kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۲۳۴۷
تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱۳۹۸ - ۲۲:۳۶

مذاکره با آمریکا اگر حماقت نباشد، خیانت است(یادداشت روز)



سفر وزیر خارجه آلمان و نخست‌وزیر ژاپن به تهران، یکی از مهم‌ترین خبرهای چند روز گذشته بوده که همچنان توجه کارشناسان و تحلیلگران داخلی و خارجی را به خود مشغول نگه داشته است. این سفرها شاید فی نفسه مهم نباشند اما بنا به دلایلی از جمله زمان انجام آنها و «خاص» بودن کشورهایی که از سوی ترامپ برای آن انتخاب شده‌اند، قابل توجه‌اند. وقتی «دلالان مذاکره» پس از آن که تهدید نظامی و گسیل ناو جنگی، با در بسته روبرو شد، به میدان مذاکره فرستاده می‌شوند، باید به این سفر هم، طور دیگری نگریست. «تک‌»های مقاومت یمن علیه متحدان آمریکا پس از رجزخوانی ترامپ هم که جای خود را دارد. درباره سفر وزیر خارجه آلمان به تهران که روز دوشنبه انجام شد و سفر نخست‌وزیر ژاپن که امروز انجام می‌شود، گفتنی‌هایی هست:
1- این حقیقت که دولت محترم و جریان‌های رسانه‌ای و سیاسی نزدیک به آن با زبان بی‌زبانی نشان داده‌اند هنوز حاضرند با «ترامپ» مذاکره کنند، بر کسی پوشیده نیست. مواضع آنها موجود است، با ادبیاتی متفاوت، گاهی به تلویح و گاهی به تصریح بارها گفته‌اند با این شروط، برویم و مذاکره کنیم. اینکه چرا با وجود این همه بدعهدی حریف هنوز از لزوم مذاکره دم می‌زنند، موضوعی است که در پایان این وجیزه به آن خواهیم پرداخت. دیروز گزارشی به نقل از روزنامه آمریکایی واشنگتن پست درباره ترامپ منتشر شد مبنی بر اینکه، ایشان یک روده راست در شکم ندارد و روزی به طور میانگین، بیش از 12 دروغ می‌گوید، به قول تحلیلگر سی ان ان، بیش از تعداد دفعات دست شستن مردم آمریکا در یک روز! این را گفتیم تا نتیجه بگیریم، برخی در داخل کشور به دنبال مذاکره با فردی با این مشخصاتند! مذاکره با یک دروغگوی متقلب! مذاکره بر سر چه؟ مسئله دیگری است که در همین یادداشت به آن خواهیم پرداخت. برویم سراغ نکته دوم.
2- هنوز زمان طولانی از بدعهدی و خلف وعده حریف در «عبرت برجام» نگذشته و مردم خیانت غرب در مذاکرات هسته‌ای را فراموش نکرده‌اند. آقای ظریف و روحانی نیز بارها علیه این خیانت موضع گرفته‌اند. مهلت 60 روزه شورای عالی امنیت ملی به غربی‌ها برای انجام تعهدات هم نشان داد، مسئولین محترم هم به این نتیجه قطعی رسیده‌اند که دشمن بدعهد و غیر قابل اعتماد است و باید برای تاخیر طولانی در اجرای تعهداتش ضرب‌الاجل بگیرد. تجربه برجام نه تنها ما ایرانی‌ها را نسبت به «آمریکا» و متحدان اروپایی‌اش بدبین‌تر کرد بلکه نوعی حساسیت ولو موقت، روی کلمه «مذاکره» ایجاد کرد. گاهی اوقات از یک «صفت مثبت» سوءاستفاده می‌شود، بار معنایی آن تغییر و تبدیل به «صفت منفی» می‌شود. درست مثل کلمه «استعمار» که به معنای «عمران و آبادانی» است! حالا معنای «مذاکره» با این خیانت و همراهی برخی جریان‌های سیاسی با آن، در میان ما ایرانی‌ها دستخوش تغییراتی شده. مردم با خیانت‌ها و سوءاستفاده‌هایی که در «مذاکرات» هسته‌ای از سوی حریف دیدند، همین‌طور افتضاحی که برخی جریان‌های داخلی با ژست «سواد دیپلماسی» با این «مذاکرات» کاشتند، نسبت به این کلمه نوعی «آلرژی» پیدا کرده و امیدی به آن ندارند، به ویژه وقتی طرف مذاکره کشوری باشد در مختصات آمریکا و رئیس‌جمهوری باشد مثل ترامپ.
3- دو گزینه بالا را وقتی کنار هم قرار بدهیم، به یک نکته مهم می‌رسیم. وقتی ما به هر دلیلی به دنبال مذاکره مجدد باشیم و از آن سو، مردم روی کلمه «مذاکره» آلرژی پیدا کرده باشند، تکرار مذاکره سخت می‌شود. بدون همراهی مردم هم اصولا عبور از گردنه‌های سخت، سخت است. در چنین شرایطی موافقان مذاکره(چه داخلی و چه خارجی) طبیعتا به دنبال راهی برای قانع ساختن مردم (بخوانید فریب دادن مردم) خواهند بود چرا که معتقدند کشوری که مردمش دچار مشکلات اقتصادی و گرانی شده باشند را می‌توان با «وعده‌های اقتصادی» با خود همراه کرد. کاری که در دولت اول آقای روحانی اتفاق افتاد. ژاپن و آلمان در حوزه سیاست کشورهای عقب‌مانده‌ای هستند اما در حوزه صنعت و اقتصاد کشورهای خوش‌نامی بین مردم ایران و حتی شاید جهان هستند. همین مسئله می‌تواند دلیل آمریکایی‌ها برای انتخاب این دو کشور برای سفر به ایران باشد، همین‌طور دلیل ذوق‌زدگی کاسبان برجام. به عبارتی، احتمالا مخاطب این سفرها، بیش از اینکه مسئولین دولتی و نخبگان سیاسی کشورمان باشند، مردمند، و یکی از اهداف مهم این سفر نیز تاثیر گذاشتن روی افکار عمومی مردمی است که از مذاکره با آمریکا جز خسارت و تحقیر چیزی ندیده‌اند. شاید- تاکید می‌شود- شاید این دو سفر به دنبال جا انداختن«مذاکره» این بار در بین مردم است.
4- پیش از این با برشمردن دلایلی نوشتیم این دو کشور در حوزه سیاست به شدت وابسته‌اند. در نظام شکل‌گرفته پس از جنگ جهانی دوم، یک کشور(آمریکا) در بلوک غرب ارباب است و بقیه رعیتند. برخی برای «رعیت ماندن» دلیل دارند و آن را «منطقی» هم می‌خوانند! مثل«ایتو» همسفر ژاپنی من هنگام بازگشت از سفر مشهد.
در بازگشت از مشهد، در قطار با دانشجوی جوان ژاپنی هم‌صحبت شدم. حس کنجکاوی که هر خبرنگاری دارد وادارم کرد، با او وارد بحث شوم. گفت‌و‌گو از سؤال‌های عادی و احوالپرسی شروع و در نهایت به مباحث سیاسی ختم شد. خوب به یاد دارم در آن ایام نخست‌وزیر وقت ژاپن به دلیل وعده‌ای که به مردم برای اقدام علیه نظامیان آمریکایی داده بود، پیروزی تاریخی کسب کرده بود اما در نهایت به دلیل ناتوانی در اجرای تعهداتش، مجبور به استعفا شده بود. بله، یک نخست‌وزیر که با آرای گسترده مردمش و با شعار ضدآمریکایی پیروز شده بود، استعفا می‌دهد چون قادر نیست علیه سربازان آمریکایی حاضر در کشورش اقدامی صورت دهد!
 دلیل این همه وابستگی و حقارت را از «ایتو» پرسیدم. ابتدا گفت، شما بهتر از ما ژاپنی‌ها از تحولات سیاسی کشورمان اطلاع دارید! بعد پاسخ سؤالم را این‌طور داد: آمریکا قدرتمند است. ابرقدرت است. عقل حکم می‌کند با قوی‌تر از خود سرشاخ نشویم و هر آنچه گفت بپذیریم. (نقل به مضمون)
پاسخ این دانشجوی 21 ساله ژاپنی، تقریبا پاسخ خیلی از به اصطلاح نخبگان سیاسی و رسانه‌ای در کشورهای مختلف دنیا از جمله در کشور خود ما ایران است که نظام ارباب رعیتی را پذیرفته‌اند. آنها به چیزی با عنوان «عزت» و «ذلت» اعتقاد عملی ندارند. این بحث را بیش از این کش نمی‌دهم. صرفا خواستم وابستگی فکری و سیاسی برخی را که در پوشش «عقل» به افکار عمومی خورانده می‌شود یادآوری کنم. در آلمان هم اوضاع تقریبا به همین شکل است. وقتی مرکل فهمید دولت اوباما سال‌ها در حال شنود مکالمات تلفنی اوست، تا مرز افسردگی پیش رفت اما کاری نکرد، یا به عبارت دقیق‌تر، کاری نتوانست بکند. یا وقتی سفیر آمریکا در برلین به وزارت خارجه آلمان نامه می‌نویسد و نسبت به ادامه فعالیت‌های شرکت‌های آلمانی با فلان شرگت گازی روسی خط و نشان می‌کشد، یعنی در این سیستم ارباب و رعیتی، برای ارباب تفاوتی بین مرکل و بن سلمان نیست. هر دو گاوهای شیردهی هستند که باید دوشیده شوند و هر وقت لازم شد، ذبح گردند. عده‌ای به این شرایط «نظام بین‌الملل» و به معترضان این وضع، «بر هم زننده نظام بین‌الملل» می‌گویند. این عده در خوش‌بینانه‌ترین حالت، عاقل‌نماهای جاهل هستند. در جهل این عده همین بس که علت رشد اقتصادی کشور‌هایی مثل همین آلمان و ژاپن را هم نزدیکی به آمریکا می‌دانند، در حالی که هیچ کشوری با نزدیک یا دور شدن به کشور دیگر به پیشرفت نمی‌رسد که اگر می‌رسید، عربستان امروز می‌بایست از آلمان صنعتی‌تر بود! رشد اقتصادی این دو کشور، نه به دلیل وابستگی‌شان به ارباب که، به دلیل تلاش و پشت‌کار تحسین‌بر‌انگیز خودشان است. راجع به سخت‌کوشی مردم ژاپن و اینکه علت اصلی مرگ و میر مردان ژاپنی«کار زیاد است» همه زیاد شنیده‌ایم. اتفاقا اگر دقت کنید، چنین کشورهایی درست در همان نقاطی که وابسته‌اند،(به ارباب نزدیکند) عقب‌مانده‌اند.
5- می‌گویند «این دو کشور پیشرفته برای میانجیگری آمده‌اند. نگذاریم دست خالی برگردند» میانجیگری برای چه؟ برای مذاکره. مذاکره بر سر چه؟ آیا قرار است بر سر برد موشک‌های آمریکا مذاکره کنیم یا بر سر برد موشک‌های ایران؟ آیا این ما هستیم که زیر تعهداتمان زده‌‌ایم که سراغ ما آمده‌اند؟ هواداران مذاکره با ترامپ آیا هنوز نفهمیده‌اند هدف دشمن، گرفتن یک به یک مولفه‌های قدرت و بازدارندگی‌مان برای تبدیل شدن ایران به لقمه‌ای راحت است؟ آیا واقعا فکر می‌کنند اگر ما قوی باشیم و توانایی نظامی بالایی داشته باشیم، جنگ می‌شود؟! پس قدرت بازدارندگی چه می‌شود؟ هنوز نفهمیده‌اند، مقاومت ایران برای جلوگیری از وقوع جنگ است. مگر ادعای سواد دیپلماسی ندارید. واقعا فهمیدن این مسئله آن‌قدر سخت است؟! ما آماده مذاکره با ترامپ هستیم به شرطی که موضوع مذاکره، موشک‌های آمریکا و توان هسته‌ای این کشور باشد!
6-یک روش نخ‌نما و شناخته‌شده کسانی که باخته و در «منطق» کم آورده‌اند، حمله به خود حریف (اینجا رسانه یا شخص) است. منطق این عده چنین است: وقتی نتوانستی به منطق حریف حمله کنی به خودش حمله کن! چند روزی است می‌گوییم، مذاکره اصولی دارد. مذاکره یعنی، یک چیز بده یک چیز بگیر. در برجام هسته‌ای را دادیم، چه چیزی گرفتیم؟ هدف از مذاکرات هسته‌ای، گشایش اقتصادی بود. امروز آیا با این مذاکره، گشایش اقتصادی حاصل شده است؟! وقتی چنین سیاستی را نقد می‌کنیم، به جای پاسخ دادن به این سؤال‌های منطقی به خود منتقد حمله می‌کنند و می‌نویسند کیهان با مذاکره مخالف است. نمی‌گویند با کدام نوع مذاکره. اگر معنای مذاکره این است که در برجام دیدیم، بله ما مخالفیم. مذاکره با آمریکا در شرایط و مختصات کنونی اگر حماقت نباشد قطعا خیانت است.
7- ما نه خواهان جنگیم، و نه با مذاکره مخالفیم. می‌گوییم مذاکره کردن اصولی دارد و با هرکسی و تحت هر شرایطی نباید مذاکره کرد. یک عکس یادگاری با یکی از مقامات جمهوری اسلامی ایران در چنین شرایطی، یعنی هدیه یک پیروزی بزرگ به ترامپ، یعنی دادن یک برگ برنده برای موجود پلیدی مثل ترامپ برای پیروزی در دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری. برای افراد خودشیفته‌ای مثل ترامپ، صرف یک دست دادن با یکی از مقامات جمهوری اسلامی ایران، یعنی پیروزی. راه‌حل اینها نیست. راه‌حل را بارها گفته‌ایم. تغییر نقشه راه و توجه به ظرفیت‌های عظیم داخلی و منطقه‌ای و اعتماد به توانایی جوانان کشور. مرکز پژوهش‌های مجلس می‌گوید، با تحقیقات مفصلی که صورت گرفته به این نتیجه رسیده که می‌توان کشور را بدون نفت اداره کرد. این یعنی یکی از آن ظرفیت‌های بر زمین مانده و اختیاراتی که داریم اما حوصله استفاده از آن را نداریم چون معتقدیم باید یک نفر از خارج بیاید و اوضاع را در کشور درست کند. دولت به جای گیر دادن به زمین و زمان و قانون اساسی و اختیارات و بهانه‌های الکی، از این کرختی حاصل از هوا شدن برجام خارج و با یک یا علی شروع کند و نشان دهد حس رها شدگی که در مدیریت کشور لمس می‌شود،‌ اشتباه است!
8- روز دوشنبه وزیر خارجه کشوری به ایران آمد که اختیار دادن یک باک بنزین به هواپیمای آقای ظریف را ندارد و امروز نخست‌وزیر کشوری به تهران می‌آید که به خاطر فروش یک دستگاه خودرو به سفارت کشورمان در هند، مجبور به عذرخواهی کتبی و رسمی از آمریکا شد. امروز نخست‌وزیر کشوری به ایران می‌آید که وزیر دفاع اسبق آن از آمریکا به دلیل حمله اتمی به کشورش تشکر کرد و ارباب نیز با وجود گذشت حدود 74 سال، هنوز حاضر به عذرخواهی از کشتن صدها هزار شهروند ژاپنی نشده است. با ارباب مذاکره کردید این شد، رعیت که جای خود دارد!

جعفر بلوری