kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۱۸۷۳
تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱۳۹۷ - ۱۹:۲۱

راه‌های نفوذ شیطان در فـرد و جـامعـه-بخش اول


 
 * محمد قدیردانش
مسئله شیطان نزد ما به چیزی بی‌اهمیت تبدیل شده است و اعتنای ما به او، تنها در این حد است که روزی چند بار او را لعنت کنیم و از شرش به خدا پناه بریم و برخی افکار پریشان خود را به او نسبت دهیم. ولی باید دانست که شیطان و قوای شیطانی، نقش بسیار پراهمیتی دارند؛ زیرا در عین پنهان بودن از حواس ما، تصرفات زیادی در عالم انسانیت دارند. شیطان دشمن بیرونی و قسم خورده‌ای است که تا آخرین لحظات زندگی، دست از‌گریبان انسان بر نمی‌دارد و در عین حال از آشکار و نهان ما و از تمام کردارها و اندیشه‌های ما، آگاه است.[1]
دامنه فعالیت شیطان، بسیار گسترده است و اختصاص به کردار و گناه خاص ندارد. وسوسه‌های او تمام فعالیت‌های ذهنی، بیرونی، فردی و اجتماعی انسان را پوشش می‌دهد. او در هر عمل انسان، تلاش می‌کند که آن را از مسیر حق و کمال به انحراف بکشاند.
معمولاً دخالت و وسوسه‌های شیطان را در امور فردی و عبادی می‌دانند؛ در حالی که شیطان در امور و فعالیت‌های اجتماعی نقش مهم و فعال دارد و به احتمال زیاد، این امور مورد توجه بیشتر اوست؛ زیرا صلاح و فساد زمینه‌های اجتماعی، در کمالات و فضایل انسانی اهمیت اساسی دارد. در نوشتار پیش رو که در دو بخش تقدیم خوانندگان عزیز می‌شود، جنبه‌های اجتماعی فعالیت‌ او و به عبارت دیگر، نقش شیطان و راه‌های نفوذش در جامعه را بررسی می‌کنیم.

شیطان و جامعه
نقش شیطان را در جامعه به دو صورت می‌توان بررسی کرد:
یکی، بدین صورت که کردار‌ها و گناهانی را که ماهیت اجتماعی دارند (همانند: نفاق، دروغ، بدگمانی و...)، شناسایی و سپس تأثیر شیطان را روی آنها بررسی کنیم.
دیگر، اینکه بحث را به گناهان و کردارهای اجتماعی انسان محدود نکنیم تا امور و فعالیت‌هایی را نیز که در اصل، ماهیت اجتماعی ندارند ولی آثار اجتماعی دارند، شامل شود.
ما گزینه دوم را در پیش خواهیم گرفت؛ زیرا همان‌گونه که‌اشاره شد، برخی امور در عین حال که فردی هستند، می‌توانند جنبه اجتماعی قوی داشته باشند؛ همانند ایمان در جامعه دینی که بنیاد فرهنگ دینی را شکل می‌دهد. از طرف دیگر، پدیده‌ها و مسائل اجتماعی ـ حداقل براساس یک مبنا ـ به کردار افراد باز می‌گردد. به عبارت دیگر، جامعه و پدیده‌های اجتماعی، از افراد و کردارهای آنان شکل می‌گیرد و به همین جهت دگرگونی در جامعه و مسائل اجتماعی باید از افراد و کردارهای آنان آغاز شود.
با این حال، ما در صدد نیستیم که تمام ترفندها و کردارهای شیطان را بررسی کنیم؛ بلکه فقط به مهم‌ترین آنها که در آیات و روایات نیز مورد توجه بیشتر قرار گرفته، می‌پردازیم. باید یادآوری کرد که ماهیت کار شیطان «وسوسه» است و نمی‌توان آن را مورد ارزیابی تجربی قرار داد و برای آن، شاخص ارائه کرد و  همچنین نمی‌توان فعالیت‌های شیطان را از خواسته‌های نفسانی تفکیک کرد.
الف) مفاهیم اساسی
1. شیطان
شیطان از ماده «شطن» و معنای اصلی آن انحراف از حق و راه راست است. این مفهوم در مورد جن، انسان و حیوان و غیرآن تحقق پیدا می‌کند؛ ولی اگر به صورت مطلق به کار رود، شیطان جنی، سپس شیطان انسانی و در مرحله سوم شیطان به معنای حیوانی از آن فهمیده می‌شود.
به هر صورت، شیطان جنی که معنای رایج این واژه است و سوگند به گمراه‌ کردن انسان‌ها خورده است، مصداق کامل برای مفهوم انحراف از حق و خارج شدن از مسیر اطاعت پروردگار است. ابلیس، شیطان بزرگ و آفریده شده از آتش است که موجب اخراج حضرت آدم و حوا از بهشت گردید.[2] از امام رضا(ع) روایت شده که فرمود: «شیطان از این جهت ابلیس نامیده شد که از رحمت خدا بی‌نصیب گردید؛ زیرا این کلمه به معنای محروم و مأیوس از رحمت خداست».[3]
شیطان جنی و انسی
شیطان در اصل خود، مفهوم گسترده‌ای دارد و به معنای هر موجود سرکش و طغیانگر و موذی است. بدین جهت، در قرآن به انسان‌های پست و خبیث و طغیانگر نیز کلمه شیطان اطلاق می‌شود.
در سوره ناس درباره شیطان چنین می‌خوانیم: (الّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النّاسِ مِنَ الْجِنّهًِْ وَ النّاسِ)، آن شیطانی که در درون سینه انسان‌ها وسوسه می‌کند.
البته همه جنیان، شیطان نیستند؛ همچنان‌که همه‌ انسان‌ها نیز شیطان نمی‌باشند. شیطان جنی،  جنّی است که کافر است و اسلام نیاورده است و کارش خراب کردن و شرارت و شیطنت است؛ همان‌طور که شیطان بشری،  کارش اضرار و افساد و ضرر رسانیدن به دیگران است. شیطان‌های جنی با شیطان‌های انسانی همکاری و رفاقت دارند و جن‌های با ایمان در صدد کمک و یاری رساندن به انسان‌های مسلمان هستند. با این تفاوت که شیاطین انسانی از ظاهر و بیرون در انسان وسوسه می‌کنند و با سخنان فریبنده خود، انسان را از راه راست بیرون می‌آورند و به سوی اهداف فاسد خود که نتیجه‌اش خسران و ندامت است، می‌کشانند؛ ولی شیاطین جنی از باطن و درون در انسان وسوسه می‌کنند و با ایجاد خاطرات پریشان و  افکار بی‌مایه و فاسد، او را تحریک و برای انجام کارهای بی‌اساس و انحرافی، دعوت و تشویق می‌کنند.
گاهی در میان شیاطین انسانی، افرادی پیدا می‌شوند که از شیاطین جنی بدترند؛ چنانکه در روایتی از پیامبر اسلام(ص) می‌خوانیم که به ابوذر غفاری فرمود: آیا از شر شیطان جنی و انسی به خدا پناه می‌بری؟ عرض کرد: آیا شیاطین انسی نیز وجود دارد؟ فرمود: بلی، آنها از شیطان جنی بدترند.[4]
در این مقاله، مقصود ما از شیطان، شیطان جنی است.
حرکت شیطان در مجاری خون
امام سجاد(ع) می‌فرماید: «سلطته منا علی ما لم تسلطنا علیه منه، أسکنته صدورنا، و أجریته مجاری دمائنا؛ شیطان را بر چیزهایی از ما سلطه‌ دادی که ما را سلطه ندادی؛ او را در سینه‌های ما جا دادی و در مجاری خون ما جاری ساختی».
احادیثی متعدد به این معنا‌اشاره دارد که شیطان در مجاری خون انسان در حرکت است و در ادامه برخی از این احادیث آمده است که مجرای شیطان را با گرسنگی تنگ کنید.[5]
استقرار شیطان در سینه انسان و در عین حال حرکت او در مجرای خون او، به چه معنا و به چه صورت است؟ آیا این تعبیر، مجازی است یا حقیقی؟ و اگر حقیقی است، به چه صورت است؟ شارح صحیفه سجادیه بعد از بحث در این باره، این  احتمال را تقویت می‌کند و حق می‌داند که منظور از سینه در این مورد، جایگاه قلب باشد؛ زیرا سینه، موضع تعلق نفس ناطقه انسان به نفس حیوانی اوست و به همین جهت، شرح و ضیق به آن نسبت داده می‌شود.[6] به هر صورت، تعبیر مذکور این واقعیت را می‌فهماند که شیطان به صورت نامرئی در درون ما راه دارد و به فعالیت خود می‌پردازد.
2. وسوسه
دومین مفهوم اساسی در این نوشتار وسوسه است که کار اصلی شیطان شمرده می‌شود. وسوسه در اصل به معنای جریان صدای پنهانی است که در درون و نفس انسان ایجاد می‌شود، بدون اینکه از واقعیتی حکایت کند. وسوسه ممکن است از ناحیه شیطان انسی یا جنی و یا از خطورات قلبی خود فرد باشد. در برابر وسوسه، القای رحمانی قرار دارد؛ همانند وحی و الهام. وسوسه همانند شک، زمانی ایجاد می‌شود که علم و یقین نباشد؛ منتها با این تفاوت که در شک، از ابتدا علم وجود ندارد ولی در وسوسه بعد از آنکه علم به وجود آمد، با تصرف قوه واهمه ایجاد تردید می‌شود. در حقیقت، وسوسه زمانی پیدا می‌شود که قوه عاقله، زیر نفوذ و سیطره قوه خیال قرار بگیرد. در این هنگام است که عقل از حاکمیت می‌افتد و به دنبال آن، علم و یقین نیز متزلزل و نابود می‌ شود و به جای آن، وهم و شک در ذهن انسان نفوذ می‌کند.[7]
از معنای وسوسه و از آیات موجود در این زمینه، به دست می‌آید که میدان عمل شیطان، ادراک انسان و ابزار کار او، عواطف و احساسات بشری است. در آیه (الّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النّاسِ)، وسوسه به عنوان یکی از ویژگی‌های شیطان قرار داده شده و منظور از سینه (صدر)، نفس انسان است؛ زیرا تنها مبدأ ادراک انسان می‌تواند متعلق وسوسه قرار بگیرد و تنها نفس، صلاحیت مبدأ شدن برای وسوسه دارد. اینکه سینه به عنوان جایگاه وسوسه معرفی شده، بدان جهت است که ادراک، بیشتر به قلب نسبت داده می‌شود و قلب نیز در سینه قرار دارد. در آیات متعدد، اغوا، تزیین، ایجاد آرزوهای دراز، وعده‌های دروغین و... از کارهای شیطان ذکر شده است و این امور عمدتاً با عواطف، احساسات و قوه واهمه مرتبط است.
تفاوت وسوسه با خواسته‌های نفسانی
وسوسه شیطان با خواسته‌های نفس، تفاوت ماهوی دارد؛ اوّلی ناشی از نفوذ شیطان و دعوت او است و دومی برخاسته از نیازها و تمایلات غریزی و ذاتی انسان که لزوماً گناه و ناپسند نیست. ولی در عین حال، تفکیک میان هر دو دشوار است؛ شاید علت این امر، طولی بودن تصرف شیطان باشد. طولی بودن تصرف شیطان به این معناست که تصرفات او در عرض و در برابر تصرفات انسان نیست تا با استقلال انسان در کارهایش منافات داشته باشد. شیطان چیزهایی را که مربوط به زندگی و خواسته‌های نفس انسان است، زینت می‌دهد و بدین وسیله به گونه‌ای در ادراک انسان تصرف و القای وسوسه می‌کند که انسان آن را احساس نکرده، میان آنها و افکار خودش تفکیک قائل نمی‌شود و آن را مستند به کسی غیراز خودش نمی‌داند. بنابراین هیچ منافاتی ندارد که اندیشه‌های باطل ما، هم مستند به خود ما باشد و هم ناشی از وسوسه‌های شیطان[8] با این حال، نشانه‌هایی وجود دارد که خود انسان می‌تواند به وسیله آن، وسوسه‌های شیطان را از خواسته‌های نفسانی بازشناسد:
1. شیطان اگر دعوتش پذیرفته نشود، منصرف می‌شود و اقدام به کار دیگر می‌کند؛ اما نفس، پیوسته برای رسیدن به خواسته‌اش پافشاری خواهد کرد.
2. وسوسه شیطان، با یاد خدا زائل می‌شود؛ اما هوای نفس چنین نیست.[9] «پرهیزکاران، هنگامی که گرفتار وسوسه‌های شیطان می‌شوند، به یاد خدا می‌افتند؛ پس (در پرتو یاد خدا) بصیرت می‌یابند». [10]
ب) راه‌های نفوذ شیطان در جامعه
ماهیت و اساس کار شیطان را وسوسه و دعوت باطل و گناه شکل می‌دهد؛ ولی با توجه به موارد، آن را به شیوه‌های گوناگون عملی می‌کند. ایجاد تردید در باورهای دینی و در نهایت کشاندن فرد به کفر، ایجاد نفاق و ناامیدی، جلوگیری از نیکی به یکدیگر و سرگرم کردن انسان به امور باطل، از مهمترین کارهای شیطان است.
شاید بتوان گفت که شیطان در مبارزه و دشمنی خود با انسان، اهدافش را رتبه‌بندی کرده است. اول تلاش می‌کند که به اساسی‌ترین هدف خود برسد و آن، گرفتن ایمان و داخل کردن فرد در دایره کفر است و در صورت عدم موفقیت، به سوی اهداف بعدی می‌رود.
1. ایجاد تردید در باورهای دینی
«بندگی خدا»، کمال انسان و هدف آفرینش است و مورد تأکید فراوان خدای متعال است. از این رو، شیطان با توجه به اهمیت این امر، آن را  اولین هدف خود قرار می‌دهد و نهایت تلاش خود را به کار می‌بندد تا فرد را از مسیر بندگی پروردگار خارج سازد و او را به خدایش کافر کند. کفر و قطع ارتباط بنده با پروردگار، اساسی‌ترین هدف شیطان است. ممکن است شیطان در آغاز به این هدف دست نیابد که در این صورت، برای رسیدن به هدف نهایی، نقشه‌های مقدماتی را «همانند آلوده کردن فرد به گناهان دیگر» اجرا می‌کند. در صورتی که شیطان بتواند یاد خدا و اعتقاد به او را، که اساس سعادت است، از صفحه دل و زندگی فرد به کلی پاک کند، چنین شخصی کاملاً بی‌پناه و طعمه دام او شده است؛ به هر سمت که بخواهد،  او را می‌کشاند و هر کاری که بخواهد، بر عهده او می‌گذارد و به وسیله او عملی می‌کند. در حقیقت، فردی که به خدایش کفر ورزیده، از سپاه و سربازان شیطان می‌شود که شیطان، او را فرمان می‌دهد و سرپرستی می‌کند و او نیز به آسانی، اطاعت می‌کند.[11] این مطلب در قرآن بروشنی بیان شده است: (إِنّا جَعَلْنَا الشّیاطینَ أَوْلِیاءَ لِلّذینَ لا یُؤْمِنُونَ)[12]؛ ما شیاطین را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمی‌آورند.
روایات فراوانی وجود دارد که شیطان در حساس‌ترین لحظه زندگی؛ یعنی لحظات احتضار و انتقال به جهان دیگر، نیرو‌های خود را بسیج می‌کند تا گوهر گرانبهای ایمان را از فرد محتضر بستاند. از امام صادق(ع) نقل شده است:
«ما من أحد یحضره الموت ألاّ وکل به إبلیس من شیاطینه من یأمره بالکفر و یشککه فی دینه حتی یخرج نفسه فإذا حضرتم موتاکم فلقنوهم شهادهًْ أن لا إله ألاّ الله، و أن محمداً رسول‌الله(ص) حتی یموتوا؛[13] هیچ کس نیست که مرگش فرا رسد، مگر اینکه ابلیس به شیطان‌های خود دستور می‌دهد که او را به کفر بکشانند و در دینش ایجاد تردید کنند؛ تا اینکه جانش بیرون آید. پس زمانی که نزد افرادی در حال مرگ بودید، گواهی دادن بر این را که «خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد(ص) به راستی فرستاده خداست»، به او تلقین کنید تا اینکه بمیرد».
-۲ آرایش پندارهای باطل
تزئین باورهای باطل، یکی از مهمترین روش‌های شیطان برای پاک کردن نیروهای ایمان از صفحه قلب و جایگزین ساختن پندارهای باطل و اندیشه‌های بی‌اساس به جای آن است:
«کسانی که بعد از روشن شدن هدایت برایشان، به حق پشت کردند، شیطان کردارهای زشت و باورهای باطل را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است». [14]
تزئین، این است که با اضافه کردن برخی چیزها، شکل واقعی یک امر دگرگون شود. تزیین باطل به وسیله شیطان، به این معناست که او با اضافه کردن خواسته‌های نفسانی بر یک اندیشه و عمل باطل و مطابق خواسته‌ نشان دادن آن، آن امر را زیبا و مطلوب نشان می‌دهد.
انسان به‌طور فطری از باورهای باطل می‌گریزد و این دسیسه شیطان است که آنها را می‌آراید، تا بدانجا که نقطه مقابل حقیقت نیز زیبا جلوه می‌کند و پذیرفته می‌شود. شیطان در تسویل و تزئین، مهارت زیادی دارد و آرایشگر ماهری است و کالاهای زشت و نامرغوب خود (گناهان و چیزهای باطل) را زیبا و جذاب نشان می‌دهد تا مورد پذیرش افراد واقع شود. به عنوان نمونه، کیست که نداند سجده بر خورشید، سبکسری است؛ اما قوم سبأ فریب آرایش این پندار زشت را خوردند و عمری به پرستش خورشید پرداختند[15] کدام عقل می‌پذیرد که انسان گوساله را پرستش کند؛ ولی سامری در غیاب حضرت موسی، گرفتار وسوسه تزئین شیطان شد و قوم بنی‌اسرائیل را گوساله پرست کرد.[16] امروزه نیز، جذابیت بسیاری از اندیشه‌ها و باورهای بی‌اساسی که در برابر ایمان به خدا قد برافراشته و خودنمایی می‌کنند، بدون تردید خالی از تسویل و تزئین شیطان نیستند و بدون تلاش‌ها و آرایش‌های او، تا این حد باورهای باطل در میان جوامع نفوذ نمی‌کرد.

[1]. اقتباس از تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج8، ص42 (ترجمه باقر موسوی همدانی، انتشارات اسلامی، ق، 1393ق.).
[2]. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی، ج5ـ6، ص5 (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371ش.).
[3]. المیزان، ج8، ص739.
[4]. التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، فخر رازی، ج13، ص154 (دارالفکر، بیروت، 1420ق).
[5]. ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین(ع)، سید علی خان حسنی شیرازی، ج4، ص111 (انتشارات اسلامی، قم).
[6]. همان، ص112.
[7]. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج13، ص113.
[8]. المیزان، ج8، ص47ـ52.
[9]. جن و شیطان، علی‌رضا رجایی تهرانی،  ص104 (نبوغ، قم، چ4، 1381ش.).
[10]. اعراف/201.
[11]. البیان فی مداخل الشیطان، عبدالحمید بلالی، ص121 (مؤسسة الرساله، چ13، 1411ق.).
[12]. اعراف/27.
[13]. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج2، ص455.
[14]. محمد/25.
[15]. نمل/24.
[16]. طه/88.