kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۲۵۷۵
تاریخ انتشار : ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۸:۲۰
خواسته‌های مردم و وعده‌هایی که تحقق نیافت- بخش نخست

مبارزه با عوام‌فریبی و شعارهای توخالی



 محمد میرزا طبیبی
 29اردیبهشت تقدیر سرنوشت چهار ساله اجرایی کشور رقم خواهد خورد. انتخابات میدان حضور گرایش‌ها و سلیقه‌های سیاسی و به منزله «شب قدر» نظام اسلامی است.
اهمیت انتخابات از این جهت مهم است که تقدیر ملت با دستان فرد فرد آنان رقم می‌خورد. در آستانه دهه پنجم انقلابیم؛ در جنگ تحمیلی، تأمین امنیت و نمایش اقتدار دفاعی اگر چه موفق ظاهر شده‌ایم اما در عرصه اقتصادی هنوز بدون عصا لنگ می‌زنیم و رکود بر اقتصاد ما سایه افکنده و بی‌تدبیری دولتمردان یازدهم هم مزید بر علت شده است.
اگر پاشنه آشیل ما اقتصاد است اما اقتصاد شده دست‌آویزی در عرصه‌های انتخاباتی و بهانه‌ای برای کسب دوباره قدرت و آمارهایی به دور از واقعیت. اما چرا؟ مگر قرار نبود که ملاک جیب مردم باشد، مگر رئیس‌جمهور در گرماگرم مبارزه‌های انتخاباتی نگفته بود که ملاک تورم جیب مردم است نه گزارش مرکز آمار و بانک مرکزی!
اکنون در پایان دوره 4 ساله نه تنها معیارهای آمارسازی، اول راه رهایی از پاسخگویی است بلکه آمارهای متناقض و پنهان کاری آماری هم شگرد جدید تبلیغات دولت یازدهم است.
 مردم می‌پرسند چگونه است که آمارها در شش ماهه نخست سال گذشته از کوچک شدن سفره‌های مردم می‌گویند اما به یکباره از رشد اقتصادی 11/6 درصدی در پایان سال سخن به میان می‌آید. بیان این تناقضات از جانب مردم خواندنی‌تر است؛ پس ادامه این گزارش را بخوانید.
کاهش همزمان تورم و قدرت خرید مردم
به میان مردم رفتیم، گذری به بازار زدیم. گویا بازار تهران تعطیل است، اما نه از جنس تعطیلات نوروزی. امسال بازار راکد است. حرف مشترک بازاریان و کسبه است. مردمی که می‌نگرند اما نمی‌خرند و می‌چرخند اما دستی را در جیب نمی‌چرخانند! آری قدرت خرید مردم کاهش یافته است.
 جالب آن که تورم هم کاهش داشته است و گویی با افزایش قیمت‌ها مطابق معادلات جدید آماری، باید بر میزان تورم کاسته شود.
 به اولین جایی که سر می‌زنیم، یک فروشگاه لوازم ساختمانی و بهداشتی در خیابان فردوسی جنوبی است.
 واثقی فروشنده سالخورده این فروشگاه در پاسخ به پرسش‌های گزارشگر روزنامه کیهان می‌گوید: «‌اگر وضعیت اقتصادی خوب بود که من با 70 سال سن نباید کار کنم و باید بازنشسته می‌شدم. مجددا کار را شروع کرده ام چرا که هزینه‌ها بالا رفته است و مراکز بیمه آن چنان که باید عادلانه از کار افتاده‌ها را تحت پوشش حمایتی قرار نمی‌دهند.»
 این فروشنده ادامه می‌دهد: «هر چند که کار کردن هم اقتصادی نیست چرا که مردم قدرت خرید سابق را ندارند. اوضاع بازار و فروش ما نسبت به سال‌های پیش افت قابل توجهی داشته است. این فروشگاه لوازم بهداشتی و ساختمانی باید 4 یا 5 میلیون فروش داشته باشد، در حالی که میزان فروش ما اکنون به 500 تومان رسیده که بسیار پایین است. باید با توجه به درآمد مردم، بازار تنظیم شود و یا به همان اندازه که بر تورم افزوده می‌شود بر میزان درآمدها نیز اضافه گردد.»
شخص دیگری که مشغول خرید از مغازه بود، تمایل داشت که وارد گفت‌و‌گوی ما شود. آقای باغ‌بادی به ما می‌گوید: «آمارهای اقتصادی، بازی با اعداد است و در نهایت فقط آمار هستند. وضعیت اقتصادی یا معیشتی مردم را نباید با این آمارها آن گونه که دوست داریم ارائه دهیم، چرا که با واقعیت همخوانی ندارد. عموم مردم که می‌خواهند مایحتاج ضروری خود را تهیه نمایند، مسئله را می‌فهمند و میزان تورم را خوب متوجه می‌شوند نه مسئولی که با آمارها وضع مردم را خوب جلوه می‌دهد.»
 وی با این توضیح که اصرار دولتمردان به ارائه آمار و نشان دادن وضعیت خوب اقتصاد، مگر به خاطر تخریب گذشتگان و یا جناحی و سیاسی کاری باشد وگرنه دلیل دیگری نمی‌تواند داشته باشد، ادامه می‌دهد: «در دوره گذشته هنگامی که نرخ برنج از هزار تومان به چهار هزار تومان رسید، سر و صداها بلند شد اما الآن که به چهارده هزار تومان رسیده، آمارهای رضایتبخش داده می‌شود. در مورد گوشت، مرغ و خیلی چیزهای دیگر هم وضع به همین منوال است. ملاک این است که اگر کسی در جامعه زندگی می‌کند، تشخیص دهد که آیا از رکود خارج شده‌ایم یا نه. وضعیت کنونی به ما نشان می‌دهد که هیچ خبری از رونق در بازار نیست، بازار کجا آرامش یافته است جز در حرف‌ها و تبلیغاتی که دولت می‌گوید و رسانه‌ای می‌کند؟! مشغله دولت این شده که به تخریب دولت قبل از خود بپردازد اما خوب است که به این سؤال هم پاسخ دهند که ظرف این 4 سال که از عمر دولت تدبیر گذشته است چه اقدامی در حوزه اقتصادی شکل گرفته و چه دردی از مردم دوا شده است؟»
شعارهایی نه برای عمل بلکه برای تخریب
هر روز به انتخابات نزدیک می‌شویم و تبلیغات نامزدهای ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا داغ‌تر می‌شود و وعده‌ها شکل جدی‌تری به خود می‌گیرد.
در فرهنگ غرب معمول بر این بوده که در تبلیغات از هر وسیله ای برای کسب جایگاه قدرت و البته نه جلوس بر صندلی خدمت، در جهت تخریب رقبا استفاده شود و این فرهنگ غلط چند سالی است در انتخابات‌های ما هم دیده می‌شود.
اگر هدف وسیله را توجیه می‌کند اقتصاد بهانه می‌شود، شعارها نه برای عمل که کوبنده و جهت‌دار، صرفا برای تخریب کسی دیگر معنادار می‌گردد و خلق واژه‌های جدید یا نمادهای جذاب و همه‌پسند، جز برای کسب آرا و جلوس بر جایگاه قدرت، کارکرد دیگری نمی‌یابد. غافل از این که عاقبت این صندلی «داغ» و هنگام پاسخگویی فرا می‌رسد.
برای کاوش در چرایی این اتفاق که چرا شعارها یا وعده‌های ابتدایی به ویژه در مورد نامزدهای ریاست جمهوری با کارنامه و عملکردهای واقعی دوره انتهایی آنان همخوانی ندارد، بر آن شدیم تا از «سعید مختاری» که دارای دکترای علوم سیاسی است، پاسخ خود را بگیریم.
 کارشناس علوم سیاسی اعتقاد دارد: «میدان واقعیات با صحنه‌های تبلیغاتی و سخنرانی‌های جذاب آنچنانی متفاوت است. نکته پراهمیت این است که واقعا اکثر مردم آن مسئولی را موفق می‌دانند که در یک دوره کوتاه‌مدت مشکلاتشان را حل کند یا از طرف دیگر ظواهر شخصیتی یک مقام دولتی به ویژه رئیس دولت در نظر عموم اهمیت دارد، به طوری که اگر قدری اشتباه یا تقصیری از جانب آن مسئول مشاهده شود، بلا فاصله رسانه‌ای شده و مقابل دیدگان و تصورات عموم مردم قرار می‌گیرد در حالی که هر فردی و هر مسئولی من جمله یک رئیس‌جمهور از خطا مبرا نیست. خب حرف ما این است که جناح‌ها یا احزاب دیگر و یا فلان نامزد انتخاباتی می‌تواند با استفاده از این خصلت‌های شرح داده شده قاطبه مردم یک نردبانی برای رسیدن به قدرت بسازد، چگونه؟ مثلا وعده‌های گشایش اقتصادی 100 روزه دهد، بگوید اگر دولت قبلی یارانه داد من شما را از یارانه بی‌نیاز می‌کنم که دیگر اصلا نیازی به یارانه‌ها نداشته باشید، آن قدر شغل ایجاد می‌کنم که شما خودتان آن شغلی را که دوست دارید انتخاب کنید، بازار را با ثبات و زندگی‌ها را توأم با آرامش می‌سازم، بگوید چون دغدغه شما مردم امنیت و رفاه است می‌رویم با دنیا یا بهتر بگویم با کدخدای دنیا تعاملی سازنده برقرار می‌کنیم تا هم سایه شوم جنگ و تهدید از شما دور شود و هم تحریم‌ها و اوضاع بد اقتصادی از قبیل تورم سرسام‌آور بهبود یابد. خب این‌ها را چرا می‌گوید؟ چون در میان مردم این گونه صحبت‌ها طرفدار دارد و اتفاقا این دست اظهارات، پوپولیستی و عوام‌فریبانه است، چرا که معمولا فراموش شده یا دست آخر گفته می‌شود که دوره محدود 4 ساله برای برطرف کردن این مشکلات کافی نیست اما توجه نمی‌شود که این وعده‌ها و شعارها برای تخریب رقبا و اقدامات قبلی و برای جلب آرا توسط آن‌ها در تبلیغات ریاست جمهوری داده شده است. البته مردم نتایج کار را که ببینند و بفهمند که آن چیزی که باید اتفاق می‌افتاد نشد، قطعا مأیوس می‌شوند و این گونه صحبت‌ها خاصیت خود را از دست خواهد داد.»
مختاری، کارشناس علوم سیاسی در ادامه به گزارشگر کیهان این گونه توضیح می‌دهد: «هنگامی که صحنه اجرا فرا می‌رسد مشکلات یکی یکی خود را نمایان می‌سازد و وعده‌ها یا شعارها یکی پس از دیگری در میدان اجرایی پس گرفته می‌شود؛ مثلا وعده گشایش 100 روزه تبدیل می‌شود به این که 40 سال دیگر هم مسائل حل نمی‌شود! ما فقط گفتیم صد روزه به مردم گزارش‌های اقتصادی می‌دهیم و حرفی از حل کوتاه مدت معیشت مردم نزدیم! کما این که این حرف را آقای رئیس‌جمهور گفتند و شعارهای انتخاباتی خود را از یاد بردند. یا آن که ظرف مدت 2 سال اخیر دولت اصرار بر حذف یارانه‌ها داشت، به طوری که 5 یا 6 میلیون از یارانه‌بگیران را حذف کرد اما درست در شب انتخابات یارانه‌های برخی اقشار ضعیف تا 3 برابر افزایش یافته است، سهام عدالت پرداخت می‌شود، حقوق کارمندان و بازنشستگان افزایش می‌یابد و به یکباره تورم فوق‌العاده کاهش می‌یابد و رشد اقتصادی بالا اعلام می‌شود. خب این‌ها مگر شائبه تبلیغاتی و عوام‌فریبانه بودن ندارد؟! چرا باید ادبیات دولت به هنگام فرا رسیدن رقابت‌های انتخاباتی تا این اندازه دگرگون شود؟»
وعده‌های تحقق نیافته دولت
معمولا در زمان تبلیغات انتخاباتی «ما می‌توانیم» شعار همه نامزدهای انتخاباتی می‌شود و از حرف دل مردم توسط نامزدها و لزوم حل مشکلات آن‌ها به طور دائم سخن به میان می‌آید.
هنگام اجرا که فرا می‌رسد پرداخت یارانه‌ها به مردم «شب مصیبت عظمی» می‌شود و از خرابی‌های گذشته یکی یکی پرده‌برداری صورت می‌گیرد تا دلیلی موجه برای دستان خالی و کارنامه نامقبول باشد.
رهبر معظم انقلاب در دیدار نوروزی فرماندهان ارشد نیروهای مسلح فرمودند: «دشمن تلاش می‌کند با استفاده از تاکتیک‌های جنگ روانی، در مسئولان ضعف و تزلزل ایجاد شود، و احساس «نمی‌شود و نمی‌توانیم» را در آن‌ها القا کند.» تفکر ما نمی‌توانیم و نمی‌شود به اینجا ختم می‌شود که در عرصه سیاسی با دشمن مسامحه کنیم و توسعه اقتصادی خود را محتاج به کمک دیگران بدانیم و به طور کلی توانایی و ظرفیت‌های داخلی را سبک شماریم!
برمی‌گردیم میان مردم تا از حرف و حدیث‌های انتخاباتی و تبلیغاتی بپرسیم و درد مردم را از نزدیک لمس کنیم و از مشکلاتشان بشنویم.
در ضلع جنوبی میدان امام خمینی با چند جوان روبرو می‌شویم، عکاس و تصویر‌بردار کیهان هم می‌آید و سؤالات ما آغاز می‌شود؛ شغل شما چیست؟ آیا از وضعیت کاری خود راضی هستید؟ از رئیس‌جمهور آینده چه انتظاری دارید؟ «محمد رضا ادیب» جوانی است که در پاسخ به ما می‌گوید: «در سال 95 کارم این بود که فقط مغازه عوض کنم بلکه بتوانم بیشتر بفروشم. در صنف پوشاک فعالیت می‌کنم، مغازه اولم در نازی‌آباد تهران بود که به علت کسادی بازار مجبور شدم آن را به محلی دیگر انتقال دهم. اما هر جا که جا‌به‌جا می‌شویم اجاره‌ها بالا است و از آن طرف توجیه اقتصادی ندارد. مردم نمی‌توانند پوشاک مورد نیاز خود را تهیه کنند چرا که قیمت‌ها نسبت به قبل افزایش چشمگیری یافته است. از طرف دیگر برای تولیدکنندگان و فروشندگان نیز به دلایلی چون بالا بودن هزینه‌ها و مالیات‌ها، کاسبی رونق ندارد و سودآور نیست. خیلی‌ها کار خود را تغییر دادند، من هم 140 میلیون ضرر کردم و عین 3 تا مغازه را تحویل دادم.»
ادیب که کار خود را از دست داده اما همچنان امیدوار است تا شاید با آمدن دولت آینده اوضاع معیشتی و اشتغال جوانانی مانند او بهبود یابد، در ادامه سخنان خود به گزارشگر کیهان می‌گوید: «‌دولت یازدهم این‌طور که می‌گویند توانسته است شتاب تورم را بگیرد و قدری ثبات در بازار به وجود بیاورد. اما خب در بازار گوشت و لبنیات چندین برابر شده، بازار مسکن و ساخت و ساز خوابیده است. ما منتظر هستیم که وعده‌های دولت محقق شود، اما به نظرم ساختار اقتصادی کشور نیاز به اصلاحات جدی دارد. اقتصاد ما رقابتی نیست و برخی به صورت انحصاری بازار را به دست گرفته‌اند. مثلا در صنعت خودروسازی عده‌ای سودجو و دلال نمی‌گذارند شاهد پیشرفت در این حوزه باشیم.  دولت ابتدا باید جلوی این فسادها را بگیرد تا صنایع ما یکی‌یکی ورشکسته نشوند، کارگران کار خود را از دست ندهند و تولید نخوابد.»