kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۴۴۸۰
تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۳۹۸ - ۲۲:۱۶

بازیگر عصبانی و صندلی‌های خالی (یادداشت روز)



  سخنان تند و توأم با عصبانیت آقای روحانی در یزد را می‌توان از این دریچه نگریست که اگرچه ظاهری تهاجمی، جنجالی و افشاگرانه دارد اما همه اینها روی دیگر نوعی استیصال است و از این منظر نه جای تعجب دارد و نه چندان جای نگرانی، چرا که چنین رویه‌ای قابل پیش‌بینی بود.
رئیس ‌دولت به جد تحت فشار است. دولت تدبیر و امید که خود را قهرمان دیپلماسی و متخصص مذاکره می‌دانست، به دلایل مختلف که بخش عمده‌ای از آن به ‌اشتباهات محاسباتی و عملیاتی خود دولت بازمی‌گردد، در این میدان بازنده بوده است. برجام که قرار بود سکوی پرش و نقطه اتکای روحانی و دولتش باشد اینک به بزرگ‌ترین نقطه ضعف آن بدل شده است. با خوش‌بینی مفرط، امتیازهای کلان داده شد و نه تنها گره‌ای گشوده نشد که مشکلات افزون نیز شد.
برجام خشت نخستین و کجی بود که دیوار شش ساله دولت را تا ثریا کج بالا برد. به امید برجام، اقتصاد مقاومتی به‌عنوان تنها نسخه واقع‌بینانه رفع مشکلات اقتصادی کشور به حاشیه رفت و برای دولتمردان بیشتر زینت‌المجالس بود تا یک نقشه راه عملیاتی. برنامه‌ریزان اقتصادی، بودجه‌نویسان، وزارتخانه‌ها، بانک‌ها، بنگاه‌های اقتصادی، تولیدکنندگان، واردکنندگان و صادرکنندگان و سایر دست‌اندرکاران و اجزای اقتصادی کشور تمام نگاه خود را معطوف به مذاکرات و سپس برجام کرده و تصمیمات و حرکات‌های خود را با آن تنظیم کردند.
واردات بی‌رویه کالاهای غیرضروری تنها یکی از آثار مخرب این موضوع بود. ارز ارزشمند کشور برای خرید غذای سگ و خاک گربه هزینه شد و یا اقلام دیگری که هرچند نیاز بود اما امکان تولید آن در داخل وجود داشت و واردات بی‌رویه آنها نتیجه‌ای نداشت جز تعطیلی کارخانه‌ها و بیکار شدن کارگران و سوق دادن سرمایه‌داران به سمت فعالیت‌های غیرمولد. به اسم جذب سرمایه خارجی، فرصت‌های اقتصادی در اختیار شرکت‌های خارجی قرار گرفت و در هیاهوی این «خر برفت و خر برفت» صدای پژوهشگر، کارآفرین، سرمایه‌گذار و تولیدکننده داخلی به جایی نرسید.
تفکری که در عرصه دیپلماسی منجر به برجام شد روی دیگر خود را در اقتصادی که قرار بود نئوکینزی باشد خود را نشان داد. آقای روحانی کتابی دارد با عنوان «امنیت ملی و نظام اقتصادی ایران» که در صفحه 782 آن آمده؛ «پس از بررسی انواع مکاتب اقتصادی و ارزیابی آنها از منظر اسناد فرادستی نظام... به نظر می‌رسد نظریه‌های مکاتب نهادگرایان و کینزی‌های جدید با الگوی مطلوب توسعه در جمهوری اسلامی ایران قرابت بیشتری دارد.» نوبخت 9فروردین سال 1395 و در حالی که سخنگوی دولت بود در برنامه تلویزیونی گفت‌وگوی ویژه خبری بر این نسخه صحه گذاشت و گفت: «مدل الگوی اسلامی- ایرانی و سیاست‌های اقتصاد مقاومتی، به طور کامل در کتاب «امنیت ملی و نظام اقتصادی ایران» تصویر شده است.» فارغ از اینکه این نسخه چقدر برای ایران مناسب بود اما خروجی دولت در عمل آن شد که وزیر مسکن آن پس از 5 سال تصدی این وزارتخانه در حالی که خود صاحب منزلی قصرگونه بود افتخارش را نساختن حتی یک باب خانه برای مردم عنوان کرد و رفت!
کارنامه دولت در حوزه مسکن چندین طرح است که از روی کاغذ فراتر نرفته و اگر کسی پشت گوش خود را دید، مردم هم خانه‌های طرح بازآفرینی شهری و مسکن اجتماعی و مسکن امید و... را دیدند. در عرصه عدالت، حقوق‌های نجومی سربر می‌آورد و حقوق‌های چندده و حتی چندصد میلیونی داده شده و بدتر آنکه از آنها دفاع نیز شد. افزایش شکاف طبقاتی و بالا رفتن ضریب جینی روی دیگر این سکه است. در حالی که خرید مسکن که نه، اجاره آن در پایتخت برای بسیاری از زوج‌های جوان به ماموریتی غیرممکن تبدیل شده است، مال‌سازی سرعتی دوچندان گرفت و تهران به تسخیر مال‌ها درآمد.
جالب‌تر آنکه مشکلات اقتصادی و گرفتاری معیشتی مردم هم ابزاری شد برای قالب کردن برجام. وقتی دولت اولین سبد کالا را میان مردم در سال 92 توزیع کرد سایت حامی دولت خبرآنلاین از واقعیت این حرکت پرده برداشت و 19 بهمن همان سال در گزارشی با عنوان «جایزه بهترین کارگردانی برای حسن روحانی؛ در حاشیه چگونگی توزیع کالاهای اساسی» نوشت:
«توزیع سبد کالا به مردم با شیوه‌ای که انجام شد، نه یک اتفاق بود و نه عملی که تبعات آن برای روحانی و مردانش غیرقابل پیش‌بینی باشد. او دقیقا همین اتفاق - ازدحام، دعوا و مرافعه و احیانا له شدن در زیر دست و پا - را پیش‌بینی می‌کرد و اصلا آن را برای پیشبرد استراتژی خارجی خود لازم داشت[!] به عبارت دیگر روحانی به یک نمایش داخلی برای ارائه در جشنواره‌های سیاسی خارجی نیازمند بود. نگاه کنیم به اظهارات اخیر وندی شرمن که گفته است «شما در اخبار دیدید که ایران اخیرا به طور قابل مشاهده‌ای غذا بین مردم فقیر جامعه‌اش توزیع کرده تا نشان دهد کاهش هدفمند و محدود تحریم‌ها، تاثیر مستقیم بر مردم این کشور داشته است». به هر حال این دقیقا همان نتیجه‌ای بوده که روحانی از توزیع سبد کالا در میان مردم داشته است، اینکه تحریم‌ها بر روی مردم ایران تاثیر مستقیم و انکارناپذیر داشته؛ اینکه اوضاع اقتصادی مردم ایران نه تنها رو به راه نیست بلکه حاضرند برای چند عدد مرغ و چند کیلو برنج با یکدیگر درگیر شوند. درست است که روش توزیع سبد کالا چندان مناسب نبود، اما اگر با این نمایش بتوان جایزه اول بهترین اثر را در فستیوال سیاست جهانی به خود اختصاص داد، به تحقیر چند روزه‌ای که بازیگران آن شدند، می‌ارزید»!
عوارض برجامیزه شدن در عرصه سیاست داخلی و فرهنگ نیز خود را نشان داد. نیروهای انقلابی و حزب‌اللهی به بهانه‌های مختلف و واهی به حاشیه رانده شده و طرد شدند. هرکس کوچک‌ترین انتقادی از دولتِ «پناه بر خدا از بستن دهان منتقدان» کرد، چیزی جز یک دوجین فحش و شکایت و دادگاه و پاسگاه ندید. جنجال کنسرت و فرستادن زنان به ورزشگاه بزرگ‌ترین دستاوردهای دولت در عرصه فرهنگی و اجتماعی هستند.
نتایج نظرسنجی‌ها درباره محبوبیت رئیس‌جمهور دماسنج اوضاع دولت است. آنچه گفته شد شمایی کلی از وضعیت دولت در هفتمین سال خود است. خود را جای آقای روحانی بگذارید. چه حرف حسابی برای گفتن می‌ماند؟ پس چه جای تعجب دارد که رئیس‌جمهور با تحریف مسلمات تاریخی، بگوید: «پیامبر(ص) با کفار پیمان می‌بست و وقتی کفار پیمان را می‌شکستند دوباره با آنها پیمان می‌بست.» مگر آنکه جناب روحانی اسناد تاریخی جدیدی را درباره ماجراهای پیمان پیامبر(ص) با قبیله یهودی بنی نضیر و صلح حدیبیه با مشرکان مکه کشف کرده باشند!
روحانی که بی‌بهانه به این و آن می‌تازد، به نوعی پاسخ سخنان خود را هم می‌دهد. وی در جلسه شورای اداری استان یزد گفته است: «بعد از انتخابات 4 سال باید آتش‌بس اعلام شود و همه باید با هر عقیده و نگرشی با فرد انتخاب‌شده کار کنند تا زمان انتخابات بعدی فرا برسد. در زمان جاهلیت هم جنگ در 4 ماه تعطیل می‌شد اما گویا در کشور ما، ماه حرام هم نداریم»!
سخنان جنجالی اخیر آقای روحانی را باید از زاویه وضعیت و کارنامه دولت ایشان دید و به تحلیل نشست. وضعیتی که به قول یکی از حامیان دولت، «از آن 24 میلیون رای الان 240 هزار رای هم نمانده است.» اما متاسفانه ایشان نشان داده است برای اهداف سیاسی و انتخاباتی حاضر است دست به هر نمایشی بزند. نمایش‌هایی که پروپا قرص‌ترین تماشاچیان هم دیگر حوصله آن را ندارند و برایشان تکراری و خالی از معناست.
محمد صرفی