kayhan.ir

کد خبر: ۱۴۲۶۳۸
تاریخ انتشار : ۳۰ شهريور ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۵

به روی شانه طوفان رهاست گیسویش(به‌جای گفت و شنود)



در سومین روز از شهادت شهیدان عاشورایی، این ستون را به مرثیه‌ای از شاعر متعهد کشورمان جناب آقای فاضل نظری اختصاص می‌دهیم؛
***
نشسته سایه‌ای از آفتاب بر رویش
به روی شانه‌ طوفان رهاست گیسویش
ز دوردست‌، سواران دوباره می‌آیند
که بگذرند به اسبان خویش از رویش
کجاست یوسف مجروح پیرهن چاکم
که باد از دل صحرا می‌آورد بویش
کسی بزرگتر از امتحان ابراهیم
کسی چنانکه به مذبح بُرید چاقویش
نشسته است کنارش کسی که می‌گرید
کسی که دست گرفته به روی پهلویش
هزار مرتبه پرسیده‌ام زخود او کیست
که این غریب، نهاده است سر به زانویش
کسی در آن طرف دشت‌ها نه معلوم است
کجای حادثه افتاده است بازویش
کسی که با لب خشک و ترک ترک شده‌اش
نشسته تیر به زیر کمان ابرویش
کسی است وارث این دردها که چون کوه است
عجب که کـوه ز ماتم سپید شد مویـش
عجب که کوه شده چون نسیم سرگردان
که عشق می‌کشد از هر طرف به هر سویش
طلوع می‌کند اکنون به روی نیزه سـری
به روی شانه طوفان رهاست گیسویش