kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۰۵۴۱
تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۲۲:۲۵

اخبار ویژه


دویچه وله: اروپا 12 ماه نتوانست چگونه در دو ماه می‌تواند؟!
یک کارشناس آلمانی می‌گوید اروپا در دو ماه نمی‌تواند چیزی را عملی کند که در 12 ماه نتوانست.
اولیور مایر، کارشناس حوزه سیاست امنیتی از نهاد دانش و سیاست، در مصاحبه با دویچه وله گفت: ایران دلیل تصمیم خود را در مورد برخی بندها این گونه بیان کرده که «در کل خواستار نجات برجام است»، می‌گوید: «اما خروج محدود مسئله‌دار است زیر نمی‌توان همین طوری بخشی از توافق را آگاهانه کنار گذاشت. برای اینکه احتمالاً در این صورت کل توافق به سرعت زیر سؤال خواهد رفت و به ویژه مثلاً اگر توافق‌ها در مورد بخش‌های اصلی برجام رعایت نشود.
وی به خروج اورانیوم غنی شده و آب سنگین از ایران درچارچوب برجام اشاره می‌کند و معتقد است: «اگر اروپایی‌ها پیشنهاد بدهند که واردات اورانیوم و آب سنگین را از ایران به عهده می‌گیرند، به نظرم این کارساز و مفید خواهد بود. یک سیگنال و پیام پشتیبانی به ایران خواهد بود که می‌تواند مشکل نگهداری سقف تعیین شده برای ذخایر اورانیوم و آب سنگین را حل کند.»
وی در عین حال تصریح کرد: «اروپا در عرض دو ماه نمی‌تواند آنچه را که در مدت 12 ماه نتوانست انجام دهد، عملی کند. «قدرت اقتصادی آمریکا زیاد است، زیادتر از آن مقداری که اروپا بتواند خسارات ناشی از تحریمهای وضع شده از سوی آمریکا را در مدت کوتاهی جبران کند.»
مایر با اشاره به این مسئله که «ابتدا این آمریکا بود که برجام را نقض کرد و از هیچ تلاشی برای منزوی کردن ایران در بخش سیاسی، اقتصادی و نظامی و فشار بر ایران فروگذار نکرد»، معتقد است: «اما نقض برجام از سوی آمریکا توجیهی برای یک تخلف دیگر از سوی ایران در مورد برجام نیست.»(!)
این کارشناس آلمانی توضیح نداده در حالی که به اذعان خودش آمریکا از برجام خارج شده و اروپا نیز ناتوان از انجام تعهدات خویش است، ایران برای چه باید یکطرفه برجام را اجرا کند؟!

ابطحی: در مقابل تهدیدهای دشمن پشت سر رهبر هستم
محمدعلی ابطحی با اشاره به دیدار پریروز مسئولان با رهبر معظم انقلاب گفت: در برابر تهدیدات پشت سر رهبر هستم.
این فعال اصلاح‌طلب می‌گوید: دیدار رمضانی رهبری معظم با مسئولان نظام و دست‌اندرکاران حکومت، امسال در شرایط پر هیاهو و در اوج رجزخوانی آمریکا و توجه همه دنیا به ایران بسیار مهم بود.
اعلام تصمیمات نظام در مورد مسائل اقتصادی به خصوص بخش پایانی آن که در مورد آمریکا و عدم مذاکره و نبود جنگ اعلام نظر کردند در این وضع سخت می‌تواند در داخل و خارج تکلیف همه را روشن کند و از سردرگمی و بلاتکلیفی و انتظار و ترس بیرون آورد.
من امسال از دعوت به این جلسه خوشحال‌تر از دفعات پیش بودم تا روشن شود در برابر تهدیدات سنگین دشمنان ایران پشت سر رهبر کشورم هستم و از هیاهوی خشونت‌آفرین و جنگی ضد ایرانی آمریکا و ترامپ و هم‌پیمانان منطقه‌ای‌شان نفرت دارم.
بعد از سال‌ها به لطف یکی از اعضای دفتر ایشان رفتم جلو و از نزدیک سلام و احوالپرسی کردم و ایشان به رسم قدیم ابراز لطف کردند.

نقش معاون دانشگاه تهران در تجمع ضد حجاب
روزنامه جوان با انتشار خبری به بررسی نقش معاون فرهنگی دانشگاه تهران در غائله‌آفرینی اخیر در این دانشگاه پرداخت. این روزنامه می‌نویسد: یک روز پس از غائله تجمع عناصر موسوم به چپ در دانشگاه تهران علیه قانون حجاب دو حاشیه از آن در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی بازتاب یافت. حاشیه اول دو عکس و فیلم بود. یکی تصویر لگد زدن یکی از معترضان به دختری چادری در حیاط دانشگاه و در میانه تجمعی که می‌گفتند آرام بوده و فقط شعار داده‌ایم، و دیگری فیلم یکی از لیدر‌های چپ در تجمع با روسری مشکی که هم مو‌های فرد و هم مقابل صورتش را پوشانده و در برابر پایین کشیدن آن از مقابل دهانش مقاومت می‌کند. وقتی سرانجام یکی روسری را از مقابل دهانش کنار می‌زند، معلوم می‌شود او یک مرد است با روسری! این فیلم برای مخاطب یادآور فرار مجید توکلی از لیدر‌های دانشجویی فتنه سال ۸۸ است که با پوشش مقنعه و چادر قصد فرار داشت که توسط مأموران امنیتی دستگیر شد. همین دو قاب، تصویری روشن از غائله‌ای می‌دهد که به نام یک اعتراض مسالمت‌آمیز دانشجویی انجام شد.
چپ‌ها حتی از غیر دانشجو یارکشی کردند تا تجمع‌ علیه حجاب و علیه روزه پرتعداد جلوه کند، اما در برابر حضور پرتعداد دانشجویان مذهبی دانشگاه تهران به در بسته خوردند. این میان، اما دانشجو‌های دانشگاه تهران از یک نفر دیگر هم نام می‌برند که نمی‌توان از نقش او در چگونگی پیشبرد این غائله چشم پوشید و او کسی نیست جز معاون فرهنگی دانشگاه تهران؛ مجید سرسنگی. کسی که دانشجویان مخالف حجاب را به سالن آمفی تئاتر دانشگاه راهنمایی کرده، اما فضای چندانی به دانشجویان موافق حجاب نداده و بعد هم پشت میکروفن گفته که «۲۰ سال است شما حرف زدید، بگذارید بقیه هم حرف بزنند!» کسی که پیش از این نسبت به نامه چند هزار نفری دانشجویان و اساتید دانشگاه تهران نسبت به پوشش نامناسب تعدادی از دانشجویان بی اعتنایی کرده و روز تجمع هم به مخالفان حجاب فرصت قرائت بیانیه داده ولی این سو به دانشجویان حامی حجاب فرصت صحبت نداده است.
 دبیر جامعه اسلامی دانشگاه تهران می‌گوید: «یکی از گلایه‌های ما از حراست دانشگاه این است که چرا روز گذشته و زمانی که از التهاب جو دانشگاه با خبر شدند، در بازدید کارت‌های دانشجویی در ورودی‌های دانشگاه تساهل به خرج دادند. همچنین مسئولان فرهنگی دانشگاه در این قضیه بسیار واداده عمل کردند و به رغم مخالفت دانشجویان انقلابی در رابطه با رسمیت دادن به اقدامات ضد دینی عده‌ای هنجارشکن، اما متأسفانه با دخالت آقای سرسنگی، معاون فرهنگی دانشگاه تهران، عملاً آن اقدامات هنجارشکنانه در فضای دانشگاه به رسمیت شناخته شد.»
«مجید سرسنگی در زمان ریاست محمدرضا عارف بر دانشگاه تهران رئیس دفتر او بود. در انتخابات سال ۸۴ هم رسماً از معین حمایت کرد. بعد از تغییر دولت او که جایگاهش را از دست رفته می‌دید، با تغییر رویکرد توانست کرسی‌ای در خانه هنرمندان زیرمجموعه بسیج هنرمندان کسب کند. با موفقیت در این کار او وارد تیم قالیباف شد و همزمان توانست وارد سازمان زیباسازی شهرداری تهران شود. او در انتخابات ۹۲، اما دوباره به سراغ عارف رفت و رابط ستاد دانشگاهیان او شد. بعداز رأی آوردن روحانی دوباره پای سرسنگی در هیئت رئیسه دانشگاه تهران بازشد. معاون دانشگاه تهران سرخط بسیاری از خبر‌ها شد. بعد‌ها مشخص شد برای پوشش خبری اخبارش به خبرنگاران هدیه می‌دهد. اما مسئله خیلی مهم‌تر آن بود که شورای عفاف و حجاب را که در دانشگاه تهران شکل گرفته بود و تقریباً به مرحله تنظیم آیین‌نامه هم رسیده بود، او شخصاً ملغا کرد و باشگاه دانشجویان را در اختیار جریانی قرارداد که از نظر فرهنگی هیچ علقه‌ای به جریان فرهنگی ایرانی و اسلامی نداشتند. حالا یک سؤال! دانشجویی پرسیده؛ جناب دکتر سرسنگی این ما هم هستیم که ۲۰ سال است تریبون داریم یا شمایید که با خوابیدن وسط لحاف و جفت‌کردن کفش اصحاب قدرت در قدرت هستید؟!» به نظر می‌رسد بررسی نقش مدیران دانشگاه تهران در این غائله قابل تأمل باشد.

آتلانتیک: آمریکا شکست می‌خورد /عزت‌نفس نمی‌گذارد ایرانی‌ها تسلیم شوند
یک نشریه آمریکایی در ارزیابی فشارها علیه ایران نوشت: سیاست آمریکا بر ضد ایران به‌جایی نمی‌رسد و ایران پرچم تسلیم بالا نخواهد برد.
آتلانتیک می‌نویسد: یک سال از خروج ترامپ از توافق هسته‌ای با ایران می‌گذرد. بعد از خروج ترامپ از برجام شاهد اعمال سخت‌ترین تحریم‌هایی بودیم که آمریکا علیه دشمنان خود به کار گرفته است.
اما شاهدی برای نشان دادن این موضوع وجود ندارد که سیاست‌های منطقه‌ای ایران در حال تغییر هستند یا  اینکه رهبران ایران تمایلی برای بازگشت به میز مذاکره و تسلیم شدن در مقابل خواسته‌های دولت ترامپ داشته باشند.
آمریکا در اقدامی بی‌سابقه یک نهاد دولتی یعنی سپاه پاسداران ایران را در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار داد و تلاش می‌کند به سرعت صادرات نفت ایران را به صفر برساند. اما این رویکرد آمریکا به شکست منجر خواهد شد.
چیزی که برای تهران بدتر از تحمل تحریم‌هاست، بالا بردن پرچم سفید به معنای تسلیم است. تسلیم شدن در مقابل تحریم‌های آمریکا موضوعی نیست که برای مقامات ایران قابل قبول باشد. اما قانع شده‌اند که تیم امنیت ملی ترامپ به دنبال سرنگون کردن جمهوری اسلامی است. به همین خاطر آن‌ها تحریم‌های اقتصادی را به عنوان یکی از ابزارهای آمریکا برای بی‌ثبات کردن ایران تصور می‌کنند.
ایرانی‌ها معتقدند که در نهایت پیروز خواهند شد. محاصره سیاسی و اقتصادی تجربه جدیدی برای مردم یا رهبران این کشور نیست. میزان درآمدهای نفتی ایران در مدت جنگ با عراق در دهه 1980 و بحران مالی آسیا در سال 1997 نصف شد. ایران در سال 2012 برای بار سوم شاهد کاهش صادرات نفت خود به دلیل تحریم‌های آمریکا و اتحادیه اروپا بود. آن‌ها می‌دانند که چگونه تحریم‌ها را دور بزنند.
ایران تنها در صورتی با آمریکا مذاکره خواهد کرد که از موضع قدرت وارد گفت‌وگو شود. همان‌طور که آیت‌الله خامنه‌ای اشاره کرده است، دلیل ورود ایران به مذاکرات در سال 2012 این بود که اهرم‌هایی همچون هزاران سانتریفیوژ هسته‌ای، چندین تن اورانیوم غنی‌شده و یک راکتور آب سنگین تکمیل شده را در اختیار داشت.
رویکرد دولت ترامپ در بلند مدت با شکست روبرو خواهد شد.
تحریم‌های اقتصادی، تحریم مسافرتی و بی‌توجهی به حس عزت‌نفس ایرانی‌ها می‌تواند به تقویت این باور در بین شهروندان ایران منجر شود که آمریکا در سیاست‌هایش تفاوتی در مورد مردم قائل نمی‌شود.
ترامپ و مشاورانش احتمالا شاهد شکست سیاست‌های خود خواهند بود. آن‌ها به جای تلاش برای تسلیم کردن ایران، باید از گزینه‌های پرهزینه رویارویی پیشگیری کنند. آمریکا باید از کمپین فشار حداکثری خود عقب بنشیند.

دولت تعطیلی برنامه هسته‌ای مسکن مهر و ساماندهی مصرف سوخت!
دولت روحانی در از بین‌بردن فرصت‌ها و امکانات و ظرفیت‌های موجود بی‌نظیر است.
روزنامه رسالت در سرمقاله خود نوشت: دولت‌هاي يازدهم و دوازدهم، در کنار تمام ويژگي‌هاي منفي و مثبت، يک شاخصه بسيار بزرگ دارد و آن هم فرصت‌سوزي است، فرصت‌سوزي دولت هم، خلاف آنچه عموم مي‌پندارند، صرفا ناظر به مسئله هسته‌اي نبوده است.
با روي کار آمدن دولت روحاني، طرح سهميه‌بندي بنزين و کارت سوخت، کنار گذاشته شد.  اما آنچه روشن است آن که اين توجيهات اگر مقبول و منطقي بود، پنج سال بعد، همين دولت تلاش نمي‌کرد دوباره سهميه‌بندي بنزين را از سر بگيرد و کارت سوخت را احيا کند. حال ببينيد در کنار بالا رفتن مداوم مصرف بنزين کشور و افزايش قاچاق سوخت، چه سرمايه بزرگي از کشور از بين رفته است. طرح سهميه‌بندي، اگر اين پنج سال هم ولو با اشکالاتي اجرا شده بود، هم‌اينک به بلوغ رسيده و بسياري از اشکالاتش برطرف شده بود.
با روي کار آمدن دولت جديد، طرح مسکن مهر متوقف شد و حتي وزير جديد که هشت سال پيش هم وزير بود، بدون توجه به خيل جمعيتي که در اين خانه‌ها زندگي مي‌کنند، طرح مسکن مهر را مزخرف خواند. وزارت مسکن، هنگامي که در برابر اين مطالبه عمومي قرار گرفت که جايگزين چيست، از طرحي به نام مسکن اجتماعي خبر داد. اما دقيقا پنج سال بعد، همان وزير با استعفا، از قطار دولت پياده شد، بدون اينکه حتي يک خانه در قالب طرح مسکن اجتماعي ساخته باشد. حال وزير جديد پس از پنج سال مي‌گويد مسکن مهر را از سر خواهد گرفت. چه کسي پاسخگوي اين همه فرصت‌سوزيست.
روزي انرژي هسته‌اي حق مسلم ما بود، روز به روز خبرهاي مسرت‌بخش و غرورآفرين به سمع و نظر مردم مي‌رسيد و به ايراني بودن خود افتخار مي‌کردند؛ تا اينکه نگاه عوض شد، مقاومت جاي خود را به سازش داد و رضايت خدا و کدخدا اشتباه شد. حالا بعد از چند سال تعطيلي و سيمان کاري دوباره قرار است تکاني به خود بدهيم؛ تصور کنيد اگر آن روال، ادامه دار مي‌ماند؛ امروز کجا ايستاده بوديم؟
گزاره‌هاي پيش‌گفته نشانگر آن است که اساسا بدنه مديريتي و اجرايي، اعتقاد چنداني به اين که زمان، يکي از سرمايه‌هاي اصلي نسل‌هاي مختلف کشور است ندارد.
مردم ايران! يادتان هست آن روزي که توافق امضا شده بود و تصاوير در آغوش کشيدن وزير خارجه ما و همتايان خارجي‌اش از رسانه‌ها پخش شد، يادتان هست روزي که وزير خارجه و معاونين او و رئيس سازمان انرژي اتمي و چند نفر ديگر نشان لياقت و هديه‌هاي آنچناني از دست رئيس‌جمهور دريافت کردند؟ آن چند جوان ساده‌دلي که آن شب‌ها به خيابان‌هاي تهران آمدند و جشن و پايکوبي کردند، احتمالا امروز به سرمايه و زماني که از دست خودشان و ديگران رفته مي‌انديشند و حسرت مي‌خورند.هميشه ميل بيت‌المال، توي ذوق مي‌زند اما حيف‌هايي که با بي‌تدبيري‌ها رخ مي‌دهد چندين برابر است.