kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۴۷۲۰
تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۳۹۸ - ۱۹:۵۲

فرهنگ تشـکر در اسلام



مجتبی محمدخانی
شکر به معنای سپاس دارای اقسامی چون زبانی و قلبی و نیز نسبت به خدا یا خلق است. براساس آموزه‌های قرآن نسبت بسیار نزدیکی میان ایمان و شکر وجود دارد، به طوری که می‌توان گفت که اصطلاح قرآنی ایمان در بردارنده شکر است؛ زیرا خدا در قرآن، نسبت کفر و ایمان را با شکر و کفران یکسان دانسته است. در فرهنگ معاشرت و ارتباطات و روابط اجتماعی نیز فرهنگ تشکر از یکدیگر به عنوان یک شاخص اسلامی مطرح است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزه‌های اسلام، درباره فرهنگ تشکر در روابط اجتماعی، مسائلی را تبیین کند.

نسبت شکر و ایمان
از نظر آموزه‌های قرآن، شکر انسان نسبت به خالق به معنای ایمان است؛ چنانکه کفران به معنای کفراعتقادی است؛ زیرا شکر تنها محدود به شکر از نعمت نیست، که در برابر کفران نعمت قرار می‌گیرد، بلکه شکر و کفران می‌تواند به حوزه اعتقادی باز گردد؛ چرا که شاخص شکر، شناخت خالق منعم و پذیرش خالقیت و الوهیت و ربوبیت اوست. از همین رو در تعریف شکر، آن را شناخت احسان و نشر آن دانسته اند(لسان العرب، ج 7، ص 170، «شکر».)
هر چند که برخی گفته‌اند که شکر نعمت همان تصوّر نعمت و اظهار آن است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 461، «شکر».)
بی‌گمان هیچ نعمتی بزرگ‌تر از خلقت انسان نیست، که انسان را از عدم به هستی آورده است. انسان در برابر چنین نعمت بزرگی باید شاکر باشد؛ چنانکه باید نسبت به نعمت‌های دیگر، چون هدایت باطنی (طه، آیه 50) و نعمت هدایت ظاهری و اسلام(بقره، آیه 2) و ارسال رسولان و کتب آسمانی(آل عمران، آیه 164؛ حجرات، آیه 17) و نعمت ولایت (نباء، آیه 8) که از بزرگترین نعمت‌های الهی است شاکر باشد. تصور شناختی و معرفتی نسبت به این نعمت‌های اساسی و اظهار آن، در حقیقت همان شکر واقعی و حقیقی است که انسان می‌بایست انجام دهد. البته این اظهار به معنای تنها سخن گفتن از آن نیست، هر چند که خدا می‌فرماید: أَمَّا بِنِعْمَهًْ رَبِّكَ فَحَدِّثْ؛ و از نعمت پروردگار خويش سخن گوى! (ضحی، آیه ۱۱ )؛ اما حقیقت شکر همان بهره‌گیری درست از نعمت‌های الهی است؛ چنانکه خدا در داستان شکرگزاری حضرت سلیمان (ع) از نعمت‌های الهی به این نکته توجه می‌دهد: سليمان از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت پروردگارا در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته اى سپاس بگزارم و به كار شايسته‏ اى كه آن را مى ‏پسندى بپردازم و مرا به رحمت‏ خويش در ميان بندگان شايسته‏ ات داخل كن. (نمل، آیه ۱۹)
در جایی دیگر نیز می‌فرماید:كسى كه نزد او دانشى از كتاب [الهى] بود گفت: من آن را پيش از آنكه چشم خود را بر هم زنى برايت مى‌‏آورم، پس چون سليمان آن تخت را نزد خود مستقر ديد گفت: اين از فضل پروردگار من است تا مرا بيازمايد كه آيا سپاسگزارم يا ناسپاسى مى‌‏كنم و هر كس سپاس گزارد تنها برای خود سپاسگزاری کرده و هر كس ناسپاسى كند بى‏ گمان پروردگارم بى ‏نياز و كريم است. (نمل، آیه ۴۰)
در حقیقت حضرت سلیمان(ع) با توجه به نعمت فهم سخنان موجودات از جمله مورچگان و نیز کارگزاران دانا و توانا و استفاده از این نعمت‌ها در راستای رضایت الهی و مقاصد این نعمت‌ها، به شکر حقیقی و عملی ‌اشاره می‌کند که در میان اقسام شکرها از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا بر اساس آموزه‌های قرآن می‌توان برای  شکر سه قسم یاد کرد که شامل موارد زیر است: 1.‌شکر قلبى که یادآورى نعمت است؛ 2. شکر زبانى که سپاسگزارى و ستایش بر نیکى احسان‌کننده و صاحب نعمت است؛ 3. شکر سایر اعضاى بدن که به کارگیرى و صرف آن در جاى خود است. اگر خداوند را وصف به شکر ‌نماییم، مقصود، اِنعام  احسان  بر بندگان و دادن جزاى عبادات آنها و یا رشد اعمال نیک آنان و اعطاى پاداش مضاعف به آنها است.(نگاه کنید: مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 461 - 462، «شکر»؛ فرهنگ فارسى، ج 2، ص 2057؛ لسان العرب، ج 7، ص 170، «شکر».)
به هر حال از میان شکرها شکر عملی چون مستند به ایمان کامل قلبی و اعتقادی است به یک معنا بازتاب دهنده همان ایمان است؛ از این رو در آیات قرآن به نوعی میان شکر و ایمان و کفر و کفران ارتباط برقرار می‌شود؛ چرا که حقیقت کفران نعمت، به معنای کفر اعتقادی است، چنانکه شکر نعمت از جمله شکر نعمت وجود و دیگر نعمت‌های الهی به معنای ایمان اعتقادی است. از همین رو خدا انسان‌ها را به دو دسته اصلی شاکر و کافر معرفی می‌کند و می‌فرماید: هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا؛ ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس.(انسان، آیه ۳)
پس اگر هدایت الهی به گونه‌ای است که انسان خود با اراده آزاد و مختار بتواند میان شکر و کفران یکی را برگزیند، به این نکته توجه می‌دهد که ایمان حقیقی شخص را می‌بایست در رفتارهای او نسبت به نعمت‌های الهی از جمله نعمت وجود و نعمت هدایت و مانند آنها جست. پس ارتباط شکر با ایمان و کفران با کفر چنان محکم و استوار است که شکر نمادی از ایمان اعتقادی و کفران نمادی از کفر اعتقادی است.
آثار و اهمیت تشکر از خلق و خالق
شکر هر چند که اولا و بالذات نسبت به خدا است، اما حتی شکر از خلق خدا نیز بازگشتش به شکر از خدا است؛ زیرا بر اساس توحید فعلی، خالق هر نعمتی از جمله نعمت‌هایی که خلق نسبت به یکدیگر می‌دهند، ریشه در خلقت الهی و نعمت‌های خالق دارد. از همین رو خدا درباره انفاقات مالی که‌اشخاص نسبت به دیگران دارند، می‌فرماید که انفاقات از مال الله است که در اختیار انسان قرار می‌گیرد: وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ؛ از مال خدا که به شما داده است، به دیگران بدهید.(نور، آیه 23) پس این کسی که با مال الله انفاق می‌کند و دیگری از او تشکر می‌کند، در حقیقت از خدا تشکر می‌کند، هر چند که در ظاهر از انفاق‌کننده تشکر شده است.
در همین رابطه سجده به حضرت آدم(ع) از سوی فرشتگان به معنای سجده به خدایی است که خلقتی این چنین کامل دارد که دارایی علمی او همه اسمای الهی است و طغیان و استکبار ابلیس نیز طغیان نسبت به خدا و کفر و کفران نسبت به اوست. پس کسی که در مقام تشکر از مخلوق بر نمی‌آید، در مقام تشکر از خالق نیز بر نمی‌آید. از همین رو امام‌سجاد(ع) فرمود:‌اشکرکم لله‌اشکرکم للناس؛ قدردان‌ترین شما از خدا، شاکرترین و قدردان‌ترین شما نسبت به مردم است. (اصول کافی ج 3 ص 156)
امام رضا(ع) بر اساس همین رابطه مستحکم میان تشکر از خالق و مخلوق می‌فرماید: مَن لَم يَشكُرِ المُنعِمَ مِنَ المَخلوقينَ لَم يَشكُرِ اللّه عَزَّوَجَلَّ؛ هر كس در مقابل خوبى مردم تشكر نكند، از خداى عزّوجلّ تشكر نكرده است.(عيون الاخبارالرضا ج2، ص24، ح2)
اصولا کسی که نعمت‌های ظاهری و حسی را نمی‌بیند و در مقام تشکر بر نمی‌آید، به طور طبیعی نسبت به نعمت‌های غیر حسی و منعم غیر حسی زبان تشکر نخواهد داشت. کسی که بخشندگی و انفاق افراد را نمی‌بیند و اصولا گرایش به تشکر و قدردانی زبانی ندارد، در مقام شکر قلبی و عملی نیز بر نمی‌آید. این افراد نه تنها نسبت به نعمت‌های ظاهر و نعمت‌دهندگان بشری شاکر و قدردان نیستند، نسبت به نعمت‌های باطنی چون اسلام و ایمان و خدای منعم نیز شاکر نخواهند بود.
در همین رابطه امام رضا(ع) می‌فرماید: إنَّ اللّه  عَزَّوَجَلَّ أَمَرَ... بِالشُّكرِ لَهُ وَلِلوالِدَينِ فَمَن لَم يَشكُر والِدَيهِ لَم يَشكُرِ اللّه؛ خداى عزّوجلّ دستور داد... به سپاسگزارى از خود و از پدر و مادر، پس كسى كه از پدر و مادر خود سپاسگزارى نكند از خداوند سپاسگزارى نكرده است.(عیون اخبار الرضا ج1‌، ص258‌، ح13 -  خصال ص156، ح196 ) در حقیقت مهم‌ترین موجودی که در خلقت انسان به عنوان واسطه و اسباب نقش دارد، والدین هستند. بانگاهی به آموزه‌های اسلام می‌توان گفت کسی که شاکر این خالق ظاهری نباشد از خداوند که خالق حقیقی است نیز تشکر نمی‌کند؛ چنانکه تشکر از والدین به یک معنا تشکر از خدا است؛ و نیز تشکر از والدین موجب تشکر از خدا خواهد شد.
آنچنانکه از آیه 11 سوره ضحی بر می‌آید، انسان می‌بایست نه تنها نعمت و نعمت دهنده را بشناسد بلکه با سخن گفتن از نعمتی که نعمت دهنده داده، شکر نعمت را به نمایش بگذارد و قدردان و سپاسگزار باشد؛ این امر همان طوری که نسبت به خدا و خالق و نعمت‌های بی‌پایان او باید باشد نسبت به هر نعمت دهنده‌ای نیزباید صورت بگیرد؛ چنانکه امام سجاد(ع) می‌فرماید: أمّا حَقُّ ذِى المَعروفِ عَلَيكَ فَأن تَشكُرَهُ و تَذكُرَ مَعروفَهُ، وَ تُكسِبَهُ المَقالَةَ الحَسَنَةَ و َتُخلِصَ لَهُ الدُّعاءَ فيما بَينَكَ وَ بَينَ اللّه  عَزَّوَجَلَّ، فَإذا فَعَلتَ ذلِكَ كُنتَ قَد شَكَرتَهُ سِرّا وَ عَلانيَةً ، ثُمَّ إن قَدَرتَ عَلى مُكافاتِهِ يَوما كافَيتَهُ؛ حق كسى كه به تو نيكى كرده ، اين است كه از او تشكر كنى و نيكي‌اش را به زبان آورى و از وى به خوبى ياد كنى و ميان خود و خداى عزوجل برايش خالصانه دعا كنى ، هرگاه چنين كردى بى گمان پنهانى و آشكارا از او تشكر كرده اى. سپس اگر روزى توانستى نيكى او را جبران كنى ، جبران كن.(امالی، صدوق، ص372؛شبیه این حدیث در تحف العقول، ص265؛ و نیز : من لا یحضر الفقیه ج2 ، ص622 و 623)
بنابراین، یکی از راه‌های تشکر آن است که انسان نسبت به نعمت‌هایی که دیگران به او عطا می‌کنند، جبران کند. پس تشکر متقابل با دادن نعمتی، از جمله روش‌های تشکر است که در تعالیم اسلام بیان شده است. اینکه کسی بخواهد جبران کند، عملی پسندیده و شکری کامل است که می‌بایست مد نظر و اهتمام قرار گیرد.
از نظر قرآن، شکر نعمت، هم نعمت را افزایش می‌دهد  و هم بر سعه وجودی و شرح صدر انسان می‌افزاید و شرایط درونی و بیرونی شاکر را افزایش می‌دهد. در حقیقت شکر نعمت پیش از اینکه تشکر از دیگری باشد، تشکر از خود و بهره مند شدن خویش از وضعیتی بهتر و برتر است؛ چنانکه خدا می‌فرماید: وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ؛ و آنگاه كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر واقعا سپاسگزارى كنيد شما را افزون خواهم كرد و اگر ناسپاسى نماييد قطعا عذاب من سخت‏ خواهد بود.(ابراهیم، آیه ۷) یا در جای دیگری می‌فرماید هرکس تشکر کند در واقع برای خودش تشکر کرده است. (نمل/40)
خدا غنی بالذات است و هیچ نیازی به شکر و تشکر کسی ندارد؛ از این رو خدا در آیات قرآن، تاثیرشکرگزاری انسان نسبت به خدا و نعمت‌هایش را به خودشان باز می‌گرداند(همان) و بصراحت درباره عدم نیاز خویش نسبت به شکر و تشکر می‌فرماید: وَقَالَ مُوسَى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ؛  موسى گفت: اگر شما و هر كه در روى زمين است همگى كافر شويد بى‏ گمان خدا بى ‏نياز ستوده صفات است.(ابراهیم، آیه ۸)
چنانکه گفته شد میان کفر و کفران و شکر و ایمان ارتباط تنگاتنگی است؛ از همین‌رو در قالب احتباک در آیات 7 و 8 سوره ابراهیم، شکر با ایمان و کفر با کفران آمیخته است. بنابراین، نیازی دیده نشده است که در مقام تقابل واژه کفران به کار رود، بلکه کفر اعتقادی مطرح می‌شود تا دانسته شود که همان طوری که شکر نمادی از ایمان است، کفران نیز نمادی از کفر است. پس خدا در این آیات در قالب تقابل شکر را در برابر کفر قرار می‌دهد تا بیان کند که همواره شکر با ایمان همراه است، چنانکه کفران با کفر همراه است. پس شاکر مومن است؛ چنانکه کفران‌کننده نعمت، کافر است.
به هر حال از آیات قرآن به دست می‌آید که شکر و تشکر تاثیراتی که دارد نخست در خود انسان است، از همین‌رو امیرمومنان علی(ع) نیز به این حقیقت‌اشاره کرده و می‌فرماید: إنَّ مَكرَمَهًْ صَنَعتَها إلى أحَدٍ مِن النّاسِ ، إنّما أكرَمتَ بِها نَفسَكَ و زَيَّنتَ بِها عِرضَكَ، فَلا تَطلُب مِن غَيرِكَ شُكرَ ما صَنَعتَ إلى نَفسِكَ؛ اگر به كسى خوبى كردى در واقع با اين كار،خود را گرامى داشته‌اى و به خودت آبرو داده‌اى، پس به سبب خوبى‌اى كه به خودت كرده اى از ديگران خواهان تشكر مباش.(تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص382 و  383 ، ح8695)
البته امام على(ع) در جایی دیگر درباره تاثیر تشکر در بهره مندی خود انسان از این حالت نفسانی و رفتاری می‌فرماید: شُكرُكَ لِلرّاضى عَنكَ يَزيدُهُ رِضا وَ وَفاءً؛ سپاسگزارى تو از كسى كه از تو راضى است، موجب رضايت و وفادارى بيشتر او مى شود.(شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم ج‏4، ص 161 ، ح5668 )
همان طور که شکر از خدا بیانگر رضایتمندی و جلب رضایت الهی است؛ زیرا مومن با شکر همه‌جانبه در مقام راضیه مرضیه قرار می‌گیرد و نوعی رضایت دوسویه فراهم می‌آید؛ زیرا نفس چنین افرادی نفس مطمئن به ایمان و شکر است(فجر، آیات 27 و 28)، همچنین تشکر از دیگران نیز موجب رضایت دو سویه و وفاداری نسبت به همدیگر بوده و انسجام و ارتباط اجتماعی میان امت اسلام را افزایش می‌دهد.
در تاثیر شکر اجتماعی و تشکر می‌بایست به تغییر حالت و رهایی از مشکلات ارتباطی میان افراد و رفع کدورت‌ها ‌اشاره کرد؛ چنانکه امام على‌(ع) می‌فرماید: شُكرُكَ لِلسّاخِطِ عَلَيكَ يوجِبُ لَكَ مِنهُ صَلاحا و َتَعَطُّفا؛ سپاسگزاري‌ات از كسى كه از تو ناخشنود است، سبب رفع ناراحتى و مهربانى او نسبت به تو مى شود.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص280 ، ح6198 )
از نظر آموزه‌های قرآن، سطح ارتباطی میان افراد جامعه را می‌توان در سه سطح رفتاری عدالت درقالب مقابله به مثل، احسان و اکرام دسته‌بندی کرد. از نظر امام على(ع) کسی که مقابله به مثل می‌کند، در حقیقت رفتار جبرانی در سطح عدالت داشته است؛ اما کسی که تشکر می‌کند، در حقیقت در مقام احسان یا اکرام نشسته و در سطح عالی‌تر انسانی قرار دارد؛ از این رو ایشان می‌فرماید : مَن صَنَعَ بِمِثلِ ما صُنِعَ اِلَيهِ فَاِنَّما كافاهُ وَ مَن اَضعَفَهُ كانَ شَكورا؛ هر كس در برابر خوبى اى كه به او شده همانند آن را انجام دهد آن را تلافى كرده است و اگر بيشتر از آن خوبى كند، سپاسگزارى کرده است.(كافى، ط-الاسلامیه، ج4، ص28، ح1)
امام صادق(ع) فرمود : لَعَنَ اللّه  قاطِعى سُبُلَ المَعروفِ قيلَ وَما قاطِعوا سُبُلِ المَعروفِ؟ قالَ: اَلرَّجُلُ يُصنَعُ إلَيهِ المَعروفَ فَيَكفُرُهُ ، فَيَمتَنِعُ صاحِبُهُ مِن أن يَصنَعَ ذلِكَ إلى غَيرِهِ؛ خدا لعنت كند راهزنان نيكى را. سؤال شد راهزنان نيكى چه كسانى هستند؟ فرمودند: كسى كه به او نيكى شود و او ناسپاسى كند، در نتيجه نيكوكار را از نيكى به ديگران باز دارد.(كافى، الاسلامیه، ج4، ص33، ح1)
باز آن حضرت می‌فرماید: إنَّ المُؤمِنَ مُكَفَّرٌ و ذلِكَ أنَّ مَعروفَهُ يَصعَدُ إلىَ اللّه  تَعالى فَلا يَنتَشِرُ فِى النّاسِ ، و الكافِرُ مَشهورٌ و ذلِكَ أنَّ مَعروفَهُ لِلنّاسِ يَنتَشِرُ فِى النّاسِ و لا يَصعَدُ إلَى السَّماءِ؛ مؤمن ناسپاسى مى شود، زيرا خوبى او به درگاه خداى تعالى بالا مى رود و در ميان مردم شايع نمى شود، اما خوبى هاى كافر شايع مى شود چون براى مردم است و به درگاه الهى بالا نمى‌رود.(علل الشرايع ج2، ص560، ح1)
امام على(ع) می‌فرماید: لا يُزَهِّدَنَّكَ فِى المَعروفِ مَن لا يَشكُرُ لَكَ، فَقَد يَشكُرُكَ عَلَيهِ مَن لا يَستَمتِعُ بِشَى ءٍ مِنهُ، وَقَد تُدرِكُ مِن شُكرِ الشّاكِرِ أكثَرَ مِمّا أضاعَ الكافِرُ ، واللّه  يُحِبُّ المُحسِنينَ؛ تشكر نكردن ديگران از تو نبايد تو را به خوبى كردن بى رغبت سازد، زيرا كسى كه از آن نيكى كمترين بهره اى نمى برد (يعنى خداوند) از تو قدردانى مى كند و از سپاسگزارى اين سپاسگزار به بيش از آن چيزى مى رسى كه فرد ناسپاس فرو گذاشته است و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.(نهج‌البلاغه، صبحی صالح، ص505 ، حكمت 204)
از نظر آموزه‌های اسلامی تشکر از دیگران به خاطر کارهایشان امری مطلوب و پسندیده است. البته این گونه نیست که همه نیکوکاران از سوی دیگران مورد سپاس قرار گیرند و این ناسپاسی و یا عدم سپاس نباید نیکوکاران را دلسرد کند؛ زیرا خدا از ایشان تشکر خاص خواهد کرد؛ چنانکه پيامبر(صلى‏الله‏عليه‏و‏آله)می فرماید: أفضَلُ النّاسِ عِندَ اللّه  مَنزِلَهًْ و َأَقرَبُهُم مِنَ اللّه  وَسيلَهًْ المُحسِنُ يُكَفَّرُ إحسانُهُ؛ بهترين مردم در نزد خداوند و نزديك ترين آنان به او، نيكوكارى است كه از نيكى او قدردانى نمى شود. (نوادر ، راوندی، ص9؛ بحارالأنوار، بیروت، ج72، ص44، ح1)
به هر حال، آنچه از آموزه‌های اسلام درباره شکر و تشکر به دست می‌آید اینکه انسان مومن می‌بایست در برخوردهای اجتماعی اهل تشکر باشد؛ زیرا آثار و برکات چندی دارد که یکی از مهم‌ترین آثار آن اینکه عامل ایجاد محبت و تحکیم روابط است. همچنین داشتن حالت و روحیه «سپاسگزاری» و «قدردانی» و «حق شناسی» نسبت به مردم، نشانه ایمان و باور و اعتقاد محکم به خدا و سپاسگزاری و شکر در برابر اوست.
چنانکه گفته شد همواره سپاس و تشکر، در مقابل «نعمت» است. نعمت و احسان هم یا مستقیما از سوی خدا به ما می‌رسد، یا بندگان خدا واسطه خیرند و نیکی بر دست آنها جاری می‌شود و ما از نیکوکاریها و یاریها و مساعدتهای مردم بهره مند می‌شویم و «نعمت الهی» از این طریق شامل ما می‌گردد.
همچنین معلوم شد که «شکر خدا» با «سپاس از مردم» منافاتی ندارد؛ زیرا حتی گاهی شکر الهی در سایه تقدیر و تشکر و حق شناسی از مردم تحقق می‌پذیرد و خداوند به این گونه سپاسگزاریها راضی است، بلکه به آن دستور می‌دهد. اصولا شکرگزاری نسبت به خدا و خلق موجب می‌شود تا شخص جزو شاکرین باشد و خدا خود پاداش خاصی برای آنان فراهم آورده است: «وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ»؛ خداوند به تحقیق پاداش سپاسگزاران را می‌دهد.(آل عمران، آیه 144)