kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۰۳۶۲
تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱۳۹۵ - ۲۰:۱۴
فرانکلین، انجمن ایران و آمریکا و دیگران(پاورقی)

برنامة گسترده فرانکلین برای نفوذ در جامعه ایران

دفتر پژوهش‌های موسسه کیهان
پس از سالها در مطلبی که وب سایت رسمی دولت ایالات متحده آمریکا به عنوان گزیده‌ای از گزارش دیپلماسی فرهنگی آمریکا و ایران در 16 جولای 2009 منتشر کرد، درباره عناصر مهم موسسه فرانکلین اینچنین آمده است:
... پروژه ایرانی فرانکلین به دنبال زمینه‌ای که در سال 1953 توسط 3 نفر ایجاد شده بود، در سال 1954 شروع شد. «همایون صنعتی» به عنوان مدیر دفتر تهران و کارگردان برنامه ایرانی استخدام شد...یکی از مهمترین کارهای صنعتی جلب حمایت «حسن تقی زاده» بود در زمانی که رئیس سنا بود و به عنوان رهبر نسل قدیم زندگی روشنفکری ایرانی شناخته می‌شد.به کمک «تقی زاده» صنعتی توانست مشارکت شماری از روشنفکران برجسته را به عنوان مترجم و یا دیگر مراتب به همراه آورد که در میان آنها «احمد آرام»، «ایرج افشار»، «حافظ فرمانفرماییان»، «مصطفی فاتح»، «محمد جعفر محجوب»، «ابراهیم خواجه نوری»، «حمید رهنما»، «محمود سنایی»، «احسان یار شاطر»، «عباس زریاب خویی» و «عبدالحسین زرین کوب» بودند... گروهی از صدها زن و مرد را که او (صنعتی) به پروژه فرانکلین برد، سعی کردند با وی رقابت کنند از جمله جانشینانش در کارگردانی، «علی اصغر مهاجر»، در مدیریت دفتر، «علی نوری»، «منوچهر انور»، «داریوش همایون»، «عبدالعلی کارنگ»، «غلامحسین مصاحب»، «مجید روشنگر»، «هرمز وحید» و «جعفر صمیمی»... فرانکلین در ایران فراتر از برنامه دیگر کشورها مصمم بود تا تمام مراحل پیچیده کتاب از نسخه دستنویس تا پایان چاپ و رسیدن به دست خوانندگانش را هدایت کند. در آنجا برنامه‌های آموزشی برای نویسندگان و به خصوص پدیدآورندگان کتاب‌های درسی و نویسندگان کتاب‌های کودکان، پروژه‌های بسط و بهبود ظرفیت‌های نقاشی بومی، نقشه‌هایی برای به انجام رساندن توزیع سراسری کتاب‌ها، برای افزایش سواد، برای ساخت مدارس و کتابخانه‌های روستایی و برای آماده‌سازی کتب مرجع وجود داشت...
گزارش وب سایت دولت آمریکا در ادامه بیان تاریخچه فرانکلین در ایران، به محتوی و ماهیت کتاب‌های منتشره اشاره می‌کند:
... کتاب‌های چاپ شده برروی هم در حدود 800 جلد بود که ... بیشتر کتاب‌ها از کارهای آمریکایی ترجمه می‌شدند و همینطور تعدادی از منابع انگلیسی، کمی هم فرانسوی و در حدود 50 جلد (از 800 کتاب) هم توسط نویسندگان ایرانی تدوین یافته بود. بیش از 50 ناشر در انتشار کتاب‌ها با فرانکلین همکاری می‌کردند. بیشتر انتشارات در تهران انجام می‌شد اما برخی کتاب‌ها در تبریز و کمی هم در شیراز و اصفهان چاپ می‌شدند. شرکای نشر فرانکلین در یک لیست بلند بالا عبارت بودند از: امیرکبیر، اندیشه، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ابن سینا، اقبال، جیبی، نشر کتاب، امید یزدانی، علیشاه و سخن...
«سیروس پرهام» که جزء اولین همکاران همایون صنعتی در مؤسسه فرانکلین بود از سابقه همکاری خود با این موسسه چنین می‌گوید :
... من سال ۱۳۳۳ یک سال بعد از کودتا به ایران برگشتم و مدتی مشغول تهیه کتاب ”رئالیسم و ضد رئالیسم در ادبیات ” بودم و تا سال ۱۳۳۴ که این کتاب چاپ شد کاری نداشتم. دوستم، «هوشنگ پیرنظر» به من پیشنهاد کرد که به عنوان مترجم در مؤسسه‌ای که صنعتی به تازگی راه انداخته است آغاز به کار کنم. من در مؤسسه‌ای که در آن زمان تعداد اعضای آن سه نفر، متشکل از دو کارمند و یک رئیس که خود صنعتی بود، استخدام شدم. مکان مؤسسه طبقه دوم خانه‌ای متعلق به پدرمرحوم صنعتی در نبش خیابان نادری و فردوسی بود. کار من ترجمه نقدها و معرفی‌هایی بود که روزنامه‌ها درباره کتاب‌های فرانکلین می‌نوشتند. این مطالب را که به انگلیسی ترجمه می‌کردم، به مرکز مؤسسه فرانکلین در نیویورک فرستاده می‌شد...
برنامه گسترده برای نفوذ در جامعه ایرانی
موسسه فرانکلین برنامه بسیار وسیع و گسترده‌ای برای نفوذ در میان تمام اقشار جامعه ایرانی اعم از شهری و روستایی، دانشگاهی و کارمند، بازاری و کاسب، خانه‌دار و بازنشسته و ... داشت، امروز بعضا از سوی برخی نهادهای دولتی یا شبه دولتی کتاب مانند نهاد عمومی کتابخانه‌ها برای فراگیر شدن علاقه به کتاب و کتابخوانی تنها مورد صحبت و جلسه و همایش قرار می‌گیرد اما موسسه‌ای به نام فرانکلین بیش از نیم قرن پیش از سوی سرویس‌های اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا، ماموریت داشت تا در گوشه و کنار این مملکت و سرزمین با حربه و وسیله کتاب نفوذ کرده و افکار و ایدئولوژی و سبک زندگی آمریکایی را در میان همه خانواده‌ها و جوانان و مرد و زن و کودک ایرانی رسوخ دهند. گزارش ساواک از آن طرح و برنامه وسیع تکان دهنده و حیرت آور است که چه تدارکی برای این کشور و مردمش دیده شده بود. ساواک تنها از توزیع کتاب‌های چپ نگران است. گویا تا آن تاریخ هنوز از پروژه استفاده از نیروهای چپ برای کوبیدن فرهنگ اسلامی و دینی، آگاه نبوده است! بخشی از گزارش ساواک درباره کتاب‌ها و اهداف مؤسسه فرانکلین چنین بود:
... شعبه بنگاه فرانکلین در ایران بر طبق نظر و دستور بنگاه مرکزی واقع در نیویورک، قصد دارد به مقدار وسیع و سریع کتاب‌هایی را چاپ و در معرض فروش قرار دهد و برای این عمل جاکتابی‌هایی مخصوص تهیه نموده و می‌خواهند آن را در اختیار روزنامه‌ فروشی‌ها، سلمانی‌ها، سالن‌های انتظار آرایشگاه‌ها، گرمابه‌های عمومی،‌کافه رستوران‌ها و عطاری‌ها، بقالی‌ها و در آتیه در مغازه‌های خواروبار فروشی دهات گذارده و کتاب‌های چاپ شده را به فروش برسانند. هم‌اکنون این عمل در قاهره توسط شعبه بنگاه فرانکلین قاهره عملی شده و در کلیه کافه رستوران‌ها، کتابخانه کوچکی به وضع یاد شده بالا تهیه و کتاب در اختیار مردم قرار می‌دهد. در ایران اگر چنانچه صورت عمل به خود گیرد، دومین مملکتی است از شعبات فرانکلین که اقدام فوق به عمل خواهد آمد. تا اینجا نحوه عمل به هیچ‌وجه نامطلوب نیست ولی به طوری که آقای صنعتی‌زاده، مدیر عامل شعبه مزبور در ایران اظهار می‌داشت، درنظر دارند برای اینکه خریداران کتاب تصور نکنند کتاب‌ها جنبه تبلیغی دست راستی دارد، به مقدار 5 درصد از آن‌ها را به ترتیبی انتخاب و چاپ کنند که بوی چپی بدهد. (مثلا کتاب «چشم‌هایش» از بزرگ علوی)...
کارکنان موسسه فرانکلین در ایران
همکاران غیرآمریکایی «صنعتی زاده» در موسسه فرانکلین، اغلب از عناصر چپ توده‌ای سابق بودند که مدتی را هم در زندان گذرانده و بعد از گذشته خود بریده و بنا بر سیاست‌های رژیم شاه در یکی از دستگاههای به اصطلاح فرهنگی آن رژیم مشغول به کار شده بودند. گزارش مفصل ساواک از مشخصات و سوابق کارکنان فرانکلین از جمله «ایرج جهانشاهی» و «نجف دریابندری» و «نورالدین زرین کلک» و «علی نوری» و «جهانگیر افکاری» و... روشن می‌کند که اغلب آنها از اعضای حزب توده بوده و سپس جمیعا مورد عفو شاه قرار گرفته اند.
این از جمله سیاست‌های به اصطلاح فرهنگی آمریکا بود که به رژیم شاه دیکته شده بود برای به کارگرفتن عناصر چپ و مارکسیست و به خصوص توده‌ای که می‌توانستند در روش‌ها و موضع گیری‌ها و فعالیت‌های ضد دینی و ضد اسلامی رژیم بسیار مفید و موثر عمل نمایند. در این جهت می‌توان از «امیر حسین آریانپور» استاد مارکسیست دانشگاه تهران مثال آورد که در دانشکده معقول و منقول به تدریس دروس اسلامی اشتغال داشت تا عناصر چپی مانند «لیلی امیر ارجمند» -مدیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان- و «فیروز شیروانلو» -که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ابتدا معاون «امیرارجمند» بود و مسئول قسمت انتشارات و سپس بخش سینمایی را به راه انداخت- و «پرویز نیکخواه» -از گروه ترور شاه در 21 فروردین 1344 که تئوریسین رژیم شد و مغز فکری تلویزیون قطبی بود- و ...
مقصد اصلی تمامی چرخش‌ها و جذب عناصر چپ شناخته شده و نشده، تنها و تنها مقابله با اسلام بود و بس!