kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۹۵۶۶
تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۹:۵۷
آشنایی با عملکرد موفق‌ترین طرح فرهنگی کشور- بخش نخست

« منظومه تفکر دینی» ریشه رسیدن به آرمان‌های انسانی




 رضا الماسی
برخی با دیده‌تردید و گاه عدم آگاهی می‌گویند: «حرکت پدران ما دلیل نیست، شاید آنها اشتباه کردند، اشتباه کردند که انقلاب کردند. در کنار این انقلاب ما چقدر ویرانی و شهید داشتیم و شاید اگر طور دیگر رفتار می‌کردیم این همه مشکلات نداشتیم! به فرض که حتی حرکت امام خمینی(ره) صحیح بود، آیا هنوز هم همان مسیر صحیح است یا باید روش‌های جدیدی را اجرا کنیم؟»
اگر بخواهیم این سؤالات را جواب بدهیم با چه متدی باید جواب این سؤالات را پیدا کنیم؟ اگر بگوییم از فرمایش‌های رهبر انقلاب استفاده می‌کنیم، خب سؤال‌کننده می‌گوید؛ چه کسی گفته من باید حرف ایشان را قبول کنم؟ بگوییم قرآن و حدیث می‌‌گوید، شاید او قرآن را قبول نداشته باشد و اگر هم قبول داشته باشد می‌گوید این تفسیر شماست و تفسیر من چیز دیگری است...
همه این سؤالات در بزنگاه‌های مختلف اذهان برخی از افراد را به خود جلب خواهند کرد. به خصوص اگر صاحب این ذهن، جوانی باشد که پر از شور و حرارت و دارای روحیه‌ای پرسشگر است. چه باید کرد؟ آیا اصلا لزومی‌به تبیین چنین سؤالاتی وجود دارد یا اساساً محلی از اعراب ندارند که درخور توجه و گره‌گشایی از آنها لازم باشد؟ آنچه مسلم است اینکه اگر بپذیریم مسائل فوق دارای درجه‌ای از اهمیت هستند، مطمئنا باید با روشی به آنها پرداخت که مورد پذیرش واقع شوند. پس تنها وجه‌اشتراکی که ابتدا به ساکن می‌تواند، مبنای مفاهمه قرار گیرد، گفت‌و‌گو با زبان عقل است و تا عقل قانع نشده، نمی‌شود؛ سراغ قرآن و روایات و کلام امام(ره) و رهبری رفت. در گزارش پیش رو سعی بر این است که ابتدا ابعاد هویتی بحث روشن گردد تا بتوانیم در صورت اثبات لزوم پرداختن به چنین مسائلی، سراغ روش‌های پاسخگویی، معرفی یک طرح موفق و چگونگی تبیین این مسائل برویم.
 انسان‌ها در دنیا بهترین‌ها را می‌خواهند
رسیدن به بهترین‌ها، نیاز و آرزوی هر انسانی است آن هم از نوع کامل‌ترینش، اما با توجه به گرایش‌های درونی، ممکن است انسان از این مسیر(رسیدن به کمال) منحرف شود. سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که برای شناخت کمالات انسانی یا همان بهترین خواسته‌های انسان چه مقدماتی را باید طی کرد؟ چه می‌شود که دراین مسیر، یکی سر از پست‌ترین مواضع برمی‌آورد ودیگری به نقطه‌ای می‌رسد که زلالی و روحانیت او، دلِ لامذهب‌ها را هم نرم می‌کند؟ این سؤالات را کسی می‌تواند پاسخ بدهد که بلدِ این راه باشد.
حجت الاسلام دکتر مجتبی مصباح یکی از اساتید قدیمی‌و دوست داشتنی حوزه ودانشگاه است که می‌تواند به ما کمک کند. او در پاسخ به سؤالاتم می‌گوید: «حرکت در مسیر کمال بدون یک «نظام فکری» امکان‌پذیر نیست و مانند این است که انسان هر لحظه با ابهام حرکت کند؛ یعنی یک معیار دقیق و مشخصی ندارد. در جاهایی که مسیر مشخص و واضح است و همه از همان مسیر می‌روند، خیلی ابهام ایجاد نمی‌شود، اما سرِ دوراهی‌ها نیاز به یک تشخیص و معیار دقیق وجود دارد. بنابراین اگر کسی یک نظام فکری مشخصی داشته باشد، در این موارد مبهم نیز می‌تواند درست تشخیص داده و درست تصمیم بگیرد. شاید بهترین تعبیر در این باب را رهبر انقلاب دارند که می‌فرمایند: «فهم درست از مبانی اسلامی، کاری می‌کند که انسان در هر لحظه‌ای، احساس می‌کند در کجای راه و به سمت کدام هدف حرکت می‌کند؛ قدرت تحلیل برای حوادث می‌یابد و وظیفه‌ خودش را در هر شرایطی تشخیص می‌دهد.»(بیانات مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان و دانش‌آموزان بسیجی طرح ولایت 13/6/78)
«نظام فکری» نقشه راهی برای رسیدن به بهترین‌ها
«نظام فکری به انسان یک نقشه راه می‌دهد. شما فرض کنید می‌خواهید به جایی سفر کنید، اما نقشه ندارید! نه هدف مشخص است، نه مسیرها مشخص‌اند، هر لحظه باید از کسی مسیر را بپرسید، ممکن است خیلی از راه‌ها را اشتباه بروید و مجبور باشید برگردید، در تصمیم‌گیری میان انتخاب راه‌ها دچار‌تردید می‌شوید و. .. نظام فکری این قدرت پیش‌بینی را به انسان می‌دهد.»
 دکترمجتبی مصباح با بیان مطلب بالا به گزارشگر کیهان می‌گوید: «شما شخصیتی مثل مرحوم شهید مطهری را در نظر بگیرید، ایشان این‌طور نبود که در زمان تحصیل شان همه طرز فکرهایی که با آنها مواجه می‌شدند را مطالعه کرده باشند یا پاسخ‌های سؤالات شان را پای درس کسی یاد گرفته باشند. ایشان چه ویژگی داشتند که وقتی با تفکر مارکسیسم و تفکرات التقاطی مواجه می‌شدند، انحرافات را دقیقاً تشخیص داده و تذکر می‌دادند. آیا راه مواجهه با مشکلات فکری و ذهنی این است که همه مکاتب فکری را جداگانه بررسی کرده و از کسی یاد گرفته باشیم؟ ما در مسیر زندگی دائما با سؤالات، شبهات و ابهامات جدیدتری مواجه می‌شویم. اگر یک چارچوب فکری و معیاری داشته باشیم، می‌توانیم در مواجهه با سؤالات و شبهات بعدی هم راه را پیدا کنیم.»
سیدعلی طباطبایی، فعال دانشجویی دانشگاه تهران و جوانی است که پس از رسیدن به ضرورتِ داشتن منظومه فکری در زندگی فردی و اجتماعی‌اش برایمان توضیح می‌دهد: «بدون دانستن چگونگی اثبات مبانی دینی و ارتباط اجزای دین با یکدیگر شاید بتوان زندگی کرد، اما این زندگی همواره با شک مواجه خواهد بود. با پیداکردن یک منظومه فکری منسجم، انسان در مسیر خود مستحکم‌تر قدم برمی‌دارد.»
در کنار تمام دیدگاه‌هایی که نسبت به معارف اسلامی وجود دارد، تنها یک دیدگاه است که به ویژگی «نظام مندی معارف اسلامی» و«لزوم حضور دین در تمام شئون زندگی» قائل است. سرآمد شخصیت‌های قائل به این نوع نگاه در معاصر، حضرت امام خمینی(ره) و شاگردان ایشان بودند. به‌عنوان نمونه جانشین ایشان حضرت امام خامنه‌ای در مقدمه کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن آورده اند: «مسائل فکری اسلام، به‌صورت پیوسته و به‌عنوان اجزای یک «واحد» مورد مطالعه قرار گیرد و هریک به لحاظ آنکه جزئی از مجموعه دین و عنصری از یک مرکب و استوانه‌ای در این بنای استوار است و با دیگر اجزاء و عناصر هم آهنگ و مرتبط است، نه جدا و بی‌ارتباط با دیگر اجزاء، بررسی شود تا مجموعاً از شناخت این اصول، طرح کلی و همه‌جانبه‌ای از دین، به‌صورت یک ایدئولوژی کامل و بی‌ابهام و دارای ابعادی متناسب با زندگی چند بعدی انسان، استنتاج شود.» (03/08/1353)
همچنین شاگرد دیگر حضرت امام(ره)، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی دراین خصوص معتقد است: «شاکله صحیح اسلام در تعبیر قرآنی شجره است. رابطه اجزای دین با یکدیگر همانند رابطه اجزای درخت است. ریشه دارد، تنه دارد، شاخ و برگ دارد، میوه دارد. اجزای دین مانند گل‌های متنوعی نیستند که جدا از هم باشند و ما اینها را به هم بچسبانیم و بشود یک دسته گل! خیر؛ اجزاء دین مانند اجزاء یک درخت است که با هم رابطه ارگانیک دارند. ریشه‌هایش را باید بشناسیم، اول از ریشه‌ها حفاظت کنیم. اگر ریشه‌ها حفظ نشود، روزی می‌پوسد و کل درخت می‌خشکد. ریشه‌های دین همان افکاری است که به آن می‌گویند افکار بنیادین(اعتقادات). اینها را باید حل کرد، باور کرد و‌ترویج کرد. اینها را باید در سطوح مختلف به دیگران فهماند تا آسیبی به این شجره مبارکه نرسد.»
امیر غفاری  فعال فرهنگی با‌ اشاره به مهم‌ترین خلأ مجموعه‌های فرهنگی کشور تأکید می‌کند: «طی این سال‌ها جای مباحثی در تبیین مبانی فکری به‌صورت نظام‌مند که تمام اجزای دین و ارتباط آنها با یکدیگر و همچنین ربط آنها با زندگی ما را تبیین کرده باشد، همیشه خالی بود. آیا افرادی که درگیر مسائل و فعالیت‌های فرهنگی می‌شوند، خودشان با فرهنگ و مبانی اسلام آشنایی دارند؟ آیا افرادی که با هم کارفرهنگی می‌کنند با یکدیگر‌اشتراک فکری هم دارند؟ متأسفانه همیشه این مطلب در میان فعالان فرهنگی به‌عنوان یک موضوع بسیار مهم مورد غفلت واقع شده است.»
منظومه فکری فرهنگ ما را می‌سازد
با توجه به تعریف صحیحی که از «فرهنگ» توسط بزرگان فکری صورت گرفته، فرهنگ شامل مجموعه «باورها» و «ارزش‌ها»ست. حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر مجتبی مصباح دراین باره  می‌گوید: «با توجه به فرمایشات حضرت آقا، فرهنگ از یک طرف دارای ریشه‌هایی است و از طرف دیگر آثار و مظاهری دارد. ریشه‌های فرهنگ همان اندیشه‌های انسان‌هاست که در جامعه رشد می‌کنند و به باور تبدیل می‌شوند. آثار و مظاهر فرهنگ نیز همان رفتار انسان‌هاست که در صحنه‌های مختلف اجتماعی در جامعه بروز داده می‌شود. ریشه همه اینها به مسائل اعتقادیِ نظری برمی‌گردد که در باورهای دینی ما وجود دارد.»
وی با‌ اشاره به یکی از نقایص سیستم آموزشی کشور(به خصوص در بعد دینی) تصریح می‌کند: «درخصوص پیوند «ریشه‌های فرهنگی» با «آثار و مظاهر فرهنگی» بحث وکارِ زیادی نمی‌شود. عموم مردم جامعه ما مسلمان هستند و اگر از آنها بپرسید که به‌وجود خدا، پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) اعتقاد دارید، پاسخ شان مثبت بوده و آن ریشه‌ها را اجمالا قبول دارند؛ اما اینکه ریشه‌های فرهنگی(اعتقادات) چه ربطی دارد به سبک زندگی، حرکت‌های اجتماعی، حرکت‌های سیاسی و تصمیم‌گیری‌هایی که ما در عرصه عمل داریم (از جمله عرصه خانواده، تعلیم و‌تربیت، مدیریت جامعه، اقتصاد و...) و چه پیوندی بین ریشه‌ها و مظاهر دین وجود دارد، خیلی روشن نیست و گمان می‌شود که شاید اینها به یکدیگر ارتباطی نداشته باشند. اینکه برخی فکر می‌کنند ما می‌توانیم مسلمان باشیم، اما در همه موارد‌ اشاره شده، نحوه عمل‌مان را از دیگران تقلید کنیم و علوم مربوط به آنها را هم دربست از دیگران بگیریم و عمل کنیم، در واقع یک نوع سکولاریسم (یعنی جدایی تفکر دینی از عرصه زندگی اجتماعی) می‌باشد که ناشی از این است که این روابط را   نمی‌دانند و درست تبیین نشده یا احیانا برخی قبول ندارند که از اساس رابطه‌ای میان این دو وجود دارد.»
آقای علی افشاری مهر فعال دیگر دانشجویی و مسئول سابق بسیج دانشکده روانشناسی و علوم‌تربیتی دانشگاه تهران به گزارشگر کیهان می‌گوید: «متأسفانه هنوز بعد از گذشت 40 سال از انقلاب، یک شلختگی و ولنگاری فرهنگی بر کشور حاکم است. ما در جنگ نرم همانند دفاع مقدس(جنگ سخت) عمل نکردیم. در جنگ سخت جایگاه همه معلوم است و اخبار و جریانات جاری عینا به اطلاع مردم می‌رسد و آنها متوجه خطرات موجود می‌شوند و عکس‌العمل‌های لازم را از خود نشان می‌دهند، اما در جنگ نرم علی‌رغم اینکه عقبه‌های فکری و تئوریک نظام به‌عنوان فرماندهان عملیات‌های فرهنگی، لایه بندی‌های عملیات فرهنگی و نقشه و کالک عملیاتی مشخص است، عناصری مثل شهید باقریِ جنگ سخت وجود ندارد که نقش اطلاعات عملیات را بازی کنند و نیروهای میادین فرهنگی را به یکدیگر و همچنین به فرمانده عملیات فرهنگی و به تبع آن به امام امت متصل نمایند تا از این حالت شلختگی و ولنگاری فرهنگی به یک نظم منسجم در جبهه فرهنگی انقلاب برسیم.»
در گام دوم انقلاب چه باید کرد؟
با این تفاسیر، فرهنگ که پایه و زیرساخت تمام پیشرفت‌ها در گام دوم انقلاب است، در اوضاع آشفته‌ای قرار دارد. چه باید کرد؟ حجت‌الاسلام دکتر مجتبی مصباح در پاسخ به این سؤال تصریح می‌کند: «به‌نظر می‌رسد که ما اگر بخواهیم در گام دوم انقلاب اسلامی پیِ مسئله فرهنگ و به دنبالش زمینه‌سازی برای تمدن‌سازی اسلامی کار کنیم، احتیاج داریم زیرساخت‌های نظریِ و فکری‌اش را محکم کنیم و همچنین پیوند این زیرساخت فکری را با امتدادهای اجتماعی دقیقاً نشان دهیم که پذیرش یا عدم پذیرش این دیدگاه‌های اسلامی چه تفاوت‌ها و تأثیرهایی در صحنه‌های مختلف اجتماعی خواهد داشت.»
آقای غفاری، فعال فرهنگی نیز در این‌باره می‌گوید: «با توجه به مشغله‌ها و هجمه‌های سنگین رسانه‌های معاند علیه باورها و ارزش‌های اسلامی و انقلابی و همچنین ذهن افراد، متأسفانه بسیاری از مردم (حتی متدینین) دچار یک روزمرگی و سطحی‌نگری شده و دیگر فرصتی برای فکرکردن و تأمل پیرامون مسائل اساسی عالم هستی ندارند. از طرفی حتی مجموعه‌هایی که متولی امر آموزش و پرورش و توسعه فرهنگ اسلامی هستند توجهی به وظایف شان ندارند و کار خاصی انجام نمی‌دهند. همه اینها در حالی‌است که ما حدود 4 و نیم میلیون دانشجو در سطح کشور داریم که اینها موتور محرک حرکت کشور هستند و اگر کشور بخواهد در گام دوم انقلاب حرکت جدی خودش را انجام بدهد، طبیعتاً عناصر محرک آن را باید با مبانی انقلاب آشنا کرد.»
نکته قابل توجه این است که علاوه بر دانشجویان، طلاب حوزه‌های علمیه نیز به‌عنوان بازوی دیگر فکری و فرهنگ ساز جامعه از این مسئله مستثنی نبوده و آنها هم به آشنایی با این‌گونه مباحث احتیاج دارند. از آقای مرتضی گرجی طلبه سطح یک حوزه علمیه تهران می‌پرسم؛ شما که در حوزه تحصیل کرده‌اید چقدر با زیرساخت‌های منظومه فکری اسلام آشنایی دارید؟ او در پاسخ می‌گوید: «اتفاقاً یکی از نقاط ضعف سیستم آموزشی حوزه این است که طلاب سطح یک (پایه یک تا 6) با این مباحث به‌صورت «نظام مند» آشنا نمی‌شوند و به هیچ عنوان این مطالب به شکل نظام مند در دروس حوزه وجود ندارد. البته در سطح 2 به‌صورت پراکنده‌اشاراتی می‌شود، اما به هیچ عنوان کامل و نظام مند نیست.»
مطابق تفسیر علما، تمام حرکت‌های سیاسی- اجتماعی اهل بیت(ع)- از جمله قیام امام حسین«ع»- و نایبان خاص و عام ایشان نیز در چارچوب همین منظومه فکری قابل تحلیل است. با جست‌وجو در میان انبوهی از فعالیت‌ها و عملیات‌های فرهنگی که در کشور صورت گرفته و می‌گیرد، تنها به یک طرح جامع و اساسی که به تایید رهبر معظم انقلاب نیز رسیده برمی‌خوریم که توانسته این خلأ جدی را پر کند؛ «طرح ولایت».