kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۸۸۰۴
تاریخ انتشار : ۲۳ آبان ۱۳۹۶ - ۱۸:۲۸
به بهانه سالروز شهادت «مهدی (ادواردو) آنیلی»

از «ورزشگاه تورین» تا«نماز جمعه تهران»


شهید مهدی[ادواردو] آنیلی در 9 ژوئن 1954 در نیویورک متولد شد. وی تنها پسر و وارث مولتی میلیاردر مشهور ایتالیایی سناتور جووآنی آنیلی بود و مادرش، مارلا کاراچیلو، یک پرنسس یهودی بود. ادواردو پس از اتمام تحصیلاتش در کالج آتلانتیک، برای ادامه تحصیلاتش در زمینه ادبیات مدرن و فلسفه شرق به دانشگاه پرینستون رفت. وی پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی، برای مطالعه عرفان و مذاهب شرقی به کشورهای هند و ایران سفر کرد و در جریان سفرش به کشورمان با امام خمینی(ره) دیدار کرد و به تشیع گروید.
ادواردو دانشجوی فلسفه ادیان در دانشگاه معروف پرینستون نیویورک بود. خودش هم متولد نیویورک بود. او انجیل و تورات را خوانده، اما اینها او را قانع نکرده بود. در 20 سالگی برحسب اتفاق در کتابخانه چشمش به قرآن افتاده و چند آیه از آن را می‎خواند و احساس می‎کند این نمی‎تواند کلام بشر باشد. قرآن را کامل می‎خواند و تصمیم می‎گیرد مسلمان شود. از این‌رو به یک مرکز اسلامی در نیویورک می‎رود و آنجا می‎گوید من می‎خواهم مسلمان شوم، شهادتین را می‎گوید و آن‎جا نامش را «هشام عزیز» می‎گذارند. ادواردو پس از سفر به ایران شیعه شد و توانست با امام‌خمینی(ره) دیدار کند.
دکتر قدیری ابیانه (دیپلمات و سخنگوی سفارت جمهوری اسلامی در کشور ایتالیا) درباره شیعه شدن و اولین سفر ادواردو به ایران می‌گوید: «بعد از شیعه شدن و ذکر شهادتین در نزد آقای فخرالدین حجازی، نام او را «مهدی» گذاشتیم. بار اول که به ایران آمد، خدمت حضرت امام(ره) رفت. در آن ملاقات، حضرت آیت‌الله خامنه‎ای، حجت‌الاسلام رفسنجانی، سیداحمد خمینی و فخرالدین حجازی حضور داشتند و یک دوست ایرانی کار ترجمه را بر عهده داشت. این دوست مشترکمان بعد‎ها گفت که بعد از دیدار با امام(ره) به نماز جمعه رفتیم که ادواردو در صف اول بود. در این سفر او به مشهد، برای زیارت امام‎ رضا(ع) رفت. در آن‎جا به ‎شدت تحت تأثیر زیارت قرار گرفته بود و می‎گفت که من وجود امام رضا(ع) را حس می‎کردم. وقتی از او پرسیدم از امام رضا(ع) چه‎ چیزی خواستی؟ گفت: خواستم که از خدا بخواهد که قلب پدرم را نسبت به من مهربان کند.» ادواردو با اعمال نفوذی که داشت، کانال یک تلویزیون ایتالیا را قانع کرد که یک فیلم مستند راجع به کشور‎های اسلامی بسازد و تهیه‎کنندگی فیلم را نیز خودش بر عهده گرفت‎. در این راستا به ایران هم آمد و بعد هم این فیلم‎ را در تلویزیون به نمایش گذاشت. بعد از نمایش آخرین قسمت با «ایگور من» خبرنگار روزنامه «لاستامپا» درباره اسلام به مناظره نشست. همچنین وقتی کتاب سلمان رشدی منتشر شد، یک ناشر ایتالیایی تصمیم گرفت آن را منتشر کند. ادواردو با شنیدن این خبر به دیدن او رفت و به او به خاطر انتشار این کتاب اعتراض کرد.
اولین آشنایی ادواردو با انقلاب اسلامی ایران در تاریخ 31 فروردین 1359 رخ داد؛ یک هفته پس از مناظره تلویزیونی دکتر قدیری ابیانه با خبرنگاران آمریکایی، عراقی و ایتالیایی که از شبکه تلویزیونی ایتالیا به طور زنده (در تاریخ 24 فروردین 1359) پخش می‌شد؛ مناظره‌ای که بخش‌هایی از آن در فیلم مستند ادواردو نیز گنجانده شد. او که تنها 6 ماه از قدیری جوان‌تر بود،‌ تصمیم به آشنایی و دوستی با قدیری می‌گیرد و به عنوان ناشناس به منزل او مراجعه می‌کند. دکتر قدیری ابیانه در مورد این دیدار می‌گوید: «یک هفته بعد از شرکت در میزگرد تلویزیونی که ادواردو آن را دیده بود،‌ در روز یکشنبه‌ درحالی‌که‌ من‌ در اقامتگاه سفارت‌ بودم، دربان‌ سفارت‌ گفت‌ که‌ یک‌ جوان‌ ایتالیایی‌ آمده‌ و می‌خواهد شما را ببیند. من‌ هم‌ گفتم‌ اگر می‌شود به‌ او بگویید فردا برای‌ ملاقات‌ بیاید. ولی‌ بعد از لحظاتی‌ دربان‌ سفارت‌ دوباره‌ زنگ‌ زد که‌ این‌ جوان‌ می‌گوید «خدا هر در بسته‌ای‌ را می‌گشاید.» من‌ هم‌ گفتم‌ فوراً در را باز کنند و خود هم‌ به‌ استقبالش رفتم‌. جوان‌ قد بلند لاغری‌ بود که‌ با یک‌ موتور گازی‌ کهنه‌ آمده‌ بود و خودش‌ را ادواردو آنیلی‌ معرفی‌ کرد. من‌ بدون‌ این‌که‌ انتظار جواب‌ مثبتی‌ از او داشته‌ باشم،‌ از او پرسیدم‌ که‌ شما با خانواده آنیلی‌ معروف‌ نسبتی‌ دارید و او گفت‌ که‌ من‌ پسرش‌ هستم!»
دکتر قدیری ابیانه درباره فعالیت‌های وی می‌گوید: «او می‎گفت که نمی‎توانم ببینم به مقدسات من توهین شود و من هیچ حرفی نزنم. وی همچنین در برابر جنایات اسرائیل در فلسطین طاقت نمی‎آورد و به نخست ‎وزیر و رئيس‎جمهوری و حتی سران کشور‎های دیگر زنگ می‎زد و خواستار جلوگیری از این اقدامات می‎شد که من به او گفتم داری با این کار‎ها شهادتت رو جلو می‎اندازی. صهیونیست‎ها دست از سر تو بر نخواهند داشت، از این کار‎ها پرهیز کن.»
حسین عبداللهی و محمد اسحاق عبداللهی صمیمی‌ترین دوستان ایرانی ادواردو، فشارهای وارد شده به ادواردو از سوی خانواده‌اش را غیرقابل باور توصیف می‌کنند. حسین عبداللهی می‌گوید: «ادواردو تحت فشار اقتصادی بسیار زیادی قرار داشت. خانواده آنیلی وی را به صورت کامل از لحاظ اقتصادی تحریم اقتصادی کرده بودند. به گونه‌ای که وی حتی برای تاکسی سوار شدن پول نداشت. یک روز با ادواردو به نمایندگی هواپیمایی ایران ایر در ایتالیا رفتیم تا برای ادواردو بلیط سفر به ایران تهیه کنیم. کارگزار ایتالیایی شرکت ایران ایر گفت که من نمی‌توانم برای ادواردو بلیط بخرم. پس از مشاجره بسیار با وی مشخص شد که منشی پدر ادواردو با آن کارمند تماس گرفته بود و به وی دستور داده بود، حق ندارد برای ادواردو بلیط صادر کند.»
خانواده آنیلی برای آنکه ادواردو را از ارث محروم کنند، سعی زیادی در دیوانه جلوه دادن وی داشتند. به همین منظور وی را در یک بیمارستان روانی بستری کردند که به گفته خود ادواردو همه اعضای آن یهودی بودند. ادواردو می‌ترسید که در آن تیمارستان وی را تحت درمان‌های شستشوی مغزی قرار دهند و حتی یک بار از آنجا فرار کرده بود. در نوامبر سال 2000 جسد ادواردو آنیلی در بزرگراه تورینو ساوانا در شمال ایتالیا و در نزدیکی شهر تورین پیدا شد. اتومبیل وی نیز که یک فیات کرومای خاکستری بود، بر روی پل رومانو و در حالی که چراغ‌های راهنمایش روشن بود و درهای آن باز بود، رها شده بود.
پلیس ایتالیا مرگ ادواردو را خودکشی تشخیص داد و علت آن را استفاده بیش از حد از مواد مخدر اعلام کرد. اما دلایل روشنی حاکی از قتل ادواردو است که در ادامه به برخی از این علت‌ها ‌اشاره می‌شود:
1) نخست اینکه ادواردو به هیچ وجه معتاد نبود و حتی در مواردی مشاهده شده است که با دوستان و نزدیکانش که از مواد مخدر استفاده می‌کردند، ساعت‌ها گفت‌و‌گو می‌کرد تا آنها را از این کار بازدارد.
دکتر قدیری ابیانه در وبلاگ شخصی خودش درباره یک مورد از تلاش‌های اینچنینی ادواردو می‌گوید: «در سفری که ادواردو به ایران داشت، با برادر یکی از دوستان ما که معتاد بود کلی صحبت کرد و خیلی تلاش کرد تا او را با منطق و استدلال از مصرف مواد مخدر منصرف کند.»
2) آشپز ادواردو می‎گوید صبح روزی که وی به قتل رسید، نوع غذای ناهارش را مشخص کرده بود. حال این سؤال مطرح می‌شود کسی که قصد خودکشی داشته باشد، چرا باید برای دو یا سه ساعت بعدش سفارش غذا بدهد. همچنین ادواردو در صبح روز حادثه با دایی خود به صورت تلفنی مکالمه کرده بود و به گفته دایی ادواردو هیچ‌گونه مورد مشکوکی در میان صحبت‌های وی به چشم نمی‌خورد و وی کاملا عادی صحبت می‌کرد. همچنین ادواردو هیچ‌گونه یادداشتی مبنی بر تصمیمش برای خودکشی از خود به جای نگذاشته بود.
3) حسین عبداللهی با ‌اشاره به برنامه‌های بلندمدت ادواردو می‌گوید: «ادواردو می‌گفت می‌خواهم به ایران بروم و پناهنده سیاسی شوم و در قم به تحصیلاتم ادامه دهم.»
محمد عبداللهی نیز می‌گوید: «یک هفته قبل از آنکه ادواردو فوت کند، با هم نشسته بودیم و سوره بنی‌اسرائیل را به زبان ایتالیایی می‌خواندیم. ادواردو به من گفت می‌خواهد زبان عربی را فرا بگیرد تا بتواند بهتر قرآن را درک کند. بدیهی است که فردی که برنامه‌های بلندمدت برای زندگی خود دارد و اهداف والایی را دنبال می‌کند به هیچ وجه دست به خودکشی نخواهد زد.»
4) مورد مشکوک دیگری که درباره شهادت ادواردو وجود دارد این است که هیچ‌گونه بررسی تکمیلی در مورد نحوه قتل او انجام نشد. جسد وی کالبدشکافی نشد و مرگ وی فوراً خودکشی جلوه داده شد. حتی قبل از آنکه پلیس مرگ وی را به صورت رسمی خودکشی اعلام کند، برخی روزنامه‌ها خبر خودکشی پسر رئیس ‌کارخانه فیات را چاپ کردند و ذهن مردم را کاملا به سمت گزینه خودکشی سوق دادند. جسد وی نیز تا ظهر فردای روز حادثه به خاک سپرده شد تا فرصت برای هیچ‌گونه تحقیقی مهیا نباشد.
5) پس از مرگ ادواردو سانسور مطلقی درباره مسلمان بودن، عقاید و حتی سفر وی به ایران انجام شد. اظهارنظرهای روزنامه‌های ایران به ویژه انجمن اسلامی فارغ‌التحصیلان ایتالیا درباره احتمال قتل وی به هیچ وجه بازتاب داده نمی‌شد. درحالی‌که خانواده آنیلی یکی از بزرگ‌ترین خانواده‌های ایتالیا است و کوچک‌ترین اظهارنظری درباره این خانواده به سرعت منعکس می‌شود، به نحوی که نخست وزیر ایتالیا درگذشت ادواردو را به خانواده آنیلی تسلیت گفت و قبل از بازی ایتالیا و انگلستان در سال 2000 میلادی، ورزشگاه یک دقیقه به احترام ادواردو سکوت کرد. همچنین پس از مرگ ادواردو تمامی اسناد و شواهد مربوط به فعالیت‌ها و زندگی وی جمع‌آوری شد و حتی فیلم مستندی که توسط وی ساخته شده بود و در آرشیو کانال 1 ایتالیا بود، از آرشیو این کانال خارج شد.
6) چند سال پس از قتل ادواردو، یکی از دوستان بسیار نزدیک وی به نام لوکا کائتانی لواتلی نیز با همین سناریو به قتل رسید. او دوست ادواردو بود و با وی به ایران آمده و در ایران شیعه شده بود. لوکا نیز یکی از نجیب‌زادگان ایتالیایی بود. پدر لوکا به سلطان شراب ایتالیا معروف بود و خانواده او از سرشناس‌ترین خانواده‌های این کشور به حساب می‌آمدند. با توجه به سرنوشت مشابه او با ادواردو، به نظر می‌رسد تاکتیک «خودکشی‌سازی» یکی از ترفندهای اصلی برای از بین بردن چنین جوانانی است که حاضر نیستند در جهالت باقی بمانند.
7) دکتر مارکو باوا یکی از دوستان صمیمی ادواردو بود که به نحوه رسیدگی به پرونده ادواردو اعتراض کرد. وی در سال 2001 نامه‌ای به شورای عالی قضایی ایتالیا نوشت و در آن ضمن انتقاد از فرآیند رسیدگی به پرونده ادواردو، علت عدم استفاده از آدمک انسانی برای بازسازی صحنه خودکشی را جویا شد. به عقیده وی شواهد موجود درباره لباس‌ها و کفش ادواردو، خودکشی را تایید نمی‌کنند. وی همچنین عدم انجام کالبدشکافی را غیرقابل قبول خوانده بود.
دکتر مارکو دلایل دیگری نیز دارد که اثبات می‌کند ادواردو خودکشی نکرده است. وی این‌گونه استدلال می‌کند: «زمان مرگ ادواردو بین ساعت‌های 9 تا 10:30 صبح روز پنجشنبه اعلام شده است. در این ساعت از روز به صورت میانگین هر 10 الی 15 ثانیه، یک ماشین از آن منطقه عبور می‌کند. امکان ندارد هیچ کس ادواردو را در حین خودکشی ندیده باشد. زیرا پارک کردن ماشین، بیرون آمدن از آن، بالا رفتن از حصار یک و نیم متری کنار بزرگراه و پریدن به پایین حداقل 2 دقیقه طول می‌کشد و قطعا در این مدت می‌بایست افرادی وی را دیده باشند. درحالی‌که هیچ‌کس شاهد این اتفاقات نبوده است.» دکتر مارکو معتقد است که ادواردو کشته شده و سپس توسط ماشینش به محل کشف جسد منتقل شده است و برای آنکه قتل همچون خودکشی به نظر برسد، با وسیله‌ای به سر ادواردو ضربه وارد شده است تا جراحاتی همچون جراحات ناشی از پرش از ارتفاع بر روی سر وی ایجاد شود.
خانواده ادواردو بسیار پولدار و بانفوذ بودند. فقط سود دارایی‌های خانواده او 60 میلیارد دلار در سال برآورد شده است. کارخانه ماشین‌سازی فیات، فراری، اوبکو، لامبورگینی، لانچیا، آلفارمو، چندین کارخانه صنعتی، بانک‌های خصوصی، شرکت‌های طراحی مد و لباس، روزنامه‌های لاستامپا، کوریره، دلاسرا و باشگاه فوتبال یوونتوس تنها بخشی از اموال خانواده آنیلی است. چون بعد‎ها ادواردو مسلمان شد، پدرش حاضر نشد که ارث و میراثش را به ‎دست او بسپارد؛ لذا پسرعموی مسیحی‎اش را به ‎عنوان جانشین تعیین کردند. اما ناگهان این خبر پیچید که او بر اثر سرطان ناشناخته‎ای فوت کرد. اگر زنده می‎ماند، مدیریت این اموال به یک مسیحی می‎رسید. بدین ترتیب آخرین مسیحی خانواده آنیلی نیز فوت شد و تنها ادواردو باقی مانده بود. این بدین معنی بود که تا رسیدن اموال این خانواده به دست یهودیان یک گام باقی مانده بود و آن مرگ ادواردو بود. دکتر قدیری ابیانه در وبلاگ شخصی خود گفته است که ادواردو از خطری که جانش را تهدید کرده بود، آگاه بود. ابیانه که رابطه خوبی با ادواردو داشت، می‌گوید: «ادواردو آقای «الکان» همسر اول خواهرش را منشأ خطر برای جان خود عنوان کرده بود،‌ منتهی تصور می‌کرد چتر حمایت پدر مانع آن می‌شود که در زمان حیات پدر او را به قتل برسانند. من خود با او صحبت کرده بودم و به او هم در مورد امکان قتلش هشدار داده بودم، ‌لیکن او ضمن تایید خطر جانی برای خود به ویژه از سوی صهیونیست‌ها و بالاخص با هماهنگی الکان یهودی، معتقد بود این خطر پس از مرگ پدر جدی خواهد شد.»
بعد از شهادت ادواردو و مرگ پدر این ارث قانوناً به خواهرش می‎رسید، اما با کمک مادر ادواردو حدود 500 میلیون دلار را که در مقابل ثروت خانواده ادواردو بسیار ناچیز است، به خواهرش دادند و با فریب از او امضا گرفتند و به نوعی او را از ارث محروم کردند که بعد‎ها وی از دست مادر خود در دادگاه به ‎خاطر این موضوع شکایت کرد، اما به هر حال مدیریت این سرمایه عظیم دست خواهرزاده‎‎های یهودی ادواردو افتاد.