kayhan.ir

کد خبر: ۱۲۸۹۱۳
تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱۳۹۶ - ۲۳:۴۶

اخبار ویژه

وارونه‌بینی مزمن رئیس تیم کارشناسی مذاکرات برجام
سفیر ایران در لندن و رئیس سابق تیم کارشناسی هسته‌ای پس از اتمام یازدهمین جلسه کمیسیون مشترک برجام مدعی انزوای بی‌سابقه آمریکا دربرابر دیگران شد. اما از طرح این اظهارنظر عجیب تنها ساعتی نمی‌گذشت که رویترز خبر از تصمیم سه کشور اروپایی برای اعمال تحریم‌های جدید علیه ایران و برای کسب رضایت آمریکا داد. انتشار این خبر به درستی نشان داد که بعیدی‌نژاد همچنان از شناخت درست استکبار و نظام سلطه ناتوان بوده و هنوز افسانه‌ اروپای خوب و آمریکای بد را در سر می‌پروراند.
به گزارش رجانیوز یازدهمین جلسه کمیسیون مشترک برجام اخیرا در وین برگزار شد که مطابق گفته‌های عراقچی، بحث درباره نقض عهدهای آمریکا یکی از اصلی‌ترین موضوعات طرح شده توسط هیئت ایرانی بود.
پس از اتمام جلسه کمیسیون مشترک حمید بعیدی‌نژاد سفیر ایران در لندن که در کارنامه خود سابقه ریاست بر تیم کارشناسی هسته‌ای مذاکرات برجام را ثبت کرده در صفحه توئیتر خود نوشت: در جلسه امروز کمیسیون مشترک برجام آمریکا دربرابر همبستگی تمامی کشورهای عضو بیش از همیشه در فشار و انزوای بی‌سابقه‌ای قرار گرفته است.
اما تنها ساعتی پس از این اظهارنظر، رویترز از تحریم‌های جدیدی رونمایی کرد که درست مغایر گفته‌های بعیدی‌نژاد بود. مطابق با این خبر آلمان، فرانسه و انگلستان به منظور ترغیب «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور آمریکا برای ماندن در برجام به اتحادیه اروپا پیشنهاد داده‌اند تحریم‌هایی جدید علیه ایران اعمال کند.
با این تفاسیر مشخص نیست که چرا سفیر لندن‌نشین وزارت خارجه با اظهارنظرهای غلط و غیرکارشناسی خود اطلاعات نادرست به افکار عمومی می‌دهد و بر تداوم اشتباهات خود پافشاری می‌کند؟ وقتی کشورهای اروپایی برای به دست آوردن خشنودی ترامپ به آب و آتش می‌زنند چگونه می‌توان از انزوای آمریکا صحبت کرد؟ آیا برجام درنتیجه همین برداشت‌های غلط و خیالی بعیدی‌نژاد و هم‌قطارانش متولد نشد که در نتیجه ضعف‌های آن، حتی توانایی اعتراض به نقض عهدهای پیاپی آمریکا را ندارند؟

دم شما با گروهک‌های برانداز گره خورده؛ آقای بهزاد نبوی!
این روزها اصلاح‌طلبان پرچم گفت‌وگوی ملی را در هر کوچه و برزن به اهتزاز درآورده‌اند ولی معلوم نیست با «کی» در مورد «چی» می‌خواهند گفت‌وگو کنند.
محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله روزنامه رسالت نوشت: مصاحبه بهزاد نبوی با روزنامه اعتماد نکات کلیدی خوبی، هم برای رونمایی آشوب‌های 8 ماهه سال 88 داشت، هم برای چند روز آشوب دی ماه اخیر. این مصاحبه، نوری به تاریکخانه صف و ستاد محاربان با نظام و انقلاب بود.
وی در خلال مصاحبه از یک جریان در صفوف اصلاح‌طلبان یاد می‌کند که به فکر براندازی نظام با روش اصلاح‌طلبان هستند. وی می‌گوید این جریان به شکل گسترده در صفوف اصلاح‌طلبان جای دارند و از عدم همراهی اصلاح‌طلبان (واقعی) با اعتراضات (دی ماه گذشته) برآشفته شدند!
«براندازان در هدف، اصلاح‌طلبان در روش» یا بهتر بگوییم اصلاح‌طلبان برانداز که برای اولین بار بهزاد نبوی از آن رونمایی می‌کند، چه کسانی هستند؟ چرا هدف براندازی را با روش اصلاح‌طلبان دنبال می‌کنند؟ ارتباط آنها با اصلاح‌طلبان چیست؟ چرا بهزاد نبوی پس از گذشت 10 سال از این جریان رونمایی می‌کند؟ در این 10 سال چه بده‌بستان‌هایی در انتخابات‌ها با آنها صورت گرفته است؟
همان طور که بهزاد نبوی اعتراف دارد؛ براندازی را با روش «اصلاح‌طلبان» دنبال می‌کنند. آنها با این هدف در انتخابات حضور یافتند؛ اگر به قدرت نرسند، بگویند «تقلب» شده است و اگر رسیدند، «خروج از حاکمیت» برای اثبات شکاف در حاکمیت و «حاکمیت دوگانه» را کلید بزنند. اگر از این گردنه به سلامت عبور کردند «خروج بر حاکمیت» را عملیاتی کنند.
سرّ اینکه بوق‌های آمریکایی و اروپایی از سال 76 تا 96 از یک ضلع رقابت در ایران، بی‌پروا حمایت می‌کنند، همین است که آنها به این نتیجه رسیدند ضربه از بیرون، انقلاب را «ضد ضربه» کرده است، اما از درون، انقلاب را به دست «نااهلان» می‌اندازد و این نااهلان، انقلاب را دودستی تسلیم غرب می‌کنند.
بهزاد نبوی از یک طرف، خبر از جریانی خطرناک می‌دهد و می‌گوید آنها برانداز هستند، اما از روش‌های اصلاح‌طلبی استفاده می‌کنند. اما از طرف دیگر با «نظارت استصوابی» شورای نگهبان برای جلوگیری از ورود این جریان به حاکمیت مخالفت می‌کند. این دو خبر را در ترازوی صداقت وی چگونه می‌شود جمع کرد؟!
این روزها اصلاح‌طلبان پرچم گفت‌وگوی ملی را در هر کوچه و برزن به اهتزاز درآورده‌اند. معلوم نیست با «کی» در مورد «چی» می‌خواهند گفت‌وگو کنند؟ طرح این گفت‌وگو در حالی است که تکلیف خود را با اصلاح‌طلبان برانداز مشخص نکرده‌اند. سعید حجاریان از یک طرف با پرچم عرفی کردن قدرت- بخوانید سکولاریزاسیون- به میدان گفت‌وگوی ملی آمده است. از طرف دیگر تاج‌زاده با پرچم انتخابات آزاد، آن هم به شرط ورود مارکسیست‌ها به رقابت‌ها، دم از گفت‌وگوی ملی می‌زند، از این گفت‌وگو چه نتیجه‌ای حاصل می‌شود؟!
پرچمداران گفت‌وگوی ملی دغدغه اسلامیت نظام را ندارند و در ضرورت این گفت‌وگو اصلاً سخنی از خدا و پیامبر(ص) و قیامت و اسلام و امام و ولایت فقیه و ربط آن با انقلاب سخن نمی‌گویند. لذا از پیش، حذف اسلامیت را مفروض گرفته‌اند و روی تقسیم قدرت عرفی شده به چانه‌زنی روی آورده‌اند و برای اثبات صداقت خود می‌گویند؛ «ببینید ما در آشوب‌های دی ماه اخیر با براندازان همراهی نکردیم!» روغن ریخته را نذر امامزاده می‌کنند! بعد هم به عقبه خود می‌گویند؛ ایام، ایام گفت‌وگو و سازش است، فعلاً براندازی تعطیل!
نویسنده در پایان «تعیین تکلیف اصلاح‌طلبان با آمریکا و اسرائیل و غرب که این جریان را پیاده‌نظام خود می‌داند»، «تصریح بر اعتقاد به امام و ولایت فقیه و قانون اساسی و مبارزه با آمریکا» و «تعیین تکلیف هویت شفاف سازمانی و مدیریت آن در میان اصلاح‌طلبان» را 3 شرط هر نوع گفت‌وگو با این طیف عنوان کرد و نوشت: اغلب کسانی که پرچم گفت‌وگو را در دست دارند، از جنس «براندازان در هدف و اصلاح‌طلبان در روش» هستند. امروز اصلاح‌طلبان دچار بحران «رهبری»، بحران «سازمان»، بحران «ایدئولوژی» و بحران «گفتمان» هستند و به قول تاج‌زاده، کثیری از آنها اعتقادی به جمهوری اسلامی ندارند. چه طور می‌توانند یک طرف گفت‌وگوی حقیقی و توأم با صداقت قرار بگیرند؟

قسم  یونسی را باور کنیم یا دم خروس تاج‌زاده را؟!
وزیر اطلاعات دولت اصلاحات می‌گوید: اصلاح‌طلبانی که حرف مردم را می‌زنند، به غیرانقلابی و غیراسلامی بودن متهم می‌شوند اما اما کسانی که در سال 56، 57 و حتی 58 اصلا با انقلاب ارتباطی نداشته‌اند و غیرانقلابی بوده‌اند، امروز نماد انقلاب شده‌اند.
علی یونسی مشاور و دستیار روحانی در گفت‌وگو با «جماران» اظهار داشت: نهضت آزادی یا ملی‌گراها در اینکه نباید تروریست‌ها باشند، با مذهبی‌ها هم عقیده بودند، اما می‌گفتند که نحوه برخورد نباید طوری باشد که هزینه اضافی بر کشور بار شود. اما بخش‌هایی از مذهبی‌ها که در قدرت بودند، به شدت به جبهه ملی و نهضت آزادی شک داشتند و معتقد بودند که این دو جریان سیاسی، با تروریست‌ها یا همان مجاهدین خلق، یکی هستید.
وی می‌افزاید: آنان یعنی نهضت آزادی هم اشتباه بزرگی کردند، که بعد از تسخیر لانه  جاسوسی از قدرت قهر کردند، در حالی که باید با این اقدام که با اقبال مردمی مواجه شده بود، همراهی می‌کردند. مذهبی‌ها هم تصور می‌کردند با تسویه آنان، مشکل حل می‌شود. اما اشتباه می‌کردند. چون استراتژی حذف و تحمل نکردن  همیشه بیشتر از فایده، هزینه داشته است. با اتخاذ استراتژی حذف صددرصدی مخالفان خود، حتی مخالفان غیرمسلح، تصور این بود که مشکل حل شده است، در حالی که حذف جریان‌های سیاسی با مشی مبارزه مدنی، نه ممکن است و نه به مصلحت. ما باید می‌گفتیم، تنها منطق، انتخابات است و بگذاریم مردم در انتخابات تصمیم بگیرند که چه کسی در قدرت باشد و چه کسی نباشد. براین اساس، رد صلاحیت اشتباه است، باید بگذاریم مردم با انتخاب خود، رد صلاحیت کنند. اشکالی ندارد که چند کمونیست هم یا مخالفان ما هم در مجلس باشند، زیرا اساسا مجلس جای چنین مخالفت‌ها و تفاوت‌ها است.
یونسی همچنین گفته است اصلاح‌طلبانی که حرف مردم را می‌زنند، به غیرانقلابی و غیراسلامی بودن متهم می‌شوند، اما کسانی که در سال 56، 57 و حتی 58 اصلا با انقلاب ارتباطی نداشته‌اند و غیرانقلابی بوده‌اند، امروز نماد انقلاب شده‌اند.
برخی نهادها با رد صلاحیت‌های خود، مانع حضور نمایندگان مردم در مجلس و سایر بخش‌های قدرت می‌شوند، در حالی که باید بگذاریم رد صلاحیت یا انتخاب و عدم انتخاب، از سوی مردم انقلابی، دینی، و متدین و معتقد به مصلحت کشور صورت بگیرد. بگذارند مردم رأی بدهند.
دلیل رویکرد فعلی در رد صلاحیت‌ها اشتباه است. باید بپذیریم که مردم ما مذهبی هستند و همیشه هم مذهبی می‌مانند و حتی در مقابل غیرمذهبی‌های سالم، همیشه مذهبی‌های صالح را ترجیح می‌دهند. بنابراین، مردم خودشان بهترین انتخاب‌کننده و بهترین رد صلاحیت‌کننده هستند و باید بگذاریم این انتخاب‌ها و ردصلاحیت‌ها، در انتخابات و با رأی  خود مردم صورت بگیرد. اما شورای نگهبان در هر انتخاباتی، خلاف این مسیر را انتخاب می‌کند. این اشتباه در خبرگان هم اتفاق می‌افتد.
سخنان علی‌ یونسی از جهات متعدد محل خدشه و اشکال است. او در حالی از متهم شدن مدعیان اصلاح‌طلبی به غیرانقلابی بودن شاکی است که همین چند روز پیش مصطفی تاج‌زاده معاون وزیر کشور در دولت اصلاحات صراحتا اعلام کرد «اکثریت اصلاح‌طلبان اعتقادی به جمهوری اسلامی و ولایت‌فقیه ندارند». حتی یک مدعی اصلاح‌طلبی نیز به این سخنان اعتراض نکرد؛ حالا هم دیر نشده، آقای یونسی لااقل به شکل لفظی می‌تواند اعتراض کند!
ثانیا یونسی در حالی مدعی انقلابیگری اصلاح‌طلبان است که از قهر نهضت آزادی ابراز ناخرسندی می‌کند. او ابتدائاً مرتکب تحریف می‌شود؛ چه اینکه انتشار  اسناد لانه جاسوسی، جایی برای ماندن نهضتی‌ها در دولت منتسب به انقلاب باقی نمی‌گذاشت. از طرف دیگر حضرت امام فرمود اگر اینها سرکار می‌ماندند سیلی به اسلام و انقلاب می‌زدند که اسلام و انقلاب تا قرن‌ها سربلند نمی‌کرد. امام همچنین سازمان تروریستی منافقین را فرزندان معنوی بازرگان معرفی کرد. و با این اوصاف عجیب  است که مدعیان اصلاح‌طلبی هم ژست انقلابیگری بگیرند و هم‌سنگ گروهک آمریکایی نهضت آزادی را به سینه بزنند.
ثالثا برخلاف منطق وارونه یونسی، هیچ نظام سیاسی، به معارض خود امکان حضور در مناصب سیاسی را - چه در بلوک شرق و چه در بلوک غرب - نمی‌دهد. اعتقاد و التزام به قانون اساسی شرط حضور در انتخابات هر کشور و نظام سیاسی است.
رابعا با ادعای ولنگارانه یونسی، هیچ نظارتی نباید در حوزه مهندسی و پزشکی و اصناف مختلف دیگر وجود نداشته باشد؛ چرا که مردم خودشان می‌توانند انتخاب کنند! برخلاف این ادعا، همه جا دنیا مکانیسم‌های نظارتی مختلف و چندلایه، پیش از انتخابات تعبیر شده است.

کرباسچی: دولت دچار فرسودگی است
دبیر کل حزب کارگزاران می‌گوید؛ هم‌طیفان وی در میان اصلاح‌طلبان دچار فرسودگی هستند.
غلامحسین کرباسچی در گفت‌وگو با «فرارو» اظهار داشت: آقای روحانی یک بار هم در دوره اول خود گفتند، می‌خواستم مدیرانی جوان‌تر و تواناتر را بر سر کار بیاورم، اما نتوانستم مثلاً با مجلس یا جاهای دیگر کنار بیایم. البته من چنین حرف‌هایی را نمی‌پذیرم. من می‌گویم در مدیریت آدم یا نباید مدیریت را قبول کند یا اگر وزیری را به مجلس معرفی کرد و او رأی نیاورد، باید تدبیری کند که کسی را بر سر کار بیاورد که بتواند مشکل مردم را حل کند. در نهایت کسی نمی‌گوید اگر کاری صورت نگرفته به خاطر این است که مجلس به فلان شخص رأی نداد، می‌گویند فلان شخص وزیر دولت روحانی است.
وی ادامه می‌دهد: بخشی هم به توانایی نیروها برمی‌گردد. بخش زیادی از این فرسایش به این برمی‌گردد که ما تغییر نسلی در جامعه را شوخی گرفته‌ایم، دوره مسئولیت ما در دهه‌های سوم و چهارم عمر ما بود، اما الان قبول نداریم کسانی که در دهه‌های سوم و چهارم عمرشان هستند کارآیی دارند.
وی می‌گوید: این آقایان وقتی هم خودشان و هم معاونین آن‌ها بالای 60 سال دارند، تحرک آنچنانی ندارند و محافظه کار هم می‌شوند. جاه‌طلبی مثبت و اینکه آدم به آینده درخشان چشم داشته باشد.
ما خودمان را جدا نمی‌دانیم. بخشی از ما اصلاح‌طلبان وقتی سمت می‌گیریم فکر می‌کنیم بخشی از معضلات جامعه به پست گرفتن ما برمی‌گردد. وقتی پستی نگرفته‌ایم و کسی سمت می‌گیرد می‌گوییم تغییری اتفاق نیفتاد. وقتی پرسیده می‌شود چطور تغییری اتفاق نیفتاده؟ می‌گوییم ما که سمت نگرفته‌ایم.
کرباسچی درباره وضعیت جهانگیری می‌گوید: ایشان مدتهاست که به حزب نمی‌آیند. من هم عادت ندارم به سیستم‌های دولتی یا وزارتخانه‌ها بروم. فکر می‌کنم خیلی تأثیرگذاری ندارم. ظاهر کار این است که آقای جهانگیری کارهایی که به او محول می‌شود را انجام می‌دهد. اما اگر آدم بخواهد نقادانه نگاه کند آقای جهانگیری هم از این بی‌انگیزگی و فرسودگی مستثنی نیست. آقای جهانگیری هم مثل خود ماست.
وقتی آقای روحانی خودش روی کار می‌آید و 70 ساله است باید معاونینی برای خود انتخاب کند که زیر 50 سال داشته باشند. این در حرف‌شنوی از رئیس‌جمهور اهمیت دارد. اما اگر وزیری 10 سال از رئیس‌جمهور بزرگتر باشد، آقای روحانی نمی‌تواند روی او تسلط داشته باشد. در مورد خود آقای جهانگیری هم درست است که در انتخابات موتور را روشن کردند، و ایشان حرف‌هایی مطرح کردند، اما اگر بخواهیم به عملکرد ایشان برگردیم زمانی که در دولت قبل دستشان باز بود با حالا که قدرتش کم شده چه تفاوتی در کار دولت به وجود آمده است؟
کرباسچی خاطرنشان کرد: آقای جهانگیری هم روی چشم ما جا دارد و رفیق عزیز ماست. اما آیا ایشان با همان انگیزه‌ای که مسائل را با احساسات بیان می‌کند مسائل اجرایی را هم به نتیجه می‌رساند؟ من ایشان را هم خیلی جدا از این جرگه نقد و فرسودگی نمی‌بینم.
کرباسچی همچنین با اشاره به مدارک دکترای خود گفت: در مورد تحصیلات مدیریت شهری‌ام باید بگویم که بعد از دوران شهرداری، مدیریت شهری خوانده‌ام. آن هم نه به خاطر اینکه خودم بخواهم بروم مدیریت شهری مطالعه کنم. بعد از دوران شهرداری، یک سری از دوستان دانشگاهی از دانشگاه شریف و یکی دو جای دیگر به من مراجعه کردند و گفتند چیزی راجع به این دوره 10 ساله شهرداری بنویس. من هم گفتم چگونه؟ آنها، چون خودشان اهل کارهای دانشگاهی بودند، گفتند راهش این است که تزی بردارید و تجربیات خودتان را تدوین کنید. گفتند در دانشگاه شریف در حوزه برنامه‌ریزی و مدیریت شهری یک تز بردارید. این ماجرا به سال 79 برمی‌گردد. من خیلی تمایل نداشتم. چون وقتی شهردار بودم به خاطر پستی که داشتم عضو هیئت امنای دانشگاه‌های شریف و تهران هم بودم. گفتم اگر آدمی که عضو هیئت امنای دانشگاه بوده بخواهد کاری بکند حمل بر این می‌شود که در مورد او پارتی‌بازی کرده‌اند. گفتم بیشتر حاشیه درست می‌شود. آن موقع آقای سهراب‌پور رئیس دانشگاه شریف بود. یادم نمی‌آید که خود ایشان بودند یا معاونین ایشان، اما این پیشنهاد مطرح شد که این کار را در خارج از کشور انجام دهم. خود آن‌ها هم نامه‌نگاری کردند و یک دانشگاه را پیشنهاد دادند که از نظر برنامه‌ریزی و مدیریت شهری برجسته بود. معرفی نامه‌ای هم نه به عنوان ارگان بلکه به عنوان شخص صادر شد. به این ترتیب به دانشگاه نیوکاسل انگلیس رفتم. مدارک تحصیلی، دوره تجربه کاری و یک پروپوزال برای برنامه‌ریزی شهری از من گرفتند. گفتم نمی‌توانم بیایم آنجا بمانم و شش هفت سال به صورت ترددی در رفت و آمد بودم. آن تز در نهایت تکمیل شد و یک مدرک دکترا دادند. اما من برای جشن دانشگاه نرفتم. چون احساس کردم حاشیه‌سازی می‌شود.