kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۸۶۱۶
تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱۳۹۶ - ۲۳:۴۴

بعدازظهر آن روز را به خاطر داريد؟(یادداشت روز)


«مولاي ما...! بعدازظهر آن روز را به خاطر داريد؟... ساعتي قبل از آن كه «سر» بدهيد، نداي «هل من ناصر ينصرني» سر داديد. وقتي صدايتان در فضاي غم‌گرفته كربلا پيچيد، شيطان انگشت حيرت به دندان گزيد كه فرزند رسول خدا(ص) را چه مي‌شود؟ چه كسي را به ياري مي‌طلبد؟! در اين سو كه يارانش همه به خون غلتيده‌اند و در آن سوي دشمنانش با شمشيرهاي آخته به ريختن خونش ايستاده‌اند، پس، حسين روي سخن با كه دارد؟ و در اين صحراي داغ و تب‌دار، كدام لبيك را انتظار می‌كشد؟! شیطان دیده بود كه در «منا»‌، ماجراي ذبح اسماعيل با «فديناه بذبح عظيم» خاتمه يافته بود‌، اینجا اما‌، اسماعیل‌ها به خون غلتیده‌اند و در كربلا سخن از «ان‌الله‌ شاء أن يراك قتيلا» در ميان است. شيطان گيج شده بود، ساعتي بيشتر از حيات اين جهاني شما باقي نمانده بود ولي همچنان نداي «هل من ناصر ینصرنی» بر لب داشتید. همه در حیرت که فرزند زهرا، با كه سخن مي‌گويد؟ و كدام جماعت را به ياري مي‌طلبد؟! اينجا كه كسي نيست! شيطان نمی‌دانست- و حراميان نيز- كه كربلا سرزميني است به پهناي همه سرزمين‌ها و عاشورا، روزي است به درازاي همه روزها. نمي‌دانست كه كربلا آغاز راه است و عاشورا شروع ماجرا. تو اما، می‌دانستي چه كرده‌اي، مولاي ما... نداي آن روز تو در گوش زمان پيچيد و همه جا به گوش كربلايي‌هايي رسيد كه آن روز به كربلا نرسيده بودند و عاشورائياني كه سال‌ها بعد از عاشوراي سال 61 هجري ديده به جهان گشوده بودند. از آن روز به بعد هر كه نداي آن روز تو را می‌شنيد، لبيك‌گويان به سوي تو می‌دويد. بر شمار پيروان تو همه روزه افزوده می‌شد و دشمنان آن روزهاي تو نيز تكثير می‌شدند. اين گردونه با هر دو طايفه حسيني‌ها و يزيدي‌ها چرخيد و چرخيد تا به عصر خميني رسيد. دو سپاه بارديگر روبروي هم ايستادند و باز هم عاشورا بود كه اين بار در كربلاي ايران به تكرار می‌نشست. اين بار اما، داستان ديگري در ميان بود و پايان ماجرا به گونه‌اي متفاوت از عاشوراي سال 61 رقم خورده بود. عاشورا بود، ولي غلبه با يزيديان نبود. كربلا بود، اما قرار نبود «دارها برچيده و خون‌ها بشويند» و خبر پيروزي! خود را به «كاخ سبز» آن روز كه امروز به «كاخ سفيد» تغيير نام داده است، برسانند. ميان دو سپاه، باز هم مانند عاشوراي سال 61 هجري كارزاري تمام‌عيار درگرفت و باز هم دو سپاه درهم آويختند و از يكديگر گريبان به تخاصم كشيدند. به زعم دشمن قرار بود- و محاسبات مادي نيز بر آن گواه بود- كه طومار عاشورائيان عصر خميني هم با اولين حمله يزيديان درهم پيچيده شود و باز هم مانند عاشوراي سال 61، عرصه براي تاخت و تاز دشمن خالي شود. اما، عاشوراي عصر خميني نه يك روز، كه ۳۹ سال به درازا كشيده است و دو حريف با هم به گردنه‌اي سخت و نفسگير رسيده‌اند. و اين در حالي است كه عاشورائيان امروز بر فراز اين گردنه، هر روز نفس تازه می‌كنند و حريف را- به اعتراف خود- از نفس انداخته‌اند».
(برگرفته از یادداشت ۵ سال قبل نگارنده)
 در اولین اربعین شهیدان کربلا‌، هنگامی که جابر بن عبدالله انصاری صحابی رسول خدا‌(ص) که در سالخوردگی بینایی از دست داده بود‌، همراه با همسفر جوان خود عطیه به زیارت تربت پاک امام حسین(ع) و یاران شهیدش آمد‌، چه کسی باور می‌کرد که هزار و سیصد و هفتاد و هشت سال بعد یعنی دقیقا امروز میلیون‌ها میلیون زائر پاکباخته از سراسر جهان فاصله ۸۵ کیلومتری نجف‌اشرف تا کربلا را با پای پیاده و تاول زده طی می‌کنند تا برای ساعات یا حتی لحظاتی خود را به زیارت مولای شهیدشان برسانند‌؟ و در افق کدام ذهن دور‌اندیش این تصور شکل می‌گرفت که اربعین به بزرگترین اجتماع تاریخ بشر تبدیل شود‌؟! و یاران آخر زمانی حسین بن علی(ع) که عصر غمزده روز عاشورای ۶۱هجری در میانه میدان تنها مانده بود‌، هزار و سیصد و چند ده سال بعد ندای «هل ‌من ‌ناصر» آن روز او را لبیک‌گویان به میقات پاکباختگان کربلایی بکشانند‌، سقف ظلمانی جهان سلطه را بشکافند و طرحی نو دراندازند‌؟
امروز آن واقعه که آن روز نشدنی به نظر می‌رسید اتفاق افتاده است و به قول «آلکساندر دوگین» نظریه‌پرداز بلندآوازه روس که امسال برای مشاهده راهپیمایی عظیم اربعین به عراق و در میان راهپیمایان رفته است‌: «حادثه پیاده‌روی اربعین که هر روز ابعاد بین‌المللی گسترده‌تری پیدا می‌کند و از همه ملیت‌ها و ادیان از جمله مسیحیان در آن شرکت می‌کنند‌، مقدمه یک تحول اساسی در مقیاس جهانی است. معتقدم دنیای مدرن با ایدئولوژی لیبرال و سرمایه‌سالارانه‌اش به پایان رسیده است و جز بحران‌آفرینی دستاورد دیگری برای بشریت ندارد و بشر امروز محتاج یک رستاخیز معنوی و الهی است که مایه‌های آن قویا در انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی وجود دارد».
همین جا گزارش دو سال قبل خبرنگار نشریه آمریکایی هافینگتون‌پست نیز خواندنی است. این گزارشگر آمریکایي برای مخاطبان غربی خود می‌نویسد‌:
«اربعین بزرگ‌ترین گردهمایی جهان است و با این وجود، احتمالاً شما تاکنون چیزی در مورد آن نشنیده‌اید. اربعین هر تجمع دیگری را در نظر کوچک می‌کند و در سال گذشته جمعیت آن به مرز ۲۰میلیون شرکت‌کننده رسید. این رقم حدود ۶۰٪ کل جمعیت عراق است… اربعین یک ویژگی عجیب دیگر نیز دارد. در حالی که این واقعه صرفاً در ارتباط با امور معنوی شیعیان است، سنی‌ها، حتی مسیحی‌ها، ایزدی‌ها، زرتشتی‌ها و صائبین در هردو فعالیت زیارت و خدمت به سایر زائران و نیازمندان شرکت می‌کنند. این یک ویژگی منحصر به فرد است که تنها می‌تواند یک معنی داشته باشد: مردم فارغ از رنگ پوست و عقیده‌شان، حسین را به عنوان یک نماد جهانی و بدون مرز آزادی و شفقت می‌شناسند.»
هافینگتون پست می‌نویسد‌:
«یک بخش از این مراسم سوگواری که هر مشاهده‌کننده‌ای را بهت‌زده می‌کند دیدن این صحنه است که هزاران چادر که آشپزخانه موقت هستند توسط روستائیان منطقه در کنار مسیر زائران برپا شده است. گردانندگان موکب‌ها، جلوی زائران را می‌گیرند، با آنها راه می‌روند و از آنها خواهش می‌کنند که دعوت آنها را بپذیرند که اغلب شامل یک مجموعه کامل از خدمات مناسب برای پادشاهان است: در ابتدا پاهای شما ماساژ داده می‌شود، سپس غذای گرم و خوشمزه تعارف می‌کنند و بعد از آن از شما دعوت می‌شود که استراحت کنید، در حالی که لباس‌های شما شسته و اطو زده می‌شود و بعد از بیداری به شما بازگردانده می‌شود و البته همه این کارها رایگان و با مهربانی صورت می‌گیرد.»
و برای ارائه ملموس‌تر می‌نویسد‌:
«پس از رخ دادن زلزله هائیتی و با همدردی و حمایت جهانی، اتحادیه جهانی غذا در بهترین حالت توانست به ۵۰۰ هزار نفر غذ‌ارسانی کند. ارتش ایالات متحده عملیات متحدی را به راه انداخت و منابع گوناگونی از آژانس‌های فدرال را به خدمت گرفت و در نهایت اعلام کرد که در طی گذشت ۵ ماه از این فاجعه انسانی 9/4 میلیون غذا به دست زلزله‌زدگان رسیده است حالا این را مقایسه کنید با بیش از ۵۰ میلیون وعده غذایی در هر روز در اربعین، که برابر است با ۷۰۰ میلیون وعده غذایی برای زائران در طی این مدت از زمان، که تماماً نه به وسیله ایالات متحده و خیریه‌های جهانی بلکه به وسیله کارگران فقیر و کشاورزانی که در طی سال کار می‌کنند تا بتوانند رضایت زائران را جلب کنند فراهم می‌شود.»
اشاره به گزارش دیگری از خبرنگاران آمریکایی نیز خالی از لطف نیست‌:
«اگر دنیا حسین، پیامش و جان‌نثاری‌اش را شناخته بود، همه می‌توانستند ریشه‌های باستانی داعش را پیدا کنند و بفهمند که عقیده این گروه برای مرگ و نابودی از کجا سرچشمه می‌گیرد. قرن‌ها پیش بود که در کربلا بشریت شاهد بنیانگذاری وحشیگری و جنایت که در قتل حسین خلاصه شده بود. این اتفاق مواجهه ظلمت مطلق با نور درخشان بود. مقابله فساد با فضیلت. از این روست که روح حسین تا به امروز زنده مانده است و حضورش با تمام جنبه‌های زندگی این افراد گره خورده است… و هیچ تحریم رسانه‌ای نمی‌تواند نور او را خاموش کند.حسین کیست؟ سؤالی با این عمق که می‌تواند باعث شود افراد دین خود را تغییر دهند و تنها زمانی می‌تواند پاسخ داده شود که شما با پای پیاده به حرم حسین رفته باشید.»
حالا به نکته‌ای که در صدر این نوشته است بازگردید… گوش کنید‌! حالا دیگر ندای هل من ناصر مولایمان در آن بعد‌از‌ظهر غمزده را به وضوح می‌شنوید که یاران آخرالزمانی امروز خود را فرا می‌خواند…
حسین شریعتمداری