kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۱۷۱۷
تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۹:۲۰

تحـــریف آزادی



   داود مؤذنیان
آیا آزادی قابلیت تحریف دارد؟ و در صورت امکان، پیامدهای تحریف آزادی چیست؟ در اینکه مفهوم آزادی همانند مفاهیم و ارزش‌های دیگر قابلیت تحریف دارد تردیدی نیست. یکی از تحریف‌هایی که در آزادی به وجود می‌آورند وارد کردن هرج و مرج به دایره معنایی آزادی است. به این معنا که با سوءاستفاده از جهل مردم نسبت به فرهنگ آزادی و با ایجاد هرج و مرج به نام آزادی، مردم را نسبت به این مفهوم بدبین و در تقدیس آن تردید وارد کرده تا بدانجا که این باور غلط در اذهان شکل گیرد که برای فرار از وضع موجود و هرج و مرج و نابسامانی ناگزیرند از رجوع به یک استبداد قدرتمند .(برای مطالعه بیشتر ر.ک: بیانات مقام معظم رهبری در مورخ؛ 9/12/1379)
«زنده باد مخالف من» به شرط بسته بودن دهان!
از دیگر تحریفات آزادی حمله به مقدسات و ارزش‌های جامعه است که با ژست‌های منورالفکری از جمله آزادی بیان و آزادی قلم صورت می‌گیرد. جریان‌های منورالفکری و قلم به دستان منتسب به آنها که در تناقضی آشکار بین اصول مدعایی خویش همچون احترام به عقاید مختلف، آزادی اندیشه، حقوق شهروندی... و عملکردشان به سر میبرند، در حالی داعیه احترام به عقاید و آرای گوناگون و مخالف را دارند که بارها به عقاید مسلم اکثریت مطلق هموطنان خویش بلکه همه شیعیان تعرض کرده‌اند. در مسلک اینان هر نوع اهانت به مقدسات و ارزش‌ها و آرمان‌های ملت در حیطه آزادی اندیشه و آزادی بیان تفسیر و توجیه می‌شود اما هرگونه مخالفت با آرای آنان و نقدشان مساوی است با تحجر و واپسگرائی! اینان درحالی شعار «زنده باد مخالف من» سر می‌دهند، که آزادی را جاده‌ای یک طرفه و اختصاصی به خویش و افکارشان میدانند و شعار «زنده باد مخالف من» به شرط بسته بودن دهان مخالفان است!
در واقع اینگونه رفتارهای متناقض خود تحریف آزادی و تفسیر آن در راستای اهداف و امیال شخصی و حزبی است که متمسکان این سلوک از آزادی به مثابه ابزاری در راستای مشروعیت بخشیدن به هتک و تعرضاتشان و نیز چماقی بر سر منتقدانشان بهره می‌جویند.
هجمه به حجاب به بهانه آزادی
از دیگر مصادیق تحریف آزادی میتوان به قائله «حجاب اجباری»‌اشاره کرد. در اینجا نیز «آزادی» دست مایه‌ای است در تحقق بی‌بند و باری و نقض شئونات اسلامی و اجتماعی، که با تحریف و توسعه نامعقول معنایی آن و تسری دادن مفهوم آن به بی‌بند و باری و رفتارهای خلاف عرف، مذهب و قوانین کشور صورت می‌پذیرد. چگونه میتوان حجاب اختیاری را پذیرفت در حالی که نقض فاحش یک دستور و واجب دینی و قانونی است. لازمه این اختیاری دانستن حجاب، سرایت اختیار در همه قوانین و همه واجبات دینی است و ثمره‌ای جزء هرج و مرج، لغویت در وضع قوانین الزام‌آور و لغویت در امر شارع و قانون‌گذار با توجه به علم به الزامی بودن بسیاری از قوانینش از جمله حجاب ندارد. به دیگر سخن، با پذیرش اختیاری بودن حجاب باید اختیاری بودن تمامی واجبات دینی و تمامی قوانین الزام آور حقوقی و اجتماعی را نیز پذیرفت چراکه پذیرش اختیاری بودن یکی و نپذیرفتن اختیاری بودن دیگری ترجیح بلامرجح است. اگر با وجود مناط الزامی بودن در حوزه حجاب رای به اختیار دهیم، چرا نتوان این اختیار را در دیگر حوزه‌های الزام آور همانند قوانین راهنمایی و رانندگی، قوانین حقوقی و... نیز تسری داد، و اگر آنجا نمی‌توان حکم به اختیار کرد چگونه اینجا میتوان چنین حکم کرد؟!  
حدود و ثغور آزادی
اینک که مشخص شد که مفهوم آزادی قابلیت این را دارد تا دستخوش تحریفات شود، پرسشی که باید بدان پاسخ داد این است که آیا آزادی دارای قلمروی است تا به واسطه آن از تحریفات مصون بماند؟
باید دانست که واژه آزادی هر تعریفی داشته باشد برای اینکه بروز و ظهور یابد، در هر سطحی که باشد، محدود می‌شود. انسان آزاد آفریده می‌شود، اما در برخورد با محیط، خانواده، جامعه، دولت، دین و.... از آزادی‌اش به نحو محسوسی کاسته می‌شود و محدود و مقید به قوانین پذیرفته شده می‌شود. به دیگر سخن، آزادیِ مطلق محال است.(آزادی سیاسی در اندیشه مطهری و بهشتی، شریف لک‌زایی، ص: 25) علت مطلق نبودن آزادی را باید در تابعیت وصف از موصوف چه در موجودیتش و چه در شئون و ویژگی‌هایش، جست، چه اینکه آزادی وصف انسان است، بنابر این اگر موصوف مقید به قید محدودیت باشد حتما وصف نیز به همان قید مقید می‌شود و از آنجا که انسان چه در مرحله هستی خویش و چه در اوصاف و افعالش محدود است، آزادی وی نیز که وصف او به شمار می‌آید محدود می‌شود و ذات لایتناهی حق تعالی به حکم «إِنَّا كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ»(قمر: 49) تنها مرجع شایسته برای این حدگذاری است.
از سوی دیگر، آزادی باید به سمت تکامل و تعالی نفس انسانی حرکت کند اما اگر برای رهایی نفسانیات حیوانی باشد و باعث لطمه زدن به نفس انسانی و یا به تعبیر شهید مطهری در کتاب آزادی معنوی، «لطمه زدن به خود عالی» شود باید محدود شود، و این محدودیت، درحقیقت تحدید توحش و شهوات نفسانی است. این لطمه زدن به نفس انسانی، گاه به واسطه تجاوز به حقوق و کرامت دیگران حاصل می‌شود و گاه به واسطه تجاوز به کرامت خویش، و در هر دو حالت «خود عالی» یا همان نفس انسانی فرد تنزل کرده و لطمه می‌خورد که این خود باعث محدودیت در آزادی می‌شود.
در واقع این محدودیت، همان قلمرویی است که آزادی در درون مرزهای آن هم ایمن از تحریف و هم باعث کمال انسان می‌شود و تجاوز از این مرزها سبب می‌شود تا حقیقتی به نام آزادی که یکی از اسباب تکامل بشری است اینک به ابزاری در جهت تنازل و به قهقرا بردن وی بدل شود.