kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۱۵۳۶
تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۲۱:۱۴

کشف اجساد بدون سر 42 تن از شهدای جنایت میرزا اولنگ در یک گور جمعی

با کشف پیکرهای بدون سر 42 شهید جنایت هولناک داعش در گور دسته‌جمعی نزدیک روستای شیعه‌نشین «میرزا اولنگ» افغانستان، بخشی از ابعاد وحشتناک این واقعه آشکار شد.

سرویس خارجی-

فاجعه «میرزا اولنگ» در استان «سرپل» افغانستان آن قدر دردناک هست که تبدیل به یک مسئله «حساس» شود. سکوت دولت افغانستان درباره این جنایت و علنی شدن آن از سوی منابع بومی و محلی کافی است تا نگرانی دولتمردان این کشور همسایه‌مان از پیامدهای سیاسی این فاجعه تأیید شود. البته کار به سکوت دولت محدود نشد. برخی منابع خبری خاص در این کشور پس از انتشار خبر قتل‌عام 200 شیعه عمدتا زن و کودک این روستا به دست داعش و اسارت 400 نفر دیگر تلاش کردند آن را «مخدوش» کنند تا شاید از حساسیت آن کاسته شود. طالبان نیز احتمالا با «حساس شدن» این موضوع خود را کنار کشید و گفت این جنایت، کار فقط داعش است. در این میان برای اینکه دیگر شبهه‌ای  برجای نماند و همه بدانند که در میرزا اولنگ همه‌چیز عادی است، یک نفر که گویا شیخ هم هست، از کابل راهی سرپل می‌شود و دور از میرزا اولنگ و به نقل از آوارگان می‌گوید که آنچه در رابطه با این ماجرا گفته شده، واقعیت ندارد و از کوه‌پرتاب کردن و سر بریدنی در کار نبوده و کسی ربوده نشده و در نهایت، حتی یک نفر هم اکنون در اسارت تروریست‌ها نیست!
اما ناگهان سه گور جمعی کشف می‌شود (البته آن هم به دست مردم بومی!) و پیکرهای بی‌سر 42 تن، از جمله سه کودک از خاک خارج می‌شوند. ای پیکرها با زخم‌هایی که برداشته‌اند، بدون واسطه می‌گویند که با آنها چه شده و در زمانه‌ای که بشر خود را متمدن می‌خواند، مهاجمان داعش چه رفتار وحشیانه‌ای داشته‌اند.
ایسنا به نقل از خبرگزاری طلوع گزارش داده، اکثر شهدا، غیرنظامی و برخی نیز از داوطلبان نبرد علیه تروریسم موسوم به «قیام مردمی علیه شبه نظامیان» هستند. نقل کرده‌اند یکی از ساکنان میرزا اولنگ که در جست‌وجوی پدر، به روستایش آمده، فقط کفش‌هایش را یافت و البته، پس از کشف گورها،  پیکر پدر را شناخت و گفت: «او دیگر زنده نیست، او را کشتند: (!)  این جوان بی‌پدر شده نگفت که چه کسانی پدرش را کشتند و این برای جامعه مسلمان و مظلوم امروزی افغانستان، بسیار پرمعناست؛ چون در افغانستان کشنده زیاد است!
برخی‌ها مثل «ملاعطاالله»، «ملانادر»، «داملا سیدمحمد» و «قمندان احد» علیه مذهب شیعه در استان سرپل تبلیغ می‌کنند و بدین‌ترتیب زمینه برای جنایت در سرپل و میرزا اولنگ آماده می‌شود و آنگاه جنایتکاری مثل «غضنفر» و نوچه‌هایش دست به سلاح می‌شوند و همه کینه‌ها و عقده‌های انباشته را متوجه زنان بی‌دفاع و کودکان معصوم می‌کنند و حتی به کسانی که از راه می‌رسند تا پیکر بستگان خود را از «دره پایین» جمع کنند و به خاک بسپارند هم رحم نمی‌کنند و آنها را هم می‌کشند. در این میان، دولت و مقامات کابل هم البته، نظاره‌گر هستند و هنوز هم که حدود دو هفته از واقعه می‌گذرد،  بازماندگان داغدار میرزا اولنگ شب‌ها با ترس و وحشت سر بر بالین می‌گذارند.