kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۸۸۷۹
تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱۳۹۶ - ۱۸:۱۳
گزیده‌ای از رازهای دهه شصت -8

انهدام همزمان ۲ شبکة نفوذ چپ و راست


مرتضی صفار هرندی
آنچه در جريان شناسي دهه قابل 1360 بررسي است، به‌طور عمده به جريان‌هاي سياسي درون خط امام ارتباط دارد، اما در سال‌هاي اول اين دهه، حوادث مهمي در ارتباط با جريان‌هاي سياسي فرسوده راست و چپ در كشورمان رخ دادكه بخشي از آنها، اهميت اختلافات درون نظام براي ضدانقلاب را برملا مي‌ساخت.
خشك مغزي جنايتكارانه منافقين در مدت زمان كوتاهي، سركردگان جاه‌طلب آن‌ها را به آن سوي مرزها راند و اعضا و هواداران سطح پايين‌شان را در كنج خانه‌هاي تيمي به انتظار سرنوشتي نامعلوم نشاند. گردش سران گروه به ظاهر چپ‌گراي منافقين به راست و ارتباط مستمر آنان با دولت‌ها و پارلمان‌هاي كشورهاي غربي براي كسب مقبوليت و سپس تبديل شدنشان به عناصر دون پايه جاسوسي امنيتي و نظامي رژيم صدام، چهره سازماني بود كه زماني خود را نيروي پيشتاز مبارزات ضدامپرياليستي در ايران مي‌دانست. تشكيلات نيم‌بند گرفتارشدگان در داخل كشور نيز با تلاش سربازان گمنام امام زمان در كمتر از دو سال تقريبا به‌طور كامل منهدم شد. در اوج درگيري نظام با اين گروهك و نيز دست و پنجه نرم كردن جمهوري اسلامي با جنگ نظامي با جبهه بزرگي از قدرتمندان عالم و مشكلات اقتصادي و... ناشي از آن، كشور شاهد انهدام دو مجموعه مهم از راست‌گرايان و چپ‌گرايان ضدانقلاب بود.
كودتاي قطب‌زاده ـ شريعتمداري محصول يك خام انديشي كينه توزانه بود. صادق قطب‌زاده قبل از پيروزي انقلاب به عنوان فردي تك‌رو در ميان نيروهاي سياسي شناخته مي‌شد. او فاقد ارتباط تشكيلاتي با منافقين و نيز داراي رقابتي ديرينه با بني‌صدر بود. جاه‌طلبي قطب‌زاده و تشكيلات ناپذيري او از سال‌ها پيش از آن، به همكاري سيستماتيك او با نهضت آزادي پايان بخشيد. قطب‌زاده از مترجمان امام در نوفل‌لوشاتو بود و پس از حذف شدن از تمام جايگاه‌هاي حكومتي در همان سال‌هاي اول جمهوري اسلامي، با پشتيباني گروه فراري شاپور بختيار (موسوم به نقاب)، توطئه قتل حضرت امام را همزمان با انجام يك عمليات نظامي عليه نظام، با جاسازي بمب در خانه‌اي مجاور بيت ايشان در جماران طراحي كرد. وي از طريق بازماندگان جريان منهدم شده حزب خلق مسلمان ايران، توانسته بود علاوه بر جذب حمايت مالي سيدكاظم شريعتمداري، قول مساعد وي را براي حمايت از خودش پس از براندازي نظام جمهوري اسلامي اخذ كند. برخي از افراد معمم مثل عبدالرضا حجازي، محمدجواد مناقبي و مهدي مهدوي ـ كه در زمان رژيم سلطنتي همكاري‌هايي با ساواك داشتند ـ همراه با احمد عباسي داماد شريعتمداري در شرايط انزواي كامل خود و مرجع تقليدي كه به‌زعم آنان مي‌توانست در به قدرت رسيدن‌شان نقش ايفا كند، وارد اين اقدام مشترك با قطب‌زاده و دار و دسته بختيار شدند. اقدامي كه به حيات قطب‌زاده و مرجعيت پرمسئله و 20 ساله شريعتمداري خاتمه داد. وقتي فقهاي فرهيخته جامعه مدرسين حوزه علميه قم فقدان صلاحيت مرجعيت شريعتمداري را اعلام كردند و خود او نيز در صفحه تلويزيون از كرده خويش ابراز پشيماني و استغفار كرد، در واقع جريان «راست ضدانقلاب» آخرين پايگاه‌هاي سنتي خود را در كشور از دست داد.
همزمان با اين واقعه، اسرار يك جريان نفوذي ديگر از پرده برون افتاد كه از قضا يكي از موضوعات جاسوسي آن رديابي عناصر راست‌گراي سلطنت‌طلب و وابستگان به آمريكا در ارتش جمهوري اسلامي بود! حزب توده (پايگاه سياسي ديرينه بلوك كمونيسم بر سركردگي اتحاد جماهير شوروي در ايران) در شرايطي به دام دستگاه اطلاعاتي نوپا و ابتدايي جمهوري اسلامي افتاد، كه توانسته بود مهره چيني خود را تا رده‌هايي مثل ناخدايكم افضلي (فرمانده نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي) و سرهنگ عطاريان (فرمانده لشكر يك پياده) توسعه بخشد و تعداد قابل توجهي از افسران رده‌هاي مياني ارتش را براي مقاصد خود به كارگيرد. اين افراد در موضع‌گيري‌هاي خود در زمان بني‌صدر هم او را از خود راضي كرده بودند و هم چهره‌اي موجه از خويش براي نيروهاي خط امامي ترسيم مي‌كردند. اگر باند قطب‌زاده، در تصوري عجولانه، خيال خام سرنگوني نظام را از طريق به شهادت رساندن امام در سرمي‌پروراند، «توده‌اي‌ها» يك افق دراز مدت را براي گسترش نفوذ خود در بخش‌هاي مختلف نظام تعقيب مي‌كردند. افسران توده‌اي به‌طور عمده به كار جمع‌آوري اطلاعات از جبهه‌هاي جنگ، وضعيت تجهيزات نظامي (از جمله هواپيماي اف 14) و به خصوص اطلاعات مربوط به فن‌آوري آن‌ها و در مواردي آرايش نظامي ايران در مرزهاي افغانستان تحت اشغال شوروي و انتقال آن‌ها از طريق تشكيلات مخفي حزب توده به دستگاه نظامي و امنيتي ابرقدرت شرق مشغول بودند.
از اواسط سال 1357 توده‌اي‌ها در داخل كشور از طريق افرادي مثل رحمان هاتفي، سردبير وقت روزنامه كيهان و محمدمهدي پرتوي، تشكيلات نيمه مخفي «نويد» را راه‌اندازي كرده بودند. آن‌ها بلافاصله پس از پيروزي انقلاب اسلامي و بازگشت سركردگان‌شان به كشور تا سال 1361 در كنار جذب شاعران و نويسندگان كهنسالي مثل سياوش كسرايي، هوشنگ ابتهاج، محمود اعتمادزاده (به آذين) و... توانسته بودند، عناصري نفوذي را به گروه‌هاي سياسي مختلف آن زمان مثل جبهه ملي، حزب ايران، چريك‌هاي فدايي، حزب ملت، حزب خلق مسلمان و دفتر هماهنگي بني‌صدر بفرستند. اين اقدام البته اطلاعات چندان ارزشمندي را نصيب توده‌اي‌ها نساخته بود.
اما كار اصلي حزب توده نفوذ در نهادهاي نظام جمهوري اسلامي بود. هدف ابتدايي اين نفوذ ايجاد اختلال در مسائل جاري نبود، بلكه توده‌اي‌ها از سويي با به دست آوردن اطلاعات و ارسال آن به شوروي، وظيفه جاسوسي خود را انجام مي‌دادند و از سوي ديگر با كسب وجاهت در دستگاه‌هاي نظامي و غيرنظامي تلاش مي‌كردند تا با ارتقاي جايگاه خود در اين دستگاه‌ها، در زمان لازم بتوانند كنترل آن‌ها را به دست گيرند. از باب نمونه آقاي ري‌شهري، رئيس وقت دادگاه انقلاب ارتش، از فردي توده‌اي سخن به ميان‌ آورده است كه از طريق حضور در كلاس‌هاي آمادگي حزب جمهوري اسلامي و كسب اعتماد توانسته بود جايگاه خود را تا مسئوليت رسيدگي به شكايات مربوط به كارگران و انجمن‌هاي اسلامي كارگران كارخانه‌ها در نخست‌وزيري ارتقا دهد.
پس از سال 1360 و به دنبال بروز اختلاف ديدگاه‌هاي اقتصادي در مجموعه خط امام، يكي از موارد جمع‌آوري اطلاعات توده اي‌هاي نفوذي به همين موضوع مربوط مي‌شد. به دنبال دستگيري جاسوسان حزب توده گزارش‌هاي مربوط به قانون كار و موضع‌گيري‌هاي وزير كار (آقاي احمد توكلي)، برخوردهاي جاري ميان مديريت و انجمن اسلامي كارخانه‌ها، سير انتخاب نامزد‌هاي حزب جمهوري اسلامي، اخبار مربوط به كنگره حزب جمهوري اسلامي، اخبار مربوط به جريان‌هاي امور صنفي و وزير بازرگاني (آقاي عسكراولادي) و... از نفوذي‌هاي حزب توده كشف شد.
حتي فردي نظامي مثل فرمانده نيروي دريايي ارتش از سوي مركزيت حزب توده علاوه بر وظيفه جمع‌آوري و ارسال اطلاعات نظامي، مأموريت يافته بود درباره موضوع احتمال نخست‌وزيري عسكراولادي اطلاعات بدهد. اين احساس نيازمندي اطلاعاتي، از دلبستگي توده‌اي‌ها به اختلاف‌هاي درون نظام حكايت داشت. پرتـوي، مسئول تشكيلات مخفي حزب توده پس از دستگيري، در بازجويي‌هاي خود گفت:
ما از انقلاب به آن صورت طرفداري مي‌كرديم كه فكر مي‌كرديم اگر در مسيري قرار بگيرد كه حزب اصطلاحاً به آن راه رشد غير سرمايه‌داري اطلاق مي‌كرد، موجب گرايش به سمت اردوگاه سوسياليسم و وابستگي به شوروي مي‌شود.
 به عقيده پرتوي، حزب توده دو راه بيشتر در مقابل انقلاب تشخيص نمي‌داد: يا بايد به شوروي وابسته شد يا در غير اين صورت انقلاب شكست خواهد خورد. آقاي ري‌شهري در بررسي اهداف نفوذ حزب توده، علاوه بر تلاش توده‌اي‌ها براي ارتقا به پست‌هاي حساس و نيز جمع‌آوري اطلاعات نظام و انتقال آن به حزب، به يك نكته مهم در تلاش اين حزب كمونيست اشاره دارد: «طرح و القاي نظرات حزب در قالب مفاهيم اسلامي». اين تحليل شايد چندان دور از ذهن نباشد كه فاش شدن اين‌گونه اطلاعات مربوط به پرونده حزب توده، باعث حساسيت بيش از پيش، نسبت به انديشه‌هاي شبه چپ‌گرايانه اقتصادي در بخشي از نيروهاي خط امامي‌ شد.