ضرورت توجه به کتاب و کتابخوانی و چالشهای پیش روی - بخش پایانی
مهجوریت مطالعه غیر درسی در نظام آموزشی
گروه گزارش
هرچند که شاید بچههای روزگار گوشیهای پر از بازیها و نرمافزارهای مختلف و بچههای نسل کتابهای الکترونیک کمتر این تجربه شیرین را داشته باشند.
نمیدانم چند درصد از بچههای نسل امروز اگر بخواهند به کسی هدیهای بدهند، کتاب را انتخاب میکنند؟ چند بار شده است وقتی که دارند خانه را به مقصد سفر یا مهمانی ترک میکنند، جز اولین وسایلی که همراهشان برمیدارند، کتاب است؟ اصلا شده است که چند هفته، چند روز، یا فقط چند ساعت با یک کتاب ذهنشان درگیر باشد؟ هر چند که تقصیر خودشان هم نیست؛ بچههای امروز از صبح تا شب و حتی شب را در خواب درگیر کتابهای درسیشان هستند که از ته آن هم فقط یک نمره میماند و درسهایی که امتحان را نداده از مغزشان پریده است! تقصیر خودشان نیست که اسم کتاب و کتابخوانی را فقط در هفته کتاب میشنوند. کاش هر روز به اندازه همین روزهای هفته کتاب و کتابخوانی برای بچهها امکانات کتاب خواندن فراهم شود.
به یاد داشته باشیم که کتاب فقط برای یک هفته نیست. از این روست که ویکتور هوگو میگوید:« خوشبخت، کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتابهای خوب یا دوستانی که اهل کتاب باشند.»
کتاب وسیلهای است که دانش بشری به مدد آن از تباه شدن مصون میماند و به آیندگان منتقل میشود. کتاب محصول تجربههای بشری و خلاقیتهای ذهنی و آموختههای دراز مدت انسان است. سهم کتاب در انتقال دانشها، گاهی به مراتب بیشتر و فراتر از دیگر ابزار آموزشی است.
چرا نزول سطح مطالعه؟
متاسفانه در کشور ما برای ایجاد شوق و رغبت نسبت به کتاب و مطالعه در مدارس عمل نشده است. غیر از اینکه یک حرکت یا برنامه مشخصی برای مطالعه نداریم، کتابخانههای مدارس چندان جدی عمل نمیکنند و ما در موجودی کتابخانه و ادارهکنندگان آن شاهد هستیم که مسئله مطالعه خیلی حاشیهای و پیش پا افتاده تلقی میشود.
در این میان غالبا از بین معلمان و دبیران کسی که مقدارعلاقهای به مطالعه داشته باشد به عنوان کتابدار انتخاب میشود، ولو هیچگونه اطلاعی از کتاب و کتابداری نداشته باشد، در این مورد صرفا همان علاقه کم کفایت میکند و حتی گاهی کتابدار از بین خود دانشآموزان انتخاب میشود، بدون اینکه بتواند در میان بچهها جذابیت و ترغیبی برای مطالعه ایجاد کند.
همین بیتوجهی باعث نزول سطح مطالعه در بین جوانان و نوجوانان میشود، در حالی که شالودهِ شوق به مطالعه و کتابخوانی در دبستان، مدرسهِ راهنمایی تحصیلی ودبیرستان گذاشته میشود.آمار جدید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره میزان مطالعه در ایران وسایر کشورهای آماری متاثرکننده است.
براساس این آمار در مییابیم که بیشتر افراد در کشور ما دقایق محدودی را به مطالعه اختصاص میدهند، در حالی که در برخی از کشورها متوسط ۴ ساعت مطالعه در روز وجود دارد. تفاوت گاه به حدی است که نشانهای غمانگیز از عدم رغبت و علاقه مردم ما به مطالعه و کتاب را به رخ میکشد.
مسئول بیرغبتی نوجوانان به مطالعه، نظام آموزشی، خانواده و دیگران
مصطفی رحماندوست، نویسنده کودک و نوجوان میگوید: «مشکل اصلی کتاب نخواندن بچهها اول از خانواده و بعد از مدرسه سرچشمه میگیرد؛ امروزه نه در بین خانواده و اقوام و نه در مدرسه، کتاب خواندن و عضو کتابخانه بودن برای بچهها افتخار محسوب نمیشود.»
این شاعر و نویسنده ادبیات کودک و نوجوان با بیان اینکه کتابخانه خوب برای کودکان وجود دارد اما کودکان و نوجوانانی هستند که کتاب نمیخوانند، میگوید: «امروزه معمولا خانوادهها اهل کتاب نیستند و به تبع، لذت کتاب خواندن به بچهها هم انتقال پیدا نمیکند و عضویت در کتابخانهها هم در بین خانواده و اقوام برای بچهها افتخار محسوب نمیشود.»
او سپس سیستم آموزشی را دیگر علت دوری بچهها از کتاب و مطالعه میداند و بیان میکند: «مدرسههای ما مبنایشان فقط حفظ کردن و نمره گرفتن است و اینگونه نیست که بچهها برای یک پرسش و پیدا کردن جواب آن به کتاب مراجعه کنند یا این که کتاب خواندن بچهها در مدرسه افتخار باشد.»
این شاعر و مترجم از دوران دانشآموزی خود یاد میکند و میگوید: «در دوره اول دبیرستان به شدت از مدرسهگریزان بودم اما کتابهای زیادی میخواندم و برای همین معلمها به خودشان این اجازه را میدادند که به من سخت نگیرند.ای کاش معلمها حالا هم اینطور باشند و اگر بچهای در مدرسه باشد که درس خیلی خوبی نداشته باشد اما کتاب زیاد بخواند، او را سرزنش نکنند و تشویقش کنند.»
مصطفی رحماندوست در ادامه تاکید میکند: «مشکل اساسی، سیستم آموزشی ماست که یک سیستم آموزشی مونولوگ و یکطرفه است چرا که کتابخوان بودن باید برای بچهها امتیاز محسوب شود نه درسخوان بودن.»
این شاعر در پایان به الگوگیری بچهها از رفتار والدین که تماشای فیلم و استفاده از وسایلی مثل تبلت و گوشی را جایگزین کتاب خواندن کردهانداشاره میکند و میافزاید: «اگر میخواهیم بچهها به کتاب علاقهمند شوند باید از همان ابتدا حتی وقتی چیزی از کتاب سرشان نمیشود برایشان کتاب و شعر آهنگین بخوانیم تا لذت کتاب، لمس و لبخند حاصل از آن را تجربه کنند.»
اسلام، دین، کتاب
اسلام، دین اندیشه و معرفت، و دین دانش، کتاب و معنویت است و میتوان گفت آیین آسمانی ما، پرچمدار کتاب و کتاب خوانی در زمین است و این حقیقت، با اندک کاوشی در لابه لای ورق زرین تاریخ اسلام به خوبی نمایان خواهد شد. تأثیر کتاب در صدور اندیشه و فکر، انکارناپذیر است. در واقع، تنها راه انتقال علوم گذشتگان به این عصر، کتاب بوده که در روایات نیز بر آن تأکید شده است. با این توصیف، ما وارثان فرهنگ پویا و تمدن والای اسلامی، برای تحقّق آن فرهنگ، باید به کتاب و کتاب خوانی اهمیت داده و کتاب را به عنوان یک کالای تأثیرگذارِ فرهنگی و معنوی، ارج نهیم.
احمد صابری یک کارشناس فرهنگی برایمان میگوید: «گرایش همگانی مردم و به ویژه نسل جوان به ایدهها و آرمانهای انقلاب اسلامی که در سایه سار درخت پربرگ و بار اسلام و نسیم حیات بخش معنوی آن شکل گرفت، این توقع را ایجاد میکند که کتابهایی به دور از افراط و تفریط در مسیر راه آنان قرار گیرد و روح همه تشنگان حقیقت را، از آب گوارای دین باوری و خداخواهی سیراب سازد. بر این اساس، قرآن کریم این کلام آسمانیِ آخرین فرستاده خدا، با دارا بودن پاسخ تمام مسایل و نیازهای مادی و معنوی تمامی انسانها در طول تاریخ، بهترین کتاب برای عامه مردم، به ویژه محقّقان میباشد و میتوان با گسترش فرهنگ قرآنی در جامعه، بهرههای معنوی فراوانی از این کتاب عزیز و سترگ گرفت و آن را به کار بست.»
قاچاق کتاب، تیشهای که به ریشه زده
قاچاق کتاب یا همان انتشار غیرقانونی کتابها در سالهای اخیر سرعت و رشد بیشتری گرفته است. مسئله قاچاق کتاب زمانی حادتر میشود که برخی سودجویان، کتابهای پرفروش ناشران را به صورت کپی یا با اندک تغییراتی و با نام مترجمی که گاه وجود خارجی ندارد یا کسی که به اصطلاح روحش از این موضوع خبر ندارد، و با نام نشر دیگری روانه بازار میکنند.
این سودجویان در کنار کتابهایی که بعضا مجوز نشر ندارند، کتابهای پرفروش ناشران دیگر را منتشر و عرضه میکنند. آنها این کتابها را در تیراژهای بالا چاپ میکنند و در کف خیابانها و بساط دستفروشها و یا در کتابفروشیهای تهران و شهرستانها و عمدتا با استفاده از حربه سانسور به فروش میرسانند.
این موضوع زمانی قابل تأملتر میشود که محمود آموزگار، رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران در نشست خبری که برای مبارزه با قاچاق کتاب در روز هفتم آبانماه برگزار شد، از استفاده از کاغذ با ارز دولتی برای چاپ کتابهای قاچاق خبر میدهد و میگوید که دهها میلیارد تومان ارزش کاغذ این کتابهاست که بسیاری از آنها کاغذ با قیمت ارز دولتی میگرفتند.
گویا ساز و کار مشخصی برای واردات و دریافت کاغذ با ارز دولتی وجود ندارد؛ شرکتهای تعاونی ناشران و کتابفروشان قم، اتحادیه شرکتهای تعاونی ناشران کشور (آشنا)، شرکت تعاونی کارآفرینان فرهنگ و هنر، شرکت راهکار برگ بهشت، محمدحسین متولی و علیاکبر تورانیان واردکننده (۲۱هزار تن کاغذ تحریر و بالکی با ارز دولتی ۴۲۰۰ تومان) و توزیعکننده آن هستند. به گفته آموزگار، کاغذفروشها میگویند نمیدانستند که این کاغذها برای کتاب قاچاق مصرف میشود، این درحالی است که بسیاری از ناشران خصوصی از دریافت کاغذ با ارز دولتی عاجزند و یا حتی نمیتوانند کاغذ برای چاپ کتابهای خود تهیه کنند.
محسن جوادی، معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میگوید: «به زودی سامانه تأمین کاغذ یارانهای از طریق اتحادیه تعاونی ناشران تهران (آشنا) کار خود را آغاز میکند و ناشران با ثبت سفارشهای خود در این سامانه میتوانند کاغذ مورد نیازشان را سفارش دهند.»
مسئله دیگری که مطرح است علاوهبر استفاده از کاغذ با ارز دولتی، استفاده از یارانه دولتی توسط قاچاقچیان کتاب از طریق شرکت در نمایشگاههای استانی کتاب و نمایشگاههای کتاب شرکتها و شهرداریهاست. به نظر میرسد این قاچاقچیان در مواردی از حمایت برخوردارند، زیرا به راحتی کتاب قاچاق خود را عرضه میکنند. یکی از اعضای کارگروه صیانت از حقوق ناشران، مؤلفان و مترجمان اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران به سیاستهای موسسه نمایشگاههای فرهنگی به خاطر برگزاری نمایشگاههای استانی کتاب انتقاد دارد و میگوید: «هزینههای برگزاری نمایشگاههای استانی که به طور میانگین حدود یک میلیارد تومان است باید به سمت زیرساختها برود.»
از طرفی تعدادی از کسانی که اقدام به قاچاق کتاب میکنند، ناشرانی هستند که با تایید اتحادیه ناشران و کتابفروشان از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پروانه نشر دارند. به نظر میرسد اعطای مجوزهای فلهای نشر هم به فضای مساعد برای قاچاق کتاب دامن زده است.
به گفته رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران، یکی از کسانی که به صورت قاچاق کتاب چاپ کرده بود، از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ۱۱ پروانه نشر گرفته بود.
پیشتر هم نمونههای مشابه این ناشران قاچاقچی کتاب را در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران داشتیم؛ برای مثال غرفه یک ناشر به خاطر قاچاق کتاب پلمب شد، اما او با پر شدن چوبخط تخلفاتش، ظاهرا به سراغ کسب پروانه نشر دیگری رفته و با مجوز یک نشر جدید فعالیتهای خود را در نمایشگاه سال بعد از سر گرفت.
مسئله دیگر در زمینه صدور پروانه نشر که شاید مورد غفلت دستگاههای نظارتی است، اعطای مجوز چند نشر به یک گروه و خانواده است، یا اینکه یک نفر چند نشر را مدیریت میکند؛ این مورد اخیرا به خاطر این که حدس میزنند در آینده بتوانند از تسهیلات کاغذ دولتی استفاده کنند افزایش یافته است. این موضوعات که نشاندهنده سوءاستفاده بیشتر از مجوزهای فلهای نشر است نشان میدهد باید ساز و کار اعطای مجوز نشر مشخصتر و سختگیری بیشتری در این زمینه اعمال شود.