را حل کنم با اينکه همه چيز در اين مملکت هست، چه کار کنم که عدهاي ندزدند، چه کار بکنم که عدهاي اختلاس نکنند، راه را ببندم. اين بيان بوسيدني نيست؟ حالا شما مدام نماز بخوان، اين کفاره آن کار نميشود، مشکل مردم را حل نميکند. نماز يک اثر خاصي دارد، روزه يک اثر خاصي دارد، حج يک اثر مخصوصي دارد؛ اما فهم اقتصادي که مشکل جامعه را حل بکند اين يک اثر مخصوص دارد، فرمود بعضي از گناهان هستند که کفاره آن فقط به فکر مردم بودن است. اين حرفها بوسيدني نيست؟ به اين حرفها خدا قسم ياد نميکند؟
ارزش انسان به میزان نفع او به جامعه
فرمود: «قِيمَه كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ»؛ البته علم چيز خوبي است کمالات ديگر هم چيز خوبي است اما آن اساس ارزشگذاري را که اميرالمؤمنين(ع) بيان ميکند ميفرمايد که از ما چه کاري براي مردم برميآيد؟ مشکل مردم را حل کنيم، اين غده بدخيمي که پيدا شد به نام طلاق يا آن محروميتهايي که تأخير در ازدواج است، همه اينها بليّه است. آدم بتواند هم غصه بخورد که چرا جامعه اينطور است، هم همّت بورزد که اين مشکل را حل کند؛ فرمود ارزش هر کسي به هنر اوست. صدر اين جمله اين است که
«النَّاسُ أَبْنَاءُ مَا يُحْسِنُونَ»(3) انسانها فرزند هنرشان هستند، هنر در اين است که آدم از نداري مردم غصه بخورد، يک؛ اهتمام داشته باشد همت بورزد براي رفع آن مشکل، دو.
اين بيانات را که سيد رضي(رض) در کلمات قصار نقل کرده است در کتاب شريف تمام نهجالبلاغه جزء وصاياي خود حضرت است. در کتاب شريف تمام نهجالبلاغه صفحه 153 آمده: «النَّاسُ أَبْنَاءُ مَا يُحْسِنُونَ وَ قِيمَه كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ» ارزش هر کسي به آن مقدار نفع و حُسن و احساني است که هم نسبت به خود روا ميدارد، هم نسبت به جامعه که درد جامعه را درد خود بداند، اين ميشود هنر؛ نفرمود ارزش هر کسي به علم اوست، علم يک فضيلتي است خوب است؛ اما مادامي که به عمل ننشيند و مشکل خود و ديگري را حل نکند ،آن ارزيابي اساسي را از دست خواهد داد.
ضرورت اصلاح خطاها و رفتارهای اخلاقی
با مراجعه به عالمان و حکیمان
اين جملههاي نوراني را که حضرت به عنوان حکمت ياد کرده است اين نکته را به همراهش داشت که اين مال شماست گم کرديد برويد پيدا کنيد. در بخشهاي دیگرحضرت فرمود که «عَجِبْتُ لِمَنْ يَنْشُدُ ضَالَّتَهُ وَ قَدْ أَضَلَّ نَفْسَهُ فَلَا يَطْلُبُهَا»(4) اين از بيانات نوراني آن حضرت است، فرمود مردم گاهي قلم و خودکار و دفترچه خودشان را گم ميکنند، يک اعلاميهاي میدهند که من فلان دفترچه را گم کردم، يا فلان قلم را گم کردم، اما خودشان را گم کردند نميروند نزد کسي بگويند که مرا پيدا کن و مرا سر جايم بنشان! کسي که بيراهه ميرود، خودش را گم کرده است ، چنین شخصی نميرود نزديک حکيمي که او را راهنمايي بکند بگويد من الآن کجا هستم؟ اينکه من ميبينم اينها با فطرت من سازگار نيست. وقتي انسان به آن بيماري شديد مبتلا نشود يک مختصري که اين غذا آلوده باشد بالا ميآورد، اگر کسي دو بار بالا آورد معلوم ميشود که اين غذا مناسب نيست. بعضيها هستند که نه، اصلاً آلوده شدهاند. ولی بعضيها هستند که يکي دو بار که ـ خداي ناکرده ـ کار خلاف کردند ميبينند که دارند بالا ميآورند و خوابشان نميبرد که اين چه کاري بود که من کردم؟ چرا اين حرف را زدم؟ چرا قلب کسي را درد آوردم؟ معناي آن اين است که دارد بالا ميآورد. آن وقت ميرود به اهلش مراجعه ميکند که آقا مرا پيدا کن، مرا سرجايم بنشان که من راحت راحت باشم، اين عصاره فرمايش حضرت است که فرمود خودشان را گم کردند ولي نميروند نزد کسي بگويد که من الان گم شدم، اين کارهايي که ميکنم اينها مال من نيست، اين حرفي که ميزنم مال من نيست، من با اينها موافق نيستم، با اين رفقا که رفت و آمد دارم ميبينم که تهِ دلم با اينها مشکل دارم، با اينها راضي نيستم مرا پيدا کن، سرجايم بنشان.
بيانات حضرت آيتالله جواديآملي (دامظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 9/8/98
مرکز اطلاعرسانی اسرا
__________________
1. نهج البلاغه صبحی صالح، حکمت81.
2. الدعوات (للراوندي)/ سلوه الحزين، النص، ص56.
3. الکافی(ط ـ الإسلاميه)، ج1، ص51.
4. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص329.
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.