kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۳۰۵۱
تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱۳۹۸ - ۲۱:۴۳

اخبار ویژه




نشنال اینترست: ایران با موفقیت به آمریکا و متحدانش ضربه می‌زند
یک نشریه آمریکایی نوشت ایران به شکلی ماهرانه در حال ضربه زدن به آمریکاست.
نشنال اینترست می‌نویسد: ایران در رویارویی با آمریکا و متحدانش در ماه‌های گذشته از استراتژی مقاومت حداکثری و حملات غافلگیرکننده پیروی کرده است. بدون تردید این تاکتیک به خوبی برای ایران جوابگو بوده است. دولت ترامپ تاکنون از واکنش نشان دادن به اقدامات ایران در خلیج فارس پرهیز کرده است.
اما ضرورتی ندارد که واشنگتن رویکرد کنونی خود را ادامه دهد. البته ایران از لحاظ قابلیت‌های نظامی کشور ضعیفی نیست. علاوه بر این، تحولات یک سال گذشته نشان داده‌اند که فشارهای اقتصادی تاثیری بر روی رفتار تهران نداشته‌اند.
از همه مهم‌تر، استراتژی ایران مدل عالی در اختیار این کشور قرار می‌دهد تا اصطلاحا با باقی ماندن در منطقه خاکستری به اهداف استراتژیک خود دست پیدا کند. منظور از ناحیه خاکستری قرار گرفتن بین وضعیت صلح و جنگ تمام عیار است. ایران در این منطقه دست به حملاتی می‌زند که قابل انکار هستند و به‌طور جدی خطر جنگ تمام عیار را افزایش نمی‌دهند.
ایران در مواجهه با آمریکا استراتژی «ویلی کیلر» بازیکن شهیر بسکتبال را در پیش گرفته که می‌گوید: آنها را در جایی که حضور ندارند بزن! این استراتژی به همان اندازه که برای ویلی کارآمد بود، برای ایران نیز کارگر است. استراتژی که ایران زیرکانه در حال به کار گرفتن آن هست و دونالد ترامپ به صراحت از آن دوری می‌جوید.
نیروهای مرتبط با ایران از ماه مه امسال به چندین نفتکش تجاری و زیرساخت‌های نفتی مهم عربستان سعودی حمله کرده بودند. این در حالی است که تهران هیچ هزینه‌ای را به خاطر این اقدامات خود پرداخت نکرده است. مقامات ایران همزمان این پیام را به جامعه بین‌المللی منتقل کرده‌اند که کمپین فشار حداکثری ترامپ به ضرر همه کشورهای منطقه و دنیا خواهد بود.
اگرچه مقامات آمریکایی در ما‌ه‌های اخیر با لحن تهدیدآمیز بارها به ایران هشدار داده‌اند، اما در عمل فقط از تحریم‌های اقتصادی استفاده کرده‌اند. این سیاست اعتبار واشنگتن را در بین متحدان منطقه خود زیر سوال برده است. کشورهای عربی خلیج فارس به این نتیجه رسیده‌اند که تهدیدات ترامپ در واقع بلوفی بیش نبوده‌اند.
تصمیمات رئیس جمهور آمریکا در ماه‌های گذشته بیشتر جنبه نمایشی و تبلیغاتی داشته‌اند و در عمل جلوی رفتار تهران را نگرفتند.
رئیس جمهور آمریکا همزمان با تشدید تنش در خلیج فارس و در واکنش به حملات اخیر به تاسیسات نفتی عربستان تصمیم گرفت که تعدادی نیرو و سامانه دفاع هوایی را به خلیج فارس اعزام کند. اما این سیستم های دفاعی قابلیت چندانی برای خنثی‌سازی موشک‌های کروز یا پهپادهای جنگی استفاده شده در حملات اخیر ندارند.
 ما باید از موفقیت‌های ایران درس بگیریم و اقدامات خود در منطقه خاکستری را گسترش دهیم. به عنوان مثال، برنامه پنتاگون برای تشدید حملات سایبری علیه نیروهای مسلح ایران امیدوارکننده به نظر می‌رسد. اما اقدامات بیشتری باید انجام شوند.
 
با وجود 40 سال حضور در نظام اپوزیسیون‌بازی به شما نمی‌آید
عبارت روحانی در دانشگاه تهران که «۴۰ سال بحث می‌کنیم و به نتیجه نمی‌رسیم» اگر با سنجیدن همه جوانب و برداشت‌های محتمل از آن عنوان شده باشد، بسیار تأمل‌برانگیز است.
روزنامه جوان با طرح این موضوع نوشت: اولین برداشت این است که ایشان از عدد چهل سال یعنی کل دوران انقلاب شکایت دارد، نه ۱۰ سال، ۲۰ سال یا مثلاً بعد از دوم خرداد ۷۶ یا بعد از رحلت حضرت امام. پس معنای اول حرف ایشان این است که اصلاً چرا انقلاب کردیم، چون بحث‌ها محصول کل عمر انقلاب اسلامی است و خدا رحمت کند حضرت امام را که رفراندومی را برگزار کرد -۱۲ فروردین ۵۸- که می‌توانست برگزار نکند، اما اگر نمی‌کرد امروز مشکلات بیشتری داشتیم.
دومین برداشت اینکه اصل ۵۹ در حیطه مجلس است و ربطی به دولت ندارد، روحانی با طرح آن می‌خواهد خود را مجری قانون اساسی اعلام کند که طبق اصل ۱۱۳ به جز اموری که مستقیماً به رهبری مربوط می‌شود با ایشان است. روحانی در این مدل فقط می‌خواهد از جایگاه خود دفاع کند نه برگزاری رفراندوم، زیرا رفراندوم، اصل ۵۹ در صلاحیت قوه دیگری است.
سومین برداشت این است که هرچه به سمت انتخابات می‌رویم نارضایتی از دولت در درون جریان حامی دولت رشد می‌کند و روحانی رگ خواب و راه سرکار گذاشتن اصلاح‌طلبان را (مبنی بر کلیشه‌های آنان) خوب می‌داند و اینگونه پیشکش خوشایند تولید می‌کند و اصلاح‌طلبان را دو، سه هفته‌ای در رسانه و محافل مشغول می‌کند.
چهارمین برداشت که امیدوارم بدفهمی نگارنده باشد اینکه: در وسط معرکه جنگ تمام‌عیار اقتصادی و روانی، به امریکا پیام می‌دهد که من و ملتم هرآنچه شما بخواهید موافقیم، اما موانعی وجود دارد. با عرض پوزش این همان سیره عبیدالله بن عباس در سال چهلم هجری است که سپاه آماده امام حسن(ع) را رها کرد و به دامان معاویه رفت و آن سرنوشت برای امام مسلمین رقم خورد و همین جماعت بعداً امام را «مذل‌المؤمنین» نامیدند و به جای سرزنش خود رهبرشان را سرزنش می‌کردند.
پنجمین برداشت: روحانی از اول انقلاب پنج دوره در مجلس، چهار دوره در خبرگان و ۲۰ سال در سری‌ترین مرکز امنیتی کشور بوده. چرا ۳۴ سال منتهی به ۱۳۹۲ از این عبارات و مطالبات نداشته‌اند؟ مگر آن ۳۴ سال بحث نداشته‌ایم؟ مگر ایشان بحث را ۴۰ سال نمی‌داند؟ چرا حتی یک‌بار چنین مطلبی را حتی در یک مصاحبه نگفته‌اند؟
علت اینکه چرا روحانی صریحاً مصداق را عنوان نمی‌کند، چیست؟ شاید می‌داند وسط جنگ نباید چنین کند و می‌کند، شاید اگر مصداق را بگوید خروار‌ها مطلب از خودش علیه خودش منتشر می‌شود و متهم به تناقض و تضاد و ابن‌الوقتی می‌شود.
ششمین برداشت اینکه هر موقع فشاری روی روحانی بوده، مثل دستگیری فریدون، دادگاه اول، دادگاه تجدیدنظر، صدور حکم، رفتن زندان و... ایشان به میدان آمده و نیشگونی گرفته و کلاً نباید مسئله را عمیق برداشت کرد.
روحانی اگر می‌تواند دو سوم نمایندگان مجلس را قانع کند و این مسیر را طی کند. چرا موضوع را مشخص نمی‌کند یا با مجلس وارد گفت‌وگو نمی‌شود؟ مگر مکانیسم قانون اساسی برای اجرای رفراندوم اصل ۵۹ روشن نیست؟ چرا طی نمی‌کنید؟
چاره دوم اینکه بدانیم ساز‌های ناهمسو با نظام از درون حاکمیت یا روشنفکران امروز (سیاست‌ورزان دیروز) سرجمع به صد نفر نمی‌رسند، اما سروصدای آنان بلند است و روحانی معمولاً خود را با آنان تنظیم می‌کند. نمی‌توان کشور ۸۳ میلیونی را برای ۸۰ نفر که ۳۰ نفرشان هم جلای وطن کرده‌اند به سمت ذلت برد، اما این ذلت را پشت مردم مخفی کرد. این ۸۰ نفر هم اختلاف‌شان ماهیتی/ هویتی است؛ آنان به نوع نظام دیگری رسیده‌اند و بار‌ها فریاد زده‌اند و اصل ۵۹ مشکل آنان را حل نمی‌کند.

با چه رویی دم از رفراندوم می‌زنید؟ برای برجام یا تورمی که سر سفره مردم بردید؟
آقای روحانی در حالی ادعای همه‌پرسی و رفراندوم می‌کند که میانگین تورم در دولت او 32 برابر میانگین رشد اقتصادی بوده است!
روزنامه فرهیختگان با طرح این موضوع نوشت: خوب یا بد، دولت حسن روحانی برای اداره کشور در بهترین حالت دو ایده اصلی و مرکزی داشت؛ یکی برای سیاست خارجی که اصل بود و دیگری برای مسائل داخلی که در حاشیه اولی قرار داشت. امروز و در روز‌های پایانی مهرماه ۱۳۹۸، برجام به‌عنوان ایده مرکزی دولت برای اداره کشور از هر زمان دیگری ضعیف‌تر و بی‌اثر شده است. نه‌تنها آمریکا که در میدان عمل به وعده‌های سه کشور اروپایی نیز از برجام خارج شده‌اند و مذاکرات فشرده تیم سیاست خارجی دولت دوازدهم با آنها نیز به‌جایی نرسیده است، نه اینستکس یا همان سازوکار مالی همکاری اقتصادی اروپا با ایران و اجرایش آن‌طور که انتظار می‌رفت عملیاتی شده و نه مذاکرات برای راه‌اندازی کانال ۱۵ میلیارد یورویی. این وضعیت شاید افول‌یافته‌ترین شرایط ۶ سال گذشته برای تیم دولت باشد و قطعا قدرت مانور روی عملکرد و ارائه گزارش و کارنامه را از آن‌ها می‌گیرد. از طرف دیگر وضعیت طرح تحول سلامت هم که البته حالا مدت‌هاست از آن خبری نیست و با رفتن حسن قاضی‌زاده، این طرح مسکوت مانده جنجالی شده است. اخیرا شوکت عضو هیئت‌امنای سازمان تامین اجتماعی درباره فاجعه اقتصادی این طرح برای کشور گفته طرح تحول سلامت باعث خالی شدن جیب دولت شده و تاکید کرده است: «اجرای طرح تحول سلامت باعث شد ماهانه هفت تا ۱۰ هزار میلیارد تومان به تامین اجتماعی تحمیل شود و بار مالی داشته باشد که این موضوع به ضرر بیمه‌شدگان، کارگران و تامین اجتماعی است.»
قطعا مهم‌ترین چالش حسن روحانی و آن چیزی که باعث شده نظرسنجی‌ها از ریزش بدنه اجتماعی و حامیان دولت دوازدهم سخن بگویند، افزایش مشکلات اقتصادی و تعمیق آنهاست.
بعد از تلاطم‌های سنگینی که در بازار ارز، طلا، خودرو و نهایتا مسکن ایجاد شد، سطوح قیمت‌های این کالا‌ها بعضا تا سه برابر نرخ‌های گذشته تثبیت شد و از همین منظر هم زندگی مردم چه در شهر‌های بزرگ و چه در شهر‌های کوچک با چالش‌های بسیار زیادی مواجه شده است.
کارشناسان و مراکز آماری معتقدند نه تنها این تحریم‌ها بخش عمده ریشه‌های مشکلات اقتصادی امروز را به خود اختصاص نمی‌دهند که همان فشار‌های محدود هم در حال تخلیه شدن هستند و زین پس افزایش نمی‌یابند و به مرور زمان هم تاثیر قبلی را نیز از دست خواهند داد. در این میان، اما آن چیزی که باقی مانده، ناکارآمدی و ناتوانی برخی مدیران در اداره اقتصاد کشور است.
گفته می‌شود که دولت حسن روحانی عملکرد ناموفقی در مدیریت اقتصادی کشور داشته و نتایج آن امروز میانگین نرخ رشد اقتصادی در دوران تصدی حسن روحانی بر قوه مجریه نشان دهنده رقمی کمتر از یک درصد است و تورم میانگین عدد 18/73 را نشان می‌دهد، اعدادی که شاید پشت پرده و بستر اظهارات هفته گذشته حسن روحانی باشند.
فرهیختگان با اشاره به افول شدید جایگاه روحانی در نظرسنجی‌ها که وی را نفر ششم پس از سلیمانی، ظریف، رئیسی، قالیباف و احمدی‌نژاد نشان می‌دهد، می‌نویسد: اسفندماه سال 97 علی صوفی از فعالان اصلاح‌طلب و رئیس ستاد انتخاباتی تهران این جریان در انتخابات گذشته با حضور در رسانه ملی و گفت‌وگو با برنامه «دست‌خط» عنوان کرد: محبوبیت حسن روحانی به زیر 10 درصد رسیده است. او البته از راهبرد آتی جریانش هم سخن گفت و اظهار کرد: «وصل شدن به چنین دولتی با چنین نارضایتی که وجود دارد جز هزینه کردن چیز دیگری ندارد.»

لوبلاگ: ایران با ضربات پیاپی به بازدارندگی در مقابل آمریکا رسیده است
یک تارنمای آمریکایی تصریح کرد ایران و متحدانش با زدن ضربات متعدد به متحدان آمریکا، به نقطه بازدارندگی موثر رسیده‌اند.
لوبلاگ با اشاره به شرایط منطقه خاورمیانه و خلیج فارس می‌نویسد: در طول چند ماه گذشته این واقعیت بر همگان آشکار شد که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا یا متحدان منطقه‌ای او در خلیج فارس تمایلی به اقدام نظامی علیه ایران ندارند. آنها به خوبی از خطرات یک جنگ تمام‌عیار در منطقه آگاه هستند. به همین خاطر آمریکا صرفا به تشدید تحریم‌های اقتصادی و حملات سایبری علیه نیروهای مسلح ایران بسنده کرد.
این احتمال وجود دارد که دو طرف در ماه‌های آینده اصطلاحا به استراتژی بازدارندگی دوجانبه روی آورند. بدین ترتیب پرهیز تهران و ائتلاف ضدایرانی تحت هدایت آمریکا از درگیری نظامی می‌تواند تا حدودی ثبات رابه خاورمیانه بازگرداند.
نیروهای ایرانی در تاریخ 20 ژوئن یک پهپاد جاسوسی هاوک آمریکا را در نزدیکی قلمرو هوایی خود سرنگون کردند. آمریکا، عربستان و امارات واکنشی به این اقدام تحریک‌آمیز نشان ندادند. سپس ایران یا نیروهای نیابتی‌اش در تاریخ 14 سپتامبر حمله‌ای پیچیده را علیه تاسیسات نفتی عربستان پیاده‌سازی کردند. این حملات نیز بدون پاسخ ماندند.
ارتش اسرائیل در اواخر ماه آگوست به دو شبه‌نظامی مرتبط با سازمان حزب‌الله در سوریه حمله کرد. اسرائیل همچنین اهداف مرتبط با حزب‌الله در بیروت را با پهپادهای جنگی هدف قرار داد. رهبر حزب‌الله به‌طور عمومی هشدار داد که این اقدامات اسرائیل بی پاسخ نخواهند ماند. مقامات اسرائیلی نیز تصمیم گرفتند که نیروهای خود را از منطقه مرزی با لبنان خارج کنند. البته نیروهای حزب‌الله در نهایت به یکی از پایگاه های نظامی در داخل اسرائیل حمله کردند. اسرائیل و حزب‌الله از زمان جنگ 30 روزه در سال 2006 از استراتژی بازدارندگی دوجانبه پیروی می‌کنند.
اما بعد از حملات اخیر علیه تاسیسات نفتی سعودی این موضوع بر همگان آشکار شد که بازدارندگی دوجانبه تنها در مرز اسرائیل و لبنان وجود ندارد. به‌طور کلی ائتلاف آمریکا- اسرائیل و حامیان اصلی حزب‌الله در تهران تمایلی به گسترش درگیری در منطقه نشان نمی‌دهند.
اوزی ایون، دانشمند هسته‌ای اسرائیل بعد از حملات ماه گذشته علیه عربستان مصاحبه‌ای در مورد توانایی‌های نظامی ایران انجام داده بود. او در این ارتباط می‌گوید: ایران از فناوری پیشرفته و قابل اطمینانی برخوردار است. نیروهای مسلح ایران می‌توانند در حملات خود به‌طور هم‌زمان تعداد زیادی از پهپادها و موشک‌های کروز را به‌کار گیرند. ظاهرا سیستم دفاعی عربستان نتوانست موشک‌های ایران را شناسایی کند. این حملات موفقیت‌آمیز و موثر بودند. ایرانی‌ها یا نیروهای نیابتی آنها نشان دادند که می‌تواند نقاط مشخص را با دقت از فاصله چند صد کیلومتری هدف قرار دهند. اسرائیل باید این واقعیت را بپذیرد که در مقابل چنین حملاتی آسیب‌پذیر خواهد بود. علاوه بر این، دولت اسرائیل باید فعالیت‌های هسته‌ای در راکتور دیمونا را متوقف کند. این تاسیسات نیز از حملات احتمالی ایران یا حزب‌الله در امان نخواهند ماند.
همانطور که بسیاری از ناظران اشاره کرده‌اند، حزب‌الله از سال 2006 تنها با کمک راکت‌های معمولی توانسته بود موقعیت بازدارندگی دوجانبه با اسرائیل را حفظ کند. ایران در سال‌های اخیر در حال تلاش برای ارسال سیستم‌های هدایت دقیق به لبنان بوده است. حزب‌الله با کمک این فناوری می‌تواند زیرساخت‌های حیاتی اسرائیل را هدف قرار دهد.
نویسنده ادامه می‌دهد: ایران و متحدانش در لبنان، یمن و سوریه در ماه‌های اخیر نشان داده‌اند که از قابلیت های نظامی برجسته‌ای برخوردار هستند. توماس فریدمن در نیویورک ‌تایمز معتقد است که این موضوع باعث خطرناک‌تر شدن خاورمیانه شده است. از نگاه او ما فاصله زیادی تا یک جنگ تمام‌عیار در سرتاسر منطقه نداریم. اما من با این نتیجه‌گیری مخالف هستم. در صورتی که نگاهی به جنگ سرد بین آمریکا و شوروی داشته باشیم، پی می‌بریم که استراتژی بازدارندگی دوجانبه مانع بروز یک جنگ هسته‌ای فاجعه‌آمیز در دنیا شد. در شرایط کنونی خاورمیانه نیز در موقعیت مشابهی به سر می‌برد. چرا ما باید تصور کنیم منطقه در مقایسه با دوران جنگ سرد در وضعیت خطرناک‌تری قرار دارد؟