kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۹۶۳۵
تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱۳۹۸ - ۲۲:۱۶

وَ چشمان کربلا‌ تر شد(به جای گفت و شنود )




امروز خورشید که ماجرای دیروز را دیده بود، از افق پا پس می‌کشید و آهنگ طلوع نداشت... سرها بر نیزه‌ها رفته بودند و محتشم کاشانی به درستی سروده بود «روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار، خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار» و...
 امروز هم در ماتم عاشوراییان به سوگ می‌نشینیم و این ستون را به سروده سرکار خانم طاهره عباسیان، یکی از شاعران متعهد کشورمان اختصاص می‌دهیم؛
 هوا گرفت، زمین و زمان مکدّر شد
و عمق فاجعه با خاک و خون برابر شد
و آن حقیقت تلخی که پیش از آمدنش
در آسمان خداوند شد مقدّر... شد
نماز خواند و شن‌های بایر آن دشت
به بوی «حیّ علی...» تا ابد معطّر شد
نماز خواند و با آن نماز خونینش
پیام واقعه سرخ‌طفّ رساتر شد
چه ارباً ارباً تلخی... که پاره‌پاره تنش
در آن زمان که نَه! تا قرن‌ها مکرّر شد
تمام شد... نَه... این تازه اول کار است
زنی رسید، وَ چشمان کربلا ‌تر شد
زنی که دست به پهلو گرفته آمده است
سلام مادر پهلو‌شکسته!... بهتر شد-
-که آمدی... که مرا همره خودت ببری
که با حضور تو این لحظه باصفاتر شد
صدا بزن: ولدی یا بُنَیّ یا ولدی
صدا بزن پسری را که ظهر بی‌سر شد
صدا بزن که جهان از خجالت آب شود
که با لبان ترک‌خورده... تشنه پرپر شد
و باز هم پسرت را بگیر در آغوش
اگرچه یک شبه در خاک و خون شناور شد