پاسخ به 16 سوال در مورد «شعر انقلاب اسلامی»
رضا اسماعیلی
شعر انقلاب شعری است که در آن شاهد تجلی ارزشها و آرمانهای انقلابی هستیم. در این نوع شعر، فراز و نشیبهای تاریخ انقلاب اسلامی به شیوه هنرمندانه تبیین و تحلیل و توسط شاعران به تصویر کشیده شده است.
خمیرمایه و جانمایه اصلی شعر انقلاب، ترسیم آرمانهای انقلاب، روایت حماسهآفرینیهای ملت ایران و رزمندگان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس و همچنین تبیین آرمانها و ارزشهای مقدس انقلاب است.
2- نقطه آغازین شعر انقلاب اسلامی کجاست؟
همزمان با قیام تاریخی ۱۵ خرداد سال ۴۲ شعر انقلاب اسلامی متولد شد. از همین رو این مقطع تاریخی را باید به عنوان تاریخ تولد شعر انقلاب اسلامی ثبت کنیم.
با پیروزی انقلاب در بهمن ماه ۵۷ و استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی و تاثیرپذیری شاعران معاصر از شخصیت انقلابی و سلوک معنوی واجتماعی حضرت امام(قدس سرهالشریف)، لهجه ادبیات معاصر تغییر کرد و «گفتمان ادبی» جدیدی در حوزه ادبیات معاصر شکل گرفت که این گفتمان برآمده از بطن فرهنگ دینی و انقلابی و مبتنی بر آموزههای وحیانی و قرآنی بود.
پیروزی انقلاب اسلامی و درک حضور معنوی و با صلابت امام در جامعه، الهامبخش شاعران در خلق و آفرینش آثار ادبی با مضامین جدید شد و گفتمان ادبی ایستا و انفعالی قبل از انقلاب، تبدیل به گفتمان پویا و انقلابی شد و شعر معاصر در مسیر جدیدی به راه افتاد.
اولین نسل از شاعران انقلاب اسلامی، تودههای انقلابی و مردم کوچه و بازار بودند، مردمی که با شعارهای حماسی و انقلابی خود- به صورت خودجوش- بنیان ادبیات انقلاب اسلامی را گذاشتند که از جمله آن میتوان به شعارهای انقلابی:«نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» و «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» اشاره کرد. در واقع این مردم بودند که راه ادبیات انقلاب اسلامی را هموار کردند.
با عنایت به مقدمه بالا، «شعر انقلاب اسلامی» به شعری گفته میشود که موضوع و مضمون اصلی آن «انقلاب اسلامی» و هنجارها و ارزشهای برآمده از آن است. شعری معنا بنیاد و مفهوم محور با اصول زیباشناختی نشات گرفته از آموزههای الهی و انسانی. شعر انقلاب روایت گویای مظلومیت، معصومیت و عصیان انسان معاصر در برابر زشتیها و پلشتیهاست. شعری خدامحور، مخاطب اندیش، ظلمستیز و عدالتمدار.
3- عناصر شعر انقلاب اسلامی چیست؟
عناصر اصلی شعر انقلاب اسلامی در شعارهای محوری آن متجلی است. شعارهایی چون: «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی»، و «تنها ره سعادت، ایمان، جهاد، شهادت». از دیگر مولفههای این ژانر(گونه) ادبی: ظلمستیزی، مظلومنوازی، صلحطلبی، آزادیخواهی، حقجویی و عدالتخواهی است.
4- آیا از نظر تاریخی میتوان به عناصری از شعر انقلاب دست یافت یا کشف کرد؟
بله، شعر انقلاب اسلامی در ادبیات دوران مشروطه ریشه دارد. اجازه بدهید برای پرهیز از خلط مبحث، از شعر عصر مشروطه به عنوان «شعر انقلاب»- بدون پسوند اسلامی- نام ببریم.
شعر انقلاب هر چند شعری است که ریشه در انقلاب مشروطه دارد، ولی در مقاطع تاریخی بعد از انقلاب مشروطه- دوران حکومت رضاخان و محمدرضا- و تا به امروز، همچنان به حیات خود ادامه داده است. شعری پرتکاپو، جسور و پرخاشگر با چهرههای انقلابی، تاثیرگذار و شاخصی همچون: عارف قزوینی، میرزاده عشقی، فرخی یزدی، سید اشرفالدین گیلانی(نسیم شمال)، تقی رفعت، ابوالقاسم لاهوتی، نیما یوشیج، اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، و... این شعر البته بیشتر صبغهای ناسیونالیستی و ملیگرایانه دارد.
از شاخصترین مؤلفههای مضمونی شعر انقلاب(شعر عصر مشروطه)، استبدادستیزی، وطندوستی و آزادیخواهی است. شعر انقلاب هر چند لهجهای انقلابی دارد، ولی از آنجا که مضامین آن با هنجارها و ارزشهای انقلاب اسلامی انطباق کامل ندارد، نمیتوان آن را در تعریف با شعر انقلاب اسلامی یکی دانست. این جریان ادبی با شعر انقلاب اسلامی در عین این که از وجوه اشتراک فراوانی برخوردار است، در مواردی نیز دارای وجوه افتراق است که پرداختن به آنها برای هویتبخشی به این دو جریان ادبی ضرورت دارد.
5- اگر نیم قرن اخیر را به عنوان سبک ادبی انقلاب اسلامی بپذیریم، آیا میتوان این سبک ادبی را در عین وحدت مضمونی و همسویی محتوایی، به چندین زیرشاخه متفاوت و متنوع تقسیم کرد؟
بله، حتما. از جمله زیرشاخههای شعر انقلاب اسلامی به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
امامیه، فجریه، خرداد سرودهها(با محوریت 15 خرداد)، شهریور سرودهها(با محوریت 17 شهریور، شعر دفاع مقدس، شعر حسرت و اعتراض، شهیدسرودهها، فلسطین سرودهها، شعر مقاومت و پایداری، شعر دینی و آیینی، شعرهای ضدآمریکایی و شعر مدافعین حرم.
6 - اگر با یک رویکرد سبکشناسانه به شعر انقلاب اسلامی بپردازیم، ضمن در نظر گرفتن تنوع نگاهها و دیدگاهها، نقاط مشترک شعرای انقلاب اسلامی در آثارشان چه بوده است؟
عنوان «سبک» و «سبکشناسی» از ابداعات ملکالشعرا بهار برای تقسیمبندی دورههای ادب پارسی است. ملکالشعرای بهار در تعریف «سبک نو» میگوید: «سبک در اصطلاح ادبیات عبارت است از روش خاص ادراک و بیان افکار به وسیلة ترکیب کلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبیر. سبک به یک اثر ادبی وجهة خاص خود را از لحاظ صورت و معنی القاء میکند و آن نیز به نوبة خویش وابسته به طرز تفکر گوینده یا نویسنده دربارة حقیقت میباشد.» (بهار، محمدتقی: سبکشناسی، ص ۱۸ )
برای دریافتن«سبک ادبی شعر انقلاب اسلامی» باید ضمن بررسی اشتراکات زبانی، ادبی و مضمونی آثار این دوره، وجوه افتراق آثار ادبی این دوره با دورههای پیشین را نیز مورد مطالعه قرار دهیم. چرا که جنبههای فردی و وجوه تمایز آثار ادبی یک دوره است که در نهایت منجر به پیدایش و ظهور یک سبک ادبی جدید میشود.
الف- در حوزه فرم:
شعر انقلاب اسلامی، ادامه منطقی سیر تکوینی و روند تکاملی ادبیات پارسی است و شاعران انقلاب، فرزندان خلف شاعران بزرگی همچون عطار، مولانا، فردوسی، سعدی، حافظ و نیما هستند. از این منظر بعد از انقلاب اسلامی، نسل شاعران جوان انقلاب نیز به پیروی از بزرگان ادب پارسی در همان مسیری که گذشتگان پیشاروی آنان نهاده بودند طی طریق کردند. یعنی اکثر شاعران انقلاب در حوزه قالب و فرم، متاثر از یکی از سبکهای ادبی تثبیت شده پیش از خود بودند(سبکهای خراسانی، عراقی، هندی و نیمایی).
حرکت در مسیر اعتدال ادبی و دست یافتن به شعری سهل و ممتنع، احیای قالبهای ادبی فراموش شده (رباعی و دوبیتی)، و استفاده از ظرفیتهای همه سبکهای ادبی از ویژگیهای بارز شعر این دوره است. با این همه و با توجه به تعاریفی که از سبک ارائه شده است، نمی توان گفت که شعر بعد از انقلاب- از نظر قالب و فرم- به سبک جدیدی رسیده است.
البته از حق نباید گذشت که شاعران انقلاب دارای ابداعاتی در حوزه قالب و فرم هستند که از جمله آنها تلفیق قالبهای ادبی، دخل و تصرف هنرمندانه در موسیقی کناری (قافیه و ردیف) و همچنین خلاقیت در واژهسازی و ترکیبسازی است. اما به نظر میرسد تنها ابداعاتی در این سطح برای ظهور یک سبک ادبی کافی نیست.
ب- در حوزه مضمون:
نظر به این که یکی از مؤلفههای سبکی تحلیل مضمونی و محتوایی آثار ادبی یک دوره است، از این نظرگاه میتوان گفت که شعر انقلاب اسلامی به دلیل برخورداری از مولفههای مضمونی زیر که در آثار ادبی این دوره از بسامد بالایی برخوردارند، دارای سبکی خاص و ویژه است:
۱- مضمون محوری ومعنا بنیادی
۲- حماسی، عرفانی بودن لهجه شعر انقلاب اسلامی
۳- بسامد بالای تلمیحات دینی و قرآنی در اشعار شاعران
۴- بسامد بالای مضامین سیاسی- اجتماعی
۵- مخاطباندیشی و مردمگرایی(بیرون آوردن شعر از دایره خواص)
۶- خود تحقیری به جای مفاخره(در اشعار شاعران دورههای قبل جز مفاخره چیزی نمیتوان یافت.)
7- رابطه شعر انقلاب با دین، آیین، آرمان و ایدئولوژی چیست؟
نقطه پیوند و اتصال شعر انقلاب اسلامی با ادبیات دینی و آیینی ما «موضعمندی» شاعر است. شعر شاعران نسل اول ودوم انقلاب که در فضای انقلاب و سالهای دفاع مقدس بالیده بودند، هر چند پیشانینوشت «شعر آیینی» را نداشت، ولی به معنای واقعی کلمه - هم در صورت و هم در سیرت - شعر آیینی بود. ولی بسیاری از شعرها که این روزها عنوان شعر آیینی را بر پیشانی خود دارند، به خاطر کژتابیهای مضمونی و اعتقادی، نه تنها شعر آیینی نیستند، بلکه به نوعی در مسیری مخالف با روح دین و آیین حرکت میکنند!
8- امروز بزرگترین آسیبی که شعر دینی و آیینی ما تهدید میکند، چیست؟
امروز یکی از بزرگترین آفاتی که در جان ادبیات دینی و آئینی ما رخنه کرده است، آفت «مناسبتی سرودن و سطحینگری» است. بخش اعظم شعر آیینی روزگار ما به «فقر اندیشه» مبتلاست، لهجهای صرفا احساسی و توصیفی دارد و به مدح و منقبت اختصاص یافته و در مولودیه، سوگ و مرثیه خلاصه شده است، بخصوص در عرصه نوحه و مرثیه که با ادبیات سوگوارانه (سوگ سیاه، نه سوگ سرخ) در نازلترین شکلش مواجهیم. با کمال تاسف باید اعتراف کنیم که ما در این حوزه از پرداختن به سیره عملی خاندان رسالت و حقیقت زلال دین - بخصوص اصل توحید - غافل ماندهایم.
9- اگر یک نگاه آسیب شناسانه و انتقادی هم در این خصوص داشته باشیم، چه نکات یا مباحثی را مدنظر دارید و یا قابل طرح است؟
وجه تمایز شاعران نسل اول و دوم انقلاب با بعضی از شاعران نسل امروز در کیفیت سلوک دینی آنان است. شاعران نسل اول و دوم انقلاب در دامان انقلاب، دفاع مقدس و حماسه متولد شده بودند و به خاطر درک حضور انقلابیون اصیلی چون حضرت امام و شاگردی در مکتب انسانساز اسلاماندیشان فرهیختهای چون استاد مطهریها، طالقانیها، بهشتیها، مفتحها، جلال آل احمدها و ... از صورت دین به سیرت دین راه یافته و حقیقت محمدی(ص) را دریافته بودند. در سینه آنان محبت اهل بیت (علیهمالسلام) بالی برای پریدن به ملکوت معرفت دینی بود.
نسلهای اول و دوم انقلاب امام حسین(ع) و یارانش را در جبهههای جنگ و جهاد از نزدیک میدیدند و نفس میکشیدند. به همین خاطر تصویر آنان از حسین، کربلا و عاشورا تصویری واقعی و نزدیک به حقیقت بود. تصویری قابل انطباق با «ما رایت الا جمیلا». شاعران دوران دفاع مقدس هم نفس، همسنگر و همرکاب امام حسین(ع) بودند و از کربلا و عاشورا جز حماسه و زیبایی چیزی نمیدیدند. ولی بعضی از شاعران نسل امروز حضرت اباعبدالله(ع) را از دور میبینند، یعنی بر اساس گفتهها و شنیدههای غیرمستندی که با روح حماسه حسینی و عاشورا در تضاد و تقابلی آشکار است، و دقیقا تهدیدها و آسیبها از این نقطه شروع میشود.
10- نسبت و رابطه شعر انقلاب با شعر مقاومت یا پایداری چیست؟ آیا یکی از این گونههای شعری، زیرمجموعه دیگری قرار میگیرند؟
شعر مقاومت(پایداری) یک مفهوم کلان و گسترده است که شعر انقلاب را زیر چتر خود دارد. در واقع شعر انقلاب و همچنین شعر دفاع مقدس را می توان از زیرشاخههای شعر مقاومت و پایداری در مفهوم کلان آن دانست.
شاعر در شعر پايداري به دنبال زباني براي گفتوگو با همة مردم جهان است. مردمي كه طعم جنگ را چشيدهاند، و تلخيها و مصائب جنگ را ديدهاند و مقاومت و پايداري را تجربه كردهاند در واقع شاعر در اينگونة ادبي پيامهاي انساني و فلسفي پديدهاي به نام «جنگ» را ميگيرد و برجستهسازي ميكند. پيامهايي مانند آزادي، نوعدوستي، ايثار، جانبازي، عشق به خاك و وطن. مقاومت در برابر ظلم و ستم، عدالتخواهي، حقجويي و... از آنجا كه اين پيامها به مرزهاي جغرافيايي محدود نميشود، طبيعتاً دايرة مخاطبين شعر پايداري دايرة گستردهتري است. ضمناً در شعر و ادبيات پايداري، شاعر ميتواند مقاومت و پايمردي انسان را در برابر ظلم، تجاوز، تبعيض و بيعدالتي به گونهاي به تصوير بكشد كه همة مردم جهان با اسطورهها و نمادهاي شعري او احساس پيوستگي و همذات پنداري كنند. از همينرو تأثيرگذاري و نفوذ اين شعر بيشتر از شعر انقلاب و جنگ است.
11- آیا شعر انقلاب وارد وادی فلسفه و حکمت هم میشود؟ در این صورت چه مباحثی قابل طرح است؟
صد درصد. شعر وادبیات پارسی از آغاز تولد خود تاکنون با اخلاق و حکمت همنشین بوده است. اکثر شاعران بزرگ و نام آور ما نیز عنوان حکیم دارند: حکیم فردوسی، حکیم سنایی، حکیم نظامی و... اصلا بر شعری که بیبهره از آموزههای اخلاقی و حکمی باشد، نمی توان نام شعر نهاد. ولی بهره گیری از فلسفه و حکمت باید هنرمندانه و شاعرانه باشد، با لحاظ مولفههای زیباشناختی. همچون اشعار عارفان و شاعران نامی ایران.
12- شعر انقلاب در کشورهای فارسیزبان چه بازتابهایی داشته است؟
وقتی ما در حوزه ترجمه شعر انقلاب هنوز در آغاز راهیم، نباید انتظار داشته باشیم شعر انقلاب را مردم جهان بشناسند. متاسفانه به خاطر این تعلل و کوتاهی، در کشورهای همسایه و فارسی زبان نیز شعر و شاعران انقلاب ناشناخته و گمنامند. باید کاری کرد.
13- آیا شعر انقلاب از سبکهای ادبی دورههای گذشته ادب فارسی به درستی استفاده کرده است؟ یا نوآوریهایش بیشتر مبتنی بر سنت ادبی بوده است؟
دهه اول انقلاب برای شاعران ما دوره آزمون و خطا بوده است. از دهه اول که بگذریم، در دهههای بعدی گرایشهای سنتی بیش از گرایشهای مدرن و آوانگارد بر شعر ما حاکم بوده است. البته در دهه هفتاد شاهد شکل گیری «شعر آوانگارد» و ساختارشکنی هستیم که اتفاقا به «شعر دهه هفتاد» معروف است.
بايد صادقانه پذيرفت كه شعر دهة هفتاد، شعري «خلافآمد عادت» و شنا كردن در خلاف مسير جريان آب بود. شعري خلافآمد رفتارهاي مرسوم ادبی. شعر دهة هفتاد كه شديداً متأثر از گزارههاي تئوريك ساختارگرايي و تأويل متن بود - عليرغم همة كاستيها و نارساييها- عرصهاي پويا براي «آزمون و خطا» و فرصتي طلايي براي كشف ظرفيتها و قابليتهاي زباني شعر معاصر پديد آورد و شوق تكاپو و جستوجو در زواياي مغفول ماندة زبان را در جان شاعران ما ريخت كه اگر به درستي از اين فرصت استفاده ميشد، ميتوانست دستاوردهاي فراواني براي شعر معاصر ما به همراه داشته باشد. البته اگر تنها دستاورد شعر دهة هفتاد را همين ايجاد انگيزش در شاعران براي واكاوي سنتهاي ادبيات پارسي و بررسي تحليلگرانة چيستي و چرايي آنها بدانيم، اين نيز چيز كمي نيست.
شعر دهة هفتاد، پيشنهادهاي تازهاي را براي شتاببخشي به حركت كُند و لاكپشتي شعر معاصر ما عرضه كرد و مؤلفههاي زيباشناختي جديدي را در عرصه زبان ارائه داد، كه بدون ترديد تأمل در آنها ميتواند راهگشاي برونرفت از بحراني باشد كه شعر معاصر ما با آن درگير است. اين حركت ادبي به مثابة حادثهاي ناگهان بر كوير آفتزدة شعر معاصر ما نازل شد و بار ديگر ضرورت بازنگري و تجديدنظر اصولي در سنتهاي ادبي و نياز به تكامل و همسويي با ادبيات مدرن جهان را به يادمان آورد و همچون خوني تازه در كالبد ادبيات معاصر ما جاري شد كه اگر از اين فرصت به خوبي استفاده ميشد، جريان شعر معاصر ما ميتوانست به بالندگي و شكوفايي بيشتري دست يابد و در عرصههاي جهاني نيز عرض اندام كند كه متأسفانه اين حركت خجسته به خاطر محروم ماندن از نقد اصولي و سكوت بزرگان و همچنين به خاطر بعضي از خودخواهيها، كجسليقهگيها و تندرويهاي خارج از قاعده از مسير اصلي خود خارج و به انحراف كشيده شد.
با اين همه بايد گفت كه اين جريان- با تمام نارساييها و كاستيها- رسالت خود را در حد توان خويش به خوبي به انجام رساند و اينك بر ماست كه براي حفظ هويت و اصالت زبان پارسي، در تداوم و هدايت آن با بصيرتي بيشتر بكوشيم تا اين حركت خجسته را به سرمنزل مقصود برسانيم، تا تكانهاي كه از تكاپوي شاعران دهة هفتاد بر پيكرة ادبيات معاصر ما وارد شده، به برگ و بار نشيند.
بزرگترين نقيصة شعر دهة هفتاد بيتوجهي به حيثيت، حرمت و اعتبار «زبان» با تفاسير و برداشت نادرست از تئوري «مرگ مؤلف» و «تأويلپذيري» بود. شاعران اين جريان ادبي متأسفانه با خط زدن «مخاطب» و بيتوجهي به ذوق عمومي، در مسيري گام برداشتند كه منجر به ايجاد فاصله ميان شعر و مردم شد و در نهايت عدم حمايت مردمي- منظور از مردم در اينجا قشر علاقهمند به ادبيات و جريانهاي ادبي است- از اين جريان، آن را به انزوا كشاند.
14- شما معتقدید شعر انقلاب اسلامی به سبک رسیده است یا نه؟
این روزها در باره جریان «شعر انقلاب اسلامی» بحثهای زیادی مطرح میشود. برخی میپرسند که آیا این حرکت پس از چهار دهه به بلوغ رسیده و مکتب انحصاری و سبک خاص خودش را پیدا کرده است یا نه؟ از سوی دیگر برخی نیز - به هر علت - بر این باورند که برای صحبت کردن در خصوص «سبک شعر انقلاب اسلامی» هنوز زود است. این اما و اگرها و بله و خیرها معنایش چیزی جز این نیست که اگر امروز در ارائه تعریفی دقیق، شفاف، و کاربردی از شعر انقلاب اسلامی کوتاهی کنیم، به طور قطع در آینده دچار چالشهای جدی خواهیم شد و این جریان شعری همچنان در مظلومیت و مهجوریت باقی خواهد ماند. باید برای این حوزه مهم (نظریهپردازی ادبی) فکری کرد.
15- معلمان شعر انقلاب چه کسانی بودند؟
شاعران نامآوری همچون حمید سبزواری، مهرداد اوستا، سیدعلی موسوی گرمارودی، طاهره صفارزاده، مشفق کاشانی، علی معلم، سپیده کاشانی، نصرالله مردانی، سلمان هراتی، سیدحسن حسینی، قیصر امینپور، احمد عزیزی و... شاعران دهه اول انقلاب اکثرا کسوت معلمی و پیشکسوتی دارند.
16- مهمترین نیاز جریان شعر انقلاب اسلامی؟
همچنان که اشاره شد، امروز مهمترین نیاز جریان شعر انقلاب اسلامی، تدوین مرام نامه برای تثبیت و هویتبخشی به آن است. ما نیاز به ارائه تعریفی صحیح و کاربردی از این جریان شعری و همچنین «نقد و آسیب شناسی» آن - بخصوص در حوزه شعر دینی و آیینی- داریم. اگر این نیاز و ضرورت احساس نشود و مولفههای شعر انقلاب اسلامی مدون نگردد، بدون شک این جریان ادبی در احراز جایگاهی شایسته در جهان دچار چالش خواهد شد.
عدم صدور شناسنامه برای شعر انقلاب بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه، باعث تاراج این سرمایه و گنجینه عظیم معنوی توسط فرصتطلبانی خواهد شد که با این گونه ادبی هیچ نسبتی ندارند. این بیتعریفی در نهایت منجر به تحریف و استحاله این جریان شعری و مصادره به مطلوب کردن آن توسط دیگران خواهد شد.
به باور من زمان آن رسیده است که شاعران، پژوهشگران و ادبای عصر انقلاب به ارائه تعریفی کاربردی و شفاف از شعر انقلاب اسلامی بپردازند تا این مولود مبارک که امروز دوران میانسالی خود را پشت سر میگذارد، بتواند با مکاتب ادبی جهان به تعامل و گفتمان سازنده بپردازد. لازمه این کار نیز معرفی مولفههای سبکی(ساختاری و مضمونی) این جریان و نظریهپردازی در باره آن است. اگر به این اتفاق دست پیدا کنیم بدون شک دیگر امکان دستاندازی دیگران بر این جریان نیست و میتوان به تثبیت شعر انقلاب فکر کرد و حتی از بانیان دیگر مکاتب ادبی و طرفدارانشان نیز خواست تا به شکلی جدی به این پدیده توجه کنند. با ارائه یک تعریف دقیق علمی، زمینه برای باروری و بالندگی بیشتر شعر انقلاب فراهم میشود و راه برای ترجمه و معرفی آن به علاقهمندان شعر و ادبیات در سراسر جهان هموار میگردد- والسلام.