ترور سینمایی یک ملت توسط آمریکا
آرش فهیم
سینمای آمریکا، همراه با دستگاه نظامی و امنیتی حاکم بر آن کشور، یکی از منابع ترویج خشونت و نفرت علیه نژادها و ملیتهای مختلف بوده است. سرخپوستها، سیاهپوستان، عربها و به ویژه ایرانیان، ازجمله گروههایی بودهاند که هالیوود، آثار متعددی را علیه آنها ساخته و تصاویری زشت و غیرواقعی درباره آنها نمایش داده است.
نگاه حاکم بر هالیوود، استمرار همان دیدگاه پیوریتنهاست؛ همان گروهی که آمریکا را اشغال کردند و صاحبان اصلی آن سزمین یعنی سرخپوستها را به خاک و خون کشیدند. بارزترین ویژگی پیوریتنها، گرایش آنها به آموزهها و تصورات صهیونی بود. به طوری که میتوان رفتار آنها موقع تصرف آمریکا را با رفتار اسرائیلیها با فلسطینیها مقایسه کرد.
سمير امين، اندیشمند فرانسوی که مصریالاصل بود، درباره این گروه نوشته بود: «...فرهنگ سياسي آمريكايي توسط فرقههاي افراطي پروتستان (همان پيوريتنها يا مسيحيان صهيونيست) در نيوانگلند يا شمال شرقي آمريكا شكل گرفت. اين فرهنگ سياسي علاوه بر اين جنبه شبه ديني، با اين ويژگيها مشخص ميشد: قتل عام بوميان قاره آمريكا، به برده كشيدن آفريقاييان، و ايجاد اجتماعات متعددي از مهاجران كه مرحله به مرحله، طي قرن نوزدهم به قاره آمريكا رفتند...»
همچنین تامسافگاست، جامعهشناس آمريكايي در كتاب «نژاد: تاريخ يك ايده در آمريكا»، نوشته است: «... اسرائيلي هاي ماساچوست (يعني همان پيوريتن ها) به همان شيوه، سرخپوستان را نابود ساختند كه اسرائيليان موردنظر كتاب عهد عتيق، كنعانيان (فلسطينيان) را معدوم نمودند...»
نگاه برتری نژادی و توجیه جنایت علیه سایر ملتها از همان ابتدا در سینمای آمریکا غالب میشود. در دوران صامت و حتی در اولین سالهای اختراع سینما، چنین آثاری به وفور تولید میشد. یکی از اولین فیلمهای ساخته شده در تاریخ، «فاطیما میرقصد» به کارگردانی توماس ادیسون است که از قضا یک فیلم ضداسلامی و عربستیز هم هست. یکی از اولین فیلمهای سینمایی ساخته شده در آمریکا، «تولد يك ملت» ساخته ديويد وارك گريفيث در سال 1915 بود که میتوان آن را آغاز ترویج ایدئولوژی آمریکایی-صهیونی در تاریخ سینمای آمریکا دانست. از دیگر فیلمهای مهم دوران صامت که تصویری منفی و غیراخلاقی از مسلمانان و اعراب را نمایش میدادند میتوان به «عرب مسخره»، «رقص هفت زن»، «شیخ» و ... اشاره کرد. جریانی که در سالهای بعد هم ادامه یافت. در فیلمهای مطرحی چون «کازابلانکا»، «دزد بغداد»، «جن گیر»، «سفیر»، «اکسدوس» و ... نیز تصویرسازی منفی از مسلمانان و اعراب اتفاق افتاد. در مجموع، آنچه طی یک صد سال اخیر از مسلمانان در سینمای آمریکا به نمایش درآمد، کلیشههایی چون بادیه نشین، ثروتمند، رقاص و تروریست بوده است. در تعداد بسیار اندکی از فیلمهای هالیوودی، چهرهای عادی و نیک از پیروان دین اسلام دیده شده است که آنها استثنا هستند.
به موازات تکرار کلیشههای ضدسامی و ساخت فیلم علیه مسلمانان، فعالیت هالیوود علیه رنگین پوستها نیز ادامه داشته است.فیلمهای وسترن را میتوان مصداق بارز القای نژادپرستی در سینمای آمریکا دانست. آثاری که به ترسیم تاریخ شکل گیری آمریکا میپردازند. یکی از خطوط محتوایی ثابت فیلمهای وسترن، تقابل آمریکاییها با سرخپوستهاست.
این نوع نگاه به سایر نژادها و ملتها، در سالهای اخیر به اشکال دیگری ادامه یافت. همین امروز هم در خیلی از فیلمهای هالیوودی، تبه کاران و جنایت پیشهها معمولا رنگین پوست هستند. اما دشمن اصلی آثار هالیوودی طی این سالها، مسلمانان و ایرانیان بودهاند. این رویکرد، پس از 11 سپتامر پررنگتر شد. به طوری که حتی سریالهای پرجاذبه آمریکایی نیز به این موضوع پرداختند. به طور مثال، سریال «لاست» یا گمشدگان که در ایران نیز دوبله و با مجوز وزارت ارشاد منتشر شد، روایتگر گروهی از انسانهاست که در اثر سقوط هواپیما در یک جزیره ناشناخته، گردهم میآیند. تقریبا از همه نژادها و تمدنها در این جمع حضور دارند. اما نکته قابل تأمل این است که نماينده مسلمانان در اين مجموعه، يك شكنجهگر بعثي عراقي است! او تا زماني كه به فرهنگ و هويت خودش وفادار است، تروریست معرفی میشود، اما با استحاله در فرهنگ آمريكايي، به عنوان يك انسان مثبت، وضعيتش تغيير پيدا مي كند!
فیلمهایی چون «بدون دخترم هرگز»، «گروگان»، «فرستاده»، «فرار عقاب ها» و «نیروی دلتا» در سالهای نخست انقلاب، بازتاب دهنده هراس آمریکا از ظهور جریان نوظهور انقلاب دینی در ایران است.
اما پس از 11 سپتامبر، این موج گسترش یافت و هر سال شاهد ساخت چند فیلم یا انیمیشن و مستند ضدایرانی در کشورهای مختلف غربی و به ویژه آمریکا بودیم. «مریم»، «سیریانا»، «خانهای از شن و مه»، «تصادف»(crash)، «اسکندر»، «شبی با پادشاه»،«300»، «مرد بله گو»، «سنگسار ثریا»، «کشتی گیر»، طی مدتی کوتاه، یا با محوریت ایران یا اختصاص دادن بخشهایی از داستان خود به کشور ما ساخته شدند. همچنین در آمریکا، از ایرانیان ترک وطن کرده و ضدانقلاب برای ساخت فیلم علیه کشورمان استفاده میشود. «زنان بدون مردان» به کارگردانی شیرین نشاط، «شرایط» ساخته مریم کشاورز، «دختری در شب تنها به خانه میرود» به کارگردانی لیلی امان پور و ... نمونه چنین فیلمهایی هستند. حتی در دوران مذاکرات نیز ساخت فیلمهای ضدایرانی با همان شدت دوران تهدید و قرار داشتن گزینه حمله نظامی روی میز، ادامه یافت. به طور مثال، در این مقطع فیلم «اورشلیم؛ شمارش معکوس» ادعا میکند که ایرانیان قصد نابود کردن ایالات متحده را دارند تا به این ترتیب روی مذاکرات تاثیر بگذارند. قسمت دوم «300» با عنوان «ظهور یک امپراتوری» هم اشارههایی به موضوع مذاکره با ایران (البته در دوران هخامنشیان) میکند. فیلم «گلاب» نیز با دستمایه قرار دادن بازداشت یکی از جاسوسهای انگلیس در تهران، به فتنه 88 میپردازد. در فیلم «ترانفورمرز3» هم درباره لزوم نابودی تأسیسات هستهای ایران توسط رباتها صحبت میشد! سکانس آغازین «پلیس آهنی» هم به روایت آزادی ایران توسط پلیسهای رباتیک آمریکایی میپردازد. «سپتامبرهای شیرزا» نیز روایتی تحریفآمیز درباره آزار و اذیت یهودیان در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران است.
در این دوران، پای سریالهای تلویزیونی آمریکایی نیز به عرصه ایرانهراسی باز شد. سریال «24» چند سال قبل از برجام، به ماجرای رسیدن به توافق هستهای در دوران ریاست جمهوری مردی با نام «حسن» بر ایران پرداخته بود. سریالهای «وطن»(هوملت)، «خانم وزیر»، «رسوایی» و ... نیز هر یک قسمتهایی را به ایران اختصاص دادند.
موج تولید فیلمهای ضدایرانی در سالهای اخیر به اروپا نیز راه یافته و آثاری مشابه آنچه طی دو دهه اخیر در هالیوود ساخته میشد، در این سالها در کشورهایی چون انگلیس، فرانسه و آلمان نیز تولید شده است.