kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۲۰۷۶
تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱۳۹۷ - ۲۱:۵۶

فضیلت غیرت و مفهوم آن(خوان حکمت)



حضرت امیر(ع) در حکمت چهل و هفتم نهج‌البلاغه مي‌فرمايد: «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَي قَدْرِ مُرُوءَتِهِ وَ شَجَاعَتُهُ عَلَي قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَي قَدْرِ غَيْرَتِهِ»؛ (ارزش هر کس به اندازه همت او و راستگویی و صداقتِ هر کس به اندازه شخصیت اوست و شجاعت هر کس به اندازه بی‌اعتنایی وی (به ارزش‌های مادی) است و عفت هر کس به اندازه غیرت اوست.) اين بيانات نوراني گاهي در وصاياي عمومي آن حضرت است، گاهي در وصيت‌هاي خصوصي. بخشي از اينها مربوط به توصيه‌اي است که به وجود مبارک امام حسن دارد و مرحوم سيد رضي اينها را تقطيع کرده است.
هر کاري که انسان انجام مي‌دهد، اگر کارهاي عادي نباشد، به اوصاف او برگردد يک مبدأ نفساني دارد. فرمود: ارزش هر کسي به اندازه همت اوست که هر کسي به اندازه همّتش مي‌ارزد. در قيامت، هر کسي که کارهاي خوب انجام داد، آن کارها را معيار قرار نمي‌دهند، مبادي و ملکات و اوصاف نفساني که مبادي اين کارهاست آنها را مي‌سنجند. فرمود: قدر هر کسي به قدر همت اوست.
همت، يعني چيزي که انسان اهتمام مي‌ورزد و آن را اصل مي‌داند و ساير امور را فرع مي‌داند و فداي آن مي‌کند. شارحان اين جمله نوراني قصّه «دار الإنذار» را نقل کردند. وقتي اين آيه مبارکه نازل شد که: (وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ)؛(1) وجود مبارک پيغمبر(ص) سران قريش و غير قريش را دعوت کرد، وجود مبارک حضرت امير هم بيش از ده سال نداشت، او هم حضور داشت و هنوز به آن صورت که يک جوان بالغ شده باشد نبود. حضرت بعد از تلاوت این آیه، رو کرد به اين بزرگان قبايل و به تک‌تک اينها گفت که: «أنقذ نفسک من النار»؛ خودت را از آتش نجات بده!
فرمود: اگر کسي دعوت من و نبوت من و رسالت مرا پذيرفت و مرا ياري کرد و در اجراي احکام و حِکَم من کوشش کرد، او وصي من و خليفه من است؛ اين را گفت. بعد به تک‌تک اينها فرمود: کيست که نداي مرا پاسخ بدهد و جانشين من باشد؟(2) تنها کسي که قيام کرد، وجود مبارک حضرت امير بود در سنّ ده سالگي.
آن روز هم نظام نظام قبيلگي بود و هرگز به نوساله‌ها فرصت سخن نمي‌دادند. تمام حرف‌ها به عهده آن بزرگان قبايل بود. چند بار وجود مبارک حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند، معنا کردند، تفسير کردند؛ بعد فرمودند هر کس اوّلين نفري باشد که نداي مرا پاسخ داده و مرا تأييد کرده و دستورهاي مرا اجرا کرده او خليفه من است. در تمام اين اعلام‌ها وجود مبارک حضرت امير با اينکه بيش از ده سال نداشت، قيام کرد.
ارتباط صداقت با مردانگی
بعد حضرت بالصراحه نام اين سران را بُرد، که فلاني! «أنقذ نفسک من النار». فلاني! «أنقذ نفسک من النار». هيچ کس اقدام نکرد. اين علي(ع) مي‌گويد: ارزش هر کسي به همّت اوست؛ در حقيقت از خودش دارد سخن مي‌گويد. «صِدْقُهُ عَلَی قَدْرِ مُرُوءَتِهِ» (و راستگویی و صداقتِ هر کس به اندازه شخصیت اوست)؛ اين «مُرُوءت» با مرء و مرد بودن همخوانی دارد؛ زبان فارسي ما خيلي شيرين است؛ اما فارسي کجا عربي کجا؟! ما اصلاً در فارسي علمي به نام علم لغت نداريم. اما در عربي فنّ لغت هست. اين ليوان اگر پر باشد چه اسمي دارد؟ خالي باشد چه اسمي دارد؟ نصف آن پر باشد چه اسمي دارد؟ ما همين کلمه تخم را؛ چه تخم برنج، چه تخم گندم، چه تخم جو، چه تخم گشنيز، همه را مي‌گوييم تخم؛ چه برای حيوان‌ها باشد چه برای مزرعه باشد، تخم مرغ باشد يا چيزي ديگر باشد، مي‌گوييم تخم. اما ده‌ها لغت براي همين تخم است که اگر نظير جو و گندم بود «بذر» است و اگر نظير گشنيز و اين سبزي‌هاي شاهي و اينها باشد، «بزر» با «زاء اخت الرّاء» است. ده‌ها فرق است. ليوان اگر آب داشته باشد يک اسم دارد، خالي باشد يک اسم دارد.
اين مُرُوءت از «مرء» بودن و مرد بودن نشأت مي‌گيرد. مروّت دارد يعني مرد است، مردانگي دارد. فرمود مردانگي هر کسي در صدق اوست. صدق تنها در قول نيست؛ اگر فعل با قول مطابق باشد صادق است. اگر فعل با نيت مطابق باشد صادق است و اگر قول با نيت و اگر قول با فعل مطابق باشد صادق است. مي‌گويد صدق هر کسي به‌ قدر مردانگي اوست و شجاعت هر کسي به قدر انفيت (بی‌اعتنایی) اوست. ما مي‌گوييم به دماغ فلان کس برخورد! يا «شامخ الأنف» شد! دماغ او را خاکمالي کردند! اين کنايه از آن است که به هر حال قسمت مهم احترام انسان به همان چهره اوست. در آداب سوار شدن در روايات «اطعمه و ‌اشربه» و اينها هست که اگر کسي مرکوبي دارد، اگر سوار مرکوب شد، اين مرکوب او چندين حق بر عهده او دارد؛ يکي اينکه بار زائد بر او تحميل نکند، يکي اينکه هر جا که رفت و به آبي رسيد عجله نکند و او را بر آب عرضه کند که اگر تشنه است بنوشد، يکي اينکه اگر خواست براي سرعت رفتن او، اسب را بزند، به صورتش نزند، به پهلوي اسب بزند. صورت اسب محترم است. اينها جزء آداب اسلام است که کسي را اهانت نکند. وقتي اين دين اجازه نمي‌دهد که آدم اسبي را اهانت کند، حماري را اهانت کند، چگونه اجازه مي‌دهد با قلم و بنان و بيان، آبروي کسي را ببرد؟! اينها جزء احکام و حِکَم است.
غیرت؛ بالاترین فضیلت انسانی
فرمود: «وَ عِفَّتُهُ عَلَی قَدْرِ غَيْرَتِهِ» (و عفت هر کس به اندازه غیرت اوست) ، اين کلمه «غيرت» از آن واژه‌هاي کم‌نظير است که ما در فارسي هيچ معادلي نداريم. درعظمت لغت عرب همین بس که از امام باقر(ع) پرسیدند که چرا قرآن به عربي مبين نازل شده است؟ فرمود: براي اينکه «يُبِينُ الْأَلْسُنَ وَ لَا تُبِينُهُ الْأَلْسُن‏»؛(3) عربی آن هنر را دارد که تمام زبان‌های دنيا را ترجمه کند؛ اما زبان‌های دنيا آن هنر ادبي را ندارند که عربي را ترجمه کنند.
ما غيرت را هر چه بخواهيم معنا کنيم ناچاريم سه چهار کلمه بياوريم تا اين کلمه غيرت را معنا کنيم. غيرت که از پرفضيلت‌ترين فضايل نفساني است، واژه‌اي است که از سه عنصر دقيق تشکيل مي‌شود؛ يعني تا اين سه عنصر پيدا نشود معناي غيرت ظهور نمي‌کند. غيرت يعني آدم در حريم غير دخالت نکند، يک؛ غير را به حريم خود دخالت ندهد، دو؛ مجموع اين جمع‌ها هم متفرّع است بر اينکه حريم‌شناسي کند، سه. اينکه مي‌گوييم داخل در حريم غير نشويد، يعني چه؟ يعني محدوده خودش را مي‌شناسد و از اين محدوده بيرون نمي‌رود. اينکه مي‌گوييم غير را وارد حريم خود نکنيد يعني چه؟ يعني مرز خودش را مي‌شناسد اجازه ورود نمي‌دهد. اينجا، هم ورود ممنوع است، هم خروج ممنوع است. اين ورود ممنوع بودن يعني مرز نهايي، خروج ممنوع بودن يعني مرز ابتدايي.پس «معرفهًْ المرء نفسه»، اوّلاً؛ خروج‌شناسي، ثانياً، دخول‌شناسي، ثالثاً؛ اين سه عنصر که جمع شد، اين مرد مي‌شود اهل غيرت.
اگر کسي بيگانه را به داخل منزل راه داد غيرت ندارد و اگر خود از حريم خود تجاوز کرد، غيرت ندارد. اين است که حضرت در نهج‌البلاغه فرمود: «مَا زَنَي غَيُورٌ قَطُّ»؛(4) هرگز آدم باغيرت، نامحرم را نگاه نمي‌کند. اين يعني چه؟ يعني دارد از مرز خودش تجاوز مي‌کند. ورود ممنوع، خروج ممنوع، اين دو عنصر حتما بعد از شناخت قلمرو خود آدم است که قلمرو من کجاست؟ که خروج ممنوع و ورود ممنوع است.
پس تا اين سه حقيقت يکجا جمع نشود، غيرت پديد نمي‌آيد؛ لذا گفتند خودت را بشناس. اين بيان نوراني حضرت که در نهج‌البلاغه می‌فرماید که هيچ مرد باغيرتي نامحرم را نگاه نمي‌کند يعني چه؟ يعني دارد تجاوز مي‌کند. خود حضرت هم در يک سخنراني به افرادی که نشسته بودند و به نامحرمي که عبور مي‌کرد نگاه می‌کردند، فرمود: آقايان! آن کسي که در خانه‌هايتان است همين است. کجا را نگاه مي‌کنيد؟ اين هم در نهج‌البلاغه است. اينکه فرمود ارزش هر کسي به اندازه غيرت اوست، تا اين سه اصل را نشناسد غيور نيست و اگر غيور نبود، بسياري از فضايل برای غيرتمند است.
بيانات حضرت آيت‌الله جوادي آملي (دام‌ظله)
 در جلسه درس اخلاق؛ 97/9/22
مرکز اطلاع‌رسانی اسرا
_____________________
[1]. شعراء، 214. [2]. الإرشاد في معرفهًْ حجج الله علی العباد، ج‏1، ص49.
[3]. الكافي(ط ـ الإسلاميه)، ج2، ص632. [4]. نهج البلاغة صبحي صالح، حکمت305.
خوان حکمت روزهای یک‌شنبه منتشر می‌شود.