تهیه کالای ابدی درماه مبارک رمضان(خوان حکمت)
اين حرفي است كه ما هر روز بايد بگوييم نه اينكه ماهي يك بار يا هفتهاي يك بار، هر روز بايد بگوييم؛ انسان، مرگ را ميميراند نه اينکه بميرد. ما يك دشمن داريم به نام مرگ و از مرگ سنگينتر،دشمن ديگری نداريم، آيا در مصاف با مرگ، ما پيروزيم يا مرگ؟ آنها كه با حس و تجربه، معرفتشناسيشان را سامان ميبخشند و ديگر هيچ، خيال ميكنند مُردن يعني پوسيدن و انسان در مصاف با مرگ شكست ميخورد و ميميرد اما آنها كه با معارف تجريدي و عقلي و قرآني تماس دارند ميدانند انسان در مصاف با مرگ، مرگ را ميميراند. اين در قرآن كريم است كه فرمود: (كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَهًْ الْمَوْتِ)(1) هر كسي مرگ را ميچشد نه اينكه مرگ، او را بچشد قرآن كه نفرمود:«كلّ نفس يذوقها الموت» هر كسي را مرگ ميچشد، فرمود هر كسي مرگ را ميچشد و روشن است هر ذائقي مذوق را هضم ميكند؛ شما يك ليوان آبي را كه نوشيديد، شما آن را هضم ميكنيد نه او شما را، ما مرگ را ميچشيم و هضم ميكنيم و مچاله ميكنيم و دور مياندازيم؛ هستيم كه هستيم، وارد صحنه برزخ ميشويم، ديگر مرگ نيست وارد صحنه قيامت ميشويم، ديگر مرگ نيست، وارد بهشت ميشويم، ديگر مرگ نيست؛ ماييم كه مرگ را ميميرانيم، ماييم كه ابدي هستيم؛ اگر ماييم كه ابدي هستيم، پس خودمان را دريابيم، بايد رهتوشه ابدي داشته باشيم، براي تأمين اين رهتوشه ابدي فرمودند كه زمانهاي مناسبي، زمينهاي مناسبي هست، بهترين زمان كه خدا شما را دعوت ويژه كرده است ماه مبارك رمضان است.
اگر ـ انشاءالله ـ توفيقي داده شد، سحرهای این ماه مبارک را دريابيم، روزههاي روزهای آن را دريابيم، حالا آن بحثهاي كمك به نيازمندان يك مطلب است، گذشت از لغزشهاي ديگران يك مطلب است، صِله رَحِم يك مطلب است، فضيلت افطار دادن يك مطلب است، گرسنهها را سير كردن يك مطلب است، حقوق ديگران را به آنها تأديه كردن يک مطلب است. فرمود اين ماه، ماهي است كه انسان به مهماني خداي سبحان دعوت ميشود، خداي سبحان اسماي حُسناي خود را روزي ميكند، چيزي را كه خدا عطا ميكند چيزي است كه ماندني باشد نه چيزي كه رفتني.
یکسان بودن ارزش طلا و نقره در نزد علی(ع)
وقتي کل خاورميانه در اختيار وجود مبارك حضرت امير(ع) بود و همه اموال ايران و روم به حجاز رفته بود، وجود مبارك حضرت امير حاكم مطلق اين سرمايههاي سنگين دو امپراطوري بود، آنچه هم در حجاز بود، در اختيار حكومت حضرت امير بود. شخص نيازمند آبرومندي به حضرت مراجعه كرد كه وضع ماليام اين طور شد و حضرت تحقيق كرد و ديد او استحقاق كمك قابل توجّهي دارد، به مسئول امور مالي فرمود: هزار واحد به او بده، این مسئول عرض كرد: هزار واحد طلا يا نقره؟ آن روز كه اوراق بهادار و سكه نبود، آن روز همين شمش طلا و نقره را ميبردند، كسي گوشت ميخواست، نان ميخواست، پارچه ميخواست يك مقدار شمش طلا داشت، چند مثقال از آن ميگرفتند و كالا ميخريدند، بعد در زمان وجود مبارك امام باقر(ع) به راهنمايي آن حضرت، عمر بن عبدالعزيز سكّه ضرب کرد، البته ايران و روم سكه داشت ولي در اسلام سكه از زمان وجود مبارك امام باقر طبق رهنمود آن حضرت رواج یافت. وقتي مأمور امور مالي حضرت عرض كرد شما كه فرموديد هزار واحد به او بدهم هزار واحد طلا يا هزار واحد نقره؟ فرمود: «كلاهما عندي حجران فاعط الاعرابی انفعهما له»(2) فرمود هر دو نزد علي سنگ است، يكي سنگ زرد است، يكي سنگ سفيد. حضرت اغراق نفرمود چون طلا غير از سنگ چيز ديگري نيست. ما اگر واقعاً اين را باور كرديم و فهميديم كه يك دشمن داريم و آن مرگ است و در مصاف با مرگ، ما پيروزيم؛ اگر ما پيروزيم و ما مرگ را ميميرانيم، ما يك موجود ابدي هستيم، يك رهتوشه ابدي ميخواهيم؛ همه زمانها براي تأمين آن رهتوشه ابدي خوب است مخصوصاً ماه مبارك رمضان. پیامبرفرمود: فضايل فراواني براي اين ماه هست نمازش چنين، روزهاش چنان، دعايش چنان، صدقهاش چنان، صِله رَحِمشان چنان، اينها را ذكر فرمود، بعد در آخر هم مقدارياشك ريخت. وجود مبارك حضرت امير عرض كرد: چرا گريه ميكنيد؟ فرمود در همين ماه مبارك رمضان شما را در مسجد در حال نماز شهيد ميكنند؛ ديگر حضرت امير عرض نكرد كه مثلاً من چگونه صبر بكنم، عرض كرد: يا رسولالله آن وقتي كه مرا شهيد ميكنند دينم سالم است يا نه؟ يعني با اين مكتب ميروم يا نه، با اين دين ميروم يا نه: «افي سلامة مِن ديني» فرمود آری.(3)
نقش و جایگاه عقل برای انسان
در این ماه مبارک هر كدام ازما باید حسابي با خدايمان داشته باشيم، ما بايد باور كنيم كه فرشته ميشويم، اين حرف، حرف شاعرانه سنايي نيست، اينها حكماي بزرگند، ميبينيد اينها كسانياند كه علم و دانش و فضيلت و عقل و حكمت و فلسفه و اينها را دارا شدند، بعد ميگويند اينها ابزاري است براي خود ما؛ ما وقتي ميخواهيم ديدِ جهاني داشته باشيم، حق نداريم عقلمان را در برابر وحي قرار بدهيم، عقل در برابر نقل است نه در برابر وحي؛ ميبينيد از آن حرفهاي بلند جناب سنايي اين است ميگويد:
مصطفي اندر جهان آنگه كسي گويد كه عقل*** آفتاب اندر فلك آنگه كسي گويد سها(4)
با بودنِ پيامبر، كسي در جهان، اسمِ عقل را نميبرد، با بودن آفتاب، كسي اسم ستاره سها را نميبرد.ستاره سها يك ستاره ضعيف و كمنور است كه قبلاً براي اينكه معلوم بشود كه چشم شخص، ديدش درست است يا نه، اگر آن شخص ميتوانست ستاره سها را ببيند ميگفتند قدرت ديدش مثلاً تا حدودي رضايتبخش است؛حرف سنايي اين است كه انسان با داشتن آفتاب اسم ستاره سها را نميبرد، با بودنِ پيامبر، اسم عقل را نميبرد. عقل چراغي است در برابر نقل نه عقل در برابر وحي. عقل ميگويد من وحي، لازم دارم، وحي براي من ضروري است، راهنما ميخواهم، من نميدانم از كجا آمدم، به كجا ميروم، رهتوشهام چيست، با چه كسي بايد سفر كنم، با چه چيزي بايد سفر كنم، من چه ميدانم؛ من را آوردند اينجا بعد هم ميبرند؛ اين را عقل كاملاً ميفهمد وميگويد نه ميدانم از كجا آمدم، نه ميدانم به كجا ميروم، فقط ميدانم خبري هست؛ به قول حافظ:
كس ندانست كه منزلگه مقصود كجاست *** آنقدر هست كه بانگ جرسي ميآيد(5)
قبلاً كه قافله حركت ميكرد زنگِ گردن شترها به گوش عدهاي ميرسيد، حرف حافظ اين است كه ما نميدانيم اينها از كجا آمدند و به كجا دارند ميروند ولي صداي زنگ قافله به گوش ما ميرسد
يك عدّه گوششان را بستهاند و صداي زنگ گردنِ شتر قافله را نميشنوند، اين ندای«بلند بگو لا اله الاّ الله» كه ميگويند همين است، اين را نميشنوند، ولي يك عده ميشنوند؛ حداكثر اين است كه ما ميشنويم كه اين قافله دارد ميرود اما كجا ميرود معلوم نيست؛ عقل ميفهمد كه نميفهمد. بهترين و مُتقنترين دليل وحي و نبوّت را حكما اقامه كردند كه ما حتماً پيامبر ميخواهيم.حرف سنايي اين است كه با بودِ وجود مبارك رسول گرامي(ص) در جهان كسي حق ندارد اسم عقل را ببرد.
بنابراين نقش عقلِ ما اين است که ما بفهميم كه نميفهميم (يك) بفهميم كه راهنما ميخواهيم (دو) آن راهنما به ما گفته است كه شما در مصاف با مرگ پيروزيد و شما مرگ را ميميرانيد و شما ابدي ميشويد، فكر كالاي ابد باشيد، كالاي ابد را همه زمانها ميشود تهيه كرد مخصوصاً در ماه مبارك رمضان؛ در هر سرزميني ميشود تهيه كرد مخصوصاً در سرزمين وحي كه انسان در آنجا مهمان ذات اقدس اله است.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظله) در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعی از دانشجويان و طلاب، قم؛ 13/4/92
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــ
1. آل عمران، 185؛ انبياء، 35؛ عنکبوت، 57.
2. المناقب، ج2، ص 118.
3. عيون اخبار الرضا،ج 1، ص297.
4. ديوان سنايي، قصيده 5.
5. ديوان حافظ، اشعار منتسب، شماره 11.
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.
اگر ـ انشاءالله ـ توفيقي داده شد، سحرهای این ماه مبارک را دريابيم، روزههاي روزهای آن را دريابيم، حالا آن بحثهاي كمك به نيازمندان يك مطلب است، گذشت از لغزشهاي ديگران يك مطلب است، صِله رَحِم يك مطلب است، فضيلت افطار دادن يك مطلب است، گرسنهها را سير كردن يك مطلب است، حقوق ديگران را به آنها تأديه كردن يک مطلب است. فرمود اين ماه، ماهي است كه انسان به مهماني خداي سبحان دعوت ميشود، خداي سبحان اسماي حُسناي خود را روزي ميكند، چيزي را كه خدا عطا ميكند چيزي است كه ماندني باشد نه چيزي كه رفتني.
یکسان بودن ارزش طلا و نقره در نزد علی(ع)
وقتي کل خاورميانه در اختيار وجود مبارك حضرت امير(ع) بود و همه اموال ايران و روم به حجاز رفته بود، وجود مبارك حضرت امير حاكم مطلق اين سرمايههاي سنگين دو امپراطوري بود، آنچه هم در حجاز بود، در اختيار حكومت حضرت امير بود. شخص نيازمند آبرومندي به حضرت مراجعه كرد كه وضع ماليام اين طور شد و حضرت تحقيق كرد و ديد او استحقاق كمك قابل توجّهي دارد، به مسئول امور مالي فرمود: هزار واحد به او بده، این مسئول عرض كرد: هزار واحد طلا يا نقره؟ آن روز كه اوراق بهادار و سكه نبود، آن روز همين شمش طلا و نقره را ميبردند، كسي گوشت ميخواست، نان ميخواست، پارچه ميخواست يك مقدار شمش طلا داشت، چند مثقال از آن ميگرفتند و كالا ميخريدند، بعد در زمان وجود مبارك امام باقر(ع) به راهنمايي آن حضرت، عمر بن عبدالعزيز سكّه ضرب کرد، البته ايران و روم سكه داشت ولي در اسلام سكه از زمان وجود مبارك امام باقر طبق رهنمود آن حضرت رواج یافت. وقتي مأمور امور مالي حضرت عرض كرد شما كه فرموديد هزار واحد به او بدهم هزار واحد طلا يا هزار واحد نقره؟ فرمود: «كلاهما عندي حجران فاعط الاعرابی انفعهما له»(2) فرمود هر دو نزد علي سنگ است، يكي سنگ زرد است، يكي سنگ سفيد. حضرت اغراق نفرمود چون طلا غير از سنگ چيز ديگري نيست. ما اگر واقعاً اين را باور كرديم و فهميديم كه يك دشمن داريم و آن مرگ است و در مصاف با مرگ، ما پيروزيم؛ اگر ما پيروزيم و ما مرگ را ميميرانيم، ما يك موجود ابدي هستيم، يك رهتوشه ابدي ميخواهيم؛ همه زمانها براي تأمين آن رهتوشه ابدي خوب است مخصوصاً ماه مبارك رمضان. پیامبرفرمود: فضايل فراواني براي اين ماه هست نمازش چنين، روزهاش چنان، دعايش چنان، صدقهاش چنان، صِله رَحِمشان چنان، اينها را ذكر فرمود، بعد در آخر هم مقدارياشك ريخت. وجود مبارك حضرت امير عرض كرد: چرا گريه ميكنيد؟ فرمود در همين ماه مبارك رمضان شما را در مسجد در حال نماز شهيد ميكنند؛ ديگر حضرت امير عرض نكرد كه مثلاً من چگونه صبر بكنم، عرض كرد: يا رسولالله آن وقتي كه مرا شهيد ميكنند دينم سالم است يا نه؟ يعني با اين مكتب ميروم يا نه، با اين دين ميروم يا نه: «افي سلامة مِن ديني» فرمود آری.(3)
نقش و جایگاه عقل برای انسان
در این ماه مبارک هر كدام ازما باید حسابي با خدايمان داشته باشيم، ما بايد باور كنيم كه فرشته ميشويم، اين حرف، حرف شاعرانه سنايي نيست، اينها حكماي بزرگند، ميبينيد اينها كسانياند كه علم و دانش و فضيلت و عقل و حكمت و فلسفه و اينها را دارا شدند، بعد ميگويند اينها ابزاري است براي خود ما؛ ما وقتي ميخواهيم ديدِ جهاني داشته باشيم، حق نداريم عقلمان را در برابر وحي قرار بدهيم، عقل در برابر نقل است نه در برابر وحي؛ ميبينيد از آن حرفهاي بلند جناب سنايي اين است ميگويد:
مصطفي اندر جهان آنگه كسي گويد كه عقل*** آفتاب اندر فلك آنگه كسي گويد سها(4)
با بودنِ پيامبر، كسي در جهان، اسمِ عقل را نميبرد، با بودن آفتاب، كسي اسم ستاره سها را نميبرد.ستاره سها يك ستاره ضعيف و كمنور است كه قبلاً براي اينكه معلوم بشود كه چشم شخص، ديدش درست است يا نه، اگر آن شخص ميتوانست ستاره سها را ببيند ميگفتند قدرت ديدش مثلاً تا حدودي رضايتبخش است؛حرف سنايي اين است كه انسان با داشتن آفتاب اسم ستاره سها را نميبرد، با بودنِ پيامبر، اسم عقل را نميبرد. عقل چراغي است در برابر نقل نه عقل در برابر وحي. عقل ميگويد من وحي، لازم دارم، وحي براي من ضروري است، راهنما ميخواهم، من نميدانم از كجا آمدم، به كجا ميروم، رهتوشهام چيست، با چه كسي بايد سفر كنم، با چه چيزي بايد سفر كنم، من چه ميدانم؛ من را آوردند اينجا بعد هم ميبرند؛ اين را عقل كاملاً ميفهمد وميگويد نه ميدانم از كجا آمدم، نه ميدانم به كجا ميروم، فقط ميدانم خبري هست؛ به قول حافظ:
كس ندانست كه منزلگه مقصود كجاست *** آنقدر هست كه بانگ جرسي ميآيد(5)
قبلاً كه قافله حركت ميكرد زنگِ گردن شترها به گوش عدهاي ميرسيد، حرف حافظ اين است كه ما نميدانيم اينها از كجا آمدند و به كجا دارند ميروند ولي صداي زنگ قافله به گوش ما ميرسد
يك عدّه گوششان را بستهاند و صداي زنگ گردنِ شتر قافله را نميشنوند، اين ندای«بلند بگو لا اله الاّ الله» كه ميگويند همين است، اين را نميشنوند، ولي يك عده ميشنوند؛ حداكثر اين است كه ما ميشنويم كه اين قافله دارد ميرود اما كجا ميرود معلوم نيست؛ عقل ميفهمد كه نميفهمد. بهترين و مُتقنترين دليل وحي و نبوّت را حكما اقامه كردند كه ما حتماً پيامبر ميخواهيم.حرف سنايي اين است كه با بودِ وجود مبارك رسول گرامي(ص) در جهان كسي حق ندارد اسم عقل را ببرد.
بنابراين نقش عقلِ ما اين است که ما بفهميم كه نميفهميم (يك) بفهميم كه راهنما ميخواهيم (دو) آن راهنما به ما گفته است كه شما در مصاف با مرگ پيروزيد و شما مرگ را ميميرانيد و شما ابدي ميشويد، فكر كالاي ابد باشيد، كالاي ابد را همه زمانها ميشود تهيه كرد مخصوصاً در ماه مبارك رمضان؛ در هر سرزميني ميشود تهيه كرد مخصوصاً در سرزمين وحي كه انسان در آنجا مهمان ذات اقدس اله است.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظله) در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعی از دانشجويان و طلاب، قم؛ 13/4/92
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــ
1. آل عمران، 185؛ انبياء، 35؛ عنکبوت، 57.
2. المناقب، ج2، ص 118.
3. عيون اخبار الرضا،ج 1، ص297.
4. ديوان سنايي، قصيده 5.
5. ديوان حافظ، اشعار منتسب، شماره 11.
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.