سوغات کربلا!(به جای گفت و شنود )
امروز، سالروز شهادت راوی دشت نینوا، حضرت امام سجاد علیهالسلام است. امام بزرگواری که خدای مهربان و بندهنواز به مصداق «و لِکل قومٍ هاد» وجود مبارکش را از عرصه خونین کربلا بیرون آورد تا سلسله امامت شیعه ادامه داشته باشد و پیروان اسلام ناب محمدی(ص) بیامام نمانند. حضرتش رنجی چندگانه را به دوش کشید، روزهای آمیخته به غم و خون و آتش کربلا را، اسارت خود و آلالله را، اندوه ماندگار آن روزهای سخت و جانکاه را و... رسالت سنگین امامت و رهبری امت در دورانی که حق و باطل بهم آمیخته و آب از سراب و سره از ناسره، بیحضور امام معصوم(ع) ناممکن بود. امروز در سوگ حضرتش این ستون را به سرودهای از شاعر متعهد کشورمان جناب آقای سهیل عرب اختصاص میدهیم.
قسمت این بود بال و پر نزنی
مرد بیمار خیمهها باشی
حکمت این بود روی نی نروی
راوی رنج نینوا باشی
چقدرگریه کردی آقاجان
مژههایت به زحمت افتادند
قُمری قطعه قطعه را دیدی
نالههایت به لکنت افتادند
سر بریدند پیش چشمانت
دشتی از لاله و اقاقی را
پس گرفتید از یزید آخر
علم با شکوه ساقی را!؟
جمل شام پیش رویت بود
خطبهات تیغ ذوالفقارت بود
«السلام علیک یا عطشان»
ذکر لبهای روضهدارت بود
پدرت خواند از سر نیزه
تا ببینند اهل قرآنیاید
عاقبت کاخ شام ثابت کرد
که شما مردمی مسلمانیاید
سوخت عمامهات، بمیرم من
سوختن ارث مادری شماست
گرچه در بندی از تو میترسند
علتش خوی ِ حیدری شماست
خون خورشید در رگت جاری
از بنیهاشمی، یلی هستی
دستهای تو را بههم بستند
هرچه باشد تو هم علی هستی
کاش میمُردم و نمیخواندم
سر بازارها تو را بردند
نیزهداران عبای دوشت را
جای سوغات کربلا بردند