kayhan.ir

کد خبر: ۱۲۷۹۳۵
تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۹:۴۱
به مناسبت سالگرد غائله 14 اسفند 1359

«کیش شخصیت» چگونه اولین رئیس‌جمهور را ساقط کرد؟!


سیدروح‌الله امین‌آبادی

به مناسبت سالگرد غائله 14 اسفند 1359 و تحولات پس از آن‌که به برکناری نخستین رئیس‌جمهور در روزهای پایانی خرداد ماه 1360 منتهی شد نگاهی انداخته‌ایم به عملکرد ابوالحسن بنی‌صدر، بنی‌صدر، اولین رئیس‌جمهور تاریخ ایران است و این عنوان آدم را دچار غرور می‌کند ولی نه به اندازه‌ای که چنان سقوط کند که نتواند از جای خود برخیزد!
تاریخ با همه پیچیدگی‌های خود، ساده و آسان است. اگر با تاریخ همگام شوی خواهی دید که تمدن‌ها چگونه ظهور کرده‌اند و رشد یافته‌اند و به کمال رسیده‌اند و در نهایت با از دست دادن مولفه‌های رشد، ساقط شده‌اند!
انسان‌ها نیز از این قاعده پیروی می‌کنند. در عالم اجتماع و سیاست ظهور می‌کنند، برخی به رشد و بالندگی می‌رسند و برخی دیگر پس از طی رشد و بالندگی، به اوج قدرت و اعتبار نائل می‌شوند و در نهایت سقوط را تجربه می‌کنند. ولی در این میانه انسان‌های دیگری نیز هستند که هرگز سقوط نمی‌کنند و وقتی از این عالم خاکی می‌روند، با شهادت، عالم بالاتری را تجربه می‌کنند!
بنی‌صدر از انسان‌های دسته اول، و بزرگانی چون شهیدان رجایی، بهشتی و چمران از دسته دوم هستند.. دسته‌ای که امام خمینی یک روز پس از برکناری بنی‌صدر از ریاست‌جمهوری، به همگان توصیه کرد مانند چمران بمیرند و مانند چمران مردن، نیازمند مانند چمران زیستن است.
نصیحتی که بنی‌صدر آن را نشنید!
5 بهمن 1358 اولین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار شد و مردم برای انتخاب رئیس‌قوه مجریه پای صندوق ‌های رأی رفتند و بنی‌صدر با 11 میلیون رأی به ریاست‌جمهوری رسید.(1)
15 بهمن ماه همین سال نزدیک به ده روز بعد از انتخابات، امام خمینی حکم منتخب ملت را تنفیذ کرده و بنی‌صدر رسما رئیس‌جمهور ایران می‌شود.
ولی آنچه در تنفیذ حکم اولین رئیس‌جمهور پیش از موارد دیگر نمود و ظهور و بروز داشت نصیحتی است که امام خمینی آن روز خطاب به بنی‌صدر از آن سخن گفتند و‌ای کاش بنی‌صدر به این نصیحت گوش می‌داد !
امام خمینی در این روز در جمع اعضای شورای انقلاب، رئیس‌جمهور منتخب و جمعی از خبرنگاران، خطاب به بنی‌صدر فرمودند: من یک کلمه به آقای بنی‌صدر تذکر می‎دهم، که آن یک کلمه تذکر برای همه است: «حبّ‎الدنیا رأس کلّ خطیئة» هر مقامی که برای بشر حاصل می‎شود، چه مقام‌های معنوی و چه مقام‌های مادی، روزی گرفته خواهد شد و آن روز هم نامعلوم است. من از آقای بنی‎صدر می‎خواهم که مابین قبل از ریاست جمهور و بعد از ریاست جمهور در اخلاق روحی‌‎شان تفاوتی نباشد. تفاوت بودن دلیل بر ضعف نفس است.(2)
به راستی امام از کجا می‌دانست که بنی‌صدر شایسته این جایگاه نیست و میان امروز و فردای او تفاوت‌های بسیار خواهد بود که این گونه در ابتدای کار، نخستین رئیس‌جمهور را نصیحت می‌کنند و از آینده بیم‌اش می‌دهند!
اولین سخنان بنی‌صدر
 پس از تنفیذ
پس از قرائت حکم امام توسط سیداحمد خمینی، بنی‌صدر طی سخنانی می‌گوید: مردم ما معتقد نیستند که برای پیروزی و غلبه بر مشکلات با هم گلاویز بشوند، رجال دینی یا سیاسی ما، امرای ارتش، لازم است شب و روز با هم دعوا داشته باشند تا بشود گفت که شان و منزلت پیدا کرده‌اند، این دید یک انسان نیست. دید یک انسان این است که مقام در همکاری است.
بنی‌صدر می‌گوید: من به عنوان نخستین رئیس‌جمهور انتخاب نشده‌ام تا روش شاه را در ایجاد اختلاف در کشور دنبال کنم و مظهر برخوردها و اختلافها، ستیزه‌های گروه‌ها، قشرها و افراد باهم باشم، بلکه انتخاب شده ام با معرفت و دید اسلامی و معرفت و دید انقلاب، محور وحدت کشور باشم.
وی با بر شمردن وظایف نخستین رئیس‌جمهور همچنین می‌گوید : نخستین وظیفه‌ام کوشش برای ایجاد تفاهم است، من در گذشته هم در این زمینه بسیار تلاش کرده‌ام و تعهد می‌دهم و به شما اطمینان می‌دهم این محیط تفاهم را برای همه در ایران فراهم خواهم کرد.(3)
بنی‌صدر از نخستین وظیفه رئیس‌جمهور سخن می‌گوید و می‌گوید وظیفه‌ام ایجاد تفاهم است، می‌گوید رئیس‌جمهور نشده‌ام تا مثل شاه بین مردم اختلاف ایجاد کنم. بنی‌صدر تعهد می‌دهد که بین مردم و گروه‌ها تفاهم ایجاد کند و...
آیا این گونه می‌شود؟! حقیقت آن است که بنی‌صدر درست از روز تنفیذ، آتش اختلافات را روشن می‌کند، با نهادهای قانونی کشور از جمله مجلس و قوه قضائیه درگیر می‌شود، آنها را به استبداد محکوم می‌کند و می‌گوید همه باید با من به عنوان رئیس‌جمهور منتخب مردم هماهنگ شوند، او هر چه می‌گوید خلاف آن را عمل می‌کند و گویی او نیست که این سخنان را بر زبان رانده است.
نگاهی به سخنان روز اول بنی‌صدر و مقایسه آن با عملکرد وی در طول یک سال و اندی ریاست‌جمهوری، نشان می‌دهد که بنی‌صدر درست در نقطه مقابل ایجاد تفاهم میان مردم گام برداشته است.
گام به گام به سمت استبداد؛ تلاش برای تسخیر مجلس!
به هر حال بنی‌صدر رئیس‌جمهور شد و در این شرایط بایستی نخستین مجلس شورای اسلامی، که در آن زمان مجلس شورای ملی خوانده می‌شد، نیز تشکیل شود تا رئیس‌ جمهور به صورتی رسمی بتوانند کار خود را با سوگند مقابل نمایندگان ملت آغاز کند.
از آنجایی که بر اساس قانون اساسی، رئیس‌جمهور مقامی تشریفاتی محسوب می‌شد و مجلس باید به نخست‌وزیر رأی اعتماد می‌داد، انتخاب نمایندگان مجلس، از اهمیتی زیادی برخوردار بود. از این رو بسیاری بر آن بودند که مجلس را همسو با خود سازند.
بنی‌صدر که اینک اولین رئیس‌جمهور ایران شده بود، با علم به اینکه مجلس آینده در صورتی که موافق وی نباشد، مصائب زیادی بر وی تحمیل خواهد شد و همچنین برنامه‌‌های دور و درازش نقش بر آب خواهد شد، از همان روز اول از این سخن می‌گفت که مجلس باید با رئیس‌جمهور منطبق باشد.
وی در یکی از سخنرانی‌‌های خود در این راستا می‌گوید: مجلسی که در آینده تشکیل می‌شود، باید متناسب با برنامه‌ها و نظرهایی باشد که بر اساس آن انتخابات ریاست ‌جمهوری انجام شده است. وی در این سخنرانی از کسانی که فکر می‌کنند در ایران هر کسی سوار شد تا آخر سوار می‌ماند، انتقاد کرد.(4)
بنی‌صدر چند هفته بعد در مصاحبه با شبکه تلویزیونی الجزایر می‌گوید: اگر مجلس مخالف خطی باشد که رئیس‌جمهور بر اساس آن خط انتخاب شده است، یا متشتت باشد و یا دارای یک اکثریت ثابتی نباشد، این مجلس تبدیل به یک ضعف بزرگ خواهد شد.(5)
او در گفت‌و‌گویی دیگر و با غروری مثال‌زدنی می‌گوید: باید مردم به تناسب رایی که به ریاست‌جمهوری داده‌اند به نمایندگان نیز رای دهند و اگر مجلس [با دولت] هماهنگ نباشد ایران منفجر می‌شود.(6)
بنی‌صدر با این سخنان، سنگ دیکتاتوری را بنا می‌‌نهد، در حالی که نمایندگان مجلس شورای اسلامی بایستی از سوی مردم انتخاب شوند و طبیعی است جهت‌گیری مجلس نیز منوط به رأی مردم است. بنی‌صدر می‌گوید مجلس بایستی با رئیس‌‌جمهور هم‌ جهت باشد و در راستای برنامه‌‌های دولت حرکت کند!
 بنی‌صدر
 فرمانده کل نیروهای مسلح!
به دنبال انتخاب بنی‌صدر به عنوان نخستین رئیس‌جمهور، امام خمینی برای اینکه بهانه‌ای از سوی بنی‌صدر برای کم کاری و یا اینکه کسی با او همکاری نمی‌کند نداشته باشد، او را به فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب می‌کنند.
اما بنی‌صدر تصور دیگری از این مقام داشت. وی تصور می‌کرد حال که امام فرماندهی کل قوا را به او واگذار کرده است، باید همه امور مربوط به حوزه رهبری در سلطه او باشد، لذا هنگامی که امام دعایی را به سرپرستی روزنامه اطلاعات منصوب کردند، او هم روی حکم امام حکمی داد تا بگوید آن هم در اختیار من باشد!(7)
به هر حال بنی‌صدر در طول فرماندهی خود در نیروهای مسلح، علاوه‌بر اینکه این نیروها را به سمت سیاسی شدن و در نتیجه دوری از هدف اصلی یعنی جنگ سوق می‌دهد، مرتکب تخلفات دیگری نیز می‌گردد به صورتی که با آغاز جنگ تحمیلی ایران در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته و در ماه‌های اول جنگ اراضی وسیعی را از دست می‌دهد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های تاریخی 29 خرداد 1360 به این موضوع ‌اشاره کرده و می‌گویند: نزدیک به هفت ماه قبل از جنگ، شما فرمانده کل قوا بودید چرا نیروهای نظامی ما هنگام شروع جنگ نتوانست مقاومت کند؟ امام شما را در اول اسفند 1358به فرماندهی کل قوا برگزیدند، در اول مهر ماه 1359 یعنی هفت ماه تمام بعد از فرماندهی کل قوای شما جنگ شروع شد، در این هفت ماه شما چه کار می‌کردید؟ چرا ارتش را مرمت نکردید؟ چرا نظامی‌ها را آموزش ندادید؟ آیا این‌ها را چه کسی می‌بایست انجام می‌داد؟ به غیر از آقای بنی‌صدر؟ چرا شما وقتی جنگ شروع می‌شود و خرابی کار شما در هفت ماه گذشته آشکار می‌شود، تقصیرها را به گردن این و آن می‌اندازید؟(8)
در زمینه مدیریت بنی‌صدر در طول جنگ گفتنی‌های زیادی است که می‌گذاریم و می‌گذریم و به دیگر اقدامات او می‌پردازیم.
اولین بحران بزرگ؛ چه کسی نخست‌وزیر می‌شود؟!
بالاخره پس از دو ماه در تاریخ 1 مرداد 1359 تصویب اعتبار نامه نمایندگان به پایان می‌رسد و در همان تاریخ رئیس‌جمهور رسما تحلیف و سوگند را به جای آورد.
از این روز همه منتظر بودند که بنی‌صدر ظرف یکی دو روز آینده نخست‌وزیر را معرفی کرده و به این ترتیب، نهادهای جمهوری اسلامی مصرح در قانون اساسی تشکیل و تکمیل گردد.
بنی‌صدر در این مرحله در یک اقدام فریب کارانه در نامه‌ای به رهبر انقلاب، سید احمد خمینی را برای تصدی نخست‌وزیری معرفی می‌کند. (9) به این امید که هم از دست نخست‌وزیر معرفی شده از سوی حزب جمهوری اسلامی، یعنی جلال‌الدین فارسی، رهایی یابد و یا در صورت مخالفت احتمالی نمایندگان ملت، بر روی اختلاف مجلس و بیت امام تمرکز کند. ولی حضرت روح الله با هوشمندی مثال زدنی با پیشنهاد بنی‌صدر مخالفت می‌کنند.(10)
بنی‌صدر در گام دوم می‌خواهد مصطفی میرسلیم را به عنوان نخست‌وزیر معرفی کند ولی این بار نیز نظر مجلس منفی است.
به هر حال پس از افت و خیزهای فراوان، بنی‌صدر بر اساس توافق صورت گرفته، محمد علی رجایی را به عنوان نخست‌وزیر به مجلس معرفی می‌کند.
درباره اقدامات بنی‌صدر علیه دولت و شخص شهید رجایی بسیار بیشتر از حوصله و ظرفیت این گزارش می‌توان نوشت ولی به این بسنده می‌کنیم که بنی‌صدر در طول کمتر از یک سال نخست‌وزیری رجایی از هیچ مخالفت و سنگ اندازی علیه دولت خودداری نکرد.
حمله بنی‌صدر
به قوای مقننه و قضائیه!
چنان چه ذکر آن رفت، بنی‌صدر از آنجا که می‌دانست مجلس آینده در تشکیل کابینه و بسیاری از موارد دیگر نقش مهمی ایفا خواهد کرد، تلاش داشت تا نخستین مجلس پس از انقلاب را در قبضه خود داشته باشد.
بنی‌صدر بارها و با بهانه‌های مختلف، دیگر نهادهای جمهوری اسلامی از مجلس گرفته تا قوه قضائیه و دولت منتخب مجلس را غیرقانونی دانسته و خواستار انحلال این نهادها می‌شد.
این دخالت‌ها تاجایی گسترش پیدا کرد که دوم خرداد ماه سال60، بنی‌صدر طی نامه سرگشاده‌ای به شورای عالی قضایی نسبت به تغییر سمت‌های عده‌ای از مسئولین و قضات دادگستری اعتراض کرد.
وی در این نامه و به سنت دیرین و با سوءاستفاده از قانون اساسی نوشته بود « بنابر مسئولیتی که به موجب اصل 113 قانون اساسی برعهده‌دارم، ناگزیر بار دیگر اخطار می‌کنم که رویه شورای عالی قضایی در نقض قانون اساسی و هتک حرمت و نقض استقلال مراجع قضایی موجب تضعیف قوه قضائیه و سلب امنیت قضایی خواهد شد.»(11)
بنی‌صدر بر اساس یک برداشت انحصار گرایانه از اصل 113 قانون اساسی، خودش را مافوق همه قوای سه گانه می‌دانست و معتقد بود که قوای سه گانه باید زیر نظر وی کار کنند و در مواردی که ابهامی در قانون وجود دارد یا میان قوای سه گانه اختلافی پیدا می‌شود، نظر رئیس‌جمهور ملاک و معیار خواهد بود.
اما شهید بهشتی در پاسخ به اینگونه برداشت‌های غیر منطقی بنی‌صدر در مصاحبه‌ای تاکید کردند: « در قانون اساسی وظایف و اختیارات رئیس‌جمهور مشخص شده است و هر جا توضیح و تفصیلی لازم باشد باید از طریق قوانین مفصلِ مصوب مجلس شورای اسلامی، نقاط مجمل آن روشن شود و هر جا از نظر انطباق با قانون اساسی با ابهام روبرو شدند، باید شورای نگهبان نظر دهد و در این رابطه نه برداشت و نظر رئیس‌جمهور ملاک و معیار است و نه دیگران. هر جا در فهم و برداشت قانون اساسی نظراتشان با مجلس مغایر باشد، طبق قانون اساسی رأی شورای نگهبان قطعی است و دیگر نباید ایشان یا مجلس روی رأی خود پا فشاری کنند، این مطلب بیان روشن امام امت است.» (12)
بنی‌صدر کم کم پا را فراتر گذاشت و علاوه‌بر ادعای هماهنگی دیگر قوا با او، نقش هماهنگ‌کننده قوای سه گانه را نیز برای خود قائل شد و طی نامه‌ای به آیت‌الله شهاب‌الدین ‌اشراقی نماینده خود در هیئت حل اختلاف نوشت: «بر اساس اصل 113 قانون اساسی نقش هماهنگ کردن قوای سه‌گانه حق من است، از این را حق تذکر و اخطار قانون اساسی را دارم.»(13)
شهید دکتر بهشتی به این اظهارات نیز چنین پاسخ دادند: «در قانون اساسی گفته نشده است که رئیس‌جمهور هماهنگ‌کننده است، بلکه ارتباط بین سه قوه به وسیله رئیس‌جمهور برقرار می‌شود، یعنی قوه مقننه وقتی می‌خواهد قانون به دولت ابلاغ کند از طریق رئیس‌جمهور ابلاغ می‌کند. همان طور که در قانون اساسی اصل 113 آمده است، وقتی که مجلس می‌خواهد قانونی را تصویب کند و به قوه قضائیه ابلاغ کند به رئیس‌جمهور می‌دهد تا امضاء کند، می‌دهد به هیئت دولت و از طریق وزیر دادگستری به قوه قضائیه می‌آید. بنابراین مسئله، مسئله ارتباط و تنظیم روابط است که این را ایشان و عده‌ای دیگر تبدیل کرده‌اند به یک کلمه هماهنگ‌کننده که در قانون اساسی نیست.»(14)
آری! بنی‌صدر به دلیل همین برداشت نادرست از قانون اساسی و به خاطر روحیه قدرت‌طلبی که داشت، تصور می‌کرد که یک پادشاه است تا یک رئیس‌جمهور! از این رو می‌خواست تمام نهادهای قانونی نظام تحت امر او درآیند و بتواند به آنهایی که بر خلاف میل او کار می‌کنند، تذکر و اخطار دهد و حتی بتواند از فعالیت آنها به عنوان فعالیت خلاف قانون اساسی جلوگیری کند.(15)
سخنرانی‌های جنجالی
 از 17 شهریور تا 14 اسفند!
پس از پیروزی بنی‌صدر در انتخابات ریاست‌جمهوری که در پی کنار رفتن رقبای اصلی وی به دست آمد بود، انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی برگزار شد و جریان اسلامی توانست به موفقیت چشمگیری در این انتخابات دست یابد.
بنی‌صدر که مجلس را کاملاً در اختیار خود نمی‌دید، سعی کرد علاوه‌بر ایجاد جنگ روانی و مقاومت در برابر برخی تصمیمات نیروهای اسلامی، مخالفت‌هایش را با آنها به فضای عمومی جامعه سوق دهد و مخالفانش را در برابر مردم قرار دهد.
وی در این کار به آرای بالای خود در انتخابش به ریاست‌جمهوری و امکاناتی از قبیل روزنامه‌اش اتکا می‌کرد.
یکی از راهکارهای بنی‌صدر برای رسیدن به این مقصود، سخنرانی‌های تنش‌زا در مکان‌های عمومی بود که با اطلاع‌رسانی و دعوت از مردم صورت می‌گرفت و بازتاب آن در روزنامه انقلاب اسلامی و برخی از نشریات همسو با رئیس‌جمهور دامن زده می‌شد.
سخنرانی‌های اوایل مرداد ماه، 17 شهریور(16)، عاشورا(17)، 22 بهمن(18) و در نهایت 14 اسفند (19) همین سال را باید در این راستا ارزیابی کرد.
هیئت حل اختلاف و رئیس‌جمهوری که نظر نماینده خود را نپذیرفت!
امام خمینی پس از غائله 14 اسفند و مسائل پس از آن، دستوری برای پیگیری و رسیدگی به این موضوع صادر کرد و رسیدگی قضایی به پروندۀ چهاردهم اسفند، از تاریخ شانزدهم اسفند همین سال شروع شد و ده نفر قاضیِ تحقیق، تا اوایل خرداد1360 به تحقیقات وسیع و دامنه داری در این زمینه دست زدند.
پس از رسیدگی طولانی قوه قضائیه به پروندۀ حادثۀ دانشگاه تهران در 14 اسفند و جمع‌آوری مدارک جرم دراین باره، برخی از نتایج به دست آمده از این رسیدگی اعلام شد و گروه‌های طرفدار رئیس‌جمهور به جهت اعمال تحریک‌آمیز و حمل اسلحه، به عنوان متهمان حادثۀ چهاردهم اسفند معرفی شدند.
همچنین به دلیل آنکه اعلام جرایمی نیز علیه شخص رئیس‌جمهور صورت گرفته بود، در این باره نیزتحقیقاتی صورت گرفت و دلایل کافی بر مجرمیت وی در مواردی چون سوءاستفاده از قدرت، تخلف از اختیارات قانونی، تحریک مردم، سر دستگی طاغیان و گروه‌های مسلح به دست آمد.
در پی رسیدگی به واقعۀ دانشگاه و توقیف روزنامه «میزان» و سپس رأی دادگاه بر رفع توقیف این روزنامه، بنی‌صدر و روزنامه انقلاب اسلامی هیاهویی در مورد عدم عدالت در جریان دادگاه‌ها، به راه انداختند.
با وجود تمام مشکلات، این پرونده مراحل تکمیل خود را طی کرد و دلایل کافی در مورد اتهامات مجرمین به دست آمد و آمادۀ تقدیم به دادگاه شد؛ اما در این مرحله، پیگیری قضایی به جهاتی متوقف شد و پرونده به دادگاه نرفت، حضور دکتربهشتی که آن روزها رئیس‌دیوان عالی کشور بوده و در رأس محاکم قضایی قرارداشت، یکی از مشکلات پیش رو بود.
بنی‌صدر رسیدگی قضایی را که تحت نظر ایشان صورت می‌گرفت، مغرضانه می‌دانست و مدعی بود او مثل سایرین باید محاکمه شود، بنابراین علیه آیت‌الله بهشتی طرح دعوا کرد.(20)
از سوی دیگر در 25 اسفند 1359 با توجه به واقعه 14 اسفند، حضرت امام دستور دادند هیئتی سه نفره تشکیل شود و به اختلاف‌های پیش آمده رسیدگی کند. (21)
بنی‌صدر، آیت‌الله‌اشراقی را به عنوان نماینده خود در آن هیئت انتخاب و معرفی کرد و امام خمینی آیت‌الله مهدوی کنی را به عنوان نماینده خود معرفی کردند و از سوی روسای قوه مقننه و قضائیه نیز آیت‌الله یزدی برای عضویت در این هیئت انتخاب شد.
هیئت پس از بررسی شکایات و نامه‌های وارده بنی‌صدر و روزنامه‌های حامی وی، او را متخلف شناخته و به ملت معرفی کرد؛ ولی بنی‌صدر نظر هیئتی که نماینده خود در آن عضویت داشت را نیز نپذیرفت و این گونه بود که هیئت حل اختلاف نیز منحل شد.
نخستین اقدام عملی امام؛ برکناری بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا
به دنبال اقدامات تنش‌زای بنی‌صدر که هر روز بر شدت و حدت آن افزوده می‌شد، امام خمینی 20 خرداد ماه سال 1360، بنی‌صدر را از فرماندهی کل نیروهای مسلح برکنار کردند.(22)
بنی‌صدر در این روزها در کرمانشاه به سر می‌برد و بر اساس خاطراتی که بعدها در خارج از کشور منتشر شد، مشغول امکان سنجی کودتایی بود که بر اساس آن ارتش را به تهران آورده و مخالفان را سرکوب کند!
زمان به سرعت برای بنی‌صدر در حال تمام شدن است و امام همچنان نمی‌خواهد اولین رئیس‌جمهور به چنین سرنوشتی گرفتار شود. از این رو حضرت روح الله نصیحت می‌کنند « حالا هم توبه را قبول می‌کنم؛ اسلام قبول می‌کند. حالا هم بروند در رادیو، بروند در تلویزیون، توبه کنند بگویند ما تا حالا خطا کردیم؛‌اشتباه کردیم، مردم را دعوت کردیم به شورش غلط بوده؛ خلاف اسلام بوده، خلاف قوانین کشوری بوده تأیید کردیم، ائتلاف کردیم با گروه منافق. من چندین بار به این آقا [بنی‌صدر] گفتم آقا این جمعیت تو را به باد فنا می‌‌دهند! این افرادی‌ که دور تو جمع شده ‌اند، بعضی از اینها، یک گرگ‌هایی هستند که تو را به باد فنا می‌دهند.» (23)
با این وجود بنی‌صدر به نصایح امام گوش فرا نمی‌دهد تا اینکه بررسی عدم کفایت سیاسی اولین رئیس‌جمهور تاریخ ایران وارد دستور کار مجلس شورای اسلامی می‌شود.
بررسی عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر در مجلس شورای اسلامی
30 و 31 خرداد ماه سال 1360 دو روز تاریخی و ماندگار در تاریخ جمهوری اسلامی است. در این دو روز کفایت سیاسی نخستین رئیس‌جمهور ایران اسلامی در مجلس شورای اسلامی مورد بحث و بررسی قرار گرفت و تعداد زیادی از نمایندگان مجلس که بعد از یک سال صبر و سکوت دیگر تحمل شان تمام شده بود، به افشای مفاسد و خیانت‌های بنی‌صدر پرداختند که ذکر این سخنان در حوصله این نوشتار نیست.
سرانجام مجلس تصمیم تاریخی خود را می‌گیرد و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در بیان نتیجه رای نمایندگان چنین می‌گوید: جمع افرادی که در مجلس حاضر بودند 190 نفر. آرائی که موافق عدم کفایت سیاسی آقای بنی‌صدر به صندوق ریخته شده 177 نفر ، رای مخالف یک نفر آقایان دیگر از این به بعد آقای بنی‌صدر به عنوان رئیس‌جمهور از قاموس جمهوری اسلامی حذف شده شعارها برگردد به طرف آمریکا.(24)
یک روز پس از این تصمیم مجلس شورای اسلامی نیز امام خمینی در حکمی ابوالحسن بنی‌صدر را از ریاست‌جمهوری برکنار و این چنین پرونده نخستین رئیس‌جمهور تاریخ انقلاب بسته می‌شود.
و در پایان
یک از تالیفات مشهور ابوالحسن بنی‌صدر کتابی است به نام «کیش شخصیت»، که به پدیده چهره‌سازی و خودشیفتگی نخبگان در جوامع می‌پردازد. شاید آن روز که بنی‌صدر در حال نگارش این کتاب بود، گمان نمی‌کرد نماد برجسته این انحراف در جامعه ایرانی خواهد شد.
بنی‌صدر به همراهی امام و با پرواز انقلاب به ایران آمد و از همان ابتدا چهره‌ روشنفکری هم نوا با انقلاب و امام، و متخصص در اقتصاد اسلامی از خود ارائه کرد. با توجه به انباشت مشکلات اقتصادی در طبقات متوسط و محروم جامعه، تحصیلات و سوابق علمی وی فرصت مناسبی برای‌ تبلیغات انتخاباتی وی فراهم آورد. از سوی دیگر اعتماد به نفس و مهارت کلامی، وی را در جلب آراء و اذهان مردم توانمند ساخته بود.
به مرور زمان ابعاد خودشیفتگی و کیش شخصیت بنی‌صدر زمینه‌ساز روابط متکبرانه با دیگر مسئولین نظام شد. وی پیش از انتخابات در مصاحبه‌ای با روزنامه اطلاعات گفته بود « اگر قرار باشد که من خودم بگویم کیستم، من خود را این طور به شما معرفی می‌کنم: بزرگ‌ترین اندیشه‌ی زمان معاصر ام. من همین تضاد و توحید را بزرگ‌ترین اثر قرن می‌دانم که از خودم است.»
ای کاش! بنی‌صدر قدرشناسانه اندرز حکیمانه امام خمینی را به جان می‌شنید و خیره‌‌سرانه خود را از توصیه ‌های اخلاقی آن اسوه درایت و تدبیر محروم نمی‌ساخت.
مهم‌ترین نصیحت حضرت امام خمینی در مراسم تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری، تحذیر از فریفتگی به مقامات ظاهری بود: «توجه داشته باشند همۀ کسانی که برای بشر خدمت می‏کنند، کسانی که دارای مقامی هستند، دارای پستی هستند، که مقام آنها را مغرور نکند. مقام رفتنی است و انسان در حضور خدای تبارک و تعالی ماندنی است. من از آقای بنی‌صدر می‌خواهم که مابین قبل از ریاست ‌جمهور و بعد از ریاست‌ جمهور در اخلاق روحی‌‌شان تفاوت نباشد. تفاوت بودن دلیل بر ضعف نفس است.
پی‌نوشت‌ها در دفتر روزنامه موجود است