kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۱۸۵۰
تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱۳۹۷ - ۲۱:۱۵

دین؛ همان فرهنگ است(زلال بصیرت)

یکی از ابعاد زندگی انسان بُعد فرهنگی است؛ اما فرهنگ واژه‌ای مبهم است که مرز مشخصی برای آن وجود ندارد. به عبارت بهتر تعریف واحد مورد قبولی در بین جامعه‌شناسان برای فرهنگ وجود ندارد؛ از این‌رو گاهی از مسائل تربیتی و آموزشی گرفته تا آداب و رسوم مردم در مناطق مختلف، به عنوان فرهنگ تلقی می‌شود؛ بر اساس این نگرش اساس دین نیز  مقوله‌ای فرهنگی در عرض سایر مسائل دیگر است.
یکی از مسائلی که قرن‌هاست در دنیا بین پژوهشگران و محققان مطرح است، مسئله رابطه دین و دنیاست؛ اینکه دین چیست و چه ارتباطی با ابعاد مختلف زندگی انسان دارد و دین چه نیازی را از بشر رفع می‌کند. این مسئله از جمله مسائلی است که مباحث و مطالب زیادی درباره آن بیان شده است و بیشترین اختلافات درباره آن وجود دارد.
نگاه فردگرایانه سکولاریسم به دین
 بسیاری از دانشمندان معتقدند که دین، صرفا یکسری آداب و رسوم در بین اقوام مختلف است و ربطی به سایر ابعاد جامعه ندارد، بر این اساس، دین برای زندگی بشر، یک ضرورت نیست. شاید بسیاری از قشرهای فرهیخته هم از ته دل، معتقدند که دین و امور ماوراء طبیعی، اموری خیالی هستند و به‌مثابه شعر هستند که عده‌ای آن را دوست داشته و به آن گرایش دارند. در زمانی در کشور ما، اعتقاد به توحید و معاد و معارف دین، نوعی کهنه‌پرستی و تحجر و عدم باور به دین، روشنفکری تلقی می‌شد و امروز هم رگه‌هایی از این تفکر وجود دارد، روح سکولاریسم این است که دین امری فردی است که عده‌ای به آن گرایش دارند؛ اما نمی‌توان به این گرایش ایراد گرفت؛ چرا که انسان‌ها باید آزاد باشند، چه ‌اشکالی دارد عده‌ای هم مثلا نمازی بخوانند یا یک جا جمع شوند و ‌گریه کنند و یا به اموری دیگر از این قبیل بپردازند؟! همان طور که عده‌ای نیز دوست دارند در مجالس شبانه رقص شرکت کنند. هیچ کدام ضرورت زندگی بشر نیست، اما ‌اشکالی هم ندارد!
وجود ارتباط میان اجزای دین
 در مقابل این تفکر، عده‌ای معتقدند که دین جدی‌ترین مسئله زندگی است. در میان قشرهای برجسته، افراد زیادی هستند که این تفکر را قبول ندارند؛ اما اگر ما به این مسئله معتقد هستیم، ابتدا باید ببینیم اصلا دین چیست؟ متأسفانه بسیاری از مذهبیان و متدینین، هنوز شناخت صحیحی از دین ندارند و نمی‌دانند اجزای دین با هم چه ارتباطی دارند. آیا دین، مجموعه‌ای از معارف غیرمرتبط به یکدیگر است که تحت عنوان دین جمع شده است یا معارف دین با هم ارتباط داشته و هر جزء بر جزء دیگر تأثیرگذار بلکه متوقف است؟ آیا نماز، دفاع مشروع و انفاق در راه خدا، مسائل جداگانه‌ای هستند که تحت عنوان دین جمع شده‌اند یا ارتباط عمیقی با هم دارند؟دین مانند یک دسته گل که از گل‌های مختلفی تشکیل شده و سپس با روبانی به هم گره زده شده، نیست، بلکه مانند درختی است که دارای ریشه، شاخه، برگ و میوه است که با هم رابطه حقیقی دارند و در صورت سالم بودن ریشه، شاخه‌ها رشد کرده و میوه می‌دهند.چنین تشبیهی در قرآن نیز وجود دارد، مردم ریشه را نمی‌بینند، زیرا زیر زمین است؛ ریشه مانند اعتقادات است که درونی است و ظاهر نمی‌شود؛ اما از همین اعتقادات و باورهاست که بایدها و نبایدها و رفتارهای آدمی سرچشمه می‌گیرد؛ متأسفانه دستگاه‌های فرهنگی کشور مانند آموزش و پرورش، بعد از گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی، هنوز تعریف صحیحی از اصل دین را در جامعه ترویج نکرده‌اند.یکی از سؤالات اساسی این است که آیا بدون دین می‌توان انسان خوبی بود یا خیر؟ سرچشمه بسیاری از مسائلی که در محافل علمی و حتی در محافل فرهنگی انقلابی مورد اختلاف است و اثر آن در رفتار نیز ظاهر می‌شود و سبب اختلاف در عمل می‌شود، همین مسائل است و تا این مسائل و تعریف صحیح از دین و قلمرو دین در جامعه، برای افراد روشن نشود، این اختلافات اجتناب‌ناگزیر خواهد بود. به عبارت بهتر منشأ این اختلافات، به شاخه‌ای از سکولاریسم بر‌می‌گردد و آن این است که آیا کاری که انجام می‌دهیم، ربطی به دین دارد یا خیر؟
نقش دین در عرصه‌های زندگی اجتماعی
 غالب مردم کشور با بانک‌ها سر و کار دارند، اما به ارتباط یا عدم ارتباط عملکرد آن با دین، توجهی ندارند،گاهی گفته می‌شود این امور بر اساس زندگی امروزه بشر باید تدبیر شود و ربطی به دین ندارد؛ نماز و روزه شما، مربوط به دین است نه سود بانکی مربوط به حساب‌های سپرده و وام‌های چند ده درصدی! این نگاه، همان سکولاریسم است.وام دادن، یکی از خدمات مهم دولت جمهوری اسلامی است که گاهی در آمارها بدان افتخار می‌کنند، باید ببینیم آیا شیوه کار بانک به دین ربط دارد یا خیر؟ خیلی از مسائل حتی برای دینداران ما حل نشده است؛ از این‌رو برخی از افراد وام ده - پانزده درصد می‌گیرند تا به عمره و زیارت بروند!!امروز عرصه‌های مختلف زندگی اجتماعی در کشور اعم از نظامی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی، سیاسی، اداری و نظایر آن، هر چند کمابیش در یکدیگر تأثیر دارند، اما چنین نیست که قوام یکی، به دیگری وابسته باشد، دفاع مقدس یک مسئله نظامی و امنیتی بود؛ اما آیا دین می‌تواند در آن نقش داشته باشد یا خیر؟ آیا دین می‌تواند رفتن به جبهه را واجب اعلام کند یا اینکه جبهه رفتن یک مسئله اجتماعی است و مردم می‌توانند برای حفظ عزت و استقلال خود بجنگند و یا بپذیرند که تحت تسلط بیگانگان باشند و این مسئله به دین ربطی ندارد؟!مسائل شناختی شاخه‌ای از فرهنگ است که زیربنای همه مسائل اجتماعی است. حلال و حرام در اقتصاد، وجوب یا عدم وجوب در جهاد، صحیح بودن یا نبودن روش تعلیم و تربیت، ممنوع یا مجاز بودن ارتباطات آزاد مرد و زن با یکدیگر، همه و همه در گرو این است که شناخت ما چگونه باشد.
اهمیت فرهنگ برای جامعه بشری
 اگر فرهنگ را مسائلی بدانیم که ریشه‌اش سلسله‌ای از باورها و ارزش‌هاست در این صورت مهم‌ترین مسائل زندگی انسان، همین مسائل فرهنگی است که سعادت ابدی یا شقاوت ابدی او در گرو آن است. براساس این تعریف، دین تقریبا مساوی با فرهنگ است.قوام زندگی انسانی به همین امور است که بایدها و نبایدها چیست؛ به عنوان مثال از آنجا که حیوانات شناختی ندارند و طبق غریزه رفتار می‌کنند، اگر حیوانات با هم گلاویز شوند، کسی آنها را مذمت نمی‌کند و آنها را مورد سؤال قرار نمی‌دهد، اما خوب یا بد بودن کارهای انسان مورد قضاوت قرار می‌گیرد. بنابراین اصلی‌ترین مسئله‌ای که انسانیت انسان به آن وابسته است، فرهنگ (البته طبق تعریف اخیر) است.بر اساس این تعریف از فرهنگ، اگر فرهنگ نباشد؛ یعنی باور صحیحی وجود ندارد و ارزش‌های صحیحی رعایت نمی‌شود؛ بر این اساس افرادی که فرهنگ ندارند، همان‌هایی هستند که خداوند متعال آنها را در قرآن پست‌تر از چهارپایان خوانده است.فرهنگ مهم‌ترین عامل انسانیت است و انقلاب اسلامی مهم‌ترین پدیده در عصر ماست که از همین امر سرچشمه می‌گیرد، حفظ این انقلاب به حفظ باورها و ارزش‌های انقلاب است. فرهنگ، زیربنای سایر ابعاد زندگی انسانی است؛ اگر باور و ارزش‌های صحیحی انتخاب کرده و بر اساس آن رفتار کنیم، این فرهنگ مانند شجره طیبه‌ای خواهد بود که هر زمان در حال ثمر دادن است و اگر فرهنگ را فراموش کردیم، مانند شجره خبیثه‌ای است که ریشه‌ای ندارد و از این‌رو ثباتی ندارد و به‌زودی از بین می‌رود.فرق زندگی مبتنی بر فرهنگ صحیح - یعنی دین صحیح - با زندگی‌های دیگران مانند تفاوت درختی که در تمام طول سال، میوه می‌دهد با درخت بی‌ریشه و خشکیده است. تفاوت این دو بر هیچ کس پوشیده نیست.
حال اگر بخواهیم برای انقلاب خدمتی انجام دهیم و بدانیم کدام تهدیدها، خطرناک‌تر است، باید توجه داشته باشیم هر کجا به باورها و ارزش‌های ما ضربه وارد شود، مانند خشکاندن این درخت است و هرکجا باورها و ارزش‌ها تقویت شود، باعث آبیاری و باروری این درخت و دوام آن می‌شود که نفع آن برای مردم در همه زمان‌ها بیشتر شود.
وظیفه ما در مقابل نعمتی که به برکت رهنمودهای امام(ره) و خون شهدا نصیبمان شده است، تقویت ریشه درخت انقلاب است؛ اگر ریشه داشته باشد، قطعا میوه خواهد داد؛ اما اگر ریشه فاسد شد، حتی اگر الان هم میوه‌ای داشته باشد، به زودی خشک خواهد شد و از بین خواهد رفت.
 سخنرانی آيت‌الله مصباح يزدي (دام ظله)
در همایش ستاد فجر انقلاب اسلامی؛ قم؛ 23/9/97
زلال بصیرت روزهای پنج‌شنبه منتشر می‌شود.