kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۶۵۰
تاریخ انتشار : ۰۲ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۹:۰۲

ذوق زدگی سورس از دیدار با خاتمی (پاورقی)

در همين سفر بود كه خاتمى به ديدار «جرج سوروس» سرمايه‌دار صهيونيست و حامى مالى انقلابهاى رنگى رفت! مسأله‌اى كه يحيى تاجبخش (يكى از دستگيرشدگان حوادث پس از انتخابات و نماينده سابق بنياد سوروس) در چهارمين جلسه رسيدگى به اتهامات عوامل و طراحان فتنه 88 بدان اشاره كرد :

Research@kayhan.ir

 «اگر ما يكى از اوّلين نمونه‌هاى براندازى را ارتباط سفر عطريانفر به بنياد سوروس قبل از 1376 بدانيم، مى‌توانيم نهايت آن را ملاقات مستقيم خاتمى با جرج سوروس در نيويورك در سال 1385 دانست كه اين يك ارتباط مستمر بوده و ادامه داشته است».640
اگرچه بنياد باران با ارسال نمابرى به خبرگزاريها و دفاتر نشريات اين ديدار را تكذيب كرد، امّا خبرگزارى جمهورى اسلامى متن سخنرانى جرج سوروس در 11 سپتامبر 2009 را منتشر كرد كه در آن سوروس از ديدار خود با خاتمى خبر داده بود.
سوروس در اين‌باره مى‌گويد :
«يكى از بهترين جلساتى كه من در ارتباط با پيش‌برد دموكراسى در جهان اسلام و به ويژه ايران در آن حضور يافتم، ملاقاتى بود كه در روز سه‌شنبه  14 سپتامبر 2006 با محمد خاتمى رئيس‌جمهور سابق ايران برگزار كردم. من حدود 10 سال در انتظار ديدار آقاى خاتمى بودم و به همين دليل اين ديدار آن چنان براى من جذاب و به ياد ماندنى بود كه حتى روز و ساعتش نيز در حافظه‌ام ثبت شده است. هدف از ديدار من با محمد خاتمى نيز دستيابى به آگاهى از درون كشورى منزوى بود، كشورى كه براى برقرارى ارتباطات با آن فرصتهاى محدودى وجود دارد و با توجه به تحولات اخير منطقه چنين جلساتى ارزشمند است و مى‌تواند به اتخاذ تصميمات سياسى مؤثر كمك كند».641
دفتر خاتمى در واكنش به اين خبر آن را اساسآ فاقد صحت دانست642 ،
ولى ماجرا در اين‌جا پايان نپذيرفت و كنت تيمرمن (مؤسس و مدير اجرايى بنياد دموكراسى براى ايران) در سايت نيوز مكس به بازخوانى ديدار خاتمى و سوروس پرداخت. روايت تيمرمن از ديدار خاتمى و سوروس بدين شرح است: «همزمان و كمتر از يك مايل دورتر از محل گفت وگوى پهلوى با سانتوروم و مارتينز در سناى آمريكا، «جرج سوروس» و ساير مخالفان دولت بوش در هتل هايت گرد هم آمده بودند تا تعامل دولت با تهران را خواستار شوند.
سوروس خطاب به شركت‌كنندگان در اين نشست كه به همت «بنياد آمريكاى نوين» برگزار شده بود، درباره يك معامله بزرگ با تهران سخن گفت كه به رسميت شناخته شدن ايران از سوى آمريكا، پايان رويارويى هسته‌اى از طريق مذاكرات و از سرگيرى مناسبات عادى ميان دو كشور را دربر خواهد داشت. برخى مقامات روز پنجشنبه به نيوزمكس گفتند كه سوروس در همين هفته و در يك مراسم خصوصى صرف شام در بوستون، درباره اين معامله بزرگ با محمد خاتمى رئيس‌جمهورى سابق ايران گفت وگو كرد. يك ايرانى كه در آن مراسم شام حضور داشت، گفت: خاتمى به ما گفت كه آمريكا بايد مذاكره با ايران را آغاز كند. او افزود كه ايران مسلمآ خواهان تعليق غنى‌سازى اورانيوم، امّا نه به عنوان يك پيش‌شرط براى مذاكرات است. با اين حال فرد ياد شده به نقل از خاتمى گفت كه ايران غنى‌سازى سوخت هسته‌اى را كنار نمى‌گذارد، زيرا وعده‌هاى غرب را مبنى بر عرضه سوخت مورد نياز نيروگاه بوشهر باور ندارد.
نيروگاه بوشهر با وجود 11 سال فعاليت پيمانكاران روسى، هنوز عملياتى نشده است. اين مقام ايرانى همچنين گفت: از اين رو، يك برنامه R&D (تحقيق و توسعه) اجرا مى‌شود و اگر حاضر به پذيرش آن نباشيد، هيچ معامله بزرگى در كار نخواهد بود. استيون كلمنز مدير برنامه راهبرد آمريكا در بنياد آمريكاى نوين نيز در مراسم صرف شام خاتمى با روزنامه‌نگار آزاد كه در طول اقامت خاتمى در آمريكا، مشاور و مترجم او بود، گفت: سفر خاتمى به آمريكا از ماهها قبل برنامه‌ريزى شده بود.
اين سفر با شروع ضرب‌الاجل سازمان ملل براى تعليق غنى‌سازى، دقيقآ همزمان شده كلمنز انجام يك معامله بزرگ بر سر برنامه هسته‌اى با ايران را كار سخت و دشوارى خواند كه به نتيجه رساندن آن، راحت و آسان نيست. يك ايرانى كه در ميهمانى شام خاتمى با سوروس، او را همراهى مى‌كرد، گفت: رئيس‌جمهورى سابق ايران در توضيح مكرر پيشنهادهاى آمريكا ـ از جمله تلاش چند ساله بيل كلينتون ـ درباره يك معامله بزرگ از سوى تشكيلات رهبرى ايران، كلينتون را مسؤول اين بن‌بست دانست. اين ايرانى گفت: پس از عذرخواهى مادلين آلبرايت وزيرخارجه وقت آمريكا بابت مداخله آمريكا در كودتاى 1953 عليه دولت محمد مصدق نخست‌وزير وقت ايران، همه مسائل در جهت آشتى پيش مى‌رفت، امّا خاتمى گفت: كلينتون با نامنتخب خواندن تشكيلات رهبرى ايران، اين معامله را ضايع كرد».643
__________________________________
640- خبرگزارى فارس، به تاريخ 3/6/1388.
641- خبرگزارى جمهورى اسلامى، به تاريخ 30/6/1388.
642- سايت بنياد باران، به تاريخ 31/6/1388.
643- سوداى سكولاريسم، صص 385 و 386.