kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۲۴۵۷
تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۹:۳۹
ضرورت توجه به کودکان و نوجوانان در حوادث طبیعی

روان پاک کودکان در معرض آسیب‌های غیر مادی سیلاب




زینب مرزوقی- اهواز
بلایای طبیعی به جز خسارت‌های مالی که بر جای می‌گذارند؛ خسارت و تبعات غیر مالی فراوانی نیز به بار می‌آورند که از جمله آن تاثیر منفی بر روح و روان آسیب دیدگان حادثه می‌باشد.
بی‌شک حادثه سیل اخیر در خوزستان خانواده‌های بسیاری را از لحاظ روحی و روانی تحت تاثیر خود قرار داده است و این احتمال قوی نیز وجود دارد که اکثر اعضای خانوارهای سیل زده؛ از پدر تا کوچک‌ترین فرزند یک خانواده از تاثیرات منفی پس از حادثه در امان نمانده باشند اما همیشه در این‌گونه حوادث به عقیده کارشناسان؛ کودکان و در کنار آنان مادران‌شان قشر آسیب پذیرتری محسوب می‌شوند و پس از حادثه نیاز به مراقبت‌های روحی فراوانی دارند.
در گوشه کنار این دنیا انسان‌های نیک سرشتی وجود دارند که دغدغه‌شان کودک ماندن کودکان است و برای رسیدن به این هدف؛ تمام زندگی خود را وقف کودکان می‌کنند تا کودکی رنجیده خاطر و غم زده نباشد.
وضعیت کودکان
 در کمپ‌های سیل‌زدگان
«زهره برونی» بانوی میانسالی است که از چندین نفر قصه عشق او به کودکان و اخلاص در یاری رسانی به کودکان سیل زده را شنیده بودم. در محل کار وی برای گفت‌وگو حاضر شدم؛ صبر عجیبی در چهره‌اش موج می‌زد و همین طور علاقه فراوان او به کودکان.
او که به طور جهادی و بدون هیچ‌گونه چشم داشت مالی در مهدهای سیار کمپ‌های سیل زدگان خوزستانی حضور داشت مدیر موسس مهد کودک امید و آرزو است و از سال59 در پایگاه چهارم شکاری دزفول مربی کودک می‌باشد.
خانم برونی درباره حضور خود و نیروهای مهدهای مختلف در کمپ‌های سیل زدگان استان در گفت‌و گو با گزارشگر کیهان اظهار می‌دارد:« از آنجایی که مهدکودک‌ها زیر نظر سازمان بهزیستی هستند، ما وظیفه ذاتی خود می‌دانیم که در کمپ و هر مکانی که کودکی حضور داشته باشد ما نیز حضور پیدا کنیم و کودک را با فضایی که برای او فراهم می‌کنیم برای مدتی هرچند کوتاه از غم و رنج حادثه سیل برهانیم. ما در عین حالی که کودکان را می‌دیدیم و به آنها توجه می‌کردیم همچنین سعی داشتیم تا در کنار آن مادران‌شان را نیز ببینیم و در ابتدا آن آرامش لازم را به مادران منتقل کنیم چرا که آرامش مادر است که آرامش کودک را به دنبال دارد. اگر کودکی آرامش بگیرد اما مادر او آرامش نداشته باشد نتیجه معکوس خواهد شد. در طول زمانی که در کنار کودکان سیل زده بودیم با توجه به گوناگونی اقوام در خوزستان و تفاوت زبان مادری ما با برخی از کودکان سیل زده؛ اما باز هم علقه و رابطه عمیقی میان ما به وجود می‌آمد، به طوری که کودکان در کمپ‌ها روز بعد منتظر ما بودند.»
وقتی از کودکان سیل زده صحبت می‌کرد علاقه به یاری رساندن به این کودکان را در چشم‌هایش به راحتی می‌دیدم. وی ادامه می‌دهد: «در یک حادثه طبیعی مثل سیل انتظاری که از جامعه ما می‌رود این است که به کودکان توجه کنند زیرا این کودکان همان کودکانی هستند که تا پیش از سیل در خانه‌هایی بزرگ شده‌اند که فضای فراوانی داشت و در آن مکان کودکی خود را سپری می‌کردند. این چادرها برای چنین کودکانی محیط آرامش بخشی نیست اما ما با فراهم کردن وسایل لازم سعی داشتیم تا آرامش کافی را برای آنها تامین کنیم. رسالت ما این بود که از نظر روحی و روانی آسیب پذیری سیل بر روی کودک را به حداقل برسانیم. هرگز نباید گمان کنیم که اکنون سیل دیگر به اتمام رسیده است و همه به خانه‌های خود بازگشته‌اند؛ شاید تعدادی از خانواده‌ها بازگشتند اما با روحیات معکوس شده و مشکلاتی که نیاز است از ریشه حل شوند و نه مقطعی؛ چرا که برخی بچه‌ها به نوعی در خودشان فرو رفته بودند و از هیچ هدیه و وسیله‌ای خوشحال نمی‌شدند. بسیاری ارگان‌ها و دستگاه‌ها در امر ریشه‌یابی و حتی مدیریت پیش و پس از بحران روحی حادثه دخیل هستند اما رسانه ملی در این مجموعه نقش پررنگی دارد. من به عنوان کسی که دغدغه کودکی کودکان را دارد از رسانه ملی تقاضا دارم تغدیه روحی کودک را پس از حادثه به درستی تامین کنند و برای این موضوع برنامه خاصی داشته باشند.»
اشک از چشم‌هایش سرازیر می‌شود. در چهره‌اش غمِ تک تک کودکان سیل زده کشورم را می‌بینم. برونی تاکید می‌کند: «اگر من در میان کودکان سیل زده حضور پیدا کردم این امر برگرفته از عشق و علاقه‌ام بود. حس می‌کردم در کنار کودکان بودن و سپری کردن وقتم میان آنها انرژی مرا برای زندگی کردن تامین می‌کرد.»
همچنین وی درباره تحلیل‌ها و مشاهدات عینی خود از رفتار کودکان سیل زده می‌‎گوید: «برخی کودکان بسیار تهاجمی شده بودند؛ برخی نیز حتی آرامش برای یکجا نشستن نیز نداشتند و مدام بی‌قراری و نزاع با یکدیگر داشتند. هنگامی که دلیل رفتار کودک را از مادرش می‌پرسیدیم می‌گفت از روزی که در کمپ حضور یافته‌ایم این رفتار را از وی مشاهده می‌کنیم. کودکی که وسایل شخصی خود را در سیل به جا گذاشته بود به شکلی درمانده بود و این درماندگی چیزی به جز درماندگی روحی نیست زیرا تنها زمانی که خوشحال بودند زمانی بود که ما کنارشان حضور داشتیم و به شکلی هیجانات خود را تخلیه می‌کردند.»
تفاوت کودکان سیل‌زده و جنگ‌زده
برونی که تجربه مربیگری کودکان از سال59 و ابتدای جنگ تحمیلی در پایگاه چهارم شکاری دزفول را در کارنامه کاری و کوله بار خاطرات خود دارد؛ درباره تفاوت کودکان سیل زده خوزستانی با کودکان جنگ زده این استان نیز بیان می‌دارد: «جنگ و سیل هر کدام دو مقوله جدا هستند. کودکان در زمان جنگ صحنه‌های دلخراش جنگ را به طور واضح مشاهده نمی‌کردند، همچنین در مکان‌های معینی همراه با اعضای خانواده خود مستقر می‌شدند اما کودکان سیل‌زده یکباره از خانه و زمین‌های کشاورزی خود کنده شدند و در چادرهایی مستقر شدند که هیچ نسبتی با محیط سابق‌شان ندارد. کودک جنگ‌زده تنها حضور پدر را در خانه و تامین عاطفه لازم از سوی او را کم داشت اما کودک سیل زده به مراتب از لحاظ روحی از کودک جنگ زده آن زمان آسیب پذیرتر است. خانواده و کودک جنگ‌زده خودشان تغذیه‌شان را تامین می‌کردند اما کودک سیل زده نگاهش به دست دیگران است که در چه زمانی نیاز وی تامین می‌شود و همواره منتظر است. این موضوع بدترین یادگار و خاطره در ذهنش خواهد بود.»
میان سخنان او هنگامی که یکی در میان واژه‌های عشق، یاری رسانی و کودک سیل زده تکرار می‌شد ناخودآگاه این مثلث در ذهنم نقش بست. مثلثی که از مجاهدتی حکایت داشت که لبریز از دغدغه و نگرانی برای آینده سازان این جامعه بود.
«سندروم آسیب روانی» بعد از حادثه یا «پی تی اس دی» باعث می‌شود که فرد از لحاظ روانی تحت تاثیر حادثه قرار بگیرد. در بیداری با تکرار حادثه و در خواب با کابوس آن؛ خاطره تلخ به وقوع پیوسته را برای خود تکرار ‌کند و این امر باعث ناراحتی شدید، اضطراب، استرس، بی‌خوابی و درد شدید بدنی می‌شود.
روحیه آسیب‌پذیر کودکان در حوادث
بالطبع کودکان روحیه آسیب پذیرتری دارند و پس از حادثه در معرض آسیب روانی بیشتری قرار دارند. اگر مراقبت مناسبی از کودکان آسیب دیده نشود، کنترل معضلات ناشی از آن در دراز مدت کار راحتی نخواهد بود.
«فاطمه سید موسوی» کارشناس روانشناسی کودک و نوجوان در گفت‌و گو با گزارشگر کیهان درباره این موضوع اظهار می‌کند: «واکنش‌ها و احساسات کودکان در شرایط بحرانی و در سنین مختلف ممکن است یکسان باشد اما علائم بروز آن به سن و مهارت ادراکی کودکان بستگی دارد. از سویی کودکان و نوجوانانی که تحت تاثیر فاجعه قرار نگرفتند و به طور مستقیم در محل حادثه حضور نداشتند اما اخبار آن را دنبال کرده باشند نیز ممکن است علائم مشابه همان کودکان در آنان بروز پیدا کند.»
وی با اشاره به نقش بزرگسالان در مراقبت‌های پس از حادثه عنوان می‌کند:« نقش بزرگسالان این است که به کودکان بیاموزند تا نام احساسات مختلف خود را فرا بگیرند و درباره آن احساسات با آنها صحبت کنند. اولین گام پس از بروز این حوادث غربالگری است. مشاوران کودک با خانواده‌های این کودکان سخن می‌گویند و پس از دریافت اطلاعات از سخنان رد و بدل شده غربالگری صورت می‌گیرد. گروه اول کودکان نوپا تا3 سال است. علائم آسیب روانی آنها اختلال در خواب مانند جیغ زدن در زمان خواب است، همچنین‌گریه‌ها و بی‌قراری‌های بیش از حد طبیعی، وابستگی شدید به اطرافیان، کاهش تعامل با محیط و فرار از اطرافیان، مشکلات تغذیه که شامل زیاد خوری و کم خوری است، واپس روی یعنی کودک پیش از حادثه توان تکلم و یا کنترل ادرار خود را داشته اما پس از حادثه دیگر قادر به انجام این کار نمی‌باشد، ترس‌های بسیار زیاد از فضایی که پیش از حادثه اصلا از آنها نمی‌ترسید، بازی‌های خشن، بدخلقی و لجباز شدن و کتک زدن مراقبین از جمله نشانه‌های آسیب روانی پس از حادثه در این گروه سنی است.»
این کارشناس روانشناسی کودک و نوجوان با اشاره به گروه کودکان3 تا6 سال می‌گوید: «از جمله نشانه‌های آسیب روانی پس از حادثه در کودکان و نوجوانان سکوت است اما این تنها یک سر طیف است و زیاده گویی و بسیار سؤال کردن درباره آن اتفاق طیف دیگر این آسیب می‌باشد. همچنین ترس از محیط و عدم درک پایان فاجعه و ترس لحظه‌ای از به وقوع پیوستن مجدد اتفاق از دیگر نشانه‌ها در این گروه سنی است. در این دوره نیز می‌توانیم بازگشت پذیری مانند شب ادراری و عدم تکلم را داشته باشیم.»
وی در پایان بااشاره به گروه سنی6 تا10 سال ادامه می‌دهد: «یکی از نشانه‌ها در این گروه سنی احساس مسئولیت یا گناه نسبت به محیط اطراف است، همچنین ترس از وقوع دوباره حادثه از نشانه‌های آسیب روانی پس از حادثه در این کودکان است. بازگویی مکرر حادثه یا نمایش آن در بازی‌های خود، سردرگمی، نگرانی از ایمنی خود یا خانواده، نشانه‌های درد جسمانی بدون دلیل فیزیولوژیکی، توجه بسیار به پدر و مادر،‌گریه‌های مکرر، اشکال در تغذیه، عدم تمرکز و اختلال در یادگیری پس از حادثه در این کودکان از علائم آسیب روانی پس از حادثه است.»
اجرای طرح محب
مدتی است که سازمان بهزیستی کشور با اجرای طرح محب در سراسر کشور به دنبال کاهش آسیب‌های اجتماعی- روانی گروه‌های آسیب پذیر یعنی کودکان و زنان بزرگسالان سطح جامعه پس از بلایای طبیعی است.
اداره کل بهزیستی استان خوزستان در راستای اجرای این طرح 17 مهدکودک سیار و موقت را در کمپ سیل زدگان این استان راه اندازی کرد.
محمدرضا عباسی معاون امور اجتماعی بهزیستی استان خوزستان در گفت‌و گو با گزارشگر کیهان درباره خدمات اداره کل بهزیستی خوزستان به سیل زدگان برای پیشگیری از آسیب‌های روانی عنوان می‌کند: «سازمان بهزیستی براساس وظیفه ذاتی خود از ابتدای حادثه در کنار سیل زدگان استان بود و با اطلاع از این امر که کودکان از جمله گروه آسیب پذیر اتفاقات طبیعی هستند تا به امروز توانست17 مهدکودک سیار را برای کودکان افتتاح کند. بهزیستی استان سعی دارد که با ایجاد فضایی با نشاط و مفرح از استرس به وجود آمده در این کودکان جلوگیری کند و آن را کاهش دهد چرا که همه بر این امر واقف هستیم که سیل در استان ما سیلی آرام اما مخرب است.»
وی تصریح می‌کند: «خانواده‌های آسیب دیده از سیل به دلیل فشار روحی در ابتدا موافق حضور کودکان خود در مهدکودک‌ها نبودند اما مددکاران ما با مداخلات مددکاری توانستند کودکان را به مهدکودک‌های راه اندازی شده بیاورند و برای مدتی هم که شده آنها را از رنج از دست دادن سرمایه و ثروت خانوادگی‌شان دور کنند.»
معاون امور اجتماعی بهزیستی استان خوزستان درباره مداخلات اجتماعی پس از حادثه این ارگان دولتی می‌گوید: «اقدام بعدی نیز راه اندازی23 تیم اورژانس اجتماعی برای کاهش استرس و اضطراب افراد سیل زده بود، همچنین 96 تیم محب برای اقدامات ریشه‌ای و علمی در محل اسکان سیل زدگان از سوی بهزیستی مستقر شده است.»
دستگاه‌های متولی، دست اندرکاران و صاحب نظران مسائل اجتماعی باید با انجام اقدامات لازم در زمینه کاهش و کنترل آسیب‌های پس از حوادث طبیعی تا حد ممکن از پیشامدهای روانی و اجتماعی این آسیب در گروه بسیار حساس کودکان و نوجوانان جلوگیری کنند، چرا که این فرزندان همان بزرگسالان و آینده سازان جامعه هستند و بی‌شک هرگونه اختلال و آسیب روحی و روانی در امروز، تبعات فراوانی در خانواده و زندگی اجتماعی فردا خواهد داشت.