kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۲۹۴۱
تاریخ انتشار : ۲۸ خرداد ۱۳۹۸ - ۲۲:۱۹

اخبار ویژه



میدل‌ایست‌آی: امارات و عربستان در باتلاق خودساخته گرفتار شده‌اند
«امارات و عربستان در باتلاقی که خودساخته‌اند، گرفتار شده‌اند».
دیوید هرست سردبیر میدل‌ایست‌آی با انتشار این ارزیابی نوشت: امارات بسیار وحشت‌زده  به نظر می‌آید، ولیعهد ابوظبی از هر اقدامی علیه ایران حمایت کرد: خروج آمریکا از توافق هسته‌ای با ایران، تحریم‌ها علیه ایران، تشکیل ناتوی عربی، برگزاری کنفرانس «ضدایرانی» در لهستان، تروریستی دانستن سپاه پاسداران همه این حمایت‌ها برای آن بود که این شیخ‌نشین کوچک به یکی از ارکان اصلی سیاسی آمریکا در قبال ایران تبدیل شود. اما امروز این امیر، هزینه مواضعش را می‌پردازد.
یک منبع اماراتی مطلع تاکید کرد: «ما بسیار نگرانیم. «جان بولتون» با آن سرعتی که امارات انتظار دارد عمل نمی‌کند».
سه کنفرانس در مکه که همه با حضور «محمد بن‌زاید»، ولیعهد ابوظبی، برگزار شد نیز نتوانست به واکنشی منسجم و متحد علیه ایران بینجامد جز اینکه فاش شد که حمله سومی به بندر نفتی ینبع عربستان هم صورت گرفته است.
اما پیغامی که نشان انسجام و اتحاد داشت از جبهه مخالف صادر شد. «سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان»، سه هفته قبل تاکید کرد که اگر آمریکا جنگی در منطقه راه بیندازد «همه منطقه آتش خواهد گرفت» و قیمت نفت به 300 دلار خواهد رسید و ابراز اطمینان کرد که چنین جنگی در نخواهد گرفت چون «برای همه آنها که درگیرند» عواقب عظیمی در پی خواهد داشت.
این پیغامی به همسایگان خلیجی ایران و شخص محمد بن‌زاید بود. چنان جنگی در منطقه بیمه را بالا می‌برد و پهلو گرفتن کشتی‌های تجاری در بنادر امارات به خصوص بندر فجیره را که دومین بندر بزرگ دنیا در حمل سوخت است کم می‌کند.
در سال 2018، حجم مبادلات مالی غیر نفتی امارات با ایران به 16/83 میلیارد دلار رسید که اکثر آن از دبی بود. اکنون با تحریم‌های جدید بسیاری از شرکت‌های ایرانی از امارات خارج و در عمان و ترکیه و قطر مستقر شده‌اند.
انتقاد از سیاست‌های تنش‌زای محمد بن سلمان در بالاترین سطوح حاکمیتی دیده می‌شود. «محمد بن راشد آل‌مکتوم»، نخست‌وزیر امارات و حاکم دبی، با انتشار توئیتی از مخالفتش با «سیاست‌های زشت» سخن گفت و تاکید کرد که تاریخ داوری خواهد کرد که آیا حاکمان عرب دستاوردهای بزرگی داشته‌اند یا صرفا حرف‌های پوچ زده‌اند.
کارکنان سابق وزارت امور خارجه آمریکا اکنون دریافته‌اند که با میدان دادن به محمد بن‌زاید و رساندن این خلبان سابق نیروی هوایی امارات به موقعیت کنونی‌اش،یک «فرانکشتاین کوچک» ساخته‌اند، اما بسیار دیر شده است.
استراتژی ایران پس از پایان مهلت 60 روزه‌اش به کشورهای امضاکننده توافق هسته‌ای به احتمال قوی خارج شدن از بندهای خاصی از این توافق خواهد بود. این استراتژی برای تعیین پیش‌شرط‌های ایران جواب خواهد داد. چرا باید ایران پیش از برداشته شدن تحریم‌ها دوباره وارد مذاکره شود؟
از سوی دیگر انصارالله می‌گوید: بانک اطلاعاتی 300 هدف را دارند که برای ارسال پهپادهای تهاجمی خود آماده کرده‌اند. معضلی که ابوظبی در آن گیر افتاده قطعا ساخته دست خودش است.
نویسنده در ادامه به پرخطری رفتارهای بن‌زاید و بن‌سلمان می‌پردازد و می‌نویسد: بن‌سلمان کمترین تعادل سیاسی را در مواضع خود دارد و بارها نشان داده که در جنگ بی‌پایانش با ایران و اخوان‌المسلمین توانایی ایجاد نزاع‌های تازه را دارد، اکنون در شرایط سختی به سر می‌برد. نیروهایش درگیر باتلاق یمن شده‌اند. مزدورانش در لیبی به هیچ جایی نرسیده‌اند و باز می‌کوشد همین معادله را در سودان اجرا کند.
شاید ترامپ هم با تاخیر دریابد که بزرگ‌ترین متحدش خطری بزرگ برای منافع نظامی آمریکا در خلیج فارس است.

صوفی: در انتخابات مجلس نه ائتلاف می‌کنیم، نه کاندیدای حداقلی می‌دهیم
عضو شورای سیاستگذاری اصلاح‌طلبان گفت در انتخابات مجلس 98 نه ائتلاف می‌کنیم و نه کاندیدای حداقلی می‌دهیم.
علی صوفی به خبر آن‌لاین گفت: همان‌طور که آقای خاتمی گفت مردم دیگر به حرف او رای نمی‌دهند.
برداشتی از ناکارآمدی مجلس وجود دارد و همه اصلاح‌طلبان از چهره‌های اصلی مانند آقای خاتمی و چهره‌های دیگر اصلاح‌طلب به این قضیه اذعان دارند و دفاعی در برابر این ناکارآمدی ندارند که بگویند ما قوی هستیم، اما علت قضیه کاملا مشخص است و نمی‌شد یکباره تغییر ایجاد کرد. علت این بود که ما در شرایطی وارد انتخابات 92 و 96 شدیم که دستمان بسته بود و شورای نگهبان تمام کاندیداهای شاخص اصلاح‌طلب از آقای هاشمی رفسنجانی گرفته تا باقی کاندیداهای اصلاح‌طلب را قلع و قمع کرد. در واقع ما را در شرایطی قرار دادند که یا باید از صحنه انتخابات خارج می‌شدیم که اوضاع بر همان پاشنه بچرخد - خارج شدن از صحنه انتخابات هم می‌توانست اوضاع را همچنان در دستان تندروهایی باقی بگذارد که کشور را به ورطه خطرناک حمله نظامی قرار داده بودند- یا آنکه اصلاح‌طلبان با همین شرایط وارد می شدند. در سال 92 کاندیدای حداکثری آقای هاشمی بود و در کنار او آقای روحانی و آقای دکتر عارف قرار داشتند، به هر حال بر آقای روحانی اجماع شد و مردم هم به شدت استقبال کردند و به آقای روحانی رای دادند.
وی می‌افزاید: همه اصلاح‌طلبان به فراکسیون امید انتقاد دارند. در داخل فراکسیون امید هم مثلا اگر پای صحبت آقای عارف بنشینیم ایشان به شدت از اعضای لیست امید در مجلس گله‌مند هستند. در حال حاضر هم کار به جایی رسید که ایشان با قاطعیت تمام می‌گوید ما دیگر در آینده آن لیست التقاطی قبلی را نخواهیم بست.
کاندیدای حداقلی و حداکثری که شما مطرح می‌کنید یک بحث هویتی است. یک کاندیدای حداکثری یعنی کسی که هویت خاص آن جریان را دارد و برای آرمان آن جریان حاضر است هزینه بدهد و از منافع شخصی خودش بگذرد. اما یک نیروی حداقلی یعنی فردی که بلیطش برده و براساس شانسی که آورده وارد میدان شده و در این ماجرا هویت سیاسی قابل اتکایی ندارد..
صوفی گفت: برآورد من از مجموع نظرات این است که اصلاح‌طلبان با اقلیت حضور فعالی خواهند داشت. به‌عنوان مثال اگر ما بخواهیم در تهران 30 نفر را به‌عنوان کاندیدا معرفی کنیم و اگر 20 کاندیدای حداکثری شناخته شده داشته باشیم، نیاز نیست که 30 نفر را معرفی کنیم، می‌توان به همین 20 نفر قناعت کرد. شاید در کل کشور به جای 290 نفر کاندیدا، ناچار به معرفی 100 کاندیدای برجسته شویم. ما باز هم در انتخابات شرکت می‌کنیم اما تن به لیست حداقلی یا لیست ائتلافی نخواهیم داد.
اظهارات صوفی درباره نامزدهای حداقلی و حداکثری در حالی است که اولا هاشمی مطلقا نامزد اصلاح‌طلبان نبود و ثانیا این طیف در کنار روحانی، عارف (معاون اول دولت اصلاحات) را هم داشتند اما چون می‌دانستند رای نمی‌آورد، مجبور شدند آویزان روحانی شوند. آنها در مجلس نیز طی 3 سال گذشته از کمیتی برخوردار بودند که توانستند پزشکیان و مطهری را نایب‌رئیس مجلس کنند اما حمایت‌های آنها جز خسارت، خاصیتی بر زندگی مردم نداشت در عین حال باید گفت فهرست‌های حداکثری این طیف، مجلس ششم و شورای شهر اول تهران را تداعی می‌کند که اولی محل سیاست‌بازی و دهن‌کجی به معیشت مردم شد تا آنجا که هنگام تحصن و استعفاء مردم مطلقا اعتنایی به فراکسیون اکثریت اصلاح‌طلبان نکردند. شورای شهر نیز آن‌قدر سیاسی‌کاری کرد و کارها را قفل نمود که از سوی وزارت کشور دولت اصلاحات منحل شد و مردم پس از آن به مجلسی متفاوت (مجلس هفتم) و شورای شهر دوم (اصولگرا) رای دادند.

فاز 11 پارس جنوبی پا در هوا ماند، چون مرغ توتال را غاز پنداشتند
دو سال تاخیر در بهره‌برداری از فاز یازده پارس جنوبی، نتیجه اعتماد وزارت نفت به شرکت فرانسوی توتال بود.
روزنامه جام‌جم در این زمینه نوشت: فاز 11 پارس جنوبی، قربانی انتظار وزارت نفت برای واگذاری آن به شرکت‌های خارجی شده است. سال گذشته شرکت فرانسوی توتال زیر قرارداد خود برای توسعه فاز 11 پارس جنوبی زد و تمام  آرزوهای تکنوکرات‌های وزارت نفت را بر باد داد. با این حال، همچنان مسئولان وزارت نفت از واگذاری این فاز به شرکت‌های داخلی خودداری می‌کنند، در حالی که چند شرکت داخلی برای توسعه آن آماده‌اند.
به گفته فعالان صنعت نفت، اگر از سال 92 فاز 11 را به شرکت‌های ایرانی واگذار می‌کردیم اکنون و پس از شش سال قطعا فاز 11 پارس جنوبی آماده بهره‌برداری بود ولی همیشه مرغ همسایه غاز است. فاز 11 پارس جنوبی یکی از فازهای مرزی و مهم‌ترین طرح بر زمین ‌مانده پارس جنوبی است که از سال 1379 تاکنون (حدود 19 سال) در فرآیند امضای تفاهم‌نامه‌ها و قراردادهای مختلف بوده و نمادی از بدعهدی شرکت‌های خارجی در صنعت نفت و گاز ایران است.
به نظر می‌رسد وزارت نفت نباید بیش از این منتظر وقت‌کشی توتال‌ها بماند و بهتر است شرکت‌های ایرانی را به وعده‌های پوچ خارجی ترجیح داده و هرچه سریع‌تر توسعه فاز 11 پارس جنوبی را با توان داخلی کلید بزند. پس از خروج شرکت توتال فرانسه از قرارداد فاز 11 پارس جنوبی، 81 درصد از این قرارداد به شرکت CNPC چین رسید. این شرکت باید پس از اعلام رسمی ایران نسبت به انتقال سهام توتال، نسبت به تعیین آغاز عملیات اجرایی توسعه  این فاز مرزی از میدان مشترک پارس جنوبی با شریک ایرانی طرح (شرکت پتروپارس) و کارفرمای طرح (شرکت نفت و گاز پارس) وارد مذاکره می‌شد، اما علی‌رغم پیگیری‌های مجموعه وزارت نفت، چینی‌ها نسبت به ایفای تعهدات خود در قرارداد فاز 11 بی‌توجهی کردند و حتی پاسخ تماس‌های وزارت نفت را ندادند.
رضا خیامیان، عضو هیئت مدیره انجمن سازندگان تجهیزات صنعت نفت در خصوص اعلام آمادگی شرکت‌های ایرانی برای توسعه فاز 11 پارس جنوبی گفت: ماه رمضان سال گذشته در دیداری که با جمعی دیگر از فعالان اقتصادی با رئیس جمهور داشتیم واگذاری فاز 11 پارس جنوبی به شرکت‌های داخلی را مطرح کردم که ایشان از این امر استقبال کردند.
همچنین قرار شد طرح 4 میلیارد یورویی شرکت توتال به صد طرح کوچک تقسیم شده و در اختیار شرکت‌های کوچک اروپایی و داخلی قرار گیرد چون سهامدار این شرکت‌ها آمریکایی نیست که در شرایط تحریمی از این طرح خارج شوند.
وی افزود: با این حال بنده اعتقاد دارم خود شرکت‌های ایرانی می‌توانند به راحتی این فاز را توسعه دهند کما این که اگر از سال 92 فاز 11 را به این شرکت‌ها واگذار می‌کردیم اکنون و پس از گذشت شش سال قطعا فاز ‍11 پارس جنوبی آماده بهره‌برداری بود ولی همیشه مرغ همسایه غاز است.

چرا 10 میلیون مسکن ساخته شد اما 2/4 میلیون خانوار صاحب خانه شدند؟
یک علت مهم عدم اجرای مالیات بر عایدی مسکن، وجود ذی‌نفعان پرنفوذ است.
روزنامه فرهیختگان در این زمینه می‌نویسد: حدود 30 تا 50 درصد از هزینه‌های اقشار و دهک‌های پایین درآمدی را مسکن تشکیل داده است. براساس آمار بانک مرکزی، به‌طور میانگین مردم تهران نزدیک به 50 درصد از درآمد خود را برای مسکن هزینه می‌کنند که این مسئله در دهک‌های پایین و کم‌درآمد به 70 درصد هم می‌رسد.
 افزایش بیش از دو تا سه برابری قیمت مسکن و اجاره‌بها در سال گذشته و امسال موجب شده تعداد زیادی از خانوارها به حاشیه شهرها مهاجرت کنند که همین مسئله فشارهای روحی و آسیب‌های اجتماعی متعددی را به وجود می‌آورد.
 براساس آمارها نیز شاخص دسترسی به مسکن در کشور به بیش از 15 سال و در تهران به حدود 20 سال رسیده است. اما به راستی راهکار حل این معضل چیست؟
 کارشناسان اقتصادی عامل اصلی این وضعیت را تبدیل «تقاضای مصرفی» به «تقاضای سرمایه‌ای» در بخش مسکن می‌دانند و معتقدند برخی افراد، که عمدتا از تمکن مالی خوبی برخوردارند، با خرید بیش از نیاز مسکن، یعنی بیشتر از یک واحد برای سکونت، نوسانات بازار املاک و مستغلات را تشدید می‌کنند. بازار مسکن دچار انحصار و دلالی شده است؛
طبق آمارها در 10 سال اخیر 10/5 میلیون مسکن در کشور تولید شده است اما تنها 2/4 میلیون خانوار صاحب خانه شده‌اند؛ این یعنی مسکن‌های تولیدی به قصد سکونت خریداری نشده و خریداران، این خانه‌ها را برای افزایش سرمایه و کسب سود خود خریداری کرده‌اند. اما بخش عمده‌ای از مسائل و مشکلات معیشتی امروز جامعه، ثمره سوءمدیریت و عدم‌عزم کافی برای اقدام و استفاده از راهکارهای کارشناسان اقتصادی است. سال گذشته مجلس برای کنترل قیمت مسکن و جلوگیری از دلالی و سوداگری، طرحی را با نام مالیات بر عایدی سرمایه ارائه داد؛ این قانون در اغلب کشورهای جهان اجرا شده و موفق بوده است؛ اما در کشور ما به چنین قوانینی برای مقابله با پدیده سوداگری اهمیت داده نمی‌شود. طبق متن این طرح، واحدهای مسکونی مردم به تعداد اعضای خانواده، املاک نوساز، زمین‌های کشاورزی و املاک صنعتی از پرداخت این مالیات معاف خواهند بود و تنها سوداگران که افراد معدود اما موثری در ایجاد نوسانات و افزایش قیمت مسکن هستند، باید این مالیات را پرداخت کنند.
 ابتدای سال 97 طرح مالیات بر عایدی سرمایه در بخش مسکن مطرح شد و با وجود اینکه کلیات آن در کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید؛ اما جزئیات آن هنوز بررسی نشده و روزبه‌روز عقب می‌افتد. مجلس درحال بررسی طرح مذکور بود که دولت وعده ارائه لایحه جامع مالیات بر عایدی سرمایه را داد؛ اما با گذشت بیش از هفت ماه، هنوز این وعده محقق نشده است و تنها به عاملی برای متوقف شدن طرحی به این مهمی شده است. پیش از این، طرح این قانون در سال 1393 نیز با مخالفت وزیر راه ‌و شهرسازی و لابی ذی‌نفعان از دستور کار مجلس شورای اسلامی خارج شد و حتی قانون مالیات بر خانه‌های خالی که در سال ۹4 تصویب شد نیز با اهمال‌کاری وزارت راه و شهرسازی هنوز اجرا نشده است. مسئولان اقتصادی دولت و مجلس باید پاسخگوی این وضعیت نابسامان مسکن باشند و اعلام کنند چرا طرحی که به بهترین شکل جلوی افزایش قیمت مسکن را می‌گیرد، هنوز تصویب و اجرایی نشده است؟
 
استقبال کارگزاران از پاسخ صریح ایران به میانجی‌گری ژاپن
ارگان حزب کارگزاران با استقبال از اظهارات رهبر انقلاب در دیدار نخست‌وزیر ژاپن تصریح کرد: پیام ایران به روشنی و صراحت منتقل شد مبنی بر اینکه آمریکا قابل اعتماد نیست. بنابراین سفر آبه برای ایران موفقیت بود.
روزنامه سازندگی به قلم عضو مرکزیت حزب نوشت: با وجود تحلیل‌های مختلف در باب سفر نخست‌وزیر ژاپن به ایران، من آن را سفر موفقیت‌آمیزی ارزیابی می‌کنم. واقعیت این است که این کشور شریک مناسبی برای آمریکا و یکی از کشورهای قدرتمند اقتصادی است و صحبت‌هایی که در این سفر میان او و مسئولان ایران رد و بدل شد هیچ کدام حاکی از شکست سفر او نبود. البته خیلی‌ها معتقد بودند که سفر آبه به قصد میانجی‌گری میان آمریکا و ایران انجام شد و از این منظر آن را شکست خورده می‌دانند که منجر به پیام مثبتی از سوی ایران در این باره نشد. در حالی که نکته مهم به لحاظ دیپلماتیک این است که اصل این سفر و پیام‌رسانی آبه به انجام رسید. درست است که ایران پیام خاصی به او نداد اما سخنانی که رهبر انقلاب با شخص آبه بیان کردند در واقع نوعی پیام روشن به آن طرف بود. بنابراین هم اصل پیام رد و بدل شد و هم به نحو مناسبی این کار انجام گرفت؛ چرا که این پیام به روشنی و صراحت به طرف مقابل منتقل شد که شما قابل اعتماد نیستید. از این نظر من سفر آبه را سفر موفقیت‌آمیزی می‌دانم. البته موضع رسمی ایران تا پیش از سفر نخست‌وزیر ژاپن این بود که ایران به دنبال احیای روابط سنتی خودش با ژاپن و احیای روابط دو جانبه خود با این کشور است. اگر از این منظر به سفر آبه نگاه کنیم علائم خاصی از دست‌یابی به این هدف دیده نمی‌شود؛ هر چند این سفر در مجموع می‌تواند آغازگر روابط بهتری هم میان طرفین باشد. بنابراین اگر از منظر میانجی‌گری آبه در روابط ایران و آمریکا بخواهیم به این سفر نگاه کنیم می‌توانیم بگوییم ایران توانست دلخوری‌هایی که از آمریکا دارد را به گوش آنها برساند و پیام آنها برای مذاکره با ایران را هم دریافت کند. اما از منظر روابط دو جانبه با ژاپن هم می‌شود گفت آنچه اتفاق افتاد دست‌کم تأثیر منفی بر این روابط نداشت و اتفاقاً تأثیری هر چند کم اما مثبت بر این رابطه داشت. هر چند من مانند عده‌ای که معتقدند ایران فرصت خوب احیای رابطه خود با ژاپن را در این سفر از دست داد، فرصت را از دست رفته نمی‌بینم اما واقعیت این است که با وجود اعلام اهداف دیپلماتیک ایران از این سفر و تقویت روابط دوجانبه با ژاپن ما شاهد اجرای برنامه خاصی در این باره از طرف ایران نبودیم و به نظر می‌رسد خللی در این رابطه وجود داشت. هر چند این نکته را هم نباید نادیده گرفت که در واقعیت هم هدف سفر آبه همان واسطه‌گری میان ایران و آمریکا بود و در نتیجه آمادگی برای کار کردن روی روابط دو جانبه ایران و ژاپن ایجاد نشد و کاری در این زمینه صورت نگرفت.