kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۴۷۱۲
تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱۳۹۸ - ۲۱:۵۰

فرهنگِ ما (یادداشت میهمان)


 
  بسم الله الرحمن الرحیم؛‌ای عبدالعظیم! سلام گرم مرا به دوستدارانم برسان و به آنان بگو در دل‌هاشان برای شیطان راهی نگشایند، آنان را به راستگویی در گفتار و ادای امانت و سکوت و ترک درگیری و جدال در کارهای بیهوده فراخوان .و به صله‌رحم و رفت‌و‌آمد با یکدیگر و رابطه گرم و دوستانه دعوت کن. چرا که باعث تقرب به خدا و من و دیگر اولیاء اوست. دوستانمان نباید فرصت‌های گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی و پاره کردن یکدیگر تلف کنند و... .
گویی ماه ذی‌القعده در قرق امام رضا علیه‌السلام است. با ولادت بانوی قم، شروع می‌شود و به بزرگداشت برادر ایشان می‌رسد و در دهه دوم به میلاد امام مهربان خراسانی. حرکت امام از مدینه به مرو در دهه سوم است و شهادت ایشان را نیز به روایتی، در همین ماه نوشته‌اند. امامی که هجرتش به ایرانِ مهد تمدن و فرهنگ، برکات بی‌نظیری داشت که در شکوفایی ایران مؤثر افتاد. تضافر فرهنگ علوی با فرهنگ ایرانی، تصاعد و تضاعفی کوثری داشته و دارد که با مهاجرت برادران و خواهران و فرزندان امام رضا به جای جای ایران شروع شد و باعث ریشه گرفتن فرهنگ ایرانی اسلامی شده است. فرهنگی که از استواری آن همین بس که قوم خونخوار مغول را مسلمان نمود و از نسل‌های بعدی آنان اهل فرهنگ و هنر به وجود آورد. منطق محکمی که رضای آل‌محمد به فکر هوشمند و حقیقت‌طلب ایرانی هدیه داد، ریسمان زرتابی است که نگهدار فرهنگ و تمدن کشور در تلاطمات روزگاران است. نگاه واقع‌بینانه به ما می‌گوید که اگر فرهنگ ایرانی اسلامی نبود، از آن زمان تا منتهی به انقلاب اسلامی، یاد و خاطره مردم این مرز و بوم، ده‌ها بار در هاضمه تاریخ از بین رفته بود و باید سرگذشت نیاکان و آیین خود را امروزه، در میان برگ و کاغذ مستشرقین و به لاتین می‌خواندیم.
اگر امروز متون و شخصیت‌های اصلی علمی جهان اسلام و بخشی از جهان غرب، ایرانی است نتیجه همان فرهنگ بالیده در باغ اسلام ناب است. فرهنگی چنان مستحکم که مطلقاً نمی‌توان توان و خدماتش به اسلام را نادیده انگاشت. ایرانی بودن ائمه مذاهب اهل سنت، شاگردان برجسته امامان، سرآمدان علوم مختلف و جدید آن زمان و حتی مرتب کردن و مزین کردن و منقح کردن زبان و ادبیات عرب توسط هم‌میهنان سلمان فارسی صورت گرفت که همگی نشان‌دهنده ظرف و ظرفیت مناسبی است که پذیرای رحیق معارف اسلامی شده است و این، افتخار، کم نه که بی‌نظیر است و می‌توان ایرانیان را قوم نشان شده‌ای دانست که افتخار حفظ و نگهداری گوهر اسلام ناب را یافته‌اند. انقلاب اسلامی ایران که به ایران محدود نشد و مثل انفجار نور، در جهان منتشر شد و امید محرومان و مستضعفان گردید و تا امروز ندای آزادیبخش و آزادگی است همه از این فرهنگ غنی برخاسته و توانسته است ستون محکم و مطمئنی باشد برای آزادگانِ از هر ملت و ملیتی، که دست خود را به آن بگیرند و به‌پاخیزند و به راه افتند.
«‌فرهنگ مثل هواست» ضروری است و نمی‌توان آنرا محدود و محصور کرد. جاری و ساری است و همه را بهره‌مند می‌کند بی‌آنکه حتی دانسته شود. اگر سالم باشد حیات می‌بخشد و گرنه جان می‌گیرد، بی‌آنکه حتی بدانیم. رایحه خوشِ در هوا را همه شامه‌های سالم حس می‌کنند و بوی نامطبوع را نیز اگر عادت نشده باشد می‌فهمند. فرهنگ هم دقیقاً همین‌گونه است. سالمش حیات‌بخش است و مسمومش کشنده. تاریخ پر فراز و فرودمان به ما می‌آموزد که دوران مختلفی بوده که دلسوزانی نابغه، به دنبال فرهیختگی و فرهمندی فرهنگ ایرانیان بوده‌اند و در راه آن مجاهدت‌ها کرده‌اند و نام درخشان خود را ثبت کرده‌اند و در مقابل آنان، کوته‌نظران لجوج و دشمنان لدودی بوده‌اند که کمر به خرابی فرهنگ این سرزمین بسته و از هیچ خباثت و جسارتی فروگذار نکرده‌اند و اگرچه در مقاطعی موفق بوده‌اند ولی جولانی بوده که به دولت نرسیده است و نتوانسته تنیدگی فرهنگ ایرانی اسلامی را از هم بگسلاند.
رضای پهلوی اولین شاه دست نشانده تاریخ ایران است که توانست بدون هر فرهیختگی یا جنگ و جسارتی و تنها با حمایت نفوذی‌ها و عوامل انگلیس و بعد از بی‌رمقی مردم و علما و روشنفکران در قتل‌عام نیمی از ایرانیان در نسل‌کشی انگلیسی، به قدرت برسد و پهلوی‌ها در این ننگ و انگلیس در این فضاحت منحصر به فرد هستند. با پادشاهی رضاشاه، روند تخریبی مبانی فرهنگی کشور شروع شد و پس از ظاهرسازی‌ها و زمینه‌سازی‌ها، در سال1314، دمل چرکین رضاشاهی رسماً آغاز شد که اعتراض علما و مردم در تیرماه همان سال و انقلاب گوهرشاد، نمود اصلی آن گردید. در همه حکومت‌های راقی و پیشرفته، فرهنگ پسندیده و سنت‌های پذیرفته، سنگ بنای پیشرفت و مبنای تمدن است ولی در ایران، رضاشاه آن‌را به آتش کشید. اصلاً مهم‌ترین دلیل اسلام آوردن ایرانیان همین است که مردم تازگی و توانایی دین مبین را رشد و پیشرفت فرهنگشان دیدند. دیدند که این دین در رگ‌های فسرده و فشرده فرهنگ و عقل و حکمتشان خون دوانید و اضافات را از آن زدود وگرنه حاضر نبودند که برایش 14 قرن هزینه دهند و چون جان شیرین مراقبتش کنند. اسلام بسیاری از سنت‌های فرهنگ ایرانی را تأیید و هدفمند و ترویج کرد که خداپرستی و دینداری، حجاب داشتن، جوانمردی، صله‌ارحام، حکمت‌آموزی و... به گواه قطعه آغازین این نوشته، که پیغام امام رضا به شیعیان است و به عبدالعظیم سپرده شد. دستوری برای رشد فرهنگ عمومی و منشور حقوق برادری، که پیشتر و بیشتر از حقوق شهروندی متکامل است.
ولی مأموریت پهلوی تیشه زدن به ریشه‌ها بود. همگام با آتاتورکِ پس از عثمانی. امثال روشنفکران غربزده‌ای که دندان سالم را به جای پوسیده کندند نیز بودند که به‌جای اصلاح ساختارها و ابتناء بر فرهنگ و دین و اینکه مزایای علوم جدید را بگیرند و معایبش را واگذارند، به فکر ریشه زنی دین افتادند و عامل عقب افتادگی را نه در بی‌عرضگی و فساد دربار و غربزدگی روشنفکران، که در چادر و چارقد زنان و عبا و قبای مردان دیدند و پیشرفت غرب را نه در کار و کوشش و تلاش و تدبیر، که در رقص دختران بی‌حجاب دیدند. این‌ها شاه بی‌سواد را در این عقبگرد و تحجر یاری کردند و او نیز در اولین اقدام رسمی، استفاده از لباس و کلاه یکدست را حتی برای روحانیون اجباری نمود. ممنوعیت عزاداری و روضه‌خوانی و تعطیلی حسینیه‌ها و تکایا و... نیز از دیگر اقداماتش بود. ممنوعیت و اجباری، که تمرد از آن به کشته‌شدن می‌انجامید و در نهایت به ممنوعیت حجاب انجامید. تاریخ به ما آموخته که اگر قلب و قبله رئیس و روشنفکر انگلیس باشد، نه به عزاداری پابرهنه رضاشاه می‌توان دلخوش کرد و نه به عمامه تقی‌زاده‌ها می‌توان امید بست چراکه آبشخور هر دو یک گودال است. بی‌اصالتند و بی‌فرهنگ. میوه خوش رنگ و لعابی هستند که کِرمِ خودکم بینی به دل دارند و از خاک اجنبی خوراک می‌گیرند و مملو از دوز و دروغ و دغلی هستند که ریشه در مغز استخوان ملکه و سران انگلیس دارد.
اگرچه 17 دیماه 1314 سالروز دستور کشف حجاب رضاخانی است ولی چون 21 تیرماه سرآغاز 7 سال دفاع مقدس فرهنگی مردم با افسادات پهلوی اول است، به‌عنوان روز عفاف و حجاب نامیده شده. مبارزه‌ای که تا تبعید رضاشاه از ایران ادامه داشت و تا امروز کشیده شده است. اگر انگلیسِ آن روز از راه رضاشاه و با همراهی شعرا و روشنفکران و نویسندگان به دنبال بی‌فرهنگ و حجاب کردن مردم بود، امروز با رقاصان و فراریان و فاحشه‌های ماهواره‌ای به دنبال بی‌حیایی است. و عجیب است که انگلیس و انگلیسی‌ها تا به این حد از حجاب و حیا متنفر و ترسانند و برای عقب و جلو کشاندن چادر و چارقد زنان ایرانی تا به این حد هزینه می‌کنند. گمان می‌کنید کارشناسان رنگارنگی که در شبکه‌های ماهواره‌ای از هر زاویه که بتوانند به حجاب و عفاف و عاملان و حاملانش حمله می‌کنند، مجانی چنین فطرت فروشی می‌کنند و عقل خود را به حراج می‌گذارند؟ آیا سیر کردنِ شکمِ این همه دهن به مزد آسان است؟ و رسوایی این حقیقت کشی برای اینان سنگین نیست؟
واقعیت این‌است که دشمنان قسم‌خورده ما برای به‌زانو درآوردن و استثمار کشورهای مسلمان، هیچ سدی محکم‌تر از فرهنگ نیافته‌اند و از میان آنها محکم‌تر از فرهنگ ایران و در فرهنگ ما هیچ نمادی چون حجاب را نیافته‌اند که آنها را ناکام گذاشته باشد. آنها برای برده کردن ملت‌ها پیرو فرعون‌اند. او مردان را می‌کشت و زنان را به اسارت می‌برد و اینان با رسانه‌های دجال‌وار، مردان را با بی‌غیرتی می‌کُشند و زنان را با بی‌حیایی به اسارت می‌برند. و حجاب مهم‌ترین سد مقابل شیطان است و نباید فروریزد که با فروریختنش، جامعه جنسی می‌شود و خانه بی‌در و شهر بی‌دروازه، که بهشت دزدان دله‌ای است که غارتگر شوند. و بی‌فرهنگ، علف هرز و هرجایی است که با لگدی، کنده و سوزانده می‌شود. و خود وانهاده از چه می‌تواند مراقبت کند. زمان رضاشاه روشنفکران برای مبارزه با حجاب، آن‌را عربی می‌نامیدند و امروز آن‌را متعلق به جمهوری اسلامی. تقی‌زاده‌های آن زمان با شعار غربی شدن، فرهنگ سوزاندند و تقی‌زاده‌های نفوذی امروز با 2030 به جنگ فرهنگ آمده و موذیانه و مخفیانه نقشه می‌کشند ولی همه این قماش بدانند که دانسته یا ندانسته سربازان خفت‌زده و نکبت‌بار دشمنان ایران‌اند و مردم نجیب ایران حیا و حجاب خود را نسل به نسل منتقل می‌کند و تاریخ همان‌گونه که بین امیرکبیر و آقاخان نوری و تقی‌زاده و جلال آل‌احمد تفاوت گذاشت، بین آنها و ایرانیان شریف نیز تفاوت خواهد گذاشت.
محمدهادی صحرایی