kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۰۱۶۵
تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۹:۵۷
بازخوانی مکتوب مستند « خارج از دید۲ »

نفوذی‌ها، از طراحی سیاست‌های جمعیتی تا دلالی نفت




 خاوری اطلاعات بانکی کشور را در اختیار غربی‌ها گذاشت و سازوکارهای بانکی کشور را برای آنان روشن کرد تا موثرترین روش تحریم بانکی ایران از سوی تحریم‌کنندگان اعمال شود. با اختلاس بزرگ خاوری و کمک‌های او به تحریم بانکی و افزایش قیمت دلار، کشور وارد یکی از وحشتناک‌ترین رکودهای دوران پس از انقلاب شد. این همان تحریم‌هایی بود که آمریکا انتظارش را می‌کشید. اوباما تاکید می‌کرد: «قطعنامۀ تحریم علیه مردم ایران نیست... شنبه سالگرد انتخابات ایران است و دنیا سرکوب معترضان و قتل بی‌گناهان را به یاد می‌آورد.» این سخنان البته دروغ بود. مردم ایران همگی با گوشت و پوست خود فشار تحریم‌ها را حس کردند، با این وجود آمریکا با تحریم‌های همه‌جانبه هم نتوانست به خواسته‌های خودش برسد.
سال 1392 دولت جدید با شعار مذاکره با آمریکا بر سر کار آمد. با شرایط جدید سیاسی در ایران، به‌زودی پروژۀ نفوذ هم کلید می‌خورد. این‌بار مانند نمونۀ مسکو و آن‌چه وادیسلاو سورکوف گفته بود، ابزار نفوذ چیزی بود متفاوت از احزاب سیاسی داخل کشور. این‌بار، اساسا نفوذ به شکل نهادهای مردمی و غیردولتیِ غیرسیاسی به میدان می‌آمد. حالا سازمان‌های غربی سمت‌وسویی اسرارآمیزتر و پیچیده‌تر برای نفوذ در دل کشورها داشتند. این بار این مسیر از دل اقتصاد می‌گذشت.
مهرماه سال 1395، توئیتی منتشر شد دربارۀ پدر و پسری که در ایران زندانی شده بودند. متن توئیت این بود: «امروز دقیقا یک سال از زندانی شدن به ناحق دوستم سیامک نمازی در ایران می‌گذرد. ایران باید او و پدرش را آزاد کند. همین الان.» آن روزها ایران اعلام کرده بود جاسوسی نفوذی به نام سیامک نمازی و پدرش را که از نفوذی‌های باسابقه بوده بازداشت کرده‌است. این دوست نمازی که می‌خواست ایران «همین الان» نمازی‌ها را آزاد کند، کسی نبود جز تریتا پارسی، رئیس‌لابی پرحرف و حدیثی به اسم نایاک.
تریتا پارسی سال 1353 در اهواز دنیا آمد. همان اوایل انقلاب خانواده به سوئد مهاجرت کرد. تریتا مدرک دانشگاهش را در رشتۀ روابط بین‌الملل از دانشگاه اوپسالا دریافت کرد و در دانشگاه استکهلم هم اقتصاد خواند. برای دکتری اما به آمریکا رفت و رشتۀ روابط بین‌الملل را در دانشگاه جان هاپکینز خواند. رسالۀ دکتری او دربارۀ روابط ایران و اسرائیل بود و استاد این رساله کسی نبود جز فرانسیس فوکویاما.
فوكوياما از شاگردان چهره‌های جریان چپ بود اما ناگهان تغییر رویکرد داد و به جناح راست اندیشه و تفکر غربی پیوست. فوکویاما در کتاب «پایان تاریخ و آخرین انسان» بیان کرده بود که احتمالا آخرین نقطۀ تحول بشر و آخرین تفکر و اندیشه‌ای که بر انسان حاکم خواهد شد، در حوزۀ اجتماعی و سیاسی، لیبرال دموکراسی و در حوزۀ اقتصادی، سرمایه‌داری و کاپیتالیسم است. انسان به این ترتیب به پایان راه خود خواهد رسید و سپس تحول دیگری در نظام حکومت در کار نخواهد بود.
تریتا پارسی زیر نظر چنین شخصیتی تعلیم دید و در عین حال فعالیت سیاسی خود را با کار در دفتر نمایندگی دائمی سوئد در سازمان ملل و اندیشکدۀ سیاسی وودرو ویلسون آغاز کرد. در مرکز وودرو ویلسون با هاله اسفندیاری مدیر بخش آسیای غربی این مرکز آشنا شد. هاله اسفندیاری حامی براندازی نرم بود و از نظر فکری در مقابل جریان براندازی سخت قرار داشت. او عملیات نافرمانی مدنی در داخل ایران را طراحی کرده بود و مرکز ویلسون نیز به‌عنوان مرکزی که روی کشورهای غرب آسیا و جهان اسلام متمرکز بود از این طرح حمایت می‌کرد. تریتا پارسی مدتی نیز دستیار «باب نِی» نمایندۀ کنگره‌ی آمریکا بود. باب نِی قبل از انقلاب اسلامی سابقۀ تدریس زبان انگلیسی در شیراز را داشت و فارسی را روان حرف می‌زد. بعد از انقلاب ابتدا حامی گروه‌های برانداز جمهوری‌اسلامی بود اما با روی کار آمدن دولت اصلاحات خط خود را عوض کرد با این تحلیل که امکان استحالۀ نظام جمهوری‌اسلامی از درون وجود دارد. اما این فقط باب نِی نبود که با روی کار آمدن اصلاحات تاکتیک خود را عوض کرد. دستیارش تریتا پارسی نیز دچار تغییر رویکرد شد. سال 1376 که اصلاحات در ایران روی کار آمد، تریتا پارسی نیز سازمانی تاسیس کرد به نام «سازمان ایرانیان برای همکاری بین‌المللی». هدف این سازمان برقراری رابطه بین آمریکا و ایران بود. تریتا پارسی برای تاسیس این سازمان با سیامک نمازی، فرزند محمدباقر نمازی همکار شد.
محمدباقر نمازی، از مدیران ارشد دوران پهلوی بود که بعد از انقلاب از کشور فراری شده بود. پسرش سیامک نمازی از دانشگاه تافتز آمریکا مدرک روابط بین‌الملل گرفته بود و سپس به ایران برگشته بود تا به عنوان دلال بخش خصوصی با دولت همکاری کند. در 28 سالگی مدیر شرکت آتیۀ بهار شد. شرکتی که به علت ارتباط تنگاتنگ با مدیران تکنوکرات اقتصادی، بین تجار کشورهای خارجی مشهور شده بود که کلید ورود به بازار ایران است. در همین شرکت بود که سیامک نمازی واسطۀ عقد قراردادهای نفتی مسئله‌دار استات‌اویل، توتال و کرسنت با وزارت نفت ایران شد و با پورسانت‌های نجومی، منافع بزرگی را از اقتصاد ایران به جیب زد. نمازی در توجیه این قراردهای زیان‌بار برای ایران در مصاحبه با خبرگزاری بلومبرگ چنین گفت: «رشوه دادن و گرفتن امری متداول است. رشوه شیوه زندگیست.» هم‌چنین سیامک نمازی همراه با پدرش محمدباقر نمازی، پروژۀ واردات داروهای ضدبارداری از شرکت دارویی بایر آلمان را به‌عهده گرفت. سیاست «فرزند کمتر، زندگی بهتر» در واقع بخشی از نقشۀ جامع آمریکا برای کاهش جمعیت کشورهای اسلامی و به‌خصوص کشور انقلابی ایران بود که در بدنۀ دولت سازندگی ترویج شد. نمازی‌ها که هم ترویج فرهنگ غربی و هم کسب سود اقتصادی را با هم مد نظر داشتند، از این فرصت برای دلالی قرص‌های ضدبارداری استفاده کردند. قرص‌های «یاز» و «یاسمین» که سیامک نمازی از شرکت بایر آلمان وارد کرد، حاوی مادۀ خطرناکی به‌نام دروسپیرنون بود که احتمال سکتۀ مغزی را چندبرابر می‌کرد. با این طرح از هر سه زوجی که در کشور از بارداری ممانعت به‌عمل می‌آوردند، یک زوج از این قرص‌ها استفاده می‌کردند.