kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۱۱۹۴
تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ - ۲۲:۳۸

ضرورت گردش عادلانه ثروت در جامعه(خوان حکمت)


حضرت امیر(ع) در عهدنامه مالك اشتر به وی فرمود: مالك! دين بود، نماز بود، روزه بود، مكه بود، حج بود، عمره بود؛ اما اسير بود:«فَإِنَّ هذا الدِّيْنَ قَدْ كَانَ أَسِيْراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيْهِ بِالْهَوي وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا». مگر الان اسلام در سعودي نيست، مگر در بحرين نيست، مگر در اين كشورهاي مزدور بيگانه نيست؟ فرمود نماز، اسيرِ اينهاست، نمازجمعه اسير اينهاست، سخنراني اسير اينهاست، حج و عمره اسير اينهاست. پس معلوم مي‌شود ممكن است جمعيتي نماز بخوانند، روزه بگيرند، حج بروند، نمازجمعه داشته باشند، نماز جماعت داشته باشند، سخنراني داشته باشند؛ اما سخنرانيِ اسير، نمازِ اسير، آن نماز اسير كه ديگر عمود دين نيست. فرمود مالك! ما نيامديم قيام كنيم كه خودمان راحت باشيم، ما آمديم دين را آزاد كنيم، دينِ آزاد به مردم شرف مي‌دهد؛ آن وقت ما نه اختلاسي داريم، نه نجومي داريم، نه زنداني داريم. اين حرف‌هاي ضروري حوزه است، حوزه و دانشگاه اينها را بايد از حفظ بداند. علي كه خانه‌نشين بشود، صديقه كبرا (سلام‌الله عليهما) كه خانه‌‌نشين بشود، دين به اسارت مي‌رود.
ضرورت مبارزه با حیف و میل کنندگان بیت‌المال
حضرت در نامه‌اي كه براي مردم نوشت، فرمود شما اگر بخواهيد بخوابيد، رهبرِ تنها چه كند؟ استاندار و مسئولِ خوب چه كند؟ محور اصلي قيام، مردمند، مردمِ متفكّر، آنها كشورشان را حفظ مي‌كنند.
 فرمود اگر مردم خواب باشند ما سه اصل را از دست خواهيم داد: يك خطر متوجه دين مي‌شود، يك خطر متوجه مملكت مي‌شود، يك خطر هم متوجه خود مردم مي‌شود؛ اين درس‌ها خواندني نيست؟! حوزه كه از اينها خبر ندارد، حداكثر خبري كه حوزه و دانشگاه از نهج‌البلاغه داشته باشند آن كلمات قصار است و چند جمله نصيحت! چطور مي‌شود علي‌بن‌ابي‎طالب را بگذارد كنار و عثمان را مطرح كند؟! وجود مبارك حضرت امير فرمود اينها كه بر مالك و عمار مسلّط شدند، اينها مثل گوسفند و گاو به بيت‌المال حمله نكردند، بلکه مثل شتر حمله بردند. مي‌دانيد گوسفند و گاو وقتي وارد مزرعه مي‌شود، علف را مي‌خورد، تمام که شد می‌رود، اين علف بعد از دو روز باز رشد مي‌كند؛ اما شتر چون گرسنه است خبري از علف ندارد، آنچه را كه در بيابان است از ريشه مي‌كَند؛ لذا جايي كه شتر تغذيه كرد، مدت‌ها علف روييده نمي‌شود، چون ريشه‌اي نمي‌ماند. تعبيري كه وجود مبارك حضرت امير درباره حكومت عثمان دارد كه اينها با بيت‌المال چه كار كردند، این است: «يَخْضَمُونَ مَالَ الله خَضْمَ الْإِبِلِ نِبْتَهًَْ الرَّبِيعِ » (همچون شتر گرسنه‌اى که در بهار به علفزار بیفتد و با ولع عجیبى گیاهان را ببلعد به خوردن اموال خدا مشغول شدند)(1)، نه «خضمهًْ‌البقر»، نه «خضمهًْ الشاهًْ»، گوسفند و گاو روي علف را قطع مي‌كنند و چون ريشه هست، بعد روييده مي‌شود؛ اما بهار كه شد شتر وقتي وارد آن منطقه بيابان مي‌شود كه چهارتا علف روييده اين را با آن دهن پهني كه دارد از ريشه مي‌كَند، اين مي‌شود اختلاس چند هزار ميلياردي، اين مي‌شود نجومي! آن وقت مالي در مملكت نمي‌ماند كه شما بخواهيد اشتغال و توليد ايجاد كنيد، بايد برويد بانك وام بگيريد كه اوّل بدبختي است. اين جمله «يَمْحَقُ اللَه الرِّبا»(2)كه فعل مضارع است و مفيد استمرار است، فرمود: «يَمْحَقُ اللَهُ الرِّبا» كسي با وجود بانك‎های ربوي قدرت توليد و اشتغال ندارد. اين حرف‌ها در حوزه، درس‌خواندني است با مطالعه و درس هم حلّ نمي‌شود، چون با بناي عقلا و فهم عرف و لغت، مراجعه كردن به نهج‌البلاغه حلّ‌شدني نيست، اين استاد قوي غني مي‌خواهد تا كلمات را براي ما معنا كند و ما بفهميم حضرت امير چه مي‌خواهد بگويد.
مصمم بودن حضرت امیر برای مبارزه با فساد
حضرت در این نامه به مالک اشترخودش را معرفي كرد، فرمود: «إِنَّي وَ اللَه لَوْ لَقِيْتُهُمْ وَاحِداً وَ هُمْ طِلاَعُ الْأَرْضِ كُلِّهَا مَا بَالَيْتُ»؛ من خودم را معرفي كنم، من ادعايم نسبت به آينده نيست، من نسبت به گذشته مي‌گويم، اين كارها را كردم، نه اين كارها را مي‌كنم، اگر كسي بگويد من اين كارها را مي‌كنم، مي‌شود ادّعا و بايد بيّنه بياورد؛ اما كسي كه اين كارها را كرده. فرمود تنها كسي كه در تمام اين صحنه‌ها پيروز بود ما بوديم. الان هم ما همان هستيم. من سوگند ياد مي‌كنم اگر تمام اين منطقه زمين پر از دشمن باشد و من تنها باشم روي‎برگردان نيستم، از عهده اينها برمي‌آيم؛ هيچ وحشتي از اينها ندارم، اين از نظر نيروي نظاميِ من. از نظر نيروي اعتقادي: «وَ إِنِّي مِنْ ضَلاَلِهِمُ الَّذِي هُمْ فِيهِ وَ الْهُدَي الَّذِي أَنَا عَلَيْهِ لَعَلَي بَصِيرَهًٍْ مِنْ نَفْسِي وَ يَقِينٍ مِنْ رَبِّي»؛ از نظر اعتقاد ديني هم مثل روز براي من روشن است كه من بر حقّ هستم و آنها بر باطل‌ هستند، من ترديدي ندارم. پس از نظر نظامي از هيچ كسي ما هراسي نداريم و از نظر اعتقادي هم صد درصد حق با من است و آنها صد درصد باطل؛ اين دو مطلب مربوط به خود من.
از طرفي هم من عاشق رفتن هستم: «وَ إِنِّي إِلَي لِقَاءِ الله لَمُشْتَاقٌ وَ حُسْنِ ثَوَابِهِ لَمُنْتَظِرٌ رَاج»؛ من اصلاً براي شهادت روزشماري مي‌كنم. پس از نظر نظامي ما هراسي نداريم، از نظر فرهنگي و اعتقادي در حق بودن خود و بطلان آنها ترديدي نداريم، آدم ترسو هم نيستيم، ما اصلاً مشتاق شهادت هستيم؛ اين براي ما، پس اين نگراني ما براي چيست؟ نگراني ما براي سه اصل است. «وَ لَكِنَّنِي آسَي أَنْ يَلِيَ أَمْرَ هذِه الْأُمَّهًِْ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللَه ُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا وَ الصَّالِحِينَ حَرْبا وَ الْفَاسِقِينَ حِزْباً»؛ من مي‌ترسم مملكت آشوب شود و كار به دست افراد غيرصالح بيفتد، افراد صالح خانه‌نشين بشوند، مالِ خدا دُوَل بشود.
تاکید قرآن بر گردش ثروت در جامعه
از نظر اقتصاد، مال و ثروت مملكت نه بر اساس دولت‌سالاريِ سوسيال شرق بايد توزيع شود، نه بر اساس كاپيتال غرب كه سرمايه‌سالاري است بايد اداره شود، الان ثروت در دنيا اين‌طور است. در كشورهاي كمونيستي دستِ دولت است، دولت‌سالارند، در كشورهاي سرمايه‌داري در بخش خصوصي است، بقيه كارگرند. آ‌ن كسي كه با تلفن دوتا كشتي مي‌فروشد، چهارتا هواپيما مي‌خرد، چهارتا كارخانه مي‌خرد، دويست‌تا اتومبيل مي‌خرد در يك روز؛ بقيه عَمله‌اند، اين طور نيست كه در غرب سرمايه دست همه مردم باشد. اين را قرآن نهي كرده و فرموده: «كَيْ لا يَكُونَ دُولَهًًْ بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُم‏»(3) فرمود مردم كشور مثل اين دايره 360 درجه‌اي هستند، يك؛ ثروت و مالِ مملكت مثل خون است، دو؛ اين خون بايد در تمام اين مملكت جريان داشته باشد، سه؛ منتها هر عضوي به اندازه استعداد خودش چهار؛ يعني آن استخوان بزرگ با آن پوست كوچك يك انگشت، به اندازه هم نمي‌توانند خون بگيرند، هر كسي به استعداد خود، مثل حوزه و دانشگاه؛  اين راه باز است، هر كسي به اندازه استعداد خودش درس مي‌خواند تا به جايي مي‌رسد، جلوي كسي هم نگرفتند. در سوره «حشر» فرمود: مبادا ثروت در يك مدار خاص يك نيم‌درجه يا منحني خاص بگردد، بقيه فلج باشند. چقدر اين كتاب شيرين است!
 ما در فارسي به كسي كه مال ندارد مي‌گوييم گدا؛ گدا يك بار علمي ندارد، گدا يعني ندار؛ اما قرآن به كشوري كه جيبش خالي است، كيفش خالي است نمي‌گويد گدا می‌گوید فقیر؛ معادل عربي گدا فاقد است، «فاقد» يعني ندار، اگر ما به كسي بگوييم اين فاقد است، همان است كه در فارسي مي‌گويند گدا، فرمود: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراء»(4)، فقير به معني گدا نيست، اين فعيل به معني مفعول است. فقير يعني كسي كه ستون فقرات او شكسته است. ملّتي كه جيبش خالي است، كيفش خالي است، اين گدا نيست، اين فقير است، اين ويلچري است، اين قدرت قيام ندارد چه برسد به مقاومت. شما با سفارش مي‌خواهيد اقتصاد مقاومتي درست كنيد؟ اگر گدا بود يعني ندار؛ اما قرآن كه نمي‌گويد گدا؛ مي‌گويد فقير، مي‌گويد مسكين، مسكين يعني زمين‌گير، ساكن، بي‌حركت، اين قدرت پويايي ندارد، كشوري كه جيبش خالي است، مردمي كه كيفشان خالي است، فقير و ويلچري‌ هستند. چقدر اين كتاب شيرين است! اي كاش هر شب به ما دستور قرآن به سر گرفتن مي‌دادند و مي‌بوسيديم.
حضرت امير فرمود: آنها كه مال و ثروت و بیت‌المال دستشان است، اينها مثل شتر، آن را از ريشه كَندند، چيزي دست ديگري نمي‌رسد، حالا چهارتا باران هم بيايد وقتي كه اينجا ريشه نباشد چه چيزي را سبز كند؟! اين كتاب (نهج البلاغه) الاّ و لابد در حوزه‌‌ها بايد درسي باشد، تا فكر نباشد، فرهنگ نباشد، عقيده نباشد، علم نباشد، سواد نباشد، خبري از انقلاب نيست. فرمود اينها اين‌طوري هستند، اينها مال را دُوَل قرار دادند، در حالي كه سوره مباركه «حشر» فرمود: «كَيْ لا يَكُونَ دُولَهًًْ بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُم‏» مال بايد تداول داشته باشد، در اين 360 درجه به دست همه برسد.
کراهت مزدوری در اسلام
 چرا مزدوري در اسلام مكروه است؟ ما نتوانستيم مردم را مزدور هم بكنيم. چندين روايت درباره نهي از مزدوري است؛ منتها اين فقهاي ما(رض) اين نهي‌‌ها را حمل بر تنزيه كردند، نه تحريم. اين روايت را مرحوم صاحب وسائل در بخش‌هاي مسكن و كتاب اجاره ذكر كرده كه مزدوري در اسلام مكروه است. آدم براي ديگري كار كند يعني چه! انسان بايد براي خودش كار كند محترمانه و كريمانه محصول كار خودش را كنار سفره خودش بياورد، ما نتوانستيم مردم را مزدور هم بكنيم. وجود مبارك پيغمبر كه دست مزدور را نبوسيد، دست كارگر را بوسيد،(5) آن كسي كه كشاورز بود، باغدار بود براي خودش كار مي‌كرد، حضرت دست او را مي‌بوسيد، اسلام يعني اين!
 بيانات حضرت آيت‌الله جوادي آملي (دام ظله) در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعی از دانشجويان و طلاب، قم؛ 7/2/96
مرکز اطلاع‌رسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نهج‌البلاغه، خ 3      2. بقره، 276.      3. حشر، 7 .   4. توبه، 60     5. اسد الغابه، ج2، ص269.
خوان حکمت روزهای یک‌شنبه منتشر می‌شود.