kayhan.ir

کد خبر: ۱۴۲۲۱۳
تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱۳۹۷ - ۲۰:۱۶

خاکریز فرهنگی تا کجا؟

پژمان کریمی

آفت بزرگی است وقتی؛ یک ایرانیِ مسلمان – ناخواسته و ناآگاهانه – مهره بازی دشمن قرار گیرد. حرفی بزند که حرف دشمن است و به راهی پا گذارد که با خواست و به‌دست دشمن طراحی و کشیده شده است، پرهیزی کند که توصیه دشمن است، به آداب و قیدی متقید شود که دشمن بدان دلالت می‌دهد و اصرار دارد.
مدتی پیش بود. یک نویسنده که متاسفانه نامی یافته است و صفت «متعهد» را بند او می‌کنند؛ در نامه‌ای عجیب و آشفته، به دوستان انقلابی تاخت و نمکدان شکست و رسم جوانمردی را حرمت نگذاشت. از سر و پا و ادبیات تحقیرکننده نامه خوب پیدا بود؛ نگارنده را توهم «مهم بودن» و تصور «در اوج بودن» دربرگرفته است. خودبینی و کم بینی دیگران در چشم وی، موجب پایمالی ادب و لغزش در دقت و لرزش در قضاوت شده است.
 طبیعی است که جدا شدن حلقه‌های فرهنگی زنجیر انقلاب و رو در رو قرار گرفتن چهره‌ها و نخبگان دین‌مدار، خواست دشمن و سبب شادی بدخواهان این ملک و غصه اهالی سفینه انقلاب است. اما در پیش گرفتن مدارا و نیز مصلحت‌اندیشی در قبال ناسزاگویی و شبهه‌پراکنی و برنتافتنِ «اصرار به جدایی» حدی و حدودی دارد. از این رو؛ در قبال آن دوست نویسنده - که زبان نص و نصیحت را برنمی‌تابد - منطقی و نیاز این بود که عناصر ادبی انقلابی و رسانه‌های انقلاب، شبهه‌پراکنی و ناسزاگویی را پاسخی مستدل و درخور دهند. برخی چنین کردند اما برخی دست بر دست گذاشتند و از کنار «مسئله» عبور برخاسته از غفلت نمودند.
روزی بر سر گله از این غفلت نابجا و قابل سرزنش، با یکی از اهالی قلم و رسانه گفت‌وگو کردم. پاسخ وی تلخ و نگران‌کننده و قابل شماتت بود. او که خود در ردیف نویسندگان به ظاهر معتبر و متعهد است، گفت:
« نخواستیم نامه را پاسخی تند دهیم...و خبر تند را هم منتشر نمی‌کنیم!»
دقت کنید: «پاسخ تند»،« خبر تند»!...مضحک است!
یک گروهک الحادی آلت دست بیگانه، از خاک اقلیم کردستان عراق، علیه امنیت جمهوری اسلامی، ناجوانمردانه دست به عملیات تروریستی می‌زد، مدافعان کشور را از دم تیغ می‌گذراند، مردم بی‌گناه کُرد را به خاک و خون می‌کشید. روز 18 شهریور، پاسداران انقلاب، با شلیک هفت فروند موشک ، پاسخی خُرد‌کننده و درخور به این گروهک ورشکسته و داعشی دادند! آیا پاسخ سپاه پاسداران را باید تند بدانیم و آن را قابل نکوهش قلمداد کنیم؟
کمپانی‌های هالیوودی که اجزای تصمیم‌ساز آن جملگی یا ماهیت صهیونیستی دارند یا عمله  صهیونیسم فرهنگی هستند؛ فیلمی ضدایرانی می‌سازند؛ مثلا «300»! حال اگر یک کارگردان ایرانی ، از روی غیرت ملی، رفتار ضدایرانی هالیوود را با ساخت یک فیلم ضد صهیونیستی نقد کند، باید بگوییم؛ کارگردان هموطن ما رفتار تندی کرده است و باید وی را منزوی و بیرون از حد عقلانیت و خردورزی توصیف کنیم؟
کتابی ضد اسلامی و ایران‌ستیز به نام « بدون دخترم هرگز» نوشته می‌شود و بر پایه آن هم در سال 1370 فیلمی ساخته می‌گردد. شما بگویید؛ رد و محکوم کردن این کتاب با نوشتن و انتشار کتابی منتقدانه، آیا پاسخی تند و غیرواقع بینانه و مغایر با مصلحت و به دور از آداب هنری معنا می‌شود؟
تند انگاشتن حرکت انقلابی، تند انگاشتن پاسخ مستدل به رویدادها، جریان‌ها و عناصر مشکوک و نفوذی و بریده... دقیقا هدف خواست و ماده القایی دشمنان است، دشمنانی که «بد دانا» ارزیابی می‌شوند. یعنی کسانی که دانا هستند و سناریو پردازی را خوب بلدند و استاد بازی‌سازی به شمار می‌آیند اما؛ در مسیر باطل جولان می‌دهند!
اجازه دهید از القائات شوم غرب صهیونیسم و رسانه‌های امپریالیستی مثال‌های دیگری بیان شود!
خوانده‌ایم و شنیده‌ایم که نظریه‌سازان غربی بر آنند؛ به‌منظور صیانت از واقعیت و تکریم حقیقت، «رسانه» باید «بی‌طرف» باشد!
بسیار خوب! بررسی کنیم ببینیم همانانی که در مقام نظریه‌پرداز و بر کرسی استاد رسانه و فعال حرفه‌ای رسانه، ما را و ملت‌های مظلوم را به بی‌طرفی در کار رسانه فرامی‌خوانند و بیرون رفتن از این قید را کاری غیر علمی توصیف می‌کنند؛ خودشان تا چه اندازه به ادب و آداب کار رسانه‌ای ، پایبندی نشان می‌دهند و در مقام عمل، «بی‌طرف» ظاهر می‌گردند!
به نظر شما واقعا بی‌بی‌سی، رسانه‌ای بی‌طرف است؟ یعنی – مثلا - وزن اخبار منفی و مثبت جهان اسلام، در آینه بی‌بی‌سی کاملا یکسان است؟
 شما کدام خبر توسعه کشورتان را در خبر بی‌بی‌سی فارسی شنیده‌اید و دیده‌اید؟
فاکس‌نیوز چه؟ بی‌طرف است؟ این تلویزیون آمریکایی اگر بی‌طرف است پس چرا از ناحیه  مخاطب آمریکایی، جنگ‌طلب خطاب می‌شود و به تعبیری؛ روز و شب بر طبل جنگ با ملت‌های مظلوم می‌کوبد؟
فرانس پرس، دویچه ووله، تایمز لندن و... همه بی‌طرف‌اند؟ چگونه می‌توان مواضع ضد اسلامی و ضدایرانی این‌گونه رسانه‌ها را منکر شد و جملگی را بی‌طرف نامید؟
قطعا اذعان می‌کنید که در یک نگاه سطحی نیز می‌توان دریافت و دید؛ هیچ کدام بی‌طرف نیستند. اما در عین حال با گستاخی و خونسردی، بی‌طرفی را اصلی علمی معرفی می‌کنند تا اهل فرهنگ و قلم به‌دست و روزنامه نگار ایرانی، در مقام بی‌طرف، از گفتن و تصویر کردن «حق» ابا کند و به‌عنوان بازتابنده و مروج «حرف و عمل حق و حقیقی» آشکار نشود و منشا اثر نگردد.
در عرصه تاریخ نگاری هم رد پای نظریه‌پردازی صهیونیستی مشهود است. می‌گویند: «مورخ نباید قضاوت کند بلکه، تنها باید شاهد باشد!»
بله! مورخ نباید واقعیت را منکر شود، تغییر دهد، بخشی از واقعیت را بگوید و بخشی را خط بزند و نادیده انگارد اما مگر می‌توان بی‌طرف ماند و هیچ نگفت؟
فکر کنیم!... چرا می‌گویند مورخ باید بی‌طرف باشد؟ چون اگر مورخ انقلابی - مثلا – به نقطه روایت سلسله پهلوی می‌رسد؛ نگوید رضاخان جانی بود، رضاخان اولین شاه دیکتاتور در عین حال دست نشانده بود، رضاخان سرکوبگر بود، آنچه خدمات رضاخانی نامیده می‌شود در واقع؛ جعل کار دیگران به نام خود و بر پایه نسخه  انگلیس بوده و...خلاصه مورخ؛ از بیان صفت برای شاه خودکامه و ستمگر و جنایت پیشه، خودداری کند!
برگردیم به همان واژه و صفت « تند»!
وقتی در روز سیزدهم شهریور، دو نماینده  مجلس شورای اسلامی سخنانی هنجارشکنانه را به زبان آوردند و به بیانی؛ همان سخنان رادیو رژیم صهیونیستی و رادیو آمریکا و بی‌بی‌سی را بی‌شرمانه به تکرار آمدند؛ چند نماینده متدین بدان سخنان غیرمستدل و ضد اسلامی و ضدایرانی اعتراض کردند!
بی بی‌سی فارسی که سخنان آن دو نماینده را با آب و تاب منعکس می‌کرد، معترضان به سخنان سطحی نمایندگان وابسته به طیف – به اصطلاح امید – را «تند» معنا و خطاب کرد.
یعنی بر نتافتنِ اهانت و تهمت به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شورای نگهبان و...یعنی تند روی و لابد استقبال از اهانت و تهمت یاد شده؛ یعنی نهایت اعتدال ورزی و عقل‌مداری و امیدبخشی!
مثالی دیگر:
 دهم شهریور، نویسنده‌ای به نام احسان یار شاطر در بیرون از ایران مُرد. برخی نشریات و خبرگزاری‌های دولتی و غیر‌دولتی داخلی و بعضی از رادیوها تلویزیون‌های خارج نشین فارسی زبان مثل رادیو بدنام« زمانه»، بر سر کوفتند و مرثیه خوانی کردند.
نوشتند: «خدمتگزار ایران و زبان فارسی درگذشت!» یا «او کهکشانی از ستاره‌ها بود!»
اما مگر بر اساس نظریه‌های غربی نباید تنها واقعیت‌ها را گفت و نوشت؟ مگر نباید در نقل خبر بی‌طرف بجا ماند؟ پس چرا نشریات و خبرگزاری و رادیوها و تلویزیون‌های ضدایرانی و ضد جمهوری اسلامی، صفت‌های خوب را کنار نامِ یارشاطر قرار دادند؟ مگر قرار نبود واقعیت‌های مسلم را رو به ذهن مخاطب گسیل کرد و قضاوت را به خواننده یا تماشاگر یا شنونده سپرد؟ پس چرا افراد و رسانه‌های وامدار غرب، کلمه‌ای از بهایی بودن و طاغوتی بودن و ویژه‌خواری‌ها و جفاهای یارشاطر نگفتند و ننوشتند؟! چرا نگفتند که یارشاطر و همسرش از سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا حقوق ماهانه دریافت می‌کردند؟
پس می‌بینید که همه «باید‌ها و نبایدها» برای عناصر و نویسندگان و شاعران و... رسانه انقلابی است و دیگرانِ ملحد و لیبرال مسلک و غربگرا به تعبیری از هفت دولت آزادند!
بدانیم: در جنگ فرهنگی، پاسخ تند و ملایم مفهوم ندارد. نمی‌توانیم با رودربایستی و ژست روشنفکری از موجودیت ادبیات فارسی و درپَس و سایه آن از ادبیات انقلاب و مقاومت و در شکل کلان از فرهنگ اسلامی و ایرانی، صیانت کنیم. نمی‌توانیم با بهانه‌هایی که خواست دشمن است، القا شده از طرف دشمن است، جنگ فرهنگی و رسانه‌ای را مدیریت و هدایت‌سازیم. کنش تند دشمن و یارانِ آگاه و ناآگاه دشمن، واکنش در خور نیاز دارد. دردآور است اگر بگوییم؛ برخی از اهالی اقلیم فرهنگ و قلم و رسانه به دلیل تنبلی وسترونی و تمایلات ساده‌انگارانه شبه روشنفکری، خاکریزهای فرهنگی را به حدی عقب برده‌اند که دشمن و ایادیش؛ در خانه ما لانه کرده‌اند و گاه تصمیم ساز می‌شوند! در چهار دهه گذشته، هر جا که نویسنده و شاعر و بازیگر و کارگردان و...این ملک پایش را کج گذاشت، گفتند: «هنرمند است و با هنرمند باید به نرمی سخن گفت که در غیر این صورت به احساس او برمی‌خورد و جلای وطن می‌کند و چه و چه...!» با این گزاره و بهانه، با هنرمند و به‌ویژه با هنرمند به‌ظاهر متعهد اما در باطن بریده، مماشات گردید. نتیجه چه شد؟ چند هنرمند اعم از شاعر و نویسنده و کارگردان و...جذب اسلام و انقلاب و ارزش‌های ملی شدند؟ چند نفر برای ارزش‌ها سخن گفتند و قلم زدند و...؟ محصول مماشات؛ تنها جری شدن کسانی بود که دل در گرو ارزش‌هایی چون انقلاب نداشتند و تا می‌توانستند تاختند و می‌تازند. از نگاه برخی یعنی دشمن و نیز عناصرساده دل بازی‌خورده دشمن، «ایستادن در برابر اسلام و انقلاب و ملک ایران» تندی نیست اما، اعتراض به این‌گونه «ایستادن و رفتار» مصداق تندی است! خب، دشمن وقتی فضای عمومی فرهنگ و هنر و رسانه ما را مهیا می‌بیند، به یاغی‌گری فرهنگی تحریص می‌شود. مهره‌های خود را بیشتر تطمیع می‌کند، بیشتر یارگیری می‌کند، مهره‌های منحوس خود را در نقاط بیشتری از صفحه شطرنج می‌چیند، سناریوهای خود را متنوع می‌کند. کار به جایی می‌رسد که ناسزاگویی به متعهدین و انقلابیون و رسانه‌های انقلابی ، ارزش می‌شود و «اتفاقی طبیعی» نام می‌گیرد اما، اعتراض به بروز و وجود و مسببین همین «اتفاق شوم»، تکفیر
می‌شوند.
آفت بزرگی است اگر خواسته و ناخواسته مهره دشمن قرار گیریم و حرفی بزنیم و راهی رویم که هدف و خواست و طرح دشمن است. دشمنی که درنده و عنان گسیخته، جز به نابودی ما و هویت و باور ما بسنده نمی‌کند!