kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۸۸۲۱
تاریخ انتشار : ۲۳ آبان ۱۳۹۶ - ۱۸:۳۱
از هراره تا تهران -46 آیت‌الله خامنه‌ای هیئتی را برای دیدار با ماندلا فرستادند

همسر ماندلا: شوهرم از امام خمینی(ره) الهام می‌گیرد


نفر بعد آقاي «دوس سانتوس» است، رئيس‌جمهور آنگولا. کشوري که در شمال ناميبيا، پناهِ مبارزان ناميبيايي شده است و هر روز توسط رژيم نژادپرست تهديد مي‌شود. با اينکه آقاي خامنه‌اي يک سال قبل، به همة اين کشورهاي خط مقدم جنگ با نژادپرستي، سفر کرده است، اما بعد از نطق اصلي ايشان در روز سه‌شنبه، نگاه همه به ايشان عوض شده است. ممکن بود مقامات مختلف، در ديدارهاي دوجانبه، حرف‌هاي ضد آپارتايد هم بزنند، اما اينکه رئيس‌جمهوري، شجاعت آن را داشته باشد که در يک اجلاس رسمي و مورد توجه جهانيان، موضع‌گيريِ شديد بکند و راهکارهاي عملي و حتي مسلحانه ارائه بدهد، حرف ديگري است. و سران کشورهاي مظلوم، از حضور در کنار چنين رئيس‌جمهور حق‌گو و حق‌طلبي، که شجاعتش خبر از يک قدرت عظيم و غيرمادي مي‌دهد، روحيه ‌مي گيرند و آرام مي شوند و درمقابلِ ايشان متواضع مي‌شوند.
«دوس سانتوس» از وضع آنگولا و مبارزات استقلال‌طلبان ناميبيا گزارش مي‌دهد و چندبار از آقاي خامنه‌اي، بابت شجاعت و صراحتشان تشکر مي‌کند. آقاي خامنه‌اي سفارش مي‌کنند که کشورهاي خط مقدم بايد قدر سه سال ميزبانيِ زيمبابوه را در جنبش عدم‌تعهد بدانند و از آن نهايت استفاده را ببرند. بعد هم از ديدارهاي ديگرشان با سران کشورها و گروه‌هاي مبارزه با رژيم پرتوريا تعريف مي‌کنند.
ديدار آخر امروز، ديدار با آقاي «آلن گارسيا» رئيس‌جمهور پرو است. ديگر هوا تاريک شده است. گارسيا که تا امروز هيچ‌يک از مقامات ايراني را از نزديک نديده است، تازه فرصت مي‌کند با تأخيري هشت‌ساله، پيروزي انقلاب اسلامي را تبريک بگويد. و مي‌گويد: «من تلاش‌هاي شما براي تقويت هويت تاريخي کشورتان را تحسين مي‌کنم.» بعد هم در مورد جنبش حرف مي‌زند: « با حضور شما و صحبت‌هايي که در اجلاس سران شد، جنبش دوباره متولد شد.»
آقاي خامنه‌اي اما صريح‌تر و واقعي‌تر جواب مي‌دهند: «نه، اين اجلاس در روند تاريخي جنبش اثرگذار است. اما اگر اجلاس سران، در مورد آفريقاي جنوبي به نتيجه نرسد، نشان داده که در مورد مهم ترين مسئله‌اي که در نزديک آن جريان دارد، شکست خورده.» و بعد پيشنهادهاي خودشان، در مورد مبارزه با رژيم نژادپرست را تکرار مي‌کنند. اين صراحت و شجاعت، همان چيزي است که آلن گارسيا، تابه‌حال در هيچ مقامي نديده است. گارسيا که علايق مذهبي دارد و حتي در مورد امام و بُعد مذهبي ايشان هم تحقيقاتي کرده است، شجاعت آقاي خامنه‌اي را در اثر همان معنويت مي‌بيند و آرزو مي‌کند که اين معنويت به کشورش نيز برسد: «شما يک رهبري معنوي در نظام جمهوري اسلامي داريد که بسيار مهم است. اي کاش مي‌شد که گرايش به مذهب و اصول مذهبي در آمريکاي لاتين بيشتر شود.» و آقاي خامنه‌اي که اين زمينه را در او مي‌بينند، نکته‌اي اخلاقي مي‌گويند: «رعايت اخلاق در سياست بسيار مهم است. اگر اخلاق خوب در سياست‌هاي يک کشور وجود داشته باشد، تأثيرش به مراتب بيشتر از قلم يک نويسنده خواهد بود.»
گارسيا اين حرف را خوب مي‌فهمد و به ياد مي‌سپارد و اين جمعه‌شب در جنوب آفريقا، برايش خاطره‌اي ماندني، شيرين و معنوي مي‌شود.
* * *
شب اول محرم است. ايران امشب سياه پوش مي‌شود و مجالس عزاداري اباعبدالله فضاي کشور را عوض مي‌کنند. امشب تمام گروه ايراني، احساس غربت مي‌کنند. بعضي‌ها، گروه گروه جمع مي‌شوند و روضه‌اي مي‌خوانند، اما دل‌ها، تنگ هيئت هاي ايران است. همه خوشحالند که از شب سوم محرم در ايران خواهند بود.
شنبه، 15 شهريور 1365
امروز، شنبه، در واقع روز آخر کاري در هراره است. برنامه بسيار شلوغ است و پر از ديدار. آقاي خامنه‌اي همان روزهاي اول، هيئتي را براي ديدار با ماندلا، در زندان آفريقاي جنوبي فرستاده‌اند. امروز، آن گروه، با تشکر و جواب سلامي براي آقاي خامنه‌اي و پيامي براي امام خميني بازگشته است. به آقاي خامنه‌اي از وضع ماندلا گزارش مي‌دهند و از ديدارشان با همسر او مي‌گويند که به آنها گفته: «شوهرم واقعاً مريد امام است و از او الهام مي‌گيرد.»
بيشتر وقت صبح را به جمع‌بندي سفر و جلسات داخلي و پيگيري تصميمات و بيانيه‌هاي اجلاس مي‌گذرانند. ويلا سه مهمان نيز دارد: دو مهمان اول، يکي «سام نجوما» رهبر سواپو، اصلي ترين گروه مبارز در ناميبيا است و ديگري، اورتگا، رئيس‌جمهور نيکاراگوئه که اصرار دارد براي بار دوم به ويلا بيايد.
هر دو ديدار کوتاه است، گويا ديدار بهانه‌اي است که يک بار ديگر آقاي خامنه‌اي را از نزديک ببينند. اورتگا از وضع اجلاس و موضع گيري‌هاي بي‌فايده ناراحت است و شِکوه مي‌کند. بعد هم دوباره بر دعوتش از آقاي خامنه‌اي تأکيد مي‌کند.
سام نجوما هم، اول گزارش مفصلي مي‌دهد از آخرين وضعيت جبهه هاي مبارزان عليه آپارتايد، و بعد با حرارت و هيجان مي‌گويد: «لطفاً گرم‌ترين سلام‌ها و درودهاي ما را به امام خميني، رهبر انقلاب، برسانيد.» آقاي خامنه‌اي هم مي‌گويند که «ان‌شاءالله سلام شما را مي‌رسانم. شما هم سلام صميمانة مرا به مبارزين جان‌برکف «سواپو» که براي آزادي ناميبيا تلاش مي‌کنند، برسانيد. جمهوري اسلامي ايران از مبارزة برحق شما تا رسيدن به پيروزي نهايي، قاطعانه حمايت مي‌کند.»
سام نجوما بعد از ديدار، به خبرنگارهاي ايراني مي‌گويد: «ايرانِ انقلابي، جزو معدود کشورهايي است که به ما امکان فعاليت سياسي در کشور خود را داده است. من به‌خاطر شناختي که از ايران و رهبري آن، آيت‌الله خميني دارم، مراتب سپاسگزاري مردم ناميبيا را از دوستي با ايران اعلام مي‌کنم.»
اما مهمان آخر چندان خوشايند نيست. «سعودالفيصل» وزير خارجة عربستان به ويلا مي‌آيد. برخلاف مهمانان صميمي، بر مبلي جداگانه مي‌نشيند. ديدار سرد و بسيار رسمي است. نکتة مهم در اين ديدار براي آقاي خامنه‌اي، مسئلة نفت است. سعودالفيصل خبر مي‌دهد که عربستان با پيشنهاد ايران بر کاهش توليد اُپِک موافقت کرده. آقاي خامنه‌اي به اين فکر مي‌کنند که اگر سعودي‌ها سر اين حرف بمانند، به‌زودي مي‌توان اجلاس فوق‌العادة اُپِک را برگزار کرد و قيمت نفت را بالا برد.
ايشان، براي اتمام حجت هم که شده، اسناد و تصاوير جنايات صدام و جانبازان شيميايي را به وزير عربستاني نشان مي‌دهند، تا بدانند که در حال حمايت از چه کسي هستند؛ گرچه مي‌دانند!
وهابيون سعودي، چندي پس از مسدود کردن کامل قبرستان بقيع، درمقابلِ فشارها، مجبور شده‌اند دوباره درها را براي زائران باز کنند. آقاي خامنه‌اي به سعودالفيصل مي‌گويند: «بازگشايي بقيع، قدم درستي براي برآوردن خواست قاطبة مسلمين بود.» بعد هم از اينکه عربستان حجاج ايرانيِ زنداني‌شده در عربستان را آزاد کرده، تشکر مي‌کنند. اکثر اين حجاج به‌خاطر جرايم ساده و بعضاً ناوارد زنداني شده بودند.
خبرنگاران صداوسيما از صبح آمده‌اند ويلا تا براي مصاحبة تصويري از آقاي خامنه‌اي وقت بگيرند. مي‌خواهند گزارش ارساليِ امشب به تهران، همين مصاحبه باشد. مسئولان به آنها مي‌گويند: ساعت چهار  بعدازظهر براي مصاحبه در ويلا باشيد.
نيم ساعتي به چهار مانده است که عبدالرشيدي و گروه فيلمبرداري به ويلا مي‌رسند، اما مسئول تشريفات مي‌گويد: برنامه منتفي شده و آقاي خامنه‌اي وقتي براي مصاحبه ندارند. براي خبرنگارها خبر بدي است. نمي‌دانند برنامة شب را چگونه پُر کنند. همان‌طور دم در ‌ايستاده‌اند که آقاي خامنه‌اي حدود ساعت چهار از ويلا بيرون مي‌آيند تا براي ديدارهاي عصر به محل اجلاس بروند. عبدالرشيدي اين‌بار در حضور ايشان، پيش مسئول برنامه‌ها مي‌رود و مي‌گويد: اجازه بدهيد ما ده دقيقه مصاحبه بگيريم. کمي بلند مي‌گويد تا همه بشنوند.
مرد مسئول مي‌گويد: ايشان کار دارند، نمي‌رسند.
عبدالرشيدي ناراحت و کمي عصباني، مي‌گويد: خب ما هم کار داريم!
آقاي خامنه‌اي که صداها را مي‌شنوند، به مسئول برنامه‌ريزي مي‌گويند: «خب راست مي‌گويند، اينها هم کار دارند. برنامه‌ها را کمي عقب بيندازيد تا مصاحبه کنيم.» و خود به ويلا برمي‌گردند. عبدالرشيدي، هم خجالت مي‌کشد از جسارتي که کرده؛ هم بسيار خوشحال است از لطف و توجه رئيس‌جمهور کشورش که در اين شلوغي، کار آنها را درک کرده و آماده شده تا مصاحبه کند. او متوجه مي‌شود که مسئول تشريفات، اصلاً قرار مصاحبه را به ايشان نگفته بود.